«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

یک مرتبه عبارات امیرالمؤمنین علیه السلام را با یکدیگر مرور کنیم.

«کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَکَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَکَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلا یَشْتَهِی مَا لا یَجِدُ وَلا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَکَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَنَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَکَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَصِلُّ وَادٍ لا یُدْلِی بِحُجَّهٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً وَکَانَ لا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَکَانَ لا یَشْکُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ وَکَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَلا یَقُولُ مَا لا یَفْعَلُ وَکَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَکَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ وَکَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَیُخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلائِقِ فَالْزَمُوهَا وَتَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ‏»[۲].

واقعاً عباراتِ امیرالکلام علیه السلام است و کسی زیباتر از این نمی‌تواند حرف بزند و وجود مقدّس مولی الموحّدین در همه چیز اعجوبه است و در سخن گفتن‌شان هم مظهر عجائب است.

ایشان یادِ برادری را می‌کنند؛ عرض کردیم مرحوم آقای میلانی می‌فرمودند: برادری داشتیم که اهلِ جذبه بود، یک انسانِ عوام بود، مرحوم حاج هادی ابهری را می‌گفتند، ای کاش خدای متعال از این برادرها نصیبِ ما هم بکند، این‌ها روزی است ها! انسان یک اهلِ دلی، انسانِ باصفایی، هیچ یال و کوپال و لباس و شهرت و این‌ها و هیچ چیزی در این وادی به درد نمی‌خورد، مأمورِ خدای متعال باشد که انسان را به سوی خدای متعال کمک کند تا انسان از بدی‌های خود کم کند و خوبی‌های خود را اضافه کند.

دنیا محلِ برداشت برای آخرت است

وجود نازنین امیرالمؤمنین علیه السلام تحسر می‌کنند، «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ» ما هم یک برادری داشتیم، یکی از خصوصیّاتِ این برادر این است که، آن چیزی که این شخص را در نظرِ امیرالمؤمنین را بزرگ کرده است این است که دنیا در نظرِ او کوچک بوده است، دنیا به معنیِ تمایلاتِ غریزه‌ و طبیعیِ انسان است، وگرنه دنیا از آن جهت که مخلوقِ خدای متعال است، جلوه‌ی حق تعالی است، آیه‌ی حق تعالی است، از آن جهت که برای انسان پل است و انسان را به بهشت عبور می‌دهد، انسان را بسوی خدای متعال عروج می‌دهد، دنیا خیلی ممدوح است، هر کسی به هرکجا که رسیده است به برکتِ دنیا رسیده است، تمامِ بندگانِ صالحِ خدای متعال که دراینجا آمده‌اند و الگو شده‌اند و گُل کرده‌اند و نور شده‌اند، همه‌ی این‌ها را در دنیا اکتساب کرده‌اند، در دنیا کاشته‌اند، در دنیا تجارت کرده‌اند، از دنیا سود برده‌اند «انَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا، وَدَارُ عَافِیَهٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا»[۳] اینجا خیلی صادقانه با ما صحبت می‌کند و پیام دارد، دنیا جای عبرت است، کلاس است، دنیا خیلی موعظه دارد، دنیا مهبطِ ملائکه است، دنیا مسجد اولیاء الهی است، دنیا مسجدِ احباء الله است، هر کسی هر چیزی در عالَمِ آخرت دارد اصلِ آن را از اینجا برده و خدای متعال آن را زیاد کرده است، وگرنه اگر کسی هیچ چیزی نبرده بود خدای متعال هم به او عنایت نمی‌کرد، «لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»[۴]، سعی برای دنیا است، وقتی انسان از دنیا رفت دیگر هیچ کاری از او ساخته نیست، نه پیشانی دارد که سجده کند، همه‌ی مواضعِ سجده‌ی انسان از هم پاشیده است، نه چشمِ گریان دارد که بتواند یک مرتبه اشک برای خدای متعال بریزد، یا یک مرتبه برای امام حسین علیه السلام گریه کند، نه مالی دارد که به کسی ببخشد، نه قدرتی دارد که به کسی کمک کند، هر کاری که بناست انسان انجام دهد باید در همین دنیا انجام بدهد، لذا کسانی که طالب هستند که زود بمیرند انسان‌های خوب و موفّق و متوجّهی نیستند.

