اهل سنت امیرالمؤمنین علی(ع) را بعنوان خلیفه چهارم قبول دارند و محبت او را لازم می دانند (غیر از ناصبی ها) و همین طور فضائل زیادی را برای آن حضرت نقل نموده اند.»(صحیح مسلم، باب امارت و خلافت، ج۶، ص۳ و ر.ک: بحوث فی الملل و النحل، شیخ جعفر سبحانی، ج۶، ص۵۸-۶۱)
امام علی(ع) از دیدگاه دانشمندان اهل سنت
احمد بن حنبل (پیشوای مذهب حنبلی)
او می گوید: آن همه فضیلتها که برای علی بن ابی طالب بوده و نقل شده برای هیچ یک از اصحاب رسول خدا نبوده است. (المراجعات، سید عبدالحسین شرف الدین، چاپ سوم، ص ۲۱۸٫)
همچنین وی از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده که به فاطمه(س) فرمود: «آیا راضی نمی شوی که من تو را به کسی تزویج کنم که اولین مسلمان است و علمش از همه بیشتر و حکمتش از همه عظیم تر است.» (مسند احمد، ج ۵، ص ۲۶؛ مجمع الزوائد، ج۵، ص ۱۰۱ )
محمد بن ادریس (پیشوای مذهب شافعی)
دربارۀ علی(ع) سروده ای دارد که چنین است:
لَو اَنَّ المُرتَضَی اَبدَی مَحَلَّهُ
لَصَارَ النَّاسُ طُرّاً سُجّداً لَهُ
وَ مَاتَ الشَّافِعِی وَ لَیسَ یَدْرِی
عَلِیٌّ رَبُّهُ اَمْ رَبُّهُ الله
«هرگاه علی جایگاه و حقیقت خویش را برای مردم آشکار کند، هر آینه مردم دسته دسته در برابر او به سجده خواهند افتاد، شافعی مُرد و عاقبت نفهمید علی(ع) پروردگار است، یا الله پروردگار اوست.» (فضایل حضرت علی(ع)، والعادیات، چاپ دارالحدیث، قم، ص ۱۷٫(
همچنین از سروده های اوست:
عَلِیٌّ حُبُّهُ جُنُّه
اِمَامُ النَّاسِ وَ الجَنَّه
وَصِیُّ المُصطَفَی حَقّاً
قَسِیمُ النَّارِ وَ الجَنَّه (دیوان شافعی، چاپ مصر، ص ۳۲٫)
«دوستی علی سپر آتش دوزخ است؛ او امام انسانها و پریان است؛ او در حقیقت جانشین مصطفی و تقسیم کننده بهشت و دوزخ است.»
همچنین امام شافعی در جای دیگر می گوید: به من گفتهاند رافضی شدی (از حق روی گرداندی)؛ گفتم: هرگز دین و اعتقادم رفض نیست؛ ولی بدون شک دوست می دارم بهترین امام و بهترین هادی را. اگر معنی رفض، دوستی وصیّ پیامبر (علی بن ابیطالب) است، به درستی که من رافضی تر از همه مردم هستم. (امام علی(ع) خورشید بیغروب، محمد ابراهیم سراج، مؤسسه انتشارات نبوی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶ ش، ص ۲۸۷٫(
ابن صبّاغ مالکی (اندیشمند مالکی مذهب)
وی دربارۀ فضایل امام علی(ع) می گوید: «حکمت از گفتارش چیده می شد و دانشهای آشکار و نهانی به قلبش بسته بود، همیشه از سینه اش دریاهای علوم، جوشان و امواجشان خروشان بود، تا آنجا که رسول خدا(ص) فرمود: «أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا؛ من شهر علمم و علی(ع) باب (در) آن است.» (امام علی(ع) از نگاه اندیشمندان غیر شیعه، اکبر اسدعلیزاده، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ اول، ۱۳۸۱ ش، ص ۵۰٫)
ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه و دانشمند معتزلی مذهب)
او می گوید: «وَ مَا أَقُولُ فِی رَجُلٍ أَقَرَّ لَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ خُصُومُهُ بِالْفَضْلِ وَ لَمْ یُمْکِنْهُمْ جَحْدُ مَنَاقِبِهِ وَ لَا کِتْمَانُ فَضَائِلِهِ؛ چه بگویم دربارۀ مردی که دشمنانش به فضایل و مناقب وی اعتراف می کنند و هرگز برای آنان مقدور نشد که مناقبش را انکار نموده و فضایلش را بپوشانند!
