سؤال: دختری هستم که وقتی در مقابل دبیران و همکلاسی‌ها قرار می‌گیرم، اصلاً نمی‌توانم صحبت کنم. در تنهایی و در مقابل خواهر و برادرهای خود به راحتی صحبت می‌کنم؛ امّا وقتی دبیر از من سؤالی می‌پرسد اصلاً نمی‌توانم جواب او را بدهم؛ به نحوی که زبان من قفل می‌شود وجود من را استرس می‌گیرد. می‌خواستم بدانم علّت آن چیست؟

جواب:

دلایل ایجاد استرس:

الف. توقّع بیش از اندازه از خود

گاهی اوقات دلیل اضطراب و استرس افراد توقّع بیش از اندازه‌ی آنها از خودشان است. مثلاً  شخصی دوست دارد در کلاس جزء بهترین‌ها باشد و اگر کوچکترین اشتباهی انجام دهد، ممکن است دچار این استرس و اضطراب شود.

ب. پایین بودن هوش اجتماعی

دلیل دیگر ممکن است کم بودن هوش اجتماعی فرد باشد. معنی هوش اجتماعی این است ‌که وقتی فرد وارد اجتماع می‌شود، حتّی با افرادی که غریبه هستند و برای اوّلین بار آنها را می‌بیند، بتواند ارتباط برقرار کند.

برخی افراد ممکن است به دلیل این‌که هوش اجتماعی آنها پایین‌تر از نُرم طبیعی است، وقتی که وارد فضاهای ناآشنا می‌شوند، نتوانند ارتباط‌گیری خوبی داشته باشند.

راه‌های کسب هوش اجتماعی

میزان هوش اجتماعی ریشه در دو چیز دارد؛ بخشی از آن ژنتیک و وراثت است و بخشی از آن از محیط به دست می‌آید. البتّه منظور از محیط، منطقه‌ی جغرافیایی نیست؛ بلکه محیط شامل یک سری عوامل از جمله والدین، امکانات، تغذیه‌ و سایر موارد است که به آن، عوامل محیطی می‌گوییم.

البته پایین بودن هوش اجتماعی قابل جبران است؛ یعنی اگر هوش فرد در بعضی از زمینه‌ها به اندازه نرم طبیعی نباشد، ما می‌توانیم با یک سری از مهارت‌ها این سطح ارتباطی را بالا بیاوریم.

ج. عدم تمرین

ممکن است این مشکل به این دلیل باشد که فرد صرفاً در حضور افرادی تمرین کرده که درک و فهم آنها بالاتر از او نبوده است؛ مثلاً ایشان در حضور خواهر و برادر خود صحبت می‌کند.

خوب است که ایشان تمرین‌های خود را با افرادی که در حدّ خود او یا بالاتر از او هستند، انجام دهد تا اگر اشتباهی را در کلام خود داشت یا با مشکلی مواجه شد، طرف مقابل، آن را اصلاح کند.

راهکارها:

الف. مباحثه

اوّلین راهکار این است که ایشان در محیط کلاس بیشتر با دوستانش صحبت کنند. ما طلبه‌ها در دروس خود یک اصلی داریم به نام مباحثه که دو یا سه نفر با هم می‌نشینند و یک مطلب علمی را برای یک دیگر باز گو می‌کنند. این دختر خانم می‌توانند از این روش برای اعتماد به نفس خود کمک بگیرند؛ یعنی از همکلاسی‌های خود برای یک گفتگو و مباحثه‌ی علمی استفاده کند.

ب. کاهش سطح انتظار

نکته‌ی دوم این است که ایشان سطح انتظار خود را پایین بیاورد؛ یعنی همیشه دنبال بهتر بودن نباشد. درست است که انسان باید دنبال موفقیت باشد، امّا بهترین بودن ممکن است باعث توقّف انسان شود؛ زیرا افراد می‌گویند: من در این کار یا باید بهترین باشم یا هیچ! وقتی شخصی دنبال موفقیّت باشد با خود می‌گوید: بهترین نمره ۲۰ است ولی اگر من در امتحانات نمره‌ی ۱۶ تا ۲۰ را کسب کنم، موفّق هستم!

ج. یاد خدا

نکته‌ی دیگر این است که افراد مضطرب باید بیشتر به یاد خدا باشند؛ چراکه یاد خدا آرامش دهنده‌ی دل‌ها است. امّا چگونه افراد می‌توانند از یاد خدا آرامش بگیرند؟! یاد خدا می‌تواند گاهی با دعا کردن باشد، گاهی با تلاوت قرآن باشد و گاهی با گفتن اذکاری مانند تسبیحات حضرت زهراء سلام الله علیها باشد.

د. توکل به خدا

انسان  نباید هیچ موقع به اطّلاعات خود متکی باشد؛ بلکه باید در عین حال که تلاش می‌کند  به خدا نیز توکل داشته باشد. یکی از منبری‌های مشهور در خاطرات خود می‌گوید: من گاهی اوقات وقتی منبر می‌رفتم متّکی به علم خود بودم، لذا آن جلسه خوب در نمی‌آمد؛ امّا وقتی  کارهای خود را انجام می‌دادم و توکّل به خدا می‌کردم، منبرهایم خیلی خوب می‌شد.

لذا توصیه‌ی ما به این دختر خانم این است که تلاش خود را انجام دهد و در آخر به خدا توکل کند. معنای توکل این است که انسان بداند یک تکیه گاه بزرگ به نام خدا دارد و می تواند از او استعانت بطلبد.

ه. وعده ندادن به اطرافیان

نکته‌ی آخر این است که انسان نباید به اطرافیان خود وعده و وعید بدهد؛ مثلاً فرزند نباید به مادر خود بگوید که من می‌خواهم امسال بهترین دانش آموز کلاس شوم! بلکه باید بگوید: من تلاش خود را می‌کنم و إن‌شاءالله نتیجه‌ی خوبی می‌گیرم.

کمک گرفتن از مشاوران برای بهتر شدن

برخی از افراد هستند که فقط وقتی در زندگیشان مشکل  پدید می‌آید، به مشاوره مراجعه می‌کنند؛ این کار خوب است ولی توصیه می‌شود که افراد برای ارتقاء خود نیز به مشاورین مراجعه کنند.

به عنوان مثال ما در مرکز مشاوره خانواده‌هایی داریم که هیچ مشکلی با هم ندارند ولی برای ارتقاء سطح خود به مشاوره مراجعه می‌کنند.