تقى‏ الدین احمدبن عبدالحلیم معروف به «ابن‏تیمیه»، کسى است که افکار وهابیان از او سرچشمه گرفته و در حقیقت وى را مؤسس مذهب وهابیت میتوان نامید.

او سال ۶۶۱ ه. ق. در شهر حرّان و در خانواده‏اى متولد شد که اعضاى آن بیش از یک قرن پرچم‏دار مذهب حنبلى بودند. شش سال بعد به خاطر حمله تاتارها همراه خانواده به دمشق رفت. در آنجا براى پدرش موقعیت تدریس در مسجد جامع دمشق فراهم شد. ابن‏تیمیه ابتدا نزد پدر و سپس سایر اساتید مشغول تحصیل شد. بعد از وفات پدر بر کرسى تدریس در مسجد جامع دمشق نشست و به خاطر کج سلیقگى و انحرافى که داشت؛ به مخالفت با عقاید رایج مسلمین و مذاهب رایج آن زمان برخاستعلماى عصرش به مخالفت با افکار و عقایدش برخاستند و از نشر آن ممانعت کردند.

دشمنى با اهل بیت علیهم السلام‏ و تعصب به وضوح در اراء ابن تیمیه یافت میشود . از کتاب‏هاى ابن‏تیمیه به خصوص منهاج السنه مى‏توان به میزان دشمنى او با اهل بیت علیهم السلام پى‏برد. جهت اثبات این مطلب نمونه‏ هایى ذکر مى‏گردد:

 

۱- مخالفت با نزول آیه مباهله در شأن اهل بیت علیهم السلام‏. وى از جهاتى با نزول آیه مباهله در شأن اهل بیت‏ مخالفت کرده و بر فرض نزول آن را فضیلتى براى ایشان نمى‏داند.

 

۲- توجیه آیه تطهیر . ابن‏تیمیه: «پیامبر دعا کرد خداوند رجس و پلیدى را از آنان دور ساخته و پاکشان گرداند و این دلالت بر عصمت ندارد …». « منهاج السنه، ج ۳، ص ۴»


پاسخ: پیامبر مستجاب الدعوه است، اگر دعا کرده و اجابت شده، فایده دعا استمرار تطهیر در آینده است.
همچنین مطابق برخى از روایات دعاى پیامبر بعد از نزول آیه تطهیر بوده. روایات مذکور در مسند احمد آمده. « مسند احمد، ج ۶، ص ۲۹۲»

 

 

۳- مخالفت با شأن نزول آیه انذار


ابن‏تیمیه: «کلام (انا المنذر وبک یا على یهتدى المتهدون) از پیامبر نیست چون ظاهر قول این است که هدایت فقط توسط على است نه پیامبر و هیچ مسلمانى‏ چنین سخنى نمى‏گوید. «۱» خدا محمد را هادى قرار داده و فرموده: «إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» « شورى: ۵۲» چگونه شما کسى را هادى قرار مى‏دهید که در قرآن به چنین صفتى توصیف نشده؟». « منهاج السنه، ج ۷، ص ۱۳۹- ۱۴۳»
پاسخ: پیامبر صلى الله علیه و آله هادى‏على علیه السلام وهمه‏امت‏درزمان حیات خود مى‏باشد ولى على علیه السلام هادى امت بعد از حیات رسول خداست. این صریح حدیث صحیح السند است که پیامبر فرمود: «بک یهتدى المهتدون من بعدى». با کمال تأسف ابن‏تیمیه کلمه «بعدى» را یا ندیده یا از آن تجاهل کرده.

 

۴- تضعیف دلالت آیه ولایت‏


ابن‏تیمیه: «بین وِلایت و وَلایت تفاوت است. ولایتى که در این نصوص آمده، ضد عداوت است که به فتح واو است نه به کسر واو که به معناى امارت است. این افراد نادان بین وَلایت و وِلایت تفاوتى نمى‏نهند. لفظ ولى و ولایت غیر از لفظ والى است. چون آیه درباره ولایت تمام مؤمنان است و همه مؤمنان ولایت به معناى امارت را ندارند. پس ولایت به معناى امارت نیست». « منهاج السنه، ج ۴، ص ۵ و ۶»
پاسخ: برخى دانشمندان لغت، تفاوتى بین معناى وِلایت و وَلایت نمى‏نهند.

مانند فیومى، سیبویه، زجاج و فرّاء.فرّاء مى‏گوید: «ولایت را به فتح واو و کسر واو در هر دو، معناى دوستى و سرپرستى شنیده‏ایم». « لسان العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۷» متبادر از لفظ «ولىّ» همان معناى سرپرستى است هر چند به کمک قرائن باشد. این آیه تنها مربوط به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام است وروایات متواتر بر این مطلب دلالت دارد و هرگز ارتباطى به تمام مؤمنان ندارد تا به این جهت در معناى ولایت تصرف کنیم که شامل همه مؤمنان شود.
ابن تیمیه بدون توجه به ادبیات و شان روایات با دیدی سطحی سعی کرد واژه ها را مناسب با پیش فرضهای خود معنا کند حال انکه باید به شان و منزلت و مراد گوینده توجه داشت .اینگونه برداشتها چیزی جز تفسیر به راء و ارائه قرائتی افراطی بدون ملاک نیست .