آن گاه می افزاید: تو خود می دانی که بنی امیّه، زمامداری اسلام را در شرق و غرب روی زمین به دست آوردند و با هر نوع حیله گری در خاموش ساختن نور او کوشیدند و هرگونه لعن و افترا را بر علی(ع) بالای منابر ترویج نمودند، هر کس که او را مدح و توصیف می کرد، مورد تهدید قرار می گرفت. هر روایتی که فضیلت علی(ع) را بازگو می کرد، ممنوع ساختند. حتی از نامگذاری به نام علی جلوگیری کردند. همه این اقدامات و تلاشها جز ظهور عظمت و جلالت شخصیت علی(ع) نتیجه ای در پی نداشت… در حقیقت این همه نابکاریهای بنی امیه مانند پوشانیدن آفتاب با کف دست بود… .
من چه بگویم دربارۀ مردی که همۀ فضیلتها به او منتهی می شود و هر مکتب و هر گروهی خود را به او منسوب می نماید. آری اوست رئیس همۀ فضیلتها (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص۱۶٫)
من چه بگویم دربارۀ مردی که اهل همه مذاهب غیراسلامی که در جوامع اسلامی زندگی می کنند، به او محبت می ورزند و حتی فلاسفه ای که از ملت اسلامی نیستند، او را تعظیم می نمایند… . (همان، ص ۲۸ و ۲۹٫)
همچنین می نویسد: «چه بگویم در حق کسی که از دیگران در هدایت پیشی گرفت، به خدا ایمان آورد و او را عبادت نمود، در حالی که تمام مردم سنگ را می پرستیدند… .» (همان، ج ۳، ص ۲۶۰٫)
«او در عبادت، عابدترین مردم شمرده می شد؛ نماز و روزه اش از همگان بیشتر بود و مردم نماز شب و ملازمت بر اذکار و مستحبات را از آن حضرت آموختند.» (همان، ج ۱، ص ۲۷٫)
«مبادی جمیع علوم به او بازمی گردد. او کسی است که قواعد دین را مرتب و احکام شریعت را تبیین کرده است. او کسی است که مباحث عقلی و نقلی را تقریر نموده است.» (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص۱۷٫) آن گاه کیفیت رجوع هر یک از علوم را به امام علی(ع) توضیح می دهد.
عبدالله بن عباس
وی که از جمله مفسّران بزرگ مسلمان – به ویژه اهل سنّت – محسوب می شود، علم خود و صحابه را در برابر علم علی(ع) چونان قطره ای از دریا می داند و در مورد آن حضرت می گوید: «آیه ای در قرآن نیست، مگر آنکه علی، مصداق بارز آن است، خداوند یاران پیامبر را در جاهای بسیاری مورد سرزنش قرار داده است، ولی دربارۀ علی(ع) جز خیر و نیکی یاد نکرده است.» (امام علی در آینه عقل و قرآن، محمدجواد مغنیه، ص ۱۲۵؛ علی(ع) از نگاه دیگران، جمعی از نویسندگان، دفتر نشر و پخش معارف با همکاری انتشارات امام باقر(ع)، مشهد، ۱۳۸۰ ش، ص ۱۰۴٫)
فخر رازی (دانشمند و مفسّر معروف اهل سنّت)
«هر کس در دین خود، علی بن ابی طالب را پیشوای خود قرار دهد، همانا رستگار شده است؛ زیرا پیامبر(ص) فرمود: «اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِیٍّ حَیْثُ دَار؛ (تفسیر الکبیر، محمد بن عمر فخر الرازی، چاپ مصر، قاهره، ۱۳۵۷ ق، ج ۱، ص ۱۱۱٫) خداوندا! علی هرگونه باشد، حق را بر محور وجودش بچرخان.»
