چرا خداوند فقط دوازده امام، انتخاب کرد تا مجبور شود یکی از آنها را غایب کند تا ما بدون سرپرست باشیم؟ اگر ما مثلاً ۲۴ امام داشتیم، دیگر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) غایب نمیشد و ما هم اینطور بلا تکلیف نبودیم؟!
غیبت دارای علل و حکمتهای فراوانی است؛ از آن جمله رشد و آمادگی مردم برای پذیرش حکومت عدل الهی توسط امام معصوم است. هم چنانکه برای برادران یوسف لازم بود مدتّی از یوسف (علیه السّلام) محروم باشند و نیازها و سختیها آنها را به جایی برساند که حلّ مشکل خود را به دست یوسف ببینند. به طوری که وقتی یوسف را شناختند با احترام و فرمانبرداری، قدرشناس حضرت یوسف باشند. چنین نیازمندی برای جامعه بشری لازم است احساس شود، به طوری که همه نظریه پردازان و مدّعیان نجات بشریّت به این نتیجه برسند که توانایی حل بحرانهای جامعه بشری را ندارند و در همه احساس نیاز به منجی حقیقی پیدا شود لذا گذر از دوران غیبت برای جامعه بشری لازم است اگر چه تعداد امامان زیاد میبود البتّه در عدد ۱۲ اسراری نیز هست که به برخی از آنها اشاره میشود.
وجود دوازه امام
یکی از مباحث مشترک میان شیعه و سنّی، وجود دوازده خلیفه و امام بعد از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. این اعتقاد بر اساس روایات فراوانی است که از پیامبر گرامی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده و در آنها از وجود دوازه جانشین بعد از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سخن به میان آمده است. هر چند در تعیین مصداق این دوازه خلیفه و ولیّ، در میان مسلمین اختلاف هست؛ امّا اصل آن مورد پذیرش قرار گرفته است. بر اساس بر اساس تفاسیر، مبنای این باور داشت، آیاتی چند از قرآن است که در آنها از دوازده نقیب «بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقیباً»[۱]، دوازده چشمه «فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً»[۲] و دوازده ماه «إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً»[۳] مثال آورده و سخن گفته شده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم)، در حدیث ثقلین، به مسلمانان دستور داد که از قرآن و عترت او تبعیّت کنند. آنگاه تعداد و نام آنان را بیان کرد و حتّی دوازدهمین آنان را قائم و خاتم ایشان قرار داد. اصبغ بن نباته از ابن عبّاس روایت کرده که پیامبر گرامی اسلام فرمود: «ای مردم! بدانید که خداوند برای شما، دری قرار داده که هر کس به آن در وارد بشود، از آتش و ترس بزرگ روز قیامت در امان است». ابوسعید خدری برخاست و عرض کرد: ای پیامبر! ما را به طرف آن هدایت فرما تا او را بشناسیم. حضرت فرمود: «آن در علی بن ابی طالب است که سیّد اوصیا و امیر مؤمنان و برادر رسول خدا است. ای مردم! هرکس دوست دارد به دستگیرهی مطمئنّی که شکست در آن راه ندارد، متمسّک شود؛ باید به ولایت علی بن ابی طالب تمسّک کند… ای مردم! هر کس میخواهد خدا و رسول را دوست بدارد، باید بعد از من به علی بن ابی طالب و امامان از نسل من اقتدا کند که آنان گنجینههای علم من هستند».
جابر بن عبدالله انصاری به پا خاست و عرض کرد: ای رسول خدا! امامان (بعد از شما) چند نفرند؟ حضرت فرمود: ای جابر! خدا تو را رحمت کند، از همهی اسلام پرسیدی… تعداد آنان به تعداد ماههای سال است که آن در نزد خدا، در کتاب الهی –از روزی که آسمانها و زمین را آفریده- دوازده میباشند. تعداد امامان، به تعداد چشمههایی است که برای موسی بن عمران جاری شد؛ زمانی که عصای خود را به سنگ زد و از آن دوازده چشمه جاری شد. تعداد امامان، به تعداد رؤسای بنی اسرائیل است که خداوند فرموده است: «بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقیباً» بنابراین ای جابر! امامان دوازده نفرند. اوّلین آنها علی بن ابی طالب و آخرین آنها قائم مهدی میباشند»[۴].
از دیدگاه شیعه، جانشینان و اولیای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دوازده معصوماند و از این حدیث و سایر روایات مشابه، به دست میآید که انحصار امامان در «عدد دوازده»، سنّت و خواست الهی است که تغییر ناپذیر بوده و نمونههایی نیز در طول تاریخ داشته است. تعداد و اسامی آنان از قبل مشخّص بوده و نور وجودیشان در لوح محفوظ، ضبط گشته است.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز در موارد مختلف و با تعبیرات گوناگون، به آنان اشاره کرده و فکر و ذهن مسلمانان را متوجّه ایشان ساخته است. اسامی و تعداد آنان غیر قابل تغییر بوده و کسی نمیتواند در آنها کم یا زیاد کند. عبارات رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) –به خصوص در منابع اهل سنّت- به شرح زیر است:
۱ – دوازده خلیفه
«إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یَنْقَضِی حَتَّى یَمْضِیَ فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَه»[۵]، «این امر (دین اسلام)، به سر نیاید تا دوازده خلیفه و جانشین را پشت سر گذارد» و نیز فرمود: «لا یزال هذا الدین قائما حتى یکون علیکم اثنا عشر خلیفه»[۶]؛ «تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین با شما است، این دین پیوسته بر پا است».
