براى پاسخ به این پرسش به چند مطلب اساسى به طور مختصر اشاره مىشود:

۱ – مفهوم عدل: معناى لغوى عدل، برابرى و برابر کردن است و در عرف به معناى رعایت حقوق دیگران در برابر ظلم (تجاوز به حقوق مردم) است. در تعریف «عدل» آمده است: «اعطاء کل ذى حق حقه»؛ «دادن به هر صاحب حقى، آنچه سزاوار او است».

معانى دیگرى نیز براى عدل ذکر شده است؛ لیکن معنایى از عدل که به خداوند نسبت مىدهیم، عبارت است از فیض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتى که امکان هستى یا کمال معیّنى را دارند؛ بدون هیچگونه امساک و خوددارى. به عبارت دیگر عدل الهى بیان دیگرى از حکمت و عنایت او است.

۲ – آنچه در نظام خلقت وجود دارد، تفاوت است؛ نه تبعیض و آنچه مذموم و ناعادلانه مىباشد، تبعیض است، نه هرگونه تفاوت و چندگونگى.

لازمه عدل، برابر قرار دادن همه انسانها یا همه اشیا نیست. براى مثال معلم عادل، کسى نیست که همه شاگردان را – خواه کوشا باشند و خواه تنبل – یکسان امتیاز دهد؛ بلکه او باید هر یک از شاگردان را به اندازه استحقاقشان ستایش یا نکوهش کند.

پس مقتضاى حکمت و عدل الهى، این نیست که همه مخلوقات را یکسان بیافریند. اقتضاى حکمت این است که جهان را به گونهاى خلق کند که موجودات مختلف متناسب با قابلیت و لیاقت خود در جهت هدف نهایى باشند. در این رابطه اجزاى عالم را نباید گسسته و جدا از یکدیگر در نظر گرفت؛ بلکه باید آنها را به صورت مجموعهاى نظاممند ارزیابى کرد که هر عضوى، جزئى از یک کل است.

در یک مجموعه، هر جزء موقعیت خاصى دارد که برحسب آن، کیفیت خاصى را دارا مىشود.

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست

که هر چیزى به جاى خویش نیکوست

اساسا اگر تفاوت وجود نداشته باشد، کثرت و تنوع نیز نخواهد بود و اگر کثرت و تنوع نباشد، دیگر مجموعه و نظام، مفهومى نخواهد داشت. اگر همه انسانها مرد، یا همه موجودات از یک نوع و همه اجزاء یک نوع مشابه باشند و یکنواختى محض حاکم باشد، دیگر جهانى به این نظم و زیبایى وجود نخواهد داشت.

۳ – تفاوت موجودات لازمه نظام علّت و معلولى است. بدین معنا که هر معلولى، علتى خاص و هر علتى، معلول مخصوص دارد. در حقیقت هر موجودى در نظام علت و معلول، جاى مشخص و مقامى معلوم دارد؛ یعنى، آن معلول، معلول شىء معین و آن علّت، علّت شىء معین است.

نبودن نظام معین در بین موجودات، مستلزم این است که هر موجودى بتواند منشأ ایجاد هر چیزى بشود و هر چیزى از هر چیز دیگر به وجود آید؛ مثلاً اثر یک شعله کبریت با اثر خورشید برابرى کند. بنابراین ارتباط هر علّت با معلول خود و ارتباط هر معلول با علتش، از ذات علت و معلول برمىخیزد.

به تعبیر دیگر هر موجودى در مرتبه خود، مانند سلسله اعداد است که نفى مرتبه هر عدد، مساوى با نفى وجود آن است. براى مثال اگر خواسته باشیم عدد پنج بر مقدارى بیش از شش دلالت کند، آن دیگر عدد پنج نیست. همینطور پیدایش معلولى برتر از کمالات علت تامهاش، مساوى فقدان آن معلول و حتى نبود آن علت است.

۴ – در جهان ماده، بر پایه اسباب و مسببات ویژهاش، اصطکاک و تزاحم در ذات آن نهفته است و تصویر ماده، منهاى این ویژگى، نفى وجود آن است. آتش در هر کجا باشد، اثر ویژهاش سوزاندن است؛ خواه در کلبه و مسجد باشد، خواه در خانه و مغازه. بنابراین نمىتوان انتظار داشت که جهان ماده – خارج از نظام علیت – کارى را صورت دهد؛ مثلاً الکل فقط در فرد الکلى اثر بگذارد، نه در نسل او. یا بیمارى سل شخص مبتلا را از پاى درآورد و در محیط پیشگیرى نشده اثر نگذارد. چنین انتظارى از جهان طبیعت، انتظارى بىجا است. معناى نفى تزاحم در عالم ماده، این است که خداوند تنها به آفرینش مجردات اکتفا ورزد و طومار ماده را در هم پیچد. نتیجه این گمانه، نادیده گرفتن خیرات عظیمى است که در این بخش از هستى وجود دارد.

۵ – با توجه به نظام علّت و معلولى و اصطکاک و تزاحمات عالم ماده، وجود تفاوتها و نقص و ضعفها، هر یک در جاى خود ضرورى و اجتنابناپذیر است و هر تغییرى در آنها، مستلزم تغییر در سلسله طولى نظام عالم و بر هم زدن کل هندسه عالم است. در عین حال تفاوتهاى طبیعى موجود دوگونه است:

الف. تفاوتهاى ناوابسته به دانش و آگاهى و اراده بشرى (این گونه تفاوتها تغییرناپذیر است)؛

ب. تفاوتها و نقصانهاى وابسته به جهل و دانش و اراده بشر.

بسیارى از ناگوارىهایى که در محیط زندگى – به خصوص در بستگان و فرزندان به وجود مىآید – معلول ناآگاهى انسان، از قوانین طبیعت و یا احکام الهى است. طبق تحقیقات به عمل آمده، قسمت عظیمى از معلولیتهاى جسمى و روانى فرزندان، معلول ناآگاهى و احیاناً بىمبالاتى والدین است. معمولاً انسان آگاه و مقید به اصول زندگى، از اولاد سالمترى برخوردار مىشود. این گونه از ضعف و نقصانها، با رشد آگاهى و عملکرد صحیح انسان قابل رفع و اصلاح است.

۶ – در برابر پارهاى از نقصانها و رنجها، رحمت واسعه الهى ایجاب مىکند که گرفتاران و رنجدیدگان بىگناه را از طریق پاداشهاى اخروى[۱] و یا تخفیف در مسئولیتها و احکام[۲] و مکلّف ساختن دیگران در اعانت و همکارى با آنان جبران سازد.

افزون بر آنچه گذشت رازهاى دیگرى در تفاوت موجودات هست که رعایت اختصار ما را از ذکر آنها معاف مىدارد.[۳]

 

 

پرسش و پاسخ ها «راز آفرینش» / مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف

 

پی نوشت ها


[۱] – بقره ۲، آیه ۱۵۵٫

[۲] – نور ۲۴، آیه ۶۱٫

[۳] – جهت آگاهى بیشتر بنگرید:

الف. شهید مطهرى، عدل الهى، بحث راز تفاوتها، تهران: صدرا.

ب. محمد حسن قدردان قراملکى، خدا و مسأله شر، (قم: دفتر تبلیغات اسلامى).