خوارزمی (ادیب و خطیب مشهور اهل سنّت)
آیا چون ابوتراب، جوانمردی هست؟ آیا چون او پیشوای پاک سرشتی روی زمین وجود دارد؟ چشم مرا هر گاه درد فراگیرد، توتیایش خاکی است که پای او بدان رسیده باشد. علی همان است که شبانگاه در محراب از دل می خروشید و می گریست و روز با چهره ای خندان در گرد و غبار میدان جنگ فرو می رفت.
او از زرد و سرخ بیت المال مسلمین بهره ای نمی گرفت. او همان شکننده بتها بود؛ هنگامی که بر دوش پیامبر پا نهاد. گویا همه مردم بسان پوستند و مغز، مولای ما علی است… .» (الغدیر، ج ۴، ص ۳۹۷٫)
زمخشری (ادیب و دانشمند اهل سنّت)
وی دربارۀ شخصیت امام علی(ع) می گوید: من چه بگویم دربارۀ مردی که فضایل او را دشمنانش از راه کینه جویی و حسد انکار کردند و دوستانش از بیم جان، باز از این میان آن قدر فضیلتهای وی انتشار یافته که شرق و غرب عالم را فراگرفته است. (داستان غدیر، جمعی از دبیران، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۲ ش، ص ۲۸۴٫)
همچنین این اندیشمند اهل سنت ضمن نقل حدیث قدسی: «مَنْ اَحَبَّ عَلِیّاً أَدْخَلَهُ الْجَنَّهَ وَ إِنْ عَصَانِی وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِیّاً أُدْخِلُهُ النَّارَ وَ إِنْ أَطَاعَنِی؛ (امام علی(ع) خورشید بیغروب، محمد ابراهیم سراج، مؤسسه انتشارات نبوی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶ ش، ص ۲۷۰٫) یعنی خداوند فرمود: هر کس علی را دوست بدارد، او را وارد بهشت می کنم، هر چند مرا نافرمانی کند و هر کس علی را دشمن بدارد، او را به آتش جهنم درآورم، ولو اینکه مرا اطاعت کرده باشد.»
نکته شایان توجه اینکه دوستی و ولایت آن امام همام سبب کمال ایمان است و با کمال ایمان، معصیت در فرعی از فروع، زیانبخش نیست؛ ولی با فقدان ولایت و محبت آن حضرت ایمان ناقص است؛ از اینرو فاقد آن، مستحق آتش جهنم خواهد بود.
جاحظ (ادیب، سخندان و سخن شناس معروف)
وی می گوید: «عَلِیِّ ابْنِ اَبِیطَالِب کَرَّمَ الله وَجْهَهُ، پس از رسول خدا از همگان فصیح تر، دانشمندتر و زاهدتر و در رابطه با حق سخت گیر است و پس از پیامبر(ص)، امام خطبای عرب به طور مطلق به شمار می رود.» (در آستانه آفتاب، عبدالرحمن رضایی، دانشگاه علوم رضوی، مشهد، ۱۳۸۰ ش، ص۱۶٫)
این اندیشمند اهل سنت می گوید: «سخن گفتن دربارۀ علی(ع) ممکن نیست. اگر قرار است حق علی ادا شود گویند غلوّ است و اگر حق او ادا نشود دربارۀ علی(ع) ظلم است.» (چهارده معصوم ، آیت الله حسین مظاهری، ص ۴۱٫)
بیهقی (دانشمند نامی اهل سنت)
وی درباره فضایل امام علی(ع) چنین روایت نموده که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «مَن اَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى آدَمَ(ع) فِی عِلْمِهِ وَ إِلَى نُوحٍ(ع) فِی تَقْوَاهُ وَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ(ع) فِی حِلْمِهِ وَ إِلَى مُوسَى(ع) فِی هَیْبَتِهِ وَ إِلَى عِیسَى(ع) فِی عِبَادَتِهِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)؛ (امالی، شیخ طوسی، دار الثقافه، قم، ۱۴۱۶، مجلس ۱۴، ص ۴۱۶؛ ر.ک: ارشاد القلوب، دیلمی، انتشارات شریف رضی، ۱۴۱۲ ق، ج ۲، ص ۳۶۳٫) هر کس دوست دارد به علم و دانش آدم(ع) بنگرد و مقام تقوا و خود نگهداری نوح(ع) را [مشاهده نماید] و بردباری حضرت ابراهیم(ع) را [نظاره کند] و به عبادت موسی(ع) [پی ببرد]، باید به علی بن ابی طالب نظر بیندازد.»
