معنای این آیه چیست که خدا به هر کسی که بخواهد بدون حساب روزی می دهد؟ (آیه ۲۷ آل عمران) این مسئله چطور با عدالت خدا سازگار است؟! پس جای تلاش چه می شود؟ اگر خدا می خواهد بدهد، پس فقط عبادت کنیم تا روزی زیاد بدهد!

پاسخ اجمالی

الف. بدیهى است که منظور از «مَنْ یَشاءُ» (هر کس را که بخواهد) این نیست که خداوند بدون هیچ علتى روزی بدون حساب را به این و آن می دهد، بلکه اراده و مشیت خداوند در همه جا با شایستگی ‏هاى افراد آمیخته است؛ یعنى هر کس را شایسته ببیند به او روزی بی حساب می دهد. به بیان دیگر، خواست و اراده او از روی گزاف نیست، بلکه آنچه انجام می دهد از روى حکمت و عدالت است.
البته ممکن است منظور از «هر کس را بخواهد به غیر حساب روزی می دهد»، اهل بهشت باشند؛ زیرا خداوند بهشتیان را آن قدر روزی می دهد که به حساب نمی آید و حد و مرز ندارد؛ به دلیل آن که بهشت محدود نبوده و نهایت ندارد.
ب. توصیف رزق به «بی حساب و کتاب»، از این رو است که رزق از ناحیه خداى تعالى بر طبق حال مرزوق صورت می گیرد، نه عوضى در آن است، نه روزی خورنده، طلبى از خدا دارد، و نه استحقاقى نسبت به رزق! آنچه روزی خورنده ها دارند حاجت ذاتى، یا زبانى ایشان است که هم ذاتشان ملک خدا است، و هم حاجت ذاتشان، و هم احتیاجاتى که به زبان درخواست می کنند، پس داده خدا در مقابل چیزى از بندگان قرار نمی گیرد، و به همین جهت حسابى در رزق او نیست.
بعضی معتقدند، بدون حساب یعنی بدون بخل و  سخت گیرى روزى می دهد.
برخی نیز گفته اند؛ یعنی نباید به کسی حساب پس دهد؛ زیرا بالاتر از وی احدی نیست. تا او را مورد حساب رسی قرار دهد.
با توجه به آنچه بیان شد، روشن می شود که بی حساب بودن روزی، با هر فرضی با عدالت خدا ناسازگاری ندارد.
 

