با دقت در این امور ذیل، پاسخ پرسش فوق به خوبی روشن می‌شود:

۱٫‌ این نوع احادیث که غالباً در کتاب‌های اهل تسنن آن هم به طور فراوان وجود دارد- ضعیف و غیر معتبر بوده و با مذهب آنان، سازگار است؛ چه این‌که آنان غنا و دف زنی را به ویژه در ایام جشن عروسی، عید و سرور و هنگام بازگشت از جنگ، حلال و جایز می‌دانند!![۱]

۲٫‌ در مقابل آن، روایات فراوان و معتبر موجود در کتاب‌های شیعه، به روشنی بر حرمت غنا و نواختن آلات لهو دلالت دارد.

۳٫ اگر به فرض اکثر این احادیث، معتبر و قابل پذیرش باشند، در نهایت به جهت ناهمگونی مضمون، با یکدیگر تعارض پیدا می‌کنند؛ در این صورت باید از قواعد فنی آن رشته بهره جست. در علم اصول قاعده‌ای هست که هرگاه دو دسته از روایات با یکدیگر تعارض کنند و هیچ راهی در سازگاری و جمع بین آن‌ها نباشد، به مرجّحات عمل می‌شود که یکی از آن‌ها، ناسازگاری با فتوای اهل تسنن است. هر حدیثی که با مذهب آنان مطابق و موافق باشد، آن را کنار می‌گذارند و به آن عمل نمی‌کنند و به روایتی که مخالف باشد، پایبند می‌شوند. مسئله‌ی فوق از این قبیل است، چه این‌که اهل تسنن غنا و موسیقی را حلال می‌شمارند و احادیث یاد شده، با این مذهب سازگار است (نه با مذهب شیعه).

۴٫ آنچه درباره ازدواج حضرت زهرا (علیها سلام) از تاریخ و احادیث معتبر استفاده می‌شود، ا ین است که رسول خدا ص در شب عروسی دختر گرامی‌شان به زنان دستور دادند اظهار خوشحالی کنند؛ ولی چیزی که موجب خشم خداوند باشد، انجام ندهند. گفته شده که عایشه و برخی از زنان، اشعاری در فضیلت و مقام حضرت سلا (علیها سلام) می‌سرودند و اظهار سرور و شادمانی می‌کردند[۲] و مسئله دف و دایره زنی در احادیثی که هیچ سند و اعتباری ندارد، بیان شده است[۳].

 

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی احکام موسیقی؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: سید مجتبی حسینی (مطابق با نظر ده تن از مراجع عظام)


[۱]. ر.ک: سنن نسایی، ج ۳، ص ۱۹۲؛ صحیح بخاری، ج ۶، ص ۱۳۷؛ سنن ترمذی، ج ۲، ص ۲۷۶؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ۱۰۴؛ عبد الرحمن جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۲، ص ۴۱٫

یک نمونه از آن عبارت است از: وقتی نبی اکرم ص از غزوه‌ای با پیروزی به مدینه باز می‌گشت حضرت پیروز و سالم از جنگ بازگردد من شادمانی کنم حضرت فرمودند اگر عهد کرده‌ای به عهد خود وفا کن آن زن در حضور حضرت شروع به دف زنی و شعرخوانی کرد. فتح الباری، ج ۱۱، ص ۵۱۰؛ المغنی، ج ۱۲، ص ۴۰؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۵۶٫

[۲]. بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۱۱۵٫

[۳]. دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۶٫