همچنین: «لَا یَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِیزاً إِلَى اثْنَیْ عَشَرَ خَلِیفَه»[۷]؛ «همواره اسلام به وجود دوازده خلیفه، سرافراز و عزیز است».
۲ – امامان بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
«الْأَئِمَّهَ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی»[۸]؛ «امامان پس از من دوازده نفرند که از اهل بیت من باشند». پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در حقّ علی (علیه السّلام) فرمود: «ألا إنه… الإمام بعدی و أبو الأئمه الزهر الاثنی عشر و منها مهدی هذه الأمه…»[۹]؛ «امام بعد از من و پدر امامان دوازده گانه (علی) است و مهدی این امّت از ما است».
۳ – همان نقبای بنی اسرائیل
«أَنَّ عِدَّهَ الْخُلَفَاءِ بَعْدِی عِدَّهُ نُقَبَاءِ مُوسَى»[۱۰]؛ «شمار جانشینان من، به تعداد نقبای موسی است». و نیز «یَمْلِکُ هَذِهِ الأُمَّهَ مِنْ خَلِیفَهٍ، اثْنَا عَشَرَ کَعِدَّهِ نُقَبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ»[۱۱]؛ «امر این امّت را دوازده خلیفه بر عهده میگیرند، به اندازهی عدد نقبای بنی اسرائیل.
۴ – دوازده امیر
«لا تَزال مِنْ أُمَّتِی عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِین، حَتّی یَکون علیهِم اثنَا عَشَر امیراً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْش»[۱۲]؛ «همچنان امّت من بر حق استوار باشند، مادامی که دوازده امیر بر آنان خلافت کند که همهشان از قریش هستنتد». در صحیح بخاری از جابر بن سمره نیز روایت شده است: «قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ: اثْنَا عَشَرَ امیراً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْش»[۱۳].
۵ – اولیا و اوصیای بعد از نبی
«إنَّ أولیائی وَ أَوْصِیَائِی وَ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِی، اثْنَا عَشَرَ، (أَوَّلُهُمْ) أَخِی (علی) وَ آخِرُهُمْ وَلَدِی (المهدی)»[۱۴]؛ «اولیا و اوصیا و حجّتهای خدا بر بندگانش پس از من؛ دوازده نفرند اوّل آنان برادرم (علی) و آخرشان فرزندم (مهدی) است». و نیز: «لَا یَزَالُ أَمْرُ النَّاسِ مَاضِیاً حَتَّى یَلِیَ عَلَیْهِمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلاً»[۱۵]؛ «امر مردم همچنان میگذرد تا زمانی که دوازده مرد بر آنان، ولایت داشته باشند».
در پایان گفتنی است که خداوند مجبور به غایب کردن امام نیست؛ بلکه مشیّت و ارادهی الهی بر حفظ جان و پنهان زیستی او قرار گرفته است. با این حال جامعه بدون سرپرست و ولیّ رها نشده است و مردم بیتکلیف نماندهاند؛ زیرا امام غایب، فقط ظهور ندارد و این به معنای تعطیلی وظایف و مسئولیّتهای او نیست. او در جامعه حضور دارد و به طور ناشناس در میان مردم زندگی میکند و به بسیاری از مسئولیّتهای خود – از جمله ولایت و سرپرستی باطنی جامعه و هدایت تکوینی آنان- عمل میکند.
در عین حال برای جامعه، سرپرستان و حاکمانی تعیین کرده- به صورت عام- و آنان را جانشین خود قرار داده است. اینان فقیهان و دانشمندانی هستند که معارف عترت را اخذ میکنند و در اختیار مردم قرار میدهند. همچنین عهدهدار ادارهی و رهبری سیاسی جامعه، اجرای حدود، قضاوت و… میباشند.
منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی مهدویت پیش از ظهور؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: رحیم کارگر
[۱]. مائده (۵)، آیه ۱۲٫
[۲]. بقره (۲)، آیه ۶۰٫
[۳]. توبه (۹)، آیه ۳۶٫
[۴]. بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۲۶۳٫
[۵]. صحیح مسلم، ص ۱۸۲۱٫
[۶]. کنز العمّال، ح ۳۰۹۲۹، صحیح مسلم، ج ۶، ص ۴؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۸۹٫
[۷]. صحیح مسلم، ج ۶، ص ۳٫
[۸]. الاعتقادات، ص ۱۰۴؛ کفایه الاثر، ص ۱۴۵٫
[۹]. الصراط المستقیم، ج ۲، ص ۱۱۴ و نیز ر. ک: بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۲۱۶٫
[۱۰]. کنز العمال، ج ۱، ح ۱۴۹۷٫
[۱۱]. مسند احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۳۹۸ و ۴۰۶؛ مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۱۹۰؛ کنز العمال، ج ۳۱۲، ص ۳۳۸۵۷،۳۳٫
[۱۲]. المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد ایوب اللخمی الطبرانی، ج ۲، ص ۲۵۳٫
[۱۳]. صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۲۷٫
[۱۴]. فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۱۲؛ ینابیع الموده، ص ۵۳۶٫
[۱۵]. صحیح مسلم، ج ۴، ص ۴۸۲٫
پاسخ دهید