در حالاتِ جناب الیاس علیه السلام دارد که حضرت عزرائیل سلام الله علیه برای قبضِ روحِ ایشان آمدند، ایشان بسیار سخت منقلب و گریان شدند، جناب عزرائیل به محضر ایشان گفتند: مگر شما از ملاقاتِ خدای متعال نگرانی دارید که اینطور می‌کنید؟ به تعبیرِ من شما دیگر چرا؟فرمود: نه! اما اگر از اینجا بروم دیگر نمی‌توانم عبادت کنم!

خدای متعال فرمود: این بنده‌ی من راست می‌گوید، این شخص عاشقِ عبادت است، به او مهلت بده تا بماند و عبادت کند، که می‌گویند هنوز هم در کنار جناب خضر علیه السلام کارِ حضرت الیاس علیه السلام عبادت است.

وقتی انسان از دنیا برود دیگر نه نماز شب دارد، نه نماز اوّل وقت دارد، نه یک آهِ جانگداز دارد، نه یک گره‌گشایی دارد، نه می‌تواند یک دل را شاد کند، دیگر تمام است! پرونده‌ی عملِ او بسته شده است، بعد از مرگ هیچ کاری از انسان ساخته نیست.

نورِ مؤمن

لذا در آیات ۱۲ و ۱۳ کریمه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی حدید می‌فرماید: «یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَىٰ نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِم بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَهُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ»، مؤمن از اینجا نور برده است، نوری است که اطرافِ او را گرفته است و او غرقِ در نور است، همه‌ی اطرافِ او را نور گرفته است و غرق در نور است، ولی چون نورانی است در حالِ سیر کردنِ راهِ نور است، نور در حالِ بردنِ اوست.

در آیه‌ی ۲۸ همین سوره‌ی مبارکه حدید دارد که «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»، خدای متعال به شما نوری می‌دهد، یک نوری برای شما جلب و خلق می‌کند که آن نور شما را می‌برد، نور می‌برد نه اینکه شما می‌روید، نور شما را می‌برد، مؤمن در همچنین فضایی سیر می‌کند.

«یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ» این برای کیفرِ آن‌ها است، متوجّه می‌شوند که مؤمن با نور سیر می‌کند و بر مرکبِ نور حرکت می‌کند، ولی آنکه اطرافِ او ظلمانی است نمی‌تواند قدم از قدم بردارد، به این‌ها خطاب می‌کنند که «اُنظُرونا»! به ما یک نگاهی کنید.

امام زمان! تا از اینجا نرفته‌ایم به ما یک نگاهی کنید… اُنظُر إلَینا… نظرِ او انسان را تغییر می‌دهد…

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند…

آنجا آن‌ها همچنین توقّعی دارند که مؤمنین نظری به آن‌ها کند و با نظرِ خود این‌ها را نجات بدهد، «انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِکُمْ»، یک نگاهی، یک نظری، یک گوشه‌ی چشمی به ما وامانده‌ها و جامانده‌ها و بدبخت‌ها کنید، ولی تعبیر این است که «قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ»، گویا شأنِ مؤمن أجلّ است از اینکه به یک منافق، به یک دشمنِ خدا حتّی جواب بدهد.

این‌ها درس‌های سیاسی هم هست، بعضی‌ها افتخار می‌کنند که با فلان زنِ کافر عکس می‌اندازند، بعضی‌ها افتخار می‌کنند که با فلان قدرت ارتباط برقرار کرده‌اند و لبخند زدند و بگو بخند کرده‌اند، اما مؤمن آنقدر با دشمنانِ خدای متعال فاصله دارد، آنقدر از ظلمت و افرادِ ظلمت‌زده نفرت دارد که گویا این‌ها پاسخ نمی‌دهند «قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ»، احتمالاً باید ملائکه‌ی عذاب باشند که حرف زدن با آن‌ها هم برای این‌ها عذاب است، وگرنه مؤمن نه تنها آرزو ندارد با یک قدرتِ کفری، ملحدی، کافری، منافقی و… در ارتباط باشد بلکه حتّی اگر آن‌ها هم التماس کنند این مؤمن اعتناء نمی‌کند.