پاسخ تفصیلی

خداوند در قرآن کریم خطاب به رسولش می فرماید: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ … وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ»؛ بگو؛ بار خدایا، تویى دارنده مُلک. به هر که بخواهى مُلک می دهى و از هر که بخواهى مُلک می ستانى. هر کس را که بخواهى عزت می دهى و هر کس را که بخواهى ذلت می دهى… و به هر که بخواهى بی حساب روزى می دهى».[۱]
برای روشن شدن این موضوع که چگونه خداوند به گروهی از مردم بدون  حساب روزی می دهد، و آیا این مسئله با عدالت خداوند سازگاری دارد، و اگر چنین باشد پس تلاش انسان برای به دست آوردن روزی چه فایده ای دارد و …، ناگزیر باید برخی از مباحث، تحلیل و بررسی شود تا منظور از «روزی بدون حساب» مشخص شود.
۱ – معنای رزق: کلمه «رزق» که معادل فارسی آن «روزی» است؛ یعنی هر چیزى که موجودى دیگر را در بقاى حیات و زندگی اش کمک نماید، و در صورتى که آن رزق، ضمیمه آن موجود و یا به هر صورتى ملحق به آن شود، حیاتش ادامه مى‏ یابد.
[۲] با توجه به این معنای محدود، رزق تنها شامل مواد غذایى می شود که چنین معنایی از رزق نیز در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است: «وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»،[۳]  در این آیه لباس از مصادیق رزق شمرده نشده است.
آنچه از موارد استعمال رزق به دست می آید؛ این است که در معناى این کلمه نوعى بخشش و عطا هم خوابیده است. این معناى اصلى و لغوى کلمه بود، ولى بعدها در معناى آن توسعه دادند و هر غذایى را که به آدمى می رسد، چه دهنده ‏اش معلوم باشد و چه نباشد رزق خواندند، گویا رزق بخششى است که به اندازه تلاش و کوشش انسان به او می رسد، هر چند که عطا کننده آن معلوم نباشد. سپس توسعه دیگرى در معناى آن داده و آن را شامل هر سودى که به انسان برسد نموده ‏اند، هر چند که غذا نباشد، و به این اعتبار، همه مزایاى زندگى اعم از مال، مقام، فامیل، یاوران، زیبایی، علم و… را رزق خواندند.
[۴]
در قرآن کریم هم به این اعتبار آیاتى وارد شده است؛ مانند: «و مگر از ایشان مزد می خواهى مزد پروردگارت بهتر است و او بهترین رازقین است».
[۵]
قرآن از شعیب(ع) نقل می کند که به قوم خود گفت: «اى قوم من، چه می گویید اگر با من از جانب پروردگارم حجتى باشد و او مرا رزقى نیکو عطا کرده باشد.
[۶]  که مراد وى از «رزق حسن»، نبوت و علم بود.
۲ – مال حرام رزق نیست: آنچه انسان در راه حرام مورد بهره ‏بردارى قرار می دهد، رزق خدا نیست، و نباید وسیله معصیت را به خدا نسبت داد؛ به دلیل این که خداوند گناهان بندگان را به خود نسبت نداده، و تشریع عمل زشت را از خود نفى نموده است: «قُلْ اِنَّ اللَّهَ لا یَاْمُرُ بِالْفَحْشاءِ، اَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ».
[۷]
ابو حمزه ثمالى، از امام باقر(ع) نقل می کند: رسول خدا(ص) در حجه الوداع فرمود: آگاه باشید که روح الامین به قلبم انداخت که هیچ انسانى نمی میرد، مگر وقتى که رزقش را تا حد کمال خورده و دیگر در نزد خدا رزقى نداشته باشد. پس از خدا بترسید، و در راه به دست آوردن رزق منحرف نشوید، راه صواب را به دست گیرید، و دیر رسیدن بهره ‏اى از رزق، شما را به نافرمانى خدا واندارد، براى این که خداى تعالى رزق حلال را بین خلقش تقسیم کرده، و آن را به طور حرام تقسیم ننموده، و خلاصه آنچه را خدا تقسیم کرده رزق حلال است، نه حرام. پس هر کس از خدا پروا کند، و خویشتن ‏دارى نماید، رزقش از راه حلال خواهد رسید، و هر کس پرده حرمت خدا را پاره نموده، و رزقش را از غیر راه حلال بگیرد، رزق حلالش را به عنوان قصاص از او خواهند گرفت، در نتیجه همان مقدارى را که باید از حلال می خورد از حرام خورده، نه بیشتر، با این تفاوت که حساب آن را باید پس دهد.
[۸]
گفتنی است که هیچ منافاتى بین این دو مطلب نیست که از سویى مثلاً طعام و شراب حرام به حسب تشریع، رزق نباشد، و از سوى دیگر به حسب تکوین، رزق و آفریده خدا باشد؛ زیرا خداى تعالى در تکوین، تکلیفى مقرر نکرده، تا این کار بر وی قبیح باشد.
در اینجا ممکن است سؤال شود که وقتى بیانى از خداى تعالى باعث اشتباه فهم ‏هاى ساده می شود؛ چرا از چنین بیانى صرف نظر نمی شود؟ پاسخ این است که قرآن براى فهم‏ هاى ساده به تنهایى نازل نشده، تا به خاطر به اشتباه نیفتادن آنان از بیان معارف حقیقى صرف نظر کند.
مانند قرآن که شفا براى همه دل ها است، کسى از قرآن متضرر نمی شود، مگر زیان کاران: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ اِلَّا خَساراً».
[۹]
علاوه بر این که می بینیم خداى سبحان در آیات قرآن کریم دادن ملک و سلطنت به نمرود و فرعون و دادن اموال به قارون را به خود نسبت داده، پس این نیست، مگر این که همه این رزق ها به اذن خدا است. خدا این گونه رزق هاى وسیع را در اختیار نامبردگان قرار می دهد تا امتحانشان نموده و حجت علیه آنان تمام گشته و زمینه بیچارگى آنان فراهم آید.
