نخست باید گفت؛ خطبه‌ای از امام رضا(ع) وجود دارد که در آن، ستایش‌هایی از مأمون شده است؛ دلیل بر زبان آوردن چنین عباراتی را می‌توان آن دانست که امام رضا(ع) در دورانی می‌زیست که شرایط سیاسی خاصی بر آن حکم‌فرما بود. گروه‌های مختلف شیعی قیام‌های متفاوتی را شکل داده بودند و قدرت شیعه، زنگ خطری برای حکومت بود. مأمون؛ خلیفه عباسی با رویکرد دوگانه ابراز دوستی در میان جمع و اجبار و تهدید در خلوت، حضرتشان را مجبور به پذیرش ولایت‌عهدی خود کرده و با این کار تلاش کرد تا مخالفت‌ها و قیام‌های شیعیان و علویان را کم‌رنگ و نابود کند. البته امام رضا(ع)‌ تلاش بسیاری کرد که از حجم این سوء‌استفاده کم کند؛ از جمله این شرط را قرار داد که در هیچ‌یک از امورات حکومتی و عزل و نصب‌ها دخالت نکند. با این حال، مأمون با ظاهرسازی،‌ خود را شیعه امام و اهل بیت معرفی کرده و محیطی خاص را به وجود آورد.
بنابر روایات، هنگامی که عموم مردم با امام رضا(ع) به عنوان ولیعهدی بیعت کرده و به حضرتشان تبریک گفتند، آن‌حضرت از آنان خواست تا آرام باشند و سپس چنین فرمود:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏؛ حمد مخصوص خداوندی است که آنچه را بخواهد، انجام می‌دهد، “کسی را توانایی ایستادگی در مقابل حکم او نیست،”
[۱] و همچنین هیچ فردی توانایی جلوگیری از قضای حتمی پروردگار را ندارد. “او چشم‌هایى را که به خیانت می‌گردد و آنچه را سینه‌ها پنهان می‌دارند، می‌داند”.[۲] و خداوند بر محمد(ص) و خاندان پاکش، در میان اولین و آخرین درود فرستاده است.

پمن که علی بن موسى بن جعفرم می‌گویم؛ امیر المؤمنین (مأمون) که خدا او را ثابت قدم بدارد و در راه ارشاد و هدایت موفقش فرماید؛ حق ما اهل بیت – که مردم رعایتش نمی‌کردند – را شناخت و خویشاوندى قطع شده را وصل کرد و دل‌هاى وحشت‌زده را ایمن گردانید بلکه آنهایی را که خطر مرگشان بود زندگى بخشید و برای جلب رضایت پروردگار در هنگام تنگدستى، کمکشان کرد بدون آنکه از غیر خدا، پاداش بخواهد. “خداوند به زودى پاداش شاکران را خواهد داد”[۳] و “نیکوکاران را بی‌پاداش نخواهد گذاشت”[۴] مأمون مرا ولیعهد خویش گردانده و خلافت پس از خود را به من سپرد، اگر بعد از او زنده بمانم. پس هر کس عقد و پیمانى را که خداوند به حفظ و نگهدارى آن امر فرموده بگشاید، و گره‌اى را که خداوند محکمى آن‌را خواسته سست کند و بشکند، حریم خدا را ناچیز گرفته و تعدّى نموده، و محرّمات الهى را حلال دانسته است؛ زیرا با این کار حقّ پیشوا را ضایع کرده و امرش را اطاعت ننموده‏ و احترام اسلام‏ را از میان برداشته است. نیای ما (امیر المؤمنین علی ع) نیز در چنین موقعیتى قرار داشت؛ بر کارهاى آنها صبر کرد و متعرض تصمیم‌هاى ناپسند ایشان نشد تا رخنه در دین پیدا نشود و اختلاف میان مسلمانان نیافتد؛ زیرا عقائد جاهلیت به آنها نزدیک بود و منافقان انتظار فرصتى را می‌کشیدند تا اسلام را دچار خطر نمایند. (به هر حال)”نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد”[۵] “حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا می‌کند، و او بهترین جدا کننده حق از باطل است”[۶]».[۷]

پیرامون این نقل باید به نکات ذیل توجه داشت:
۱ – با آنکه در این نقل، امام رضا(ع) سخنان ستایش‌آمیزی را بر زبان می‌آورد که پذیرش آنها از سوی بسیاری از شیعیان دشوار به نظر می‌رسد. اما واقعیت این است که آن‌حضرت چاره‌ای جز گفتن این جملات نداشت؛ زیرا مأمون در میان عموم مردم – با تبلیغ فراوان – خود را به دوستی اهل بیت و شیعه‌گری معرفی کرده و در همین راستا اعلام عمومی می‌کند که تصمیم به تفویض خلافت به امام رضا(ع) داشته و بعد از مخالفتشان، حضرتشان را به اجبار ولیعهد خود می‌گرداند. از طرف دیگر، او قدرت و سپاه و ثروت و… را در اختیار دارد و نمی‌توان با طعنه و درشتی، او را مخاطب قرار داد، به ویژه در مراسمی که به مناسبت تفویض رسمی ولایتعهدی به ایشان تدارک دیده شده بود.

۲ – با این وجود، ابتدای این خطبه، به نوعی بازگو کردن عملکرد ظاهری و ریاکارانه مأمون در آن ایام است و امام خواسته تا بفهماند که تنها در صورت واقعی و صادقانه‌بودن این رفتارها پاداش بسیاری در انتظار خلیفه خواهد ‌بود. امام در فرازهای میانی نیز – با اشاره به غصب خلافت از امام علی ع – در صدد تأکید مجدّد بر این نکته است که خلافت و امامت، حقی بوده که غاصبانه از اهل بیت(ع) گرفته شده و این غصب تا کنون ادامه داشته و هم‌اکنون نیز منتی بر گردن افرادی نیست که می‌خواهند آن را به حضرتشان بازگردانند. انتهای خطبه هم دقیقاً تبیین آن مطالبی است که از زبان مأمون برای توجیه این ولایت‌عهدی برای مردم و درباریان صادر شده بود و امام رضا(ع) آن‌مطالب را مجدداً در حضور مأمون و جمعیت حاضر بازنشر کردند تا نکند در آینده، مأمون توجیهات دیگری را برای انتصاب ایشان به ولایت‌عهدی مطرح نموده و از این طریق به تخریب شخصیت امام بپردازد و نیز برای آیندگان، این گمان را پدید آورد که گویا حضرتشان با پذیرش این منصب، به نوعی حکومت مأمون و حاکمان قبل از او را قبول داشته است.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. رعد، ۴۱٫

[۲]. غافر،‌ ۱۹٫

[۳]. آل عمران، ‌۱۴۴٫

[۴]. آل عمران، ۱۷۱٫

[۵]. احقاف، ۹٫

[۶]. انعام، ۵۷٫

[۷]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج ۲، ص ۱۴۶، تهران، نشر جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ۴، ص ۳۶۴، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.