وجود مبارک حضرت قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل علیه السلام… آن نامرد مدام داد می‌زد: «أینَ بَنوا اُختُنا…»، حضرت عبّاس علیه السلام اعتناء نمی‌کردند، حضرت عباس علیه السلام داشتند از بغض منفجر می‌شدند که این سگ کیست که مرا صدا می‌زند؟! اصلاً نمی‌خواستند پاسخِ آن‌ها را بدهد، تا اینکه مولای ایشان دستور دادند، امام حسین علیه السلام دستور دادند…

این غیرت برای مؤمن است، این نورانیّت برای مؤمن است، لذا نشست و برخواست با انسان‌هایی که خباثتی دارند خیلی مضرّ است و از نورانیّتِ انسان کم می‌کند، دیدنِ این‌ها… همین دیدن برای انسان کدورت می‌آورد.

نتیجه‌ی مراقبه

لذا فضا و محیط و رفقا و هم‌حجره‌ای‌ها خیلی برای اهل مراقبه حساب و کتاب دارد، اگر انسان بی حساب و کتاب به هر خانه‌ای برود، اگر بی حساب و کتاب به هر جمعی برود، اگر بی حساب و کتاب به هر کسی… نه جنسِ مخالف! آدم‌ها را… انسان به انسانِ نماز شب خوان نگاه می‌کند و از او نور می‌گیرد، اما اگر به یک انسانِ اهلِ غیبت و دروغ و ریا نگاه کند اصلاً نگاهِ آن برای انسان مشکل‌ساز می‌شود.

در همین سفری که به مشهد داشتیم بزرگواری گفت که من با آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف برای دیدن مرحوم آقای مولوی قندهاری رفتم، آقای قندهاری گفتند که من دیدم که در حالِ حجاب پیدا کردن هستم، دیگر برای بندگیِ خدای متعال آن نشاط را ندارم، فکر کردم چه چیزی به سرِ من آمده است که اینطور شده است؟ توجّه کردم و متوجّه شدم که مسیری که من از آن به حرم می‌روم… آن چیزی که یافتم و حدس زدم که آن باشد این بود که دیدم در این مسیر بعضی از زن‌ها را می‌بینم، مسیر پر رفت و آمد است و انسان قهراً می‌بیند دیگر، نظر نمی‌کند و فقط می‌بیند، رؤیت غیر از نظر است، گفت: حدس زدم که دینِ همین‌ها این نشاط عبادت را از من گرفته است، لذا از فردا تصمیم گرفتم که زمانِ عبور اصلاً به مقابلِ خود نگاه نکنم و به دیوار نگاه کنم و رد بشوم، دو سه روز مراقبه کردیم و دیدیم که حالِ ما برگشت.

حالا نه زنِ بدحجاب، نه زنِ هرزه، همین زنِ معمولی که چادر به سر دارد را دیده است، برای اهلِ مراقبه حسنات الابرار  سیئات المقربین است.

می‌گویند مرحوم شیخ رجبعلی خیّاط وقتی که به حضرات معصومین سلام می‌کرد پاسخ را می‌شنید، آقای بهجتِ ما که رضوانِ خدای متعال بر او باد می‌فرمودند: کوری بود که در مسافرخانه به امام رضا علیه السلام سلام می‌دادند و حضرت پاسخِ او را می‌دادند، کور بود! از اینجا سلام می‌دادند و حضرت پاسخ می‌دادند و او پاسخ را می‌شنید، و هستند کسانی که در در اثرِ رعایت‌ها، رعایت‌های حضور و محضرِ حق تعالی، خدای متعال در اثرِ این رعایت‌ها گوشِ جانِ آن‌ها را باز کرده است، خدای متعال چشمِ جانِ آن‌ها را باز کرده است، هم می‌بینند و هم می‌شوند آنچه را که ما نمی‌بینیم و ما نمی‌شنویم، ما بی‌خبر هستیم.

وجود مقدّس سیّد اهل مراقبه جناب سیّد بن طاووس رحمه الله تعالی علیه دارند بر اینکه اگر امام زمان ارواحنا فداه در جایی مناجاتی داشته باشند یا صحبت کنند، صدای حضرت برای من آشنا است؛ او می‌شنود و ما نمی‌شنویم، ما خبر نداریم، ما نمی‌بینیم اما آن‌ها می‌بینند، ما کور شده‌ایم، بنده خودم را می‌گویم، کور و کَر شده‌ایم، لال هم هستیم، نمی‌توانیم دردمان را به آقایمان بگوییم، اصلاً احساسِ درد نمی‌کنیم، بی‌درد شده‌ایم، تخدیر شده‌ایم، محبّتِ دنیا انسان را تخدیر می‌کند، احساسِ درد نمی‌کنیم.

