جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۱:۳۰ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- استمرار داشتن دههی مبارک فجر
- مأموریت پیغمبر برای نشان دادن راه و هدف به پیروانش
- شرایط رسیدن یک ملّت به فتح الفتوح
- بزرگی خدا در ضعیفنواز بودن بندهی خود
- درک کردن بلوغ حقیقی
- نسپردن پایگاه درون خود به دشمن
- گله کردن خدای منّان از مخلوقش
- جهاد و مبارزه قدم اوّل در استراتژی
- طی کردن سیر و سلوک اسفار اربعه توسّط امام رضوان الله علیه
- الگو بودن قیام شبانهی امام رضوان الله علیه بر عالم
- دیدگاه آقای بهاء الدینی نسبت به امام رضوان الله تعالی علیه
- رسیدن به مرحلهی شهادت در جبههی جنگ با نفس اماره و جبههی اکبر
- حرکت جهانی امام رضوان الله تعالی علیه
- نداشتن روحیهی اشرافیت در امام رضوان الله علیه
- توسّل کردن به فاطمهی زهرا سلام الله علیها در برابر معصیتها
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینََ وَ الصَّلاهُ عَلَی سَیِّدِ الْمُرسَلینَ طَبیبِنَا شَفیعِِ ذُنوبِنَا أَبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الأنْجَبینَ سِیَّمَا الحُجَّه بَقیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمین أَرواحُنَا فِداه وَ رَزَقَنَا اللهُ رِضَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أجْمَعینَ إلَی یَومِ الدِّینِ».
«قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى».[۲]
استمرار داشتن دههی مبارک فجر
ایام الله دههی تحقّق یک معجزهی قطعی از قرآن و مکتب به دست یک فقیه، عارف، حکیم و انسان در مسیر اوج، تالی تلو امام معصوم، اشبه ناس به امام معصوم حضرت امام رضوان الله تعالی علیه یک جریانی است که استمرار دارد و ما تکلیف داریم که خود را دائماً در مسیر این جریان، این سیل، این حرکت مستمر قرار بدهیم و رموز و قاعدههایی که این را به وجود آورد و همچنان پیش میبرد، اینها را مورد توجّه قرار بدهیم، بازشناسی کنیم. مجموعهی این قواعد هم قواعد توحیدی است و به معرفه الله و معرفه النفس و معرفه الحجّه کمک میکند.
مأموریت پیغمبر برای نشان دادن راه و هدف به پیروانش
امام بزرگوار هم در دروس اخلاق دورههای حضور خود در مجالس اخلاقیّهی مدرسهی فیضیّه و هم در برهههای مختلف و بعد از انقلاب، ایشان کراراً این آیه را مطرح میفرمودند: «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ» حبیب من بگو که من شما را فقط به یک چیز موعظه میکنم؛ «إِنَّما» دارد «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ» نشان میدهد این یک چیز همه چیز است و اگر ما این را نداشته باشیم هیچ چیز نداریم و آن یک چیزی که پیغمبر به آن یک چیز مأمور است، پیروان خودش را، خداباوران را، رسول یاوران را سفارش کند، یکی راه است و دیگری هدف. راه، صراط یا به تعبیر آقایان منطقهی سوق الجیشی یا استراتژی قیام است.
شرایط رسیدن یک ملّت به فتح الفتوح
ملّتی، گروهی، تشکّلی زمینه دارد که به فتح الفتوح برسد که قائم باشد، از تقاعد، از کسالت، تنبلی، افسردگی، سرگردانی، خمودی، رکود پرهیز کند. یک انسانی که همیشه تمام قد ایستاده است، قائم است، سنگرنشین است، جبههای است و زندگی را به عنوان یک جبهه تلقّی کرده است، باور کرده است که خدا او را برای مجاهدت به این عالم اعزام فرموده است و یک جهاد فراگیر در ابعاد مختلف که همواره در زندگی دنیا انسان محاط دشمن است و اگر کسی در برابر دشمن اهل قیام نباشد، اهل دفاع نباشد، اهل هجوم نباشد محکوم به شکست است، در این هیچ تردیدی نیست.
در قدم اوّل در برابر طغیان طاغوت باطن است که انسان باید لحظهای از شرارت نفس اماره و از آتش غرایز خود نباید احساس امنیّت کند، علی الدّوام باید حواسش به خودش باشد. «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ»[۳] خود را بپایید، از خود مراقبت کنید، حواستان به خطرات درون خود بیشتر از بیرون باشد، چون اگر شما در این جبهه پیروز شدید، در جبههی خارج خدا تضمین کرده است که هیچ آسیبی دریافت نکنید.
«عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ» اگر شما در جبههی مبارزهی با طغیان نفس و طاغوت باطنی صاحب فتح شدید، فتح غریب، فتح مبین و به فتح الفتوح رسیدید، همهی حجابهای باطن را با استقامت دریافت کردید، گرچه حجابهای سخت و پولادین است، اگر توانستید شق حدید کنید و از این موانع آهنین با سر سختی عبور کنید و خود را پشت سر بگذارید و بتوانید با صداقت بگویید «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ»[۴] در عالم یکی ببینید، از کثرات خلاص شوید، هیچ کسی جز او نبینید، هیچ چیزی جز او نبینید، همه کس شما خدا باشد، همه چیز شما هم خدا باشد، خودی نداشته باشید تا آن خود چیزی داشته باشد یا کسی باشد، یا کسی داشته باشد.
«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۵] یک چنین حقیقتی در عالم است که خود شما مانع راه هستید، اعدا عدو برای خود شما خود هستید. «أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک»[۶] ای وای بر این گوینده که چقدر از این دشمن غفلت کرده است و چقدر در طول عمر خود زیان کرده است، خسارت دیده است.
بزرگی خدا در ضعیفنواز بودن بندهی خود
در این آخرهای عمر توقّع داریم، من یک بار دیگر خدمت شما عرض کردم ادای عارفها را در میآوریم که الگوهای عرفانی ما، ائمّهی اطهار با خدا ناز دارند، خیلی لطافت میخواهد، مریض بگوید طبیب باید ناز من را بکشد، آن کسی که قوی است باید ناز ضعیف را بکشد، آن کسی که دارا است باید سراغ فقیر را بگیرد، من که نا ندارم تا بلند شوم، من که دست ندارم تا در بزنم، من که پا ندارم تا سراغ تو را بگیرم، یک آدم افتاده، بیچاره «قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی نَفْعاً وَ لا ضَرًّا»[۷]، «وَ لا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا یَمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لا حَیاهً وَ لا نُشُوراً»[۸] چه کار از من ساخته است، من چه کاره هستم که دنبال تو بگردم؟ من کجا و شما کجا؟ این تو هستی که خالق و مالک من هستی. «إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی»[۹] من هم میدانم چه کار کنم، تو میخواهی یقهی من را بگیری که چرا بد شدی، من هم دامن تو را میگیرم، میگویم تو چرا اینقدر خوب هستی؟ «أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ» بنده باید ناز داشته باشد، بزرگی به این است که ضعیف نواز باشد، هوای بیچارهها را داشته باشد، چه کسی بدبختتر از من که هیچ چیزی ندارم.
لذا این آیهی کریمهی «أَ لَمْ یَأْنِ»[۱۰] یک طرف از آن سو است. «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ» اصلاً ما میدانیم خشوع یعنی چه؟ اینکه در لغتنامه آدم بگردد و این کلمه را با مفهوم بتواند بنویسد، بازگو کند این بچّهی نابالغی است که در مورد بلوغ مطالعاتی کرده است و حالا میخواهد مقاله بنویسد. یک کسی که پدر نشده است، پدری را از مفهوم لغوی میخواهد تعریف کند، اصلاً متوجّه نخواهد بود که پدر یعنی چه، بلوغ را نابالغ هرگز نمیتواند لمس کند، هرگز نمیتواند وجدان کند، بیابد.
درک کردن بلوغ حقیقی
بلوغ یک حقیقتی است که تا آدم به آن نرسد نمیتواند ادراک کند و درک کند. خشوع هم «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا»، نمیخواهید بالغ شوید، مقدّمات آن دست شما است، میتوانید یک کاری انجام دهید که دل شما نرم شود، دل شما تسلیم شود، دل شما برای خود نباشد، او دل شما را آب کند، وقت آن نیست؟! همیشه میخواهید دل شما تاریک باشد. همیشه میخواهید دل شما کانون رفت و آمد دشمن باشد، خانهی دوست را به دشمن سپردید، احساس دیانت هم میکنید؟! دل شما کجا است؟ صبح که از خواب بیدار میشود تا شب که به رختخواب میروید واقعاً دل شما کجا است، هیچ وقت خدا به دل شما آمده است، هیچ وقت در طول روز با امام زمان دلی دارید؟ با پیغمبر خود هیچ سیمی را وصل میکنید؟ منهای این تذکرّات و این مجالس در خلوتها کُر کربلا در دل شما به کار میافتد که به کربلا وصل شوید و کربلایی شوید؟ با شهدای کربلا هیچ آشتی و آشنایی دارید؟ اصلاً میدانید حضرت علی اصغر علیه السّلام کیست؟ حضرت ابو الفضل علیه السّلام کیست؟ میدانید شهدای کربلا حضور عالمگیر دارند؟ و اگر تو، تو باشی همینجا با شهداء میتوانی در تماس باشی، از نور آنها استضائه کنی، مجذوب آنها شوی همینجا برای تو عاشورا باشد، همینجا برای تو کربلا باشد؟ همینجا ضریح شش گوشه را بتوانی زیارت کنی؟
نسپردن پایگاه درون خود به دشمن
«أَ لَمْ یَأْنِ» نمیخواهی مسیر دل خود را تغییر بدهی؟ این همه دل به بیگانه دادی، این همه پایگاه در اختیار دشمنان خطرناک قرار دادی، این کشورهای بدبخت مزدور پایگاههای نظامی به دشمنان خود دادند، پایگاه نظامی اسرائیل در ترکیه است، پایگاه نظامی انگلیس در بحرین است، همه از همین دشمنها زیر بار ذلّت هستند و باز تقویت میکنند و به آنها پایگاه میدهند. من و شما که شعار میدهیم ما مقابل قدرتهای سلطه هستیم، ما به دشمنان پایگاه ندادیم؟ پایگاه دل ما در اختیار دوست است یا در اختیار دشمن است؟ بین خود و خدا چند ساعت پایگاه قلب شما در اختیار امام زمان است؟ چند ساعت در اختیار حضرت صدیقهی طاهره، فاطمهی زهرا سلام الله علیها است و چقدر دنبال مسائل دنیوی هستیم؟ ما پایگاه درون خود را به دشمنی خطرناکتر از انگلیس و اسرائیل دادیم، آن وقت به این کشورهای ذلیل بدبختِ بیدینی که به دشمن پایگاه دادند تا بیشتر آنها را نابود کنند. به اینها بد میگوییم ولی به درون خود برنمیگردیم تا ببینیم ما به چه کسی پایگاه دادیم، پایگاههای ما در اختیار دوست است یا در اختیار دشمن است.
گله کردن خدای منّان از مخلوقش
خداوند منّان از ما گله میکند، «أَ لَمْ» تا چه موقع من منتظر شما باشم. «لو علم المذنبون من عبادی کیف اشتیاقی الیهم لما توا شوقاً» خیلی چشم به راه تو هستیم، چرا پیش ما نمیآیید؟ «أَ لَمْ یَأْنِ»[۱۱] وقت آن نشده است؟ ما هم میتوانیم ادای ائمّه را، عرفا را دربیاوریم، بگوییم معبود من، خدای مقتدر من، وقت آن نشده است منِ زمین خورده، منِ پر سوخته، منِ در آتش گناه و خاکستر شده را از چنگ اینها در امان بداری؟
«إِلَهِی لَئِنْ لَمْ تَرْعَنِی کُنْتُ ضَائِعاً وَ إِنْ کُنْتَ تَرْعَانِی فَلَسْتُ أُضَیَّع»[۱۲]
از آن طرف هوای من را داشته باش. گاهی از این اشتباهها و اداها که میکنم برای من پیش میآید. این جملهی امیر المؤمنین علیه السّلام در دعای کمیل، در آنجا دارد که اگر در جهنّم به من اجازه بدهی حرف بزنم، اگر نگویی «اخْسَؤُا»[۱۳] خفه شو، اگر زبان من باز باشد میگویم «أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَ الْمُؤْمِنِینَ» کجا بودی که من افتادم، اشتباه کردم. هر جا من را رها کنی اشتباه میروم، من که جز تو کسی را ندارم که دستم را بگیرد
«إِلَهِی لَئِنْ لَمْ تَرْعَنِی کُنْتُ ضَائِعاً وَ إِنْ کُنْتَ تَرْعَانِی فَلَسْتُ أُضَیَّع»[۱۴]
بنابراین نکتهی اوّل این است که آدم خودش را در همهی دوران زندگی در جبهه ببیند و حضرت عباسی هم در جبهه است، شما در خلوتها، در جلوتها دشمنی خطرناکتر از قدرتهای سلطه همین نفس اماره است و اگر اهل مجاهدت نباشیم، اهل مراقبه نباشیم، اهل محاسبه نباشیم، این دشمن «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ»[۱۵] نمیخواهید عبرت بگیرید، نمیدانید چه آدمهای برجستهای را به زمین زده است، نمیدانید چه ذخیرههایی را به آتش کشیده است، «أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ» شما هم نمیخواهید متوجّه شوید، تعقّل کنید، خطرات درونی خود را احصاء کنید، چقدر در خطر هستید، چقدر مشکل دارید.
جهاد و مبارزه قدم اوّل در استراتژی
این قدم اوّل استراتژی جهاد است، مبارزه است، انقلابی بودن است، مبارز بودن است، امّا اگر این را داشته باشیم بیهدف باشیم، به هیچ سعادتی، به هیچ خیری راه پیدا نمیکنیم. مهم این است که این انقلاب و این جهاد در چه مسیری خرج میشود. لذا مسئلهی فی سبیل الله «یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ»[۱۶]، «یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ»[۱۷] و در این آیهی کریمه « أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ»[۱۸] قیام شما برای این نباشد که بخواهید عارف شوید، قیام شما برای این نباشد که اسرار مردم را به دست بیاورید، برای این نباشد که قدرت تصرّف در تکوین داشته باشید، ذهنخوانی کنید، شما را خیلی کوچک میکند، همّت بلند دار، شما باید بندگی کنید، نباید جز مولا دغدغهای داشته باشید، همهی دغدغهی شما «وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ»[۱۹] همهی دلشوره و دغدغهی شما این باشد که نکند یک لحظه غافل باشم و خدا بگوید برو، در همان لحظهی غفلت سقوط کنم و دیگر خدا من را تحویل نگیرد. این حضور دائم، بیداری دائم، هوشمندی دائم و قیام لله برای خدا قیام کنید. اصل قیام استراتژی است و اخلاص در قیام هدف است، روح است، حقیقت است.
طی کردن سیر و سلوک اسفار اربعه توسّط امام رضوان الله علیه
امام رضوان الله تعالی علیه، استاد بزرگوار ما آیت الله جوادی آملی هم در کتاب ولایت فقیه خود و هم در کتاب بنیان مرصوص بخوانید. میگوید امام در مسیر عروج و معراج سیر و سلوک اسفار اربعه را طی کرده بود. یعنی بعد از آنکه «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إِلى رَبِّکَ فَارْغَبْ»[۲۰] شما وقتی از میدان مبارزهی با کششهای طبیعی درون خود فارغ شدید و با امیال شیطانی در افتادید و بعد از پیروزی نیروهای عقلانی را تثبیت کردید حالا «فَانْصَبْ» الآن موقع قیام با نابکاران بیرونی است. اگر کسی در درون شکست خورده باشد یا در بیرون پیروزی به دست نمیآورد یا پیروزی بیشتر او را بدبخت میکند، گرفتار «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى»[۲۱] میکند، آنچنان را آنچنانتر میکند.
لذا هنر امام این بود که از خود فارغ شده بود، سر سوزنی پایگاهی، نفوذی در درون قلب او نبود، در بست دل را به دلآفرین و ذات ربوبی داده بود و در محبّت خدا تمام بود «وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللَّهِ»[۲۲] او محبّ بود، حرکت او حرکت تجاری یا حرکت مزدورانه نبود، به خاطر اینکه کاری انجام دهد و از خدا مزد بگیرد. حرکت او حرکت حبّی بود، سیر او سیر حبّی بود، جهاد او جهاد حبی بود، چون خدا دوست داشت او این کار را انجام بدهد، او هم این کار را انجام میداد. بیهیچ حسابی امام در تمام دوران زندگی خود برای احدی به غیر خدا باز نکرد، برای احدی حساب باز نکرد. با هیچ کسی قوم و خویشی که خارج از دایرهی حب فی الله و بغض فی الله باشد حساب باز نکرد. نگرانی او هم فقط این بود که نکند او از من راضی نباشد «إِنْ لَمْ یَکُنْ بِکَ عَلَیَ غَضَبٌ فَلَا أُبَالِی».[۲۳]
الگو بودن قیام شبانهی امام رضوان الله علیه بر عالم
لذا هم گریههای شبانهی حضرت امام برای ما الگو است، قیام لله او علی الدّوام تا پایان عمر مبارک ایشان قیام شبانه داشت. «قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً»[۲۴] قیام لیل او قائم اللیل بود. اهل تهجّد بود، اهل ناله بود، اهل سوز بود، گداخته بود، آب شده بود، خودش عشق بود نه عاشق بود. لذا هیچ چیزی حواس او را پرت نمیکرد، با یک پیروزی بیسابقهی تاریخی امام آسمان پاریس را به قصد تهران ترک کرد. ولی در همین مسیر اوج محبوبیّت، توجّه جهان بشریّت به او که محور توجّهات عالمی قرار گرفته بود، همهی دوربینها، همهی نگاهها، همهی قلمها او را در تمام عالم مطرح میکردند. وقتی مصاحبهکننده میپرسید چه احساسی دارید؟ میگفت هیچ احساسی. برای او مهم نیست، همهی دنیا را به او بدهند برای او مهم نیست، همهی دنیا را هم از او بگیرند برای او مهم نیست. آنکه مهم است این است که خدا بندگی او را قبول کند. بندگی یعنی چیزی نداشتن، دل به چیزی جز مولا خوش نکردن. امام در این عرصه الگوی مناسبی برای «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ».[۲۵]
به امام در مورد آقای منتظری گفتند آقا چالش درست میشود، امام فرمودند: از من آنجا سؤال میکنند، من باید جواب برای آنجا تهیّه کنم. توجّه من به اینجا نیست، روزهای آخر من است. این جرأت، این شجاعت برای کسی است که یک روز میگفت پارهی تن من است، حاصل عمر من است. غیر از آقای مطهری این فرد شاگرد جدّی امام بود و مورد توجّه بود، ولی آنجا که دید خدا دوست ندارد خیلی راحت کنار گذاشت. خبرگان از حضرت امام اطاعت نکردند، ولی دید که دارد مسامحه میشود، قبل از خبرگان خودش تصمیم گرفت و عزل خود را اعلان کرد. به این مجاهد میگویند، به این قائم لله میگویند، نه قوام بود، هم لیل او قیام عرفانی بود، قیام حبی و عشقی بود.
«إِلَهِی حَلِیفُ الْحُبِّ فِی اللَّیْلِ سَاهِرٌ یُنَاجِی وَ یَدْعُو وَ الْمُغَفَّلُ یَهْجَع»[۲۶]
کسی که در خواب غفلت است، روزها هم خواب است تا چه رسد به شب. امّا آن کسی که بیدار دل است، شب مردان خدا روز جهان افروز است. لذا پیرو امام باشید، سحرها را از دست ندهید، هر خیری است در سحر است، نجات در سحر است، آمرزش در سحر است، استجابت دعا در سحر است، خلوت برای اهل سحر است. گنج سحر گنج بیبدیل است. امام هر چه دارد از همین دعای سحر و از این گریههای شبانه دارد. بعد هم تجلیّات اخلاص امام از اینجا و آنجا نقل میشود وگر نه آنچه که پس پرده بود و تمام زندگی امام را پوشش داده بود، ما که سر در نمیآوریم. مرحوم آیت الله بهاء الدینی که خودش هیچ وقت خودش نبود.
دیدگاه آقای بهاء الدینی نسبت به امام رضوان الله تعالی علیه
آقای بهاء الدینی جزو کسانی بود که او را تحویل گرفته بودند، اداره میکردند، اهل الله بود نه اهل الجنّه بود. اهل الله بود نه اهل الآخره بود، اهل الله بود نه اهل دنیا بود، او اهل الله بود. آقای بهاء الدینی نسبت به حضرت امام اعتقاد خاصّی داشت، ایشان معتقد بود امام ولایت تکوینی دارد، ولایت تشریعی را این سکولارها، این ساخته و پرداختهی دست شیاطین غرب که اصلاً فکر خود را عوض کