انتظار بشر از دین

انتظار معقول انسان از دین این است که او را به کمال و سعادت نهایى در دنیا و آخرت رهنمون باشد. این انتظارى است بزرگ که تنها دین مىتواند آن را اجابت کند و هیچ جایگزینى ندارد. در کنار این نیاز اساسى و فراگیر، انتظارهاى جزئىترى نیز وجود دارد. انسان مىتواند از دین انتظار داشته باشد که:

۱ – قابل اثبات و استدلال باشد؛ یعنى از ناحیه عقل و منطق پشتیبانى شود و اصول آموزههاى آن نزد عقل باطل و غیرقابل پذیرش نباشد.

۲ – به زندگى معنا بخشد؛ انسان را از پوچى رها سازد و بیهودهانگارى زندگى را از او بزداید.

۳ – آرمانساز، شوقانگیز و آرزوخیز باشد.

۴ – قدرت تقدّس بخشیدن به هدفهاى انسانى و اجتماعى را داشته باشد.

۵ – تعهدآور و مسئولیتزا باشد.

انتظار نخست، (منطقى بودن اصول عقاید یک دین )، زمینه پذیرش، آن را فراهم ساخته، آن را براى اندیشهها قابل قبول مىکند و ابهامها و تاریکىها را برطرف مىسازد.

در توضیح انتظار دوم، باید گفت: زندگى دنیایى ما انسانها همواره با درد و رنج و تحمل سختىها همراه است؛ یعنى، ما گاهى خود را در وضع نامطلوب مىیابیم. بعضى از این درد و رنجها با فکر و تدبیر و پیشرفت صنایع برطرف شده و یا قابل برطرف شدن هستند. اما دستهاى دیگر چنین نیستند و آدمیان هرگز به نیروى خود توان رو در رویى با آنها را ندارد؛ از جمله:

الف. انسان جویاى حقیقت است و از اینکه ممکن است در جهل و خطا باشد، رنج مىبرد.

ب. انسان خیرخواه است و مىخواهد پاک و معصوم باشد و اینکه شاید گرفتار بدکردارى و نادرستى شده است، او را آزار مىدهد.

ج. انسان میل به حیات ابدى دارد و مرگ به گمان نقطه پایان حیات، او را به هراس مىاندازد.

د. انسان جوینده بىنهایت است و نقصها و محدودیتها موجب رنج او مىشوند.

ه . انسان از اینکه مىبیند، کمتر از دیگران بهرههاى جسمى، هوشى دارد و یا از امکانات کمترى برخوردار است، رنج مىبرد.

تنها دین است که مىتواند، با معنا بخشیدن به زندگانى انسانها، آنان را آرامش دهد و تحمل رنجها را آسان کند. اگر انسان دانست براى جهان خالقى حکیم، رحمان و رحیم است که هیچ بخلى نسبت به هیچ بندهاى ندارد، بندگانش نزد او یکسانند و جز تقوا چیزى ملاک تقرب به او نیست و نیز عادل است و ذرهاى ظلم و ستم به هیچ مخلوقى روا نمىدارد؛ به یک باره همه دردها و رنجها از صفحه وجود او پاک و تبدیل به رضا مىگردد و همچون رنج عاشق براى رسیدن به معشوق، شیرین و دلپذیر مىشود. این همان دردى است که آگاهان و عارفان، آن را به صدهزار درمان ندهند.

پس بدان این اصل را اى اصل جو

هر که را درد است او برده است بو[۱]

 

انتظار دین از بشر 

دین مجموعهاى مشتمل بر سه بخش: عقاید، اخلاق و احکام (فقه ) است.

دین به عنوان مجموعهاى از این سه، پدیدهاى نیست که بتوان درباره انتظار او از انسان یا غیر انسان، سخن گفت؛ بلکه مقصود از انتظار دین از بشر، انتظارى است که شارع و پدید آورنده دین (خدا )، از بشر دارد.

به طور خلاصه، انتظار او از انسان، آن است که دین حق را بشناسد و عقاید راستین دینى را بپذیرد، به آنها ایمانى راسخ و استوار بیاورد؛ به احکام و دستورات آن جامه عمل بپوشاند؛ صورت و سیرت خود را آنگونه که دین آموخته آراسته سازد؛ رذایل را از خود دور کند و فضایل را به جاى آنها بنشاند و در جهت آشناسازى دیگران با دین و ایجاد زمینههاى تربیت دینى و تحقق دین در حیات فردى و اجتماعى تلاش کند.

روشن است این امور در واقع براى انسان و به نفع او است؛ یعنى، اگر مىگوییم دین این انتظارها را از انسان دارد، نه بدان معنا است که از انسان مىخواهد بخشى از سرمایههاى وجودى خود را صرف دین کند، از خود بکاهد و بر دین بیفزاید؛ بلکه تحقّق این امور جز براى انسان و به نفع او نیست.

به دیگر سخن، انتظار دین از بشر آن است که خود را به کمال برساند و از بالاترین موهبتهاى الهى دین بهرهمند گردد: «ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ »[۲] و از هیچ کوششى در جهت زمینهسازى بهرهمندى دیگران از هدایتهاى دین دریغ نورزد؛ که این هم در جهت رشد و تعالى خود فرد مؤثر است و بزرگترین خدمت به بشریت و خیرخواهى براى همنوعان مىباشد.[۳]

 


پی نوشت ها

[۱] – جلالالدین مولوى، مثنوى، دفتر اول، بیت ۶۲۸٫

[۲] – سبأ ۳۴ ، آیه ۴۷٫

[۳] – براى آگاهى بیشتر ر.ک:

الف. على شیروانى، درسنامه عقاید، ص ۳۶٫

ب. عبدالحسین خسروپناه، کلام جدید، ص ۲۴۵٫