این روایت بیانگر این حقیقت است که حضرت علی(ع) جامع صفات پیغمبران اولوالعزم است. از این رو، در روایت طولانی دیگری از «صعصعۀ بن صوحان» آمده است که خود حضرت نیز به این حقیقت اشاره نموده است:
«اگر چه تمجید و تجلیل از خویشتن زشت است، ولی از باب اظهار نعمت الهی میگویم که من بر موسی، عیسی، ابراهیم، آدم، نوح، سلیمان و … برتری دارم.» (انوار النعمانیه، سید نعمت الله جزائری، شرکت چاپ تبریز، ج ۱، ص ۲۷٫)
شیخ محمد عبده (وی از بزرگترین روحانیون دانشمند اهل سنت، مفتی اسبق مصر، مصلح بزرگ و معاصر سید جمال الدین اسد آبادی بود.)
وی میگوید: در هنگام مطالعه نهج البلاغه، گاهی یک عقل نورانی را میدیدم که شباهتی به مخلوق جسمانی نداشت، این عقل نورانی از گروه ارواح و مجردات جدا شده و به روح انسانی پیوسته و آن روح انسانی را از لباسهای طبیعت تجرید نموده و تا ملکوت اعلا بالا برده و به عالم شهود و دیدار روشنترین انوار نائل ساخته است و با این وصف شگفتانگیز، پس از رهایی از عوارض طبیعت در عالم قدس آرمیده است.
لحظات دیگری صدای گوینده حکمت را میشنیدم که واقعیات صحیح را به پیشوایان و زمامداران گوشزد میکرد و موقعیتهای تردیدآمیز را به آنان نشان میداد و از لغزشهای اضطرابآور بر حذرشان میداشت و آنان را به دقایق سیاست و طرق کیاست راهنمایی میکرد و به مقام واقعی ریاست آشنا میساخت و به عظمت تدبیر و سرنوشت شایسته بالا میبرد. (شرح نهج البلاغه، شیخ محمد عبده مقدمه، ص ۷ و ۱۰٫)
وی در مقدمه شرح نهج البلاغه مینویسد: «در همه مردم عرب زبان، یک نفر نیست مگر اینکه معتقد است سخن علی(ع) بعد از قرآن و کلام نبوی، شریفترین، بلیغترین، پرمعنیترین و جامعترین سخنان است.» (سیری در نهج البلاغه، استاد مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۷۳ ش، چاپ دهم، ص ۱۷ – ۱۸٫)
عبدالفتّاح عبدالمقصود (نویسنده و دانشمند مشهور مصری)
او مینویسد: من همواره اخلاق و موهبتهای الهی و آنچه را که تشکیل دهنده شخصیت است، مقیاس شناخت عظمت انسانی قرار میدهم؛ از اینرو بعد از پیامبر(ص) کسی را ندیدهام که شایسته باشد پس از او قرار گیرد یا بتواند در ردیفش بیاید جز پدر فرزندان پاک و برگزیده پیامبر؛ یعنی «علی بن ابی طالب»، و من در این سخن به طرفداری از تشیّع وارد نشدهام، بلکه این رأیی است که حقایق تاریخ گویای آن است.
