لطفا درباه ماهیت عرفان کابالا و رابطه آن با عرفان یهود، توضیح دهید. آیا عرفان کابالا مورد حمایت خود یهودیان میباشد؟
یکی از عوامل مهم ترویج آئین های شیطانی در طول قرون وسطی، تدوین و ترویج عقایدی مسموم تحت عنوان عرفان کابالا می باشد. عرفان کابالا حاصل ترکیب عقاید خرافی باستانی با مفاهیم دین یهود می باشد، که توسط یهودیان منحرف در طول قرن های متمادی صورت گرفته است. توجه ویژه ی این شبه عرفان به سحر و جادو و فلسفه بافی هایی که در مورد ماهیت شر و پیوند آن با ساحت خداوند برقرار نموده، موجب شده است که بسیاری از گروه های شیطان گرا در طول قرن های بعد، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، از مفاهیم و آئین های عرفان یهود در فرقه ها ی خود بهره گیری نمایند.
علاوه بر ظرفیت بالای این عرفان برای پشتیبانی از آموزه های شیطانی ، نقش خاندان های متنفذ یهودی در تدوین و ترویج کابالا را نیز نباید نادیده گرفت. در این بخش علاوه بر تاریخچه کلی تدوین کابالا در طی قرون وسطی، اشاره ای کوتاه نیز به برخی آموزه های محوری این عرفان شرک آلود خواهیم داشت.
کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق می شود و تلفظ اروپایی کباله ی عبری است به معنای قدیمی و کهن. این واژه به شکل قباله در عربی به کار می رود.[۱] اندیشه پردازان فرقه کابالا مدّعی هستند که این طریقت مکمل تورات است؛ اسراری است که خداوند بطور شفاهی و خصوصی به حضرت موسی ابلاغ کرد تا فقط در اختیار مَحرمان (قوم برگزیده) قرار گیرد. دین یهود پوستهای است آشکار و همه فهم از مفاهیم راز آمیز هستی و قلب ناشناخته آن کابالا است. این اسرار از زمان موسی (ع)، نسل به نسل، به خواصّی از یهودیان منتقل شد تا به امروز رسید. عنوان کابالا (قَباله) دقیقاً ناظر به کهن بودن آن است. این ادعا در فضای آن روز قاره اروپا، که ساحر پیشگی و کیمیاگری بازار گرمی داشت، جاذبه ای شگرف یافت.[۲]
پیروان آیین کابالا (کابالیست ها) نیز این مکتب را دانش سری و پنهان حاخام های یهودی می خوانند و برای آن پیشینه ای کهن قایل اند. برای نمونه مادام بلاواتسکی ،رهبر فرقه ی تئوسوفی، مدعی است که کابالا در اصل کتابی است رمز گونه که از سوی خداوند به پیامبران، آدم و نوح و ابراهیم و موسی، نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم بنی اسراییل بود به ادعای بلاواتسکی، نه تنها پیامبران بلکه تمامی شخصیت های مهم فرهنگی و سیاسی و حتی نظامی تاریخ ، چون افلاطون و ارسطو و اسکندر و غیره، دانش خود را از این کتاب گرفتند. مادام بلاواتسکی برخی از متفکرین غربی، چون اسپینوزا و بیکن و نیوتون ، را از پیروان آیین کابالا می داند.
این ادعا نه تنها نپذیرفتنی است بلکه برای تصوف یهودی به عنوان یک مکتب مستقل فکری ، نیز پیشینه ی جدی نمی توان یافت. مشارکت یهودیان در نحله های فکری راز آمیز به فیلواسکندرانی در اوایل سده ی اول میلادی می رسد. ولی فیلو واضع مکتب جدید فکری نبود و کار او را باید به ارائه ی اندیشه های دینی یهود در قالب فلسفه ی یونانی و فرهنگ هلنی محدود دانست به عبارت دیگر ، فیلو بیشتر یک متفکر هلنی است تا یهودی. در دوران اسلامی نیز چنین است. نحله های فکر گسترده عرفانی رازآمیز که در فضای فرهنگ اسلامی پدید شد بر یهودیان نیز تاثیر گذار بود و برخی متفکرین یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدید شدند که مهمترین آنان ابویوسف یعقوب بن اسحاق القرقسانی است.
