«فاطمه پاره ای از تن من است، هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است. و هر کس مرا بیازارد، خدای را آزرده است».
حضرت فاطمۀ زهرا(س) چهارمین دختر پیامبر(ص) بود. دوران طفولیت آن حضرت در طوفان حوادث سپری گشت؛ از مشاهدۀ مبارزۀ یک تنۀ پدر بزرگوارش(ص) با مشرکین قریش و آزار نومسلمانان توسط آنان گرفته تا محاصرۀ طاقت فرسای سه ساله در شعب ابی طالب، و فوت مادرش حضرت خدیجۀ کبری(س) و حضرت ابوطالب(ع) در یک سال، و توطئۀ قتل پدر و هجرت پر بیم و هراس به مدینه… . او از آزار جانفرسایی که پدر می دید رنج می کشید و شکنجه های تلخی که مسلمانان صدر اسلام می دیدند، جان و روانش را می آزرد.
در المستدرک حاکم، روایتی با سندی که به ابی ثعلبه الخشنی می رسد حکایت از آن دارد که: هرگاه پیامبر(ص) از سفر یا جنگی باز می گشت به مسجد می آمد و دو رکعت نماز به جای می آورد و آنگاه به ستایش از فاطمه(س) می پرداخت و آنگاه نزد همسرانش می رفت. از عبداللّه بن عمرانه نیز روایت شده که می گوید: هنگامی که پیامبر خدا(ص) عازم سفر بود، آخرین نفر با فاطمه(س) دیدار و خداحافظی می کرد و هنگامی که حضرتش از سفر باز می گشت، پیش از همه به دیدارش می رفت. در روایت ابن عبدالبر در الاستیعاب آمده که پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س)فرمود:«دخترم، آیا راضی می شوی که بانوی زنان جهان باشی؟».آن حضرت پاسخ داد: پدر، پس مریم دختر عِمران چه؟ فرمود:«او بانوی زنان معاصر خویش است».پیامبر(ص) به مناسبتهای گوناگون مناقب حضرت فاطمه(س)را بازگو می فرمود:
«بهترین زنان جهان چهارتن اند: مریم، آسیه، خدیجه، فاطمه»-مستدرک الصحیحین؛ ج ۳، باب مناقب فاطمه-سیر أعلام النبلاء؛ ج ۲-البدایه والنهایه؛ ج ۲ – مناقب الإمام علی لابن المغازلی.
«الله ازخشنودیت خشنود می شود و از خشمت، به خشم می آید».[۳۲۸]
«فاطمه پاره ای از تن من است، هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است»-صحیح بخاری؛ ج۴، ص۲۱۰ و ۲۱۹.
«خشنودی فاطمه خشنودی من است، خشم فاطمه خشم من. هر که دخترم فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست دارد و هر که فاطمه را خشنود سازد، مرا خشنود ساخته است و هر که فاطمه را خشمگین کند، مرا خشمگین کرده است».
در البدایه والنهایه به نقل از صحیحین آمده که: به هنگام بیماری پیامبر، همسران آن حضرت به گرد وجودش جمع شدند… فاطمه(س) به نزدش آمد، پیامبر(ص) به وی لبخندی زد و خوشامدش گفت و او را سمت راست خود نشانید. پس چون او را بی تاب دید که لحظه ای از دعا و نیایش لب فرو نمی بندد، دلش بر او سوخت و سر نزدیک برد و در گوشش چیزی گفت. فاطمه(س) به گریه افتاد و رنگ چهره اش دگرگون گردید. آنگاه دوباره در گوشش چیزی زمزمه فرمود و وی به حالت اول بازگشت و لبخندی زد، گویی اصلاً چیزی نبوده است. بعدها چون از فاطمه(س) در این باره سؤال کردند، پاسخ داد:«پیامبر(ص) ابتدا از نزدیکی اجلش خبرم داد و سفارش کرد که شکیبایی و پرهیزگاری پیشه کنم. من گریستم و هنگامی که ناراحتی مرا دید به من گفت: آیا راضی می شوی که بانوی زنان جهان باشی و اولین شخص از خانواده ام باشی که به من می پیوندد؟ در اینجا بود که مژدۀ لقای خداوند و پیوستن به پدرم را دریافت کرده و مسرور گردیدم».
*لازم به ذکر است که پیامبر(ص) چهل روز با مراقبتهای ویژه در عزلت به عبادت پرداخت و در طول آن مدت نیز از طعام بهشتی تغذیه می نمود تا زمینۀ در وجود آمدن همسر امیرالمؤمنین(ع) و مادر یازده وصیّ حضرت خاتم الانبیاء(ص) فراهم آید.
منبع:پرسمان
پاسخ دهید