حیات حضرت ولى عصر ارواحناله الفدا چگونه با قوانین علمى توجیه مى شود؟
اولاً حیات طولانى امام زمان (علیه السلام) بر خلاف عادت است نه بر خلاف علیّت. یعنى بطور عادى کسى نمى تواند هزار یا ده هزار سال زندگى کند، اما به صورت غیر عادى (خرق عادت) این کار ممکن است. ثانیاً اگر بدانیم انسان چیست و بدنش را چه کسى اداره مى کند، این سؤال اصلاً براى ما مطرح نیست. براى عرفا و حکماى بزرگ چنین سؤال هایى اصلاً مطرح نیست.
بنده یک وقتى به دندانپزشک محترمى مراجعه کردم، او مى گفت بعضى ها هستند که دندان هایشان صد سال دوام دارد و نمى پوسد؛ ولى اگر فولاد صد سال شبانه روز کار کند فرسوده مى شود. چون فولاد و آهن اگر فرسوده شد دیگر جایگزین نمى شود اما دندان هر روز عوض مى شود، مرتب سلول هاى جدید جاى سلول هاى مرده و قدیمى را مى گیرند.
با این توضیح اگر تمام ذرات بدن در حرکت و تعویض هستند و روح آدمى حرکات تمام این ذرات را دقیقاً تحت کنترل دارد در این صورت اگر روح انسان کاملى، بر خلاف عادت (نظم عادى) بهترین سلول ها را جایگزین کند، و دقیق ترین کنترل ها را روى قسمت هاى مختلف بدن داشته باشد، یک انسان کامل مى تواند حتى میلیون ها سال نیز زنده بماند (و این مطلبى است که علم پزشکى امروز به اثبات رسانده است).
مُلاى رومى مى گوید: اگر شما روز یا شب در کنار نهر روانى که آب آن خیلى آرام در حرکت است بنشینید و تصویر خورشید یا ماه در این جوى آب بیفتد – مانند آینه اى که شما تصویر خود را در آن مى بینید – صدها عکس مى آید و مى رود و شما خیال مى کنید ساعت ها با عکس خود روبرو بوده اید در حالى که آینه ها و عکس هاى متعدد در هر لحظه آمدند و رفتند.
شد مبدل آب این جو چند بار
عکس ماه و عکس اختر بر قرار
همین بزرگوار در جاى دیگر مى گوید:
اى برادر تو همان اندیشه اى
ما بقى خود استخوان و ریشه اى
بنابراین اگر کسى روح و سلطه آن را بر بدن خود بشناسد، سَیَلان و حرکات و تعویض ذرات بدن را تحت کنترل روح بداند و قدرى با حکمت و عرفان آشنا شود، اصلاً این اشکال که چطور یک انسان مى تواند یک میلیون سال، دو میلیون سال یا بیشتر بماند برایش مطرح نیست.
اگر روح پیوندش با خالق جهان هستى به حدى بود که قدرت خاصى مافوق قدرت افراد عادى پیدا کرد مى تواند همان طورى که بدن خود را مى گرداند، خارج از بدن خود را هم اداره کند. زیرا خارج از روح او حکم بدن او را دارد.
وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) در نهج البلاغه ضمن روایتى نورانى در خطبه قاصعه مى فرماید: من در حضور پیامبر اکرم علیه آلاف التحیه و الثناء ایستاده بودم، مشرکین حجاز به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) گفتند: اگر تو پیغمبر هستى یک معجزه حسّى بیاور تا تو را بپذیریم. فرمود چه کنم؟ گفتند: دستور بده نیمى از درختى که روبروى تو است از نیمه دیگر جدا شود و به حضور تو بیاید.
حضرت فرمود اگر این کار را انجام دادم ایمان مى آورید. گفتند: بلى. حضرت على (علیه السلام) در ادامه مى گوید: من دیدم درخت دو نیم شد، نیمى از آن در جاى خود ایستاد و نیم دیگر حرکت کرد و جلو آمد به طورى که شاخه هایش روى دوش ما قرار گرفت: مشرکین گفتند: دستور بده نیمه دیگر آن هم از جاى خود حرکت کند و نزد تو بیاید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) این کار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده این دو نیمه درخت به هم متصل شود و سر جاى اول برگردد با وجود این، مشرکین باز ایمان نیاوردند.
کرامات همه محال عادى هستند، نه محال عقلى. محال عقلى کرامت بردار نیست مثل ۵=۲×۲ این شدنى نیست، اعجاز بردار هم نیست.
در هر حال حیات حضرت ولى عصر(عج) محال عادى است نه محال عقلى.
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:آیت اللّه عبداللّه جواد آملی/پرسش وپاسخ دانشجویی
پاسخ دهید