اوج تولید فکری یهودیان در عرصه اندیشه عرفانی در دوران پیش از کابالا، دو رساله ی سفر یصیرا (آفرینش نامه) و سفر بهیراء (روشنایی نامه) است. [۳] سِفِر یصیرا با بیان ۳۲ مجرا و قالب حکیمانه محیر العقول، که از طریق آنها خدا جهان را آفریده است، شروع مى شود. این مجموعه عبارت است از ده سفیرا[۴]، به علاوه بیست و دو حرف الفباى عبرى.[۵]
سر آغاز طریقت کابالا به اوایل سده ی سیزدهم میلادی و به اسحاق کور می رسد که در بندر ناربن فرانسه می زیست. او برخی نظرات عرفانی بیان می داشت. تعالیم اسحاق کور چون سایر آموزش های عرفانی است که برای کمال معنوی مراتب مختلف قائل اند و سیری استعلایی را برای رسیدن به کمال مطلق پیشنهاد می کنند. مفهوم “عین صوف”[۶] ساخته ی اوست. این مفهوم را ، که به معنای لایتناهی است، اسحاق به معنای خداوند به کار برد ولی بعدها به معنای نظام هستی به طور عام به کار گرفته شد.[۷] اسحاق کور نظریه سفیراها را پرورش داد[۸] و پس از او شخصی به نام موسی بن نهمان[۹] که در دربار جیمز اول (پادشاه اسپانیا و از سرکردگان جنگهای صلیبی) نفوذ داشت، بر اساس اندیشه های اسحاق کور مبحث صدور سفیراها را دنبال کرد و کتاب های او تا قرن چهاردهم بسیار مورد توجه بود.[۱۰]
در اواخر سده ی سیزدهم میلادی با تدوین کتاب “زوهر”[۱۱]، تصوف رازآمیز کابالا به صورت یک نظام فکری و عملی سامان یافته و منسجم در آمد و شکل نهایی خود را یافت. این کتاب را “موسی بن شم تاو لئونی” در سال های ۱۲۸۰-۱۲۸۶ نوشت. زوهر در واقع بازنگاری و توسعه یک کتاب قدیمی بود و تفسیری عرفانی از عهد عتیق ارائه می کرد. تا زمان فوق کابالا واژه ای عام بود و مصداقی مشخص نداشت. نه کتابی به این نام در کار بود نه مکتبی جدی از عرفان یهودی. از زمان تدوین کتاب زوهر واژه ی کابالا به طور عمده به این کتاب اطلاق شد و پیروان این مکتب جدید کابالیست نام گرفتند.[۱۲]
بن مایه اصلی عرفان یهود نخست از سنت های ساحری و بخشی از تعالیم انبیای گذشته تشکیل شده بود، و همواره می کوشید تضاد میان آنها را که در واقع تضاد کفر و توحید بود، حل کند. راه حل نهایی این بود که معتقد شوند: بقای عالم وجود تنها به خاطر همین تضاد دائمی میان خیر و شر است. و چون عالم وجود یکی است پس خیر و شر در ملکوت به یکدیگر پیوسته اند. این تفکر که در دوره های بدوی و باستانی ریشه داشت به تدریج تئوریزه شد و در قرون وسطا ادامه یافت. بدین سان پای شر به عالم الوهیت و توحید کشیده شد.
توصیفات خداوند در کتاب مقدس و داستان پادشاهانی همچون داود و سلیمان که دست و دامن خویش را به گناه آلودند، خدا شناسی کابالایی را به مراحل جالب تری رساند. چنانکه در این دین «عارف حتی از پذیرفتن این که احساس متعالی شرّ هم در خداست، روی برنمی تابد.»[۱۳] تورات همواره داستان سرکشی قوم بنی اسرائیل و مجازات و عذاب خداوند و بعد توبه و هدایت و دوباره سرکشی بندگان و خشم خداست. این سرکشی و عصیان دامن پیامبران را نیز می آلاید. گاهی خشم خدا بر بنی اسرائیل چنان بالا می گیرد که پیامبرانش او را اندرز می دهند و آرام می سازند.
صفات خشم و سخط که از صفات برجسته یهوه در تورات است، در قبالا تأثیر بسزایی گذاشت، به طوری که در مراتب تجلی ذات یکتا سفیرایی که بازوی چپ تجلیات خداوند است و گبورا (جبروت) نام دارد، منشأ خشم و شرور شناخته می شود و «این جهانِ عاصیِ پلیدِ شرّ که جنبه تاریک هر چیز زنده را تشکیل می دهد و او را از درون تهدید می کند برای نویسنده کتاب زوهر جنبه بسیار سحرانگیز و جذابی دارد.»[۱۴] زیرا این ها نیز جلوه خداست و برای رسیدن به او باید خطا و گناه را نیز تجربه کرد.