از سوى دیگر می بینیم که خداى تعالى هر چیزى را مخلوق خود و نازل شده از خزائن رحمت خود می داند: «وَ اِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ اِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ».
[۱۰] و از سوى دیگر می فرماید: هر چه نزد خدا است خیر است: «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ».[۱۱]
ما وقتى این دو آیه و امثال آنها را به یکدیگر ضمیمه می کنیم، این معنا را می فهمیم که هر موجودى در این عالم به هر چیزى نایل شود، و در زمان حیاتش از هر چیزى برخوردار گردد، از ناحیه خداى سبحان برخوردار گشته و همان مایه خیر او است که خدا در اختیارش گذاشته تا از آن بهره ‏مند گردد، اما اگر بعضى از مواهب الهى براى بعضى از موجودات مایه ضرر است، شر بودن و ضرر بودن آن امرى نسبى است؛ یعنى تنها براى آن موجود، شر و مایه ضرر است، و براى بقیه موجودات نفع و خیر است، و نیز براى علل و اسبابش در نظام هستى خیر است. چنان که آیه شریفه می فرماید: «وَ ما اَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ».
[۱۲]
خلاصه این که آنچه خداى تعالى بر خلق خود افاضه می کند، خیر و مایه انتفاع او است، و به حسب انطباق معنا، رزق او به شمار می رود؛ چون رزق چیزى غیر از عطیه ‏اى که مایه انتفاع مرزوق قرار گیرد، نیست.
۳ – روزی بخششی بدون عوض است: رزقى که خداى سبحان می دهد، بخششی است بدون عوض، و در برابر حقى نیست‏. و از آن جا که هر رزقى و هر چیزى خالص براى خدا است، پس هر چیزى که او افاضه کند، و هر رزقى که او بدهد عطیه ‏اى است بدون عوض و بدون این که چیزى در مقابلش گرفته باشد؛ زیرا هر چیزى در مقابل بخشش خدا فرض شود، خود آن مقابل و عوض هم از خدا است. مثلاً اگر عبادت را عوض نعمت ‏هاى خدا فرض کنیم، آن نیز با توفیق خدا و اعضا و جوارحى است که او براى ما درست کرده، پس ما حقى بر او پیدا نمی کنیم، تا آن حق عوض نعمت‏ هاى او قرار گیرد؛ لذا هیچ موجودی نیست که حقى بر خدا داشته باشد، مگر حقى که خود خدا بر خود لازم شمرده، همان گونه که در مورد رزق فرمود: «هیچ جنبده ‏اى در زمین نیست مگر آن که رزقش به عهده خدا است».
[۱۳]  این عهده ‏گیرى را کسى بر خدا واجب نکرده، خود او است که رزق هر جنبنده ‏اى را به عهده گرفته است، و نیز فرمود: «به پروردگار آسمان و زمین سوگند که وعده رزق شما حق است، همان طور که سخن گفتن شما واقعیت دارد».[۱۴]
پس زرق با این که بر خدا حق است، از آن جا که حقى است که خود به عهده گرفته، عطیه‏ اى است از ناحیه او، نه این که حقى باشد از مرزوق به عهده او.
از این جا روشن می شود؛ هر انسانى که با حرام روزى می خورد، سهمى و رزقى از حلال دارد؛ زیرا خداى تعالى منزه از آن است که رزق انسان را بر عهده گیرد، آن گاه از مسیر حرام او را روزى دهد، و در عین حال او را از خوردن حرام نهى کند، و در آخرت عذاب نماید.
توضیح مطلب به بیانى دیگر؛ همان طور که گفته شد، رزق بخششی است الهى، و چون چنین است، پس رزق رحمتى است از خداى متعال بر خلق و همان طور که رحمت دو قسم است – رحمت عمومى که شامل همه خلق می شود، چه مؤمن و چه کافر، چه متقى و چه فاجر، چه انسان و چه غیر انسان. و رحمت خاص که در طریق سعادت انسان صرف می شود؛ نظیر ایمان و تقوا، و بهشت – رزق خدا هم دو قسم است: یکى رزق عمومى که عطیه عامه الهى است، و تمامى روزى ‏خواران را در بقاى هستى مدد و یاری می کند، و قسم دوم آن رزق خاص است که از طریق حلال واقع می شود.
۴ – تقسیم رزق: تقسیم رزق به دو قسم عام و خاص است. همان طور که رحمت عمومى خدا و رزق عمومیش به حکم آیه: «وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً»،
[۱۵] مکتوب و مقدر است. همچنین رحمت خاص و رزق خاص او نیز مکتوب و مقدر است. و همان طور که هدایت – که یکى از رحمت ‏هاى خاصه است- مکتوب و مقدر در تشریع است، و براى هر انسانى (چه مؤمن و چه کافر) نوشته شده و به همین جهت براى همه ارسال رسل و انزال کتب نمود و فرمود: من جن و انس را نیافریدم مگر براى این  که عبادتم کنند، نه می خواهم مرا روزى دهند، و نه طعامم دهند، چون که خدا رزاق و داراى نیرویى متین است».[۱۶] و نیز فرمود: «وَ قَضى‏ رَبُّکَ اَلَّا تَعْبُدُوا اِلَّا اِیَّاهُ»،[۱۷] در نتیجه عبادت که خود محتاج هدایت خدا است از نظر تشریع مقدر است.
همچنین رزق خاص یعنى رزق از مجراى حلال هم مقدر است. چنان که فرمود: «محققا زیان کار شدند آنان که اولاد خود را سفیهانه و بدون مدرک علمى کشتند، و آنچه ما روزیشان کرده بودیم از روى افترا بر خود حرام کردند، و به گمراهی ‏اى رسیدند که امید راه یافتن به رویشان بسته شد».
[۱۸] همچنین فرمود: «و خدا بعضى از شما را در رزق بر بعضى دیگر برترى داده، و همین ها که برترى یافتند رزق خویش به بردگان خود نمی دهند، تا همه در رزق برابر باشند».[۱۹]
این دو آیه داراى اطلاقى قطعى هستند، هم شامل کفار می شوند، و هم مؤمنان، هم شامل کسانى می شوند که رزق از حلال می خورند، و هم آنان که از حرام.
۵ – رزق، چیزى است که مورد انتفاع مرزوق واقع شود و ربطى به زیادى و کمى مال ندارد: مطلبى که در این جا دانستنش لازم است، این است که رزق همان طور که گفتیم به معناى چیزى است که مورد انتفاع مرزوق قرار گیرد. قهراً از هر رزقى آن مقدار رزق است که مورد انتفاع واقع شود، پس اگر کسى مال بسیارى جمع کرده که به غیر از اندکى از آن را نمی خورد، در حقیقت رزقش همان مقدارى است که می خورد، بقیه آن رزق او نیست، مگر از این جهت که بخواهد به کسى بدهد که از این جهت رزق است و از جهت خوردن رزق نیست. پس وسعت روزى و تنگى آن ربطى به زیادى مال و اندکى آن ندارد.
[۲۰]
با توجه به آنچه بیان شد، دو موضوع در ذیل مورد بررسی قرار می گیرد. یکی منظور از «مَنْ یَشاءُ» و دیگری روزی بدون حساب.
منظور از «مَنْ یَشاءُ»
۱ – بدیهى است که منظور از «مَنْ یَشاءُ» (هر کس را که بخواهد) این نیست که خداوند بدون هیچ علتى روزی بدون حساب را به این و آن می دهد، بلکه اراده و مشیت خداوند در همه جا با شایستگی ‏هاى افراد آمیخته است؛ یعنى هر کس را شایسته ببیند به او روزی بی حساب می دهد. به بیان دیگر، خواست و اراده او از روی گزاف نیست، بلکه آنچه انجام می دهد از روى حکمت و عدالت است.
توضیح:
منظور این است که هر گاه مشیتش اقتضا نماید و هر کس را بخواهد، -البته از روى حکمت و نظام خلقت و آفرینش می بخشد، نه از روی گزاف؛ زیرا که حق تعالى از کار عبث منزّه و مبرا است و نیز نسبت او به تمام موجودات یکسان است – او را به غیر حساب روزى می دهد. روزى انسان نیز منحصر به خوراک و پوشاک و… نیست. بالاترین روزى آدمى فضایل روحانى است. از علم و حکمت و معرفت به مقام کبریایى و هدایت یافتن به راه مستقیم که سر انجام آن قرب به جوار رب العالمین است. و غرض اصلى و علت غایى وجود بشر و تشکیلاتى که براى پیدایش و حیات او به دست قادر متعال انجام گرفته، این است که وى را از عالم ما فوق الطبیعه در عالم طبیعت فرود آرند و در طریق سیر نور، وى استکمال یافته، به کمال لایق روحانى برسد و در جوار رحمت حق جای گیرد. چنین کسى است که مبداء متعال وعده داده که او را روزى می دهد به غیر حساب. چنانچه راجع به شهدای راه حق فرمود: «بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»؛
[۲۱] گمان نکنید کسانى که در راه خدا کشته شدند اینها مرده اند، بلکه اینها زنده و نزد پروردگارشان روزى دارند.
معلوم است روزى آنها کرامات و افاضاتى است که پى در پى از مبدئشان به آنها می رسد و به فیوضات جسمانى و روحانى هر دو محظوظ می گردند.
[۲۲]
۲ – البته برخی می گویند؛ منظور از «هر کس را بخواهد به غیر حساب روزی می دهد، اهل بهشت اند؛ زیرا خداوند بهشتیان را آن قدر روزی می دهد که به حساب نمی آید و حد و مرز ندارد؛ به دلیل آن که بهشت محدود و متناهى نیست و نهایت ندارد و آیه به این معنا مثل آیه شریفه است که می فرماید: «فَاُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ».
[۲۳]، [۲۴]
روزی بدون حساب
پیرامون معنای «بدون حساب» دیدگاه های متفاوتی وجود دارد که به آن اشاره می شود.
۱ – توصیف رزق به صفت بی حسابى، از این رو است که رزق از ناحیه خداى تعالى بر طبق حال مرزوق صورت می گیرد، نه عوضى در آن است و مرزوق نه طلبى از خدا دارد، و نه استحقاقى نسبت به رزق، آنچه مرزوقین دارند حاجت ذاتى، یا زبانى ایشان است که هم ذاتشان ملک خدا است، و هم حاجت ذاتشان، و هم احتیاجاتى که به زبان درخواست می کنند، پس داده خدا در مقابل چیزى از بندگان قرار نمی گیرد، و به همین جهت حسابى در رزق او نیست.
[۲۵]
۲ – هر کس را بخواهد بی حساب روزى می دهد؛ یعنى بدون بخل و  سخت گیرى روزى می دهد. این آیه مانند این مثال است که فلان کس بی حساب انفاق می کند؛ یعنى خیلى سخاوت مندانه و خالى از بخل؛ زیرا عادت بخیل و سخت گیر از خرج، این است که در خرج و انفاق خیلى حسابگر و دقیق است.
[۲۶]
۳ – گفته ‏اند که معناى آیه این است که بدون ترس از کمبود و نقصان دارایى خود می بخشد و روزى می دهد؛ چون قدرت و ملک خدا حد و نهایت ندارد و آنچه از آن برداشته شود موجب نقصان آن نمی گردد.
[۲۷]
۴ – برخی نیز گفته اند؛ یعنی نباید به کسی حساب پس دهد؛ زیرا بالاتر از وی احدی نیست. تا او را مورد حساب رسی قرار دهد.
[۲۸]
برای آگاهی بیشتر در این موضوع می توانید از پاسخ های زیر استفاده کنید:

 

 

 منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. آل عمران، ۲۶- ۲۷٫

[۲]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۸، ص ۳۷۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۳]. بقره، ۲۳۳٫

[۴]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۳، ص ۱۲٫

[۵]. مؤمنون، ۷۲٫

[۶]. هود، ۸۸٫ «یا قَوْمِ اَ رَاَیْتُمْ اِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی، وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً».

[۷]. اعراف، ۲۸٫ «بگو خداى تعالى به عمل زشت امر نمی کند. آیا علیه خدا سخنانى می گویید که دلیل علمى بر آن ندارید».

[۸]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏۵، ص ۸۰، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۹]. اسراء، ۸۲٫ «ما آنچه از قرآن را که نازل می کنیم شفا و رحمت براى مؤمنان است، و زیان کاران را به جز زیانکارى نیفزاید».

[۱۰]. حجر، ۲۱٫ «هیچ چیز نیست مگر آن که خزینه‏ هایش نزد ما است، و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم».

[۱۱]. قصص، ۶۰٫

[۱۲]. نساء، ۷۹٫ «آنچه شر به تو می رسد از ناحیه خود تو است».

[۱۳]. هود، ۶٫

[۱۴]. ذاریات، ۲۳٫

[۱۵]. فرقان، ۲٫

[۱۶]. همان، ۵۸٫

[۱۷]. اسراء، ۲۳٫ «خدا به حسب تشریع چنین قضا رانده که جز او را نپرستید».

[۱۸]. انعام، ۱۴۰٫

[۱۹]. نحل، ۷۱٫

[۲۰]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۳، ص ۱۳۷- ۱۴۱؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‏۳، ص ۲۱۴- ۲۲۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.

[۲۱]. آل عمران، ۱۶۹٫

[۲۲]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ‏۳، ص ۸۳- ۸۴، تهران، نهضت زنان مسلمان، ۱۳۶۱ش.

[۲۳]. «آنها به بهشت در آیند و بی حساب روزى داده شوند».

.[۲۴] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏۲، ص ۷۲، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.

[۲۵]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۳، ص ۱۴۱٫

[۲۶]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲، ص ۷۲۸٫

.[۲۷] همان.

[۲۸]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏۸، ص ۱۹۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.