 

 

۵- تضعیف حدیث غدیر


ابن‏تیمیه: «حدیث (من کُنت مولاه فَعَلىّ مولاه) در صحاح وجود ندارد. ولى علما آن را نقل کرده‏اند و مردم در صحت آن اختلاف دارند. از بخارى، ابراهیم حربى و عده‏اى از اهل حدیث نقل شده که آنان در این حدیث طعن وارد کرده و آن را تضعیف کرده‏اند …». « منهاج السنه، ج ۷، ص ۳۱۹»
پاسخ: ترمذى این حدیث را در صحیح خود نقل نموده و آن را صحیح دانسته کسى را نمى‏شناسیم که در این حدیث نزاع کرده باشد، اگر کسى بود ابن‏تیمیه نام مى‏برد.

کار ابن‏تیمیه در تضعیف این حدیث و احادیث دیگرى که در مدح اهل بیت علیهم السلام به خصوص على‏بن ابى‏طالب علیه السلام وارد شده؛ به جایى رسیده که حتى ناصرالدین البانى- که از اتباع او در مسایل اعتقادى است- تصریح کرده وى در تضعیف احادیث سرعت داشته بدون آن که طرق آن را مورد بررسى قرار دهد. « سلسله الاحادیث الصحیحه، ح ۱۷۵۰» در حقیقت ابن‏تیمیه به خاطر دشمنى با شیعه و اهل بیت علیهم السلام در صدد تضعیف بدون دلیل‏ تمام احادیث فضایل و مقامات اهل بیت علیهم السلام و در رأس آنان امام على علیه السلام بر آمده است.

 

 

۶- تکذیب ذیل حدیث غدیر


ابن‏تیمیه: «جمله (اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله) از نظر تمام آگاهان به حدیث دروغ است» « منهاج السنه، ج ۷، ص ۵۵
پاسخ: چگونه ابن‏تیمیه چنین ادعایى کرده در حالى که بسیارى از بزرگان حدیث از اهل سنّت مثل احمدبن حنبل ، نسائى ، ابن ابى شیبه ، طبرانى ، حاکم نیشابورى و … آن را نقل کرده‏اند. آیا اینان از محدثین اهل سنت نیستند و به پیامبر دروغ نسبت داده‏اند. به علاوه بزرگانى چون ابن‏حبان، حاکم نیشابورى و ضیاء مقدسى با سند صحیح این ذیل را نقل یا تصریح به صحت آن نموده‏اند.

ناصرالدین البانى هم حدیث غدیر را با ذیلش در کتاب «سلسله الاحادیث الصحیحه» آورده و آن را از طرق‏ مختلف تصحیح نموده و در آخر مى‏گوید: «شیخ الاسلام ابن‏تیمیه ذیل حدیث غدیر را تضعیف و گمان نموده دروغ است. این مبالغات او در نتیجه تسریعش در تضعیف احادیث پدید آمده؛ قبل از آن‏که طرق آن را جمع کرده و در آنها دقت نظر کند». « سلسله الاحادیث الصحیحه، ج ۴، ص ۳۴۶
ابن حجر نیز در «لسان المیزان» در ترجمه ابن‏مطهر حلى مى‏گوید: «ابن تیمیّه در رد احادیثى که ابن مطهر نقل کرده؛ بسیار بر آنها حمله مى‏کند. ولى در ردیه خود بر احادیث، بسیارى از احادیث خوب را که در حال نوشتن کتابش به یاد نداشته رد نموده. زیرا به جهت گستردگى محفوظاتش تنها به آن‏چه در سینه داشته اتکا کرده. حال آن‏که انسان فراموش کار است». « لسان المیزان، ج ۶، ص ۳۱۹

 

 

۷- تکذیب حدیث «مواخاه»


ابن‏تیمیه: «احادیث مواخاه و عقد اخوت بین على و پیامبر جعلى است. پیامبر با هیچ‏کس پیوند برادرى نبسته و همچنین بین هیچ مهاجرى با مهاجر دیگر و بین ابوبکر و عمر و بین هیچ انصارى با انصارى دیگر عقد اخوت نبسته است». « منهاج السنه، ج ۷، ص ۳۵۹- ۳۶۱
پاسخ: با مراجعه به کتاب‏هاى اهل سنت به دروغ بودن ادعاى‏ابن‏تیمیه پى‏مى‏بریم. ترمذى ، نسائى ، ابن عساکر ، احمدبن حنبل ، حاکم نیشابورى ، و متقى هندى به عقد اخوت بین پیامبر صلى الله علیه و آله و على علیه السلام اشاره کرده‏اند. ابن‏تیمیه در تضعیف و نسبت جعل دادن به این احادیث تنها بوده.

چگونه ممکن است این حدیث را دروغ دانست و بزرگان اهل سنت را که در کتاب‏هاى روایى خود آن را ثبت کرده‏اند؛ به نقل حدیث دروغ و جعلى متهم نمود. در حالى‏که این افراد نزد اهل سنت از جلالت فوق‏العاده‏اى برخوردارند. همچنین برخى از بزرگان اهل سنت در مقابل ابن‏تیمیه ایستاده و تضعیف و ردّ او را جواب داده‏اند.