امام، برترین مردی است که مادرِ روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاید، و اوست که هرگاه هدایتطلبان به جستجوی اخبار و گفتارش برآیند، از هر خبری برای آنان شعاعی میدرخشد. آری او مجسمهای از کمال است که در قالب بشریت ریخته است. (جلوه ولایت، عذرا انصاری، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۷۶ ش، چاپ اول، ص ۳۰۴٫)
دوستی علی سپر آتش دوزخ است؛ او امام انسانها و پریان است؛ او در حقیقت جانشین مصطفی و تقسیم کننده بهشت و دوزخ است
امام علی(ع) از دیدگاه برخی از مخالفانش
معاویه بن ابی سفیان
معاویه از بزرگ ترین دشمنان امام علی(ع) است و پیوسته در کنار پدرش (ابوسفیان) با مسلمانان جنگیده و سرانجام در «فتح مکّه» که سال هشتم هجرت بود، به ناچار «اسلام» را پذیرفت، ولی در باطن «کفر» خود را حفظ نمود. (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۵، ص ۱۱۴ و ۱۷۴٫)
مخالفتهای آشکار و پنهان معاویه و عمّال وی و طغیانهای بیحدّ و حساب آنان در برابر امام علی(ع) به گونهای است که خاص و عام به آن اعتراف میکند و کسی نیست که این واقعیت را انکار نماید. دشمنی معاویه نسبت به امام علی(ع) از حدّ فزون است، تا آنجا که دشمنیهای او نسبت به امام علی(ع) و یارانش در مقایسه با عداوتها و ظلمهای پدرش ابوسفیان نسبت به پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان بیشتر بوده است.
مگر «معاویه» و دار و دستهاش هشتاد سال بر ضدّ امام علی(ع) قیام نکردند؟ مگر آنان در منابر رسمی و نماز جمعهها بر سبّ و ناسزاگویی مولا علی(ع) بسیج نشدند؟
مگر سرمایهها و درهم و دنانیر «بنی امیه» برای نابود کردن فضایل و مناقب امیرالمؤمنین(ع) به کار گرفته نشد؟
مگر معاویه نبود که در مقابل امام علی(ع) صف آرایی کرده و جنگید و سرانجام، مسلمانان را نیز فریب داد و با حیله و نیرنگ به مسند خلافت نشست و مردم را از حکومت صالحان محروم گردانید؟
سخن کوتاه اینکه: با تمام تلاشهای پلید، بسیج دولتی و مزدور کردن مبلّغان خودفروش و … سرانجام نتوانستند بر مراد خویش نائل آیند، بلکه گاه و بی گاه خود نیز مجبور میشدند لب به اعتراف گشوده و فضایل مولی الموحّدین علی(ع) را بازگو کنند؛ زیرا حقیقت سرانجام پیروز است.
با مراجعه و مطالعه در منابع اصیل شیعه و سنی، درمییابیم که حتی دشمنان درجه یک آن امام همام در مواضع متعدد در مورد عظمت شخصیت، کمال و فضایل آن حضرت سخنها گفتهاند؛ از معاویه اعترافات مهم و قابل توجهی در مورد عظمت شخصیت و فضایل مولی الموحدین علی(ع) نقل شده است.
در اینجا به اختصار و از باب نمونه به ذکر برخی از اعترافات معاویه، طرفداران، عمّال و کارگزاران وی و برخی دیگر از مخالفان آن حضرت میپردازیم.
معاویه در نامهای به امام علی(ع) نوشت: «به جانم سوگند که من منکر فضایل اسلامی و خویشاوندی تو با رسول خدا(ص) نیستم.»
همچنین معاویه به ابوهریره گفت: «گمان نمیکنم که من برای زمامداری، از علی شایستهتر باشم.» (امام علی(ص) خورشید بیغروب، محمد ابراهیم سراج، ص ۳۴۵٫)
روزی معاویه به وزیر و مشاورش (عمرو بن عاص) گفت: «به خدا سوگند من حتماً میدانم که اگر علی(ع) را بکشم، مستحق آتش دوزخ خواهم شد و چنانچه او مرا در این جنگ (صفین) بکشد، باز هم من در آتش خواهم بود! عمرو بن عاص پرسید: پس چرا با علی میجنگی؟ معاویه گفت: «پادشاهی نازا است!( بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۳۳، ص ۵۰)
منبع:پرسمان
پاسخ دهید