در زوهر سفیراهای دهگانه به صورت مذکر و مؤنث معرفی می شوند. تجلیات مذکر حامل رحمت و خیر اند و تجلیات مؤنث حامل قهر و سطوت و بنابراین شر هستند. خداوند یگانگی مطلق است که خیر و شر و مذکر و مؤنت در آن متحد می شود. این قدرت نمادین توجیه گر آیین های جنسی در عرفان یهود شد. که در بزرگان کابالا نظیر شبتای زوی و یعقوب فرانک آشکار گردید.[۱۵]
سفیراهای شر در عالم الاهی سیترا احرا[۱۶] نام دارند. یهودیان می توانند با مراعات قوانین و توصیه های تورات به مهار کردن سیترا احرا کمک رسانند و توازن را در عالم حفظ کنند. این توازن یا هماهنگی همچنین لازم می آورد که برخی کارها به سود نیروهای ناپاکی انجام گیرند؛ گویا شر نوعی رشوه دینی می گیرد. به طور کلی گناهان اسرائیل نه تنها زندگی و نشاط به سیترا احرا می بخشند بلکه برای سمائیل نیز، که جنبه مذکر امور خبیثه است، امکان تسلط یافتن بر شخینا را، که جنبه مؤنث سفیراهای پاکی و قداست است، فراهم می آورند. آنگاه که چنین شد شخینا از شوهر حقیقی خود، تیفِرِت که جنبه مذکر سفیراهای نیک است، جدا می افتد.[۱۷]
بر اساس آموزه سفیراها، آموزه دیگری به نام شِمیطاها در عرفان یهود تعریف می شود. شمیطاها یا ادوار تاریخ می گوید که سفیراهای گوناگون متناوباً بر جهان حکومت می کنند.[۱۸] در دوره هایی سفیراهای خیر و در دوره هایی سفیراهای شر. از زمان ظهور حضرت مسیح تجلیات خیر در زمین به اوج خود خواهد رسید و تا پیش از آن اوج تجلیات شر است. دوره تجلیات شر را عصر آکواریوس می نامند که انعکاس سیترا احرا در زمین است. این دوره های گوناگون قوانین و تورات خاص خود را دارد. زوهر از این مضامین اباحه گرایانه سربسته سخن گفته است.[۱۹] این تعالیم به طور سینه به سینه منتقل می شده و در محافل سری کابالایی مورد عمل قرار می گرفته است. مراسم بلک مَس کاترین مدیچی[۲۰] در قرن شانزده، آیین سری جنسی شبتای زوی و پیروانش که او را مسیح می دانستند در قرن هفده و آیین جنسی یعقوب فرانک در قرن هجده که از آن پس با شکل گیری فراماسونری سازماندهی شد؛ و سایر اعمال شبکه های سری مافیایی نمونه هایی از قوانین توراتی عصر آکواریوس است.[۲۱] به طور کلی می توان گفت: کابالا اولین نظام فکری بود که یک حکمت عرفانی را برای رفتار جنسی در مغرب زمین پرورش داد.[۲۲]
در آخر بد نیست به این نکته نیز اشاره کنیم که با این همه قبالا یکی از شیوه های فکری در اندیشه یهودیت است که مورد قبول بسیاری از علما و اندیشمندان یهودی نمیباشد و آن را جریانی انحرافی از یهودیت فقهی و حاخامی میدانند و حتی آشنایی با این شیوه فکری را برای یهودیان توصیه نمی کنند.[۲۳] موضع گیری های مختلف عالمان یهودی و غیر یهودی در برابر کابالا شاهد بر این مدعاست که این عرفان آمیزه ای از انحرافات عقیدتی اقوام باستانی با تعالیم وحیانی دین یهود است. چنان که “گرشوم شولم”[۲۴] در کتاب “جریانات بزرگ در عرفان یهودی” می نویسد: «عرفان به گونه ای، نمایان گرِ زندگی عرفانی و خاطره اسطورهای است … بزرگترین نمادهای آئین قبالا (کابالا) … با دنیای اسطوره میآمیزد … تمام اسطورههای کهن که از مؤلّفان کتاب «باهر» و نیز تمام قبالا بر جای مانده است جملگی میراثی است که از آیین گِنوسی به یهودیان به ارث رسیده است و اینها به سهولت باعث نابودی شریعت (دین) و قانون شدهاند … وجه شاخص الهیات قبالایی این است که میکوشد دنیای اسطورهای را تبیین کند تا اینکه عناصر اسطورهای احیا شود.»[۲۵]
به عقیده فیبر اولیوت[۲۶]، مورخ یهودی: “کابالا سنتی است که برخی رهبران بنی اسرائیل از عقاید مصریان باستان آموختند و به صورت شفاهی نسل به نسل منتقل کردند.” همچنین یکی دیگر از مورخان یهودی به نام تئودور ریناخ درباره آثار زیانبار عرفان کابالا بر دین یهود این گونه می نویسد: “کابالا یک سم بی صدا بود که وارد عروق یهودیت گردید و تمام آن راآلوده نمود.”[۲۷]