 

 

۸- تضعیف حدیث «عمار»


به صورت متواتر از پیامبر نقل شده که فرمود: «عمار را گروه ظالم خواهند کشت
ابن‏تیمیه: «در اینجا براى مردم اقوالى است، از جمله آنان کسى است که در حدیث عمار اعتراض وارد کرده. « منهاج السنه، ج ۲، ص ۲۰۴»برخى از افراد آن را تضعیف کرده‏اند.» « همان، ص ۲۰۸»

پاسخ: چرا ابن‏تیمیه ذکر نکرده چه کسانى این حدیث را تضعیف کرده‏اند؟ چرا نام این افراد را ذکر نمى‏کند؟ این حدیث ثابت و متواتر را ۲۴ نفر از صحابه نقل کرده‏اند.
ابن تیمیه به واسطه انکه مخالف علی (علیه السلام) است و جنگهای ایشلان را به حق نمیداند مدعی شده است که این حدیث جعلی است . از رسول الله امده است که عمار را قوم ظالم خواهد کشت .

زمانی که پیامبر وارد یثرب شد و حکومت اسلامی را بنا نهاد بنا را بر بنای مسجد نهاد . عمار یاسر جوان و نیرومندی بود . گروهی از سادگی و اخلاص وی سوء استفاده میکردند و بیش از توان وی سنگ بر او حمل میکردند . عمار میگفت یک سنگ را برای خود و دیگری را به نیت پیامبر حمل میکنم . روزی پیامبر اکرم عمار را در حالی که سه سنگ را حمل میکرد مشاهده کرد. عمار سخن به گله گشود و گفت اصحاب قصد جان او را کرده اند. حضرت دست عمار را گرفت و گرد و غبار را از دوش او پاک کرد و گفت : انان قاتل شما نیستند ، تو را گروه ستمکار خواهد کشت . … ( سره حلی ج۲ ص ۷۷-۷۶) عمار سر انجام در جنگ صفین در رکاب مولای خود حضرت علی (علیه السلام) به دست هواداران معاویه به شهادت رسید . این حدیث پیامبر ان چنان نزد مسلمین شایع بود که عمار را محور حق میدانستند و حقانیت هر صنف را با عمار محک میزدند .

ابن‏تیمیه به جنگ‏هاى حضرت على علیه السلام اعتراض نموده است. ابن حجر در شرح صحیح بخارى مى‏گوید: «در این حدیث نشانه‏اى از نشانه‏هاى نبوت و فضیلتى آشکار براى على وعمار است ونیز ردّى بر افراد ناصبى که گمان کرده‏اند على در جنگ‏هایش بر حق نبوده. حدیث «عمار را گروه ظالم مى‏کشد»، بر این دلالت دارد که على در آن جنگ‏ها بر حق بود زیرا اصحاب معاویه عمار را به قتل رساندند». « فتح البارى، ج ۱۳، ص ۸۵ و ۸۶»

 

 

۹- ردّ حدیث ولایت‏


ابن‏تیمیه: «حدیث پیامبر خطاب به على (تو سرپرست هر مؤمن بعد از من مى‏باشى) از نظر تمام آگاهان حدیث، جعلى و دروغ است». « منهاج السنه، ج ۳، ص ۹»
پاسخ: این حدیث را ترمذى در «سنن» ، نسائى در «الخصائص» و احمدبن حنبل در «المسند» و «فضائل الصحابه» نقل کرده‏اند. ابن حبان آن را در صحیح خود نقل و تصحیح نموده. «۴» حاکم نیشابورى بعد از نقل آن مى‏گوید: «این حدیث صحیحى است که مطابق با شرط مسلم است. گر چه بخارى و مسلم آن را نقل نکرده‏اند». «۵» ابن حجر نیز در «الاصابه» بعد از نسبت دادن آن به ترمذى مى‏گوید: «سند آن قوى است». ناصرالدین البانى این حدیث شریف را در کتاب «سلسله الاحادیث الصحیحه» (حدیث شماره ۲۲۲۳) نقل و تصحیح سند نموده. وى بعد از نقل برخى سندها مى‏گوید: «این که شیخ‏الاسلام ابن‏تیمیه جرأت انکار و تکذیب این حدیث را در «منهاج السنه» «۷» داشته، جاى تعجب بسیار است. من علتى براى این تکذیب نمى‏بینم جز آنکه بگویم او در ردّ شیعه سرعت‏ به خرج مى‏داده و مبالغه داشته. خداوند از گناه ما و او بگذرد». ….

 

 

 

منبع :پرسمان



ر.ک :
۱-
نقدى بر افکار ابن تیمیه ، على اصغر رضوانى‏، نشر مشعر
۲-
آیین وهابیت، استاد جعفر سبحانى، انتشارات دار القرآن
۳-
فرازهائی از تاریخ پیامبر اسلام ، استاد جعفر سبحانى،نشر مشعر
روح الله دارائی