وقتی نماز شب مرحوم امام می‌گذرد مثلِ زنی که جوانِ خود را از دست داده است زار می‌زند و گریه می‌کند، ما نماز اوّلِ وقتمان هم دیر می‌شود و هیچ احساسی نداریم، احساسِ مصیبت نمی‌کنیم، احساسِ غربت نمی‌کنیم، درد نداریم، بی‌دردی خیلی درد است، بی‌دردی خیلی مصیبت است، برای انسان خیلی بدبختی است.

کدام دنیا خوب و کدام دنیا بد است؟

این است که الله الله در انتخابِ رفیق، در انتخابِ محیط… «الجار ثم الدار»، قبل از آنکه به کیفیّتِ بنا و استحکام و مهندسیِ خانه فکر بشود، مؤمن به همسایه فکر می‌کند، آیا همسایه‌اش انسانی است که برای انسان نور دارد؟ می‌تواند ذخیره‌ی آخرتِ او باشد یا نه؟ خدای ناکرده بچّه‌های‌مان خراب می‌شوند، خودمان خراب می‌شویم، همسایه خیلی مهم است، «الجار ثم الدار»… بعد «الرّفیق ثم الطّریق»، همه‌ی ما مسافر هستیم، مسافرِ عالَمِ ابد هستیم، شوخی که ندارد، در حالِ رفتن به سویِ مرگ هستیم، مدام از عمرِ ما کاسته شد، مدام کم می‌ شود و به اجلِ خودمان نزدیک می‌شویم، در این راه باید یکی باشد که ما را به یادِ آنجا بیندازد، بگوید خط را اشتباهی نروی که اگر اینگونه باشد وقتی به آنجا می‌رسی گرفتاری پیدا خواهی کرد، خط بهشت این است و خط جهنّم آن است، حواسِ تو باشد؛ یک وقت هم می‌بیند که انسان در حالِ رفتن است دستِ انسان را بگیرد و بکشد و اجازه ندهد که انسان برود.

وجود مقدّسِ حضرت مولا علیه السلام، آن شخصی که کوچک شمردنِ دنیا مایه‌ی عظمتِ او بود یعنی دنیایی که انسان را فریب می‌دهد، دنیایی که غرایزِ انسان را تهییج می‌کند، دنیایی که برای انسان سرگرمی ‌می‌شود، دنیایی که مایه‌ی غفلت می‌شود، دنیایی که زرق و برقِ آن دلِ انسان را بی‌خدا می‌کند، «قُلوبٌ خَلَت من ذِکرِ اللّه فَأَذَاقَهَا اَللَّهُ حُبَّ غَیْرِهِ»[۵]، دلی که از خدای متعال خالی است و خدای متعال هم محبّتِ غیر را در این دل قرار می‌دهد، دقّت در اینکه دنیا دنیایِ ناری و دنیای نوری است، دنیا برای دو گروه دو مدل خاصیّت دارد، دنیا آنچنان را آنچنان‌تر می‌کند، اگر مقصدِ انسان خدای متعال باشد دنیا مسیرِ خوبی است، «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحِ لِلْرّجل الصَّالِحِ»، مالِ آن هم خوب است، منصبِ آن هم خوب است، خدمت است دیگر! انسان این‌ها را وسیله قرار می‌دهد، مدام ذخیره و توشه‌ی آخرتِ خود را با همین‌ها اضافه می‌کند، مدرّس بشود چقدر خوب است، معلّم بشود چقدر خوب است، خطیب بشود و دل‌ها را برای خدای متعال ببرد و شکار کند خوب است، همه‌ی این‌ها برای انسان ذخیره و توشه و نردبانِ قرب به پروردگارِ متعال است.

اما اگر آن طرفِ آن باشد و انسان خیالاتی باشد و بخواهد خود را بزرگ کند، اخلاص در کارِ او نباشد، همه‌ی این‌ها وزر و وبال است، همین بلندگویی که ما اینجا برای فضلای بزرگوارمان، برای علمای صالح‌مان می‌خواهیم یک روضه بخوانیم، همین هم روزِ قیامت مایه‌ی بدبختیِ ما می‌شود، آنجا انسان احساس می‌کند که هیچ نوری نداشته است، بدبخت، دیگران برای خدای متعال نشسته‌اند و خودِ او اصلاً خدا را مدّ نظر نداشته است.

