نظر مرحوم صدر در اختصاص روایات سفیانی

و قد اختصت به المصادر الامامیه، و لیس له فی المصادرالاولی للعامه‌ای اثرو لعل فیه تعویضاً عن فکره الدجال الذی اختص به العامه أو کادوا، لمبررات معینه ستأتی الاشاره الیها و الاخبار عنه فی المصادر الامامیه.[۱]

سفیانی از اختصاصات منابع شیعی است و در منابع اولیه اهل سنت نیامده است [ایشان، نیامدن روایات سفیانی در کتب عامه را مسلم گرفته و سپس در صدد توجیه این که چرا در کتب اهل سنت از سفیانی بحث نشده، بر می‌آیند و می‌فرمایند] شاید به خاطر این که از دجال مفصل بحث کرده‌اند، لذا دجال جایگزین سفیانی شده است.

***

حرف اول و دوم ایشان به نظر ما صحیح نیست، کتب دست اول اهل سنت از روایات سفیانی خالی نبوده و از اختصاصات شیعه هم نمی باشد، راجع به جریان یمانی امکان دارد که بعضی چنین نظری را داشته باشند و آن را از اختصاصات شیعه بدانند، ولی روایات سفیانی از مشترکات است و در کتب دست اول اهل سنت آمده است و اما این که فرمودند: جریان دجال از اختصاصات اهل سنت است، این هم درست نیست بلکه در کتب شیعه هم آمده است هرچند به گستردگی روایات اهل سنت نیامده است. پس روایات سفیانی در مصادر اولیه اهل سنت هم آمده و ما به عنوان نمونه و علی سبیل مثال روایتی را نقل می‌کنم که در مسانید آن‌ها آمده است.

***

برخی از روایات سفیانی در مصادر اولیه اهل سنت

روایت اول

حدثنا جریر، عن عبد العزیز بن رفیع، عن عبید الله بن القبطیه قال: دخل الحارث بن أبی ربیعه، وعبد الله بن صفوان على أم سلمه وأنا معها. فسألاها عن الجیش الذی یخسف به، وذلک فی زمان ابن الزبیر فقالت: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: ویعوذ عائذ بالبیت [ فیبعث إلیه ] بعث، فإذا کان ببیداء من الأرض یخسف بهم، فقلنا: یا رسول الله، کیف بمن کان کارها؟ قال: یخسف به معهم ولکنه یبعث یوم القیامه [ على نیته ]، قال أبو جعفر: هی بیداء المدینه.[۲]

روایات خسف را که ببینید، روایات متعددی است که همه مربوط به جریان سفیانی است، به معجم احادیث المهدی عجل الله تعالی فرجه جلد ۴ ص ۱۲۱، ۱۲۹ مراجعه کنید.

***

روایت دوم   

ابن حماد: حدثنا الولید ورشدین، عن ابن لهیعه، عن أبی قبیل، عن أبی رومان، عن علی رضی الله عنه قال: إذا ظهر أمر السفیانی، لم ینج من ذلک البلاء إلا من صبر على الحصار.[۳]

هنگامی که جریان سفیانی روی می‌دهد، از بلاء و آفتهای او کسی، جز صبرکنندگان بر مشکلات، رهائی نمی یابد.

***

روایت سوم

ابن حماد: حدثنا عبد القدوس، عن ابن عیاش، قال حدثنی بعض أهل العلم، عن محمد بن جعفر، عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه قال: یکتب السفیانی إلى الذی دخل الکوفه بخیله، بعدما یعرکها عرک الأدیم، یأمره بالسیر إلى الحجاز، فیسیر إلى المدینه فیضع السیف فی قریش، فیقتل منهم ومن الأنصار أربع مائه رجل، ویبقر البطون ویقتل الولدان. ویقتل أخوین من قریش، رجل وأخته یقال لهما محمد وفاطمه، ویصلبهما على باب المسجد بالمدینه.[۴]

محمّد بن جعفر از حضرت على بن ابى طالب علیه السّلام روایت کرده که فرمود: سفیانى مینویسد: براى آن کسى که در کوفه است (فرمانده سواره نظام خود)- بعد از آنکه شهر کوفه را کوبیده باشد- که بطرف حجاز رود، پس بسوى مدینه خواهد رفت و شمشیر کشیده چهار صد نفر از قریش و انصار را میکشد و شکم‏ها را پاره کرده و بچه‏ها را خواهد کشت و یک برادر و خواهر را که نام آنها محمّد و فاطمه است کشته آن‏ها را درب مسجد مدینه بدار میزند… .

