سلیم بن قیس روایت کرده که:

ابومختار بن ابی الصعق، ابیاتی به عمر نوشت که در آن ستم های استاندارانش و آن چه که آن‌ها به زور از مردم گرفته بودند را، برشمرده بود عمر به خاطر شعر مختار، در آن سال همه کارگزارانش را واداشت تا انصاف را در مال مردم، رعایت کنند و حتّی غرامت بپردازند با این همه، قنفذ که از کارگزاران عمر بود، چیزی باز پس نداد حتّی عمر، همه‌ی اموالی را به ستم از مردم گرفته بود به او بازگرداند اموال قنفذ، بیست هزار درهم بود و از او یک دهم یا یک بیستم آن را هم پس نگرفت در حالی که از دیگر کارگزاران، غرامت گرفته شد، مثلاً ابوهریره که استاندار بحرین و مالش بیست و چهار هزار درهم بود، دوازدهم درهم، غرامت داد.

سلیم گفته است: علی ـ درود خدا بر او و خاندانش باشد ـ را ملاقات کردم و درباره‌ی آن چه عمر انجام داده بود، پرسیدم فرمود: می‌دانی چرا دست از قنفذ بازداشت و از او، چیزی به غرامت نگرفت؟ گفتم: نه فرمود: چون او، همان کسی است که فاطمه (ع) را وقتی میان من و آن‌ها حایل شد، کتک زد و آن حضرت در حالی از دنیا رفت که اثر آن تازیانه‌ها، همانند بازوبند بر بازوانش، نقش بسته بود.

روی سلیم بن قیس:

أنّه کتب أبو المختار بن أبی الصعق إلی عمر أبیاتاً ذکر فیها مظالم ولاته و ما غصبوه من أموال النّاس: فَأَغْرَمَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ تِلْکَ السَّنَهَ جَمِیعَ عُمَّالِهِ أَنْصَافَ أَمْوَالِهِمْ لِشِعْرِ أَبِی الْمُخْتَارِ، وَ لَمْ یُغْرِمْ قُنْفُذَ الْعَدَوِیِّ شَیْئاً- وَ قَدْ کَانَ مِنْ عُمَّالِهِ- وَ رَدَّ عَلَیْهِ مَا أَخَذَ مِنْهُ- وَ هُوَ عِشْرُونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ- وَ لَمْ یَأْخُذْ مِنْهُ عُشْرَهُ وَ لَا نِصْفَ عُشْرِهِ، وَ کَانَ مِنْ عُمَّالِهِ الَّذِینَ أُغْرِمُوا أَبُو هُرَیْرَهَ عَلَى الْبَحْرَیْنِ فَأَحْصَى مَالَهُ فَبَلَغَ أَرْبَعَهً وَ عِشْرِینَ أَلْفاً، فَأَغْرَمَهُ اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفاً.

قَالَ سُلَیْمٌ: فَلَقِیتُ عَلِیّاً صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَسَأَلْتُهُ عَمَّا صَنَعَ عُمَرُ؟ فَقَالَ: هَلْ تَدْرِی لِمَ کَفَّ عَنْ قُنْفُذٍ وَ لَمْ یُغْرِمْهُ شَیْئاً؟!. قُلْتُ: لَا. قَالَ: لِأَنَّهُ هُوَ الَّذِی ضَرَبَ فَاطِمَهَ (ع) بِالسَّوْطِ حِینَ جَاءَتْ لِتَحُول‏ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَمَاتَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا، وَ إِنَّ أَثَرَ السَّوْطِ لَفِی عَضُدِهَا مِثْلُ الدُّمْلُجِ.[۱]

 


[۱] ـ کتاب سلیم بن قیس۱۳۲، عنه البحار ۳۰: ۳۰۲ ضمن ح ۱۵۲٫