وجود مقدّس امیرالمؤمنین علیه السلام که می‌فرمایند دنیا در نظرِ او کوچک بود یعنی دنیایی که موجبِ غفلت است، دنیایی که حجاب است، دنیایی که فطرتِ توحیدیِ انسان را به عالَمِ کثرت نشر می‌کند، انسان یک دل دارد و باید به یک دلبر بدهد، چون هویّتِ دنیا کثرت است انسانی که دل به دنیا داد هیچ وقت آرامش ندارد و حواسِ او همیشه پرت است، پراکندگیِ باطن نتیجه‌ی تعلّق به عالَمِ کثرت است، انسان هیچ وقت تمرکزی در خلوتِ خود نخواهد داشت و همیشه از خود فرار دارد، همیشه به بیگانه گرایش دارد و هیچ وقت با خود خودی ندارد و همواره با بیگانه‌ها جوش می‌خورد، نمی‌تواند یک ساعت در خانه بنشیند و قرآنی بخواند، فوری بیرون می‌رود که کسی را پیدا کند، از خود گریزان است، از خدای متعال گریزان است و همیشه با بیگانه‌ها است، پناه به خدای متعال می‌بریم.

این از ویژگی‌هایِ این برادری که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از ایشان یاد می‌کند و می‌فرماید: رمزِ اینکه نزدِ من اینقدر بزرگ است این است که خودِ او بزرگ‌تر از دنیا بود و دنیا برای او کوچک بود، برای دنیا با کسی دعوا نمی‌کرد، برای جای نشستن، برای غذا، برای سلام، برای احترام، این‌ها که اصلاً مشکلی ندارد، اصلاً این‌ها را نمی‌بیند.

می‌گویند یکی از عرفای خاص و اهلِ باطن که ظاهراً مرحوم نخجوانی بوده است، گفتند که شما دنیادیده هستید، دنیا را چگونه دیده‌اید؟ فرموده بودند: من از وقتی که خود را شناخته‌ام هیچ وقت به دنیا نگاه نکرده‌ام، انسانی که خدای متعال را دیده است مگر می‌تواند چشمِ دلِ خود را به دنیا متوجّه کند، هیچ چیزی  جز خدای متعال زیباییِ خدا را ندارد، لذا دائماً نظرم به او بوده است، دنیا ندیده‌ام تا برای شما بگویم که دنیا چیست، این دنیا دنیای غفلت است که انسان باید هیچ وقت نبیند.

«وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا»[۶]، این گل را می‌بینید؟ صبح بیدار می‌شوید و می‌بینید که گل باز شده است، غروب می‌آیید و می‌بینید که پرپر شده است، شب باز شده است و صبح پرپر شده است، همه‌ی دنیا همین است، شکوفه می‌کند، همین که به طرفِ او می‌روی و انس می‌گیری پرپر می‌شود! این دنیای گذرا، این دنیای فانی، این دنیای دارالغرور، این پسمانده‌ی یزید، این کاسه‌ای که آن‌ها خورده‌اند و حال ما می‌خواهیم کاسه‌لیسِ آن‌ها بشویم؟ هر سگی آمده است از این ظرف خورده است، مقام و موقعیّت و ازدیادِ ثروت کاسه‌ای است که فرعون‌ها و یزید‌ها و فاجر و فاسق‌ها دست در آن برده‌اند و آلوده است، آیا انسان می‌خواهد چیزی از این ظرف بدست بیاورد؟ معلوم است که چیزی بدست نمی‌آورد، اگر انسان متوجّه بشود دنیا برای او کوچک می‌شود و دیگر اصلاً به سراغِ آن نمی‌رود.

ولی دنیایی که قشون برای امام زمان ارواحنا فداه جمع کند، پشتیبانیِ مالی از جبهه‌ها و مقاومت کند که با این FATF و… می‌خواهند این‌ها را بکلّی نابود کنند و ریشه‌ی آن را بزنند، وقتی انسان متوجّه باشد همه چیز برای او نور می‌شود، وقتی غافل باشد همه چیز برای او گمراه کننده می‌شود.