***

 

پس روایات سفیانی از اختصاصات شیعه نیست، و این که بعضی از بزرگواران معاصر، روایات سفیانی را از اختصاصات شیعه می‌دانند از سهو قلم و یا فرصت کم این بزرگوار برای تحقیق بیشتر در این زمینه است.

***

ادامه بیان مرحوم صدر در مورد سفیانی  

«…و الاخبار عنه فی المصادر الامامیه، و إن کانت کثیره لا تبلغ بأی حال مقدار اخبار الدجال التی حفلت بهاالمصادر العامه. کما أنها خالیه عن نسبه الاُمور الاعجازیه إلی السفیانی، علی ما سنعرف»[۵]

و اگرچه، روایات سفیانی در منابع شیعه بسیار است ولی به اندازه روایات دجال در مصادر اهل سنت نمی باشد، همان طوری که در روایات سفیانی امور خارق العاده برای او ذکر نشده است [بر خلاف دجال که در روایات، امور شگفت آور و خارق العاده برای او ذکر شده است، شاید منظورشان از این حرف این باشد که دجال و سفیانی یکی نیستند ولی ایشان ظاهرا ًمی‌خواهد به این نتیجه برسد که چون در کتب اهل سنت از دجال سخن به میان آمده و از سفیانی صحبتی نشده است، پس ممکن است سفیانی و دجال یکی باشند ولی این مطلب دور از واقعیت و تحقیق است چون سفیانی و دجال از جهات مختلف باهم فرق دارند] ایشان می‌فرماید:

«…و قد یخطر فی الذهن اتحاد شخصیتی الدجال و السفیانی فی رجل واحدو خاصه بعد التشدد السندی الذی اتخذناه و اسقاط تفاصیل أوصافهما عن الاعتبار و لا یبقی من المتیقن إلا أن کلا الاسمین عنوان لرجل منحرف خارج علی تعالیم الاسلام و مفسد فی مجتمع المسلمین، ففی الامکان انطباقهما علی رجل واحد و حرکه واحده. و مما یوید ذلک ماعرفناه، من أن التعبیر بالدجال هو المتخذ فی المصادر العامه عاده و التعبیر بالسفیانی هو المتخذ فی المصادر الامامیه، ففی الامکان افتراض آن یکون التعبیران معاً عن رجل واحد، نظرإلیه أصحاب کل مذهب من زاویتهم المذهبیه الخاصه»[۶]

… وآن چه که تبادر به ذهن می‌کند این است که، شخصیت دجال و سفیانی یکی هستند، خصوصاً بعد از رعایت سخت گیری و بررسی سندی که منجر به معتبر ندانستن اوصاف و خصوصیات دجال و سفیانی می‌شود، ظهور این تبادر بیشتر می‌شود. [ یعنی بعد این که ما با بررسی سندی دقیق، خصوصیات (مثلا خروج او از شام، مدت زندگی او ۹ ماه، اسم او عثمان و موارد دیگر) دجال و سفیانی را ساقط کرده و رد نمودیم] بنابراین متیقن از دجال و سفیانی [بعد از حذف و الغاء خصوصیات دجال و سفیانی] اصل این دو است که بر مرد منحرف و مفسد در جامعه اسلامی تطبیق دارد، پس ممکن است که دجال و سفیانی بر شخص و حرکت واحدی انطباق داشته باشد. و آن چه که این مطلب را تایید می‌کند، تعبیر به دجال در مصادر اهل سنت و تعبیر به سفیانی در منابع شیعه می‌باشد که می‌تواند هر دو تعبیر ناظر به یکی بودن دجال و سفیانی باشد، از این جهت که هر مذهبی از زاویه خودش به این شخص منحرف نگاه کرده، ونامی براو گذاشته است [اهل سنت از زاویه نگاه خودشان به وی نگاه کرده اند و اسم اورا دجال گذاشته اند و شیعه هم از زاویه نگاه اعتقادی خودش، اسم این شخص منحرف را سفیانی گذاشته است]

***

آیت الله طبسی: ما تابع نصوص و روایات هستیم و بر همین اساس، حتمیّت دجال را نپذیرفتیم هرچند قائل به حتمیّت سفیانی شدیم، لذا این گونه انطباق صحیح نمی باشد، البته خود مرحوم صدر هم از این نظر[یکی بودن دجال و سفیانی] بر می‌گردد و آنرا به عنوان یک احتمال مطرح می‌کند. [ إلا أن هذا لا یکاد یصح] و جهت آن را فروق واضحه بین دجال و سفیانی در روایات می‌داند که یکی بودن دجال و سفیانی را منتفی می‌کند.

ایشان هفت تفاوت را بین این دو جریان ذکر می‌کند که عبارتند از:

***

تفاوت های سفیانی و دجال

مرحوم صدر:

یکون الفرق بینهما أوضح و أصرح و التعدد أبین:

اولاً: ان الدجال یفترض فیه طول العمر، دون السفیانی

راجع به دجال طولانی بودن عمر او فرض شده است بر خلاف سفیانی، حتی اهل سنت قائلند که دجال از زمان پیامبر اکرم(ص) تا کنون زنده است و ما در مقام احتجاج با اهل سنت که منکر طولانی بودن عمر امام زمان عجل الله تعالی فرجه می‌باشند، (از این اعتقاد آن‌ها) با اهل سنت محاجه می‌کنیم.

ثانیاً: ان الدجال یدعی بابن صائد و السفیانی یدعی بعثمان بن عنبسه. [دجال و سفیانی هر کدام اسمی جداگانه برای آن‌ها گفته اند]

ثالثاً: ان السفیانی من أولاد أبی سفیان دون الدجال [سفیانی از نوادگان ابوسفیان است در حالی که دجال چنین نمی باشد.

رابعاً: ان الدجال یدعی الربوبیه، دون السفیانی [دجال ادعای ربوبیت می‌کند ولی سفیانی چنین ادعائی نمی کند]

خامساً: انّ الدجال کافر و أما السفیانی فلا نص فی الاخبار یدل علی ذلک، إن لم یکن الظاهر کونه مسلماً

دجال کافراست ولی سفیانی روایتی در مورد کافر بودن او نیامده است. البته بحث پیرامون عقیده او خواهد آمد.

سادساً: ان الدجال یملک کل قریه و یهبط کل وادی، ما عدا مکه و مدینه و ظاهر ذلک أن حرکته أوسع من حرکه السفیانی علی سعتها.

دجال تمام دنیا غیر از مکه و مدینه را تحت پوشش خود قرار می‌دهد بر خلاف سفیانی که محدوده فعالیت او منحصر به چند کشور است.

سابعاً: ان الدجال أعور العینین، و أما السفیانی فهو ذو عینین سلیمتین.[۷]

دجال لوچ دو چشم است ولی سفیانی هردو چشمش سالم است، هرچند زشت رو و خشن و بدقیافه می‌باشد.

بعضی تلاش کرده که ثابت کنند، سفیانی و دجال یکی هستند، ادعای یکی بودن این دو نیاز به دلیل دارد که مدعی نمی تواند دلیلی بر این مدعا ارائه کند، خصوصاً با توجه به این که طبق روایات، سفیانی از علائم حتمی است ولی دجال مورد اختلاف است که آیا جزو علائم ظهور امام عجل الله تعالی فرجه می‌باشد؟ حتی در بعضی از نصوص و کلمات آمده که دجال بعد از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه خروج می‌کند که طبق این بیان دیگر جزو علامات هم نمی باشد.

 

منبع: اقتباسی از متن درس خارج مهدویت حضرت آیت الله طبسی.

 


[۱]تاریخ الغیبه الکبری، سید محمدصدر، ج۲، ص۵۱۷

[۲]ابن أبی شیبه: ج ۱۵، ص ۴۳ ۴۴ ح‍ ۱۹۰۶۶/ مسنداحمد، ج ۶، ص۲۹۰/، مسلم: ج ۴ ص ۲۲۰۸ ب‍ ۵۲‍ /أبو داود: ج ۴ ص ۱۰۸ ح‍ ۴۲۸۹/ الترمذی: ج ۴ ص ۴۰۷ ب‍ ۱۰ ح‍ ۲۱۷۱ / ابن ماجه: ج ۲ ص ۱۳۵۱ ب‍ ۳۰ ح‍ ۴۰۶۵ و/ معجم أحادیث الإمام المهدی۷، معجم ج۲، ص ۲۵۷ ۲۶۶

 [۳]الفتن، ابن حماد: ص ۶۵ / کنز العمال، ج ۱۱، ص ۲۸۳، ح‍ ۳۱۵۳۳ از ابن حماد

[۴]الفتن، ابن حماد، ص ۸۸ / ملاحم ابن طاووس، ص ۵۶، ب‍ ۱۰۷ ازابن حماد وفیه (.. یأمره بالمسیر.. رجلا وأخته)

[۵]تاریخ الغیبه الکبری، سید محمدصدر، ج۲، ص۵۱۷

 [۶]تاریخ الغیبه الکبری، سید محمدصدر، ج۲، ص ۵۲۳

 [۷]تاریخ الغیبه الکبری، سید محمدصدر، ج۲، ص ۵۲۴ ۵۲۵٫ ولی از روایات چنین استفاده می شود که دارای چهره ای زشت و قبیح و بیشتر به وحشیها شباهت دارد یا چهره ای ترسناک دارد