نستا، اچ، وبستر[۲۸] نویسنده انگلیسی کتاب “جوامع مخفی و جنبش های ضدحکومت”[۲۹] اشاره ای به غیر یهودی بودن عرفان کابالا نموده و می نویسد: “همانطور که میدانیم، کنعانیان قبل از سکونت بنی اسرائیل در فلسطین به جادوگری می پرداختند. مصر، هندوستان و یونان نیز طالع بینان و غیب گویان خود را داشتند. یهودیان به جای بیزاری جستن از جادوگری که در قوانین موسی آمده است، این هشدارها را نادیده گرفته، تحت تاثیر جو غالب، با سنت های مذهبی که از عقاید جادوگری به ارث برده بودند، عجین شدند. در همین زمان بخش نظری کابالای یهودی از فلسفه مجوسیان پارسی و از نوافلاطونیان و نوفیثاغورثیان عاریت گرفته شد. بنابراین، یکی از دلائل حقانیت مخالفین کابالیست ها این است که اینک به طور قطع می دانیم کابالا منشا کاملا یهودی نداشته است.”[۳۰]
منبع:پرسمان
پی نوشت:
[۱] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج۲، ص۲۴۳
[۲] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج۲، ص۲۵۱
[۳] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج۲، ص۲۴۴
[۴] . Sefirah قبالا برخلاف یهودیتِ ظاهری چنین می آموزد که خلقت جهان از طریق سلسله یی از فیضانات مقام الوهیتGodhead یا عین صوف صورت گرفته است. این ساختارهای فیض یا ده سفیروت ساخت درونی کل واقعیت و ساخت درونی تجلی الاهی است. سِفیرا (سفیروت ها) نشان دهنده ی هماهنگی دقیقاً متوازنی اند که برای سیلان نیروی الاهی این امکان را فراهم می آورند که بقای انسان و طبیعت را تأمین کند. گناه آدمیان بر این هماهنگی تأثیر گذاشته آن را برمی آشوبد و زمینه را برای فعال شدن شرِّ موجود در آن آماده می کند. قبالا همه ی اعتقادات و آیین های عمده ی یهودیت را مطابق الاهیات باطنی خود که رنگی از همه خدایی دارد از نو تعبیر می کند. (فرهنگ ادیان جهان، ص۴۸۰)
[۵] . باورها و آئین های یهودی، ص ۱۴۹
[۶] . Ein Sof
[7] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج۲، ص۲۴۶
[۸] . باورها و آیین های یهودی، ص۱۵۶
[۹] . توضیحات بیشتر پیرامون این شخصیت و فعالیت هایش در همین فصل و در بخش “فراماسونری و کابالا” آمده است.
[۱۰] . زرسالاران یهودی و پارسی، ج۲، ص۲۴۷
[۱۱] . Zohar
[12] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج۲، ص۲۴۵
[۱۳] . جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص۶۰
[۱۴] . جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص۳۰۸
[۱۵] . باورها و آیین های یهودی، ص۱۵۹ و۱۶۰
[۱۶] . Sitra Achra اصطلاحی که در قبالا برای قوای شر به کار می رود و در لغت به معنی «روی دیگر» است. (فرهنگ ادیان جهان، ص۴۰۴)
[۱۷]. باورها و آیین های یهودی،ص۱۶۱
[۱۸] . باورها و آیین های یهودی، ص۱۵۹
[۱۹] . باورها و آیین های یهودی، ص۱۵۹
[۲۰] . توضیحات بیشتر پیرامون این شخصیت در فصل “شیطان گرایی در دوره مدرن”، بخش “قرن شانزدهم” آمده است.
[۲۱] . شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده
[۲۲] . دانشنامه فشرده ادیان زنده، ص ۵۵
[۲۳] . به نقل از سایت رسمی انجمن کلیمیان تهران (www.iranjewish.com) ، ذیل معرفی کتاب “آئین قبالا” نوشته شیوا کاویانی.
[۲۴] . Gershom Sholem گرشوم شولم (۱۸۹۷-۱۹۸۲) در سال ۱۹۲۳ به دانشگاه عبری اورشلیم پیوست و در سمت استاد درس عرفان یهود و قبالا (۱۹۳۳-۱۹۶۵) خدمت کرده است. کتاب جریانات بزرگ در عرفان یهودی یکی از تألیفات مهم اوست.
[۲۵] . جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص ۸۳
[۲۶] .Feber de’Olivet
[27] . فراماسونری جهانی ، ص ۲۳
[۲۸] . Nesta H.Webster
[29] . Secret Societies and Subversive Movment
[30] . فراماسونری جهانی، ص ۴۲
نوشته شده توسط: حسین عرب
پاسخ دهید