روضه‌ی وداع

صلی الله علیک یا اباعبدالله

یا سَفینه النّجاه… تو خیلی بزرگ هستی… زهیر را تو برده‌ای، او گرفتارِ دنیا بود ولی تو دلِ او را بردی، حسین جان! از ما هم دلی ببر… بدطور ضرر کردیم و باختیم و فرصت‌های‌مان را از دست دادیم…

یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ، وَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِلَى فَاطِمَهَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَیْکَ بِمُوَالاَتِکَ…

می‌گویند حضرت زهرا سلام الله علیها روضه‌ی وداع را دوست دارند، وداع‌های مختلفی هم بوده است، یک مرتبه آمدند با امام سجّاد علیه السلام وداع کنند، وجود نازنینِ حضرت زین العابدین علیه السلام مدهوش بودند، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام سرِ ایشان را روی دامانِ خود گذاشتند، چشم‌های خود را باز کردند و دیدند که پدر بالای سرِ ایشان است اما تنهاست، نه عمویی، نه برادری…

مریض توقّع دارد، توقّعِ بجایی هم دارد که از او عیادت کنند و او را نوازش کنند، اهل بیت علیهم السلام می‌دانند حال امام زین العابدین علیه السلام وخیم است، پس چرا عموی مهربان نمی‌آید حال بپرسد؟ چرا حضرت علی اکبر علیه السلام احوالی نمی‌پرسند؟ تعجّب کردند و لذا پرسیدند: بابا! عمو کجاست؟ برادرم کجاست؟…

حضرت یکی یکی می‌فرمودند: «قَد قُتِل»… همین اندازه به تو گفته باشم که دیگر غیر از من و تو محرمی برای بانوان باقی نمانده است…

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلی العظیم

دعا

نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم بِمُحَمَّدٍ وَ آله المعصومینَ یا الله…

خدایا! محبّتِ دنیا را از دلِ ما بیرون بفرما.

خدایا! نورِ محبّتِ خودت و اولیاء خودت را بر دلِ ما مستقر بفرما.

خدایا! به ما دوستانِ الهی نصیب بگران.

خدایا! همه‌ی عزیزانِ ما را اخوانِ فی الله قرار بده.

خدایا! محیطِ ما را محیطِ امام زمانی قرار بده.

خدایا! محیطِ ما را محیطِ بهشت قرار بده.

خدایا! اجتماعات و تک تکِ ما را مورد رضایتِ همیشگیِ امام زمان ارواحنا فداه مقرّر بفرما.

خدایا! حُسنِ عاقبت برای ما مقدّر بفرما.

خدایا! مریض‌ها، منظورین، بیمارِ مورد نظر شفای عاجل روزی بفرما.

خدایا! توفیقِ شکرِ نعمت‌ها را به ما مرحمت بفرما.

خدایا! به ما اغتنامِ فرصت روزی کن.

خدایا! دل‌های ما را نسبت به مؤمنین بی‌کینه قرار بده.

خدایا! دل‌های ما را نسبت به کفّار و منافقین پرنفرت قرار بده.

خدایا! بغض فی الله را از ما زوال نیاور.

خدایا! غیرتِ کافی را برای حفظِ دین و انقلاب‌مان که ناموسِ ماست، حفظِ دین‌مان که ناموسِ ماست، بیش از پیش روزیِ ما بگردان.

خدایا! ما را در محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السلام و اولیاء و شهدا روسیاه قرار مده.

خدایا! حوائجِ این جمع، حاجاتِ مورد نظر برآورده بفرما.

خدایا! بارهای سنگینی که به دوشِ ما گذاشته‌ای، در حملِ این امانت‌ها و رساندنِ به مقصد، به عصمتِ حضرت زهرا سلام الله علیها، به صبر و اخلاصِ امام حسین علیه السلام ما را کمک بفرما.

خدایا! ما را لحظه‌ای به خودمان وا مگذار.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه

[۳] حکمت ۱۳۱ نهج البلاغه

[۴] سوره مبارکه نجم، آیه ۳۹ (وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ)

[۵] علل الشرایع، جلد ۱، صفحه ۱۴۰ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَمِّی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی اَلْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْکُوفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَلصَّادِقَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنِ اَلْعِشْقِ فَقَالَ قُلُوبٌ خَلَتْ مِنْ ذِکْرِ اَللَّهِ فَأَذَاقَهَا اَللَّهُ حُبَّ غَیْرِهِ .)

[۶] سوره مبارکه طه، آیه ۱۳۱ (وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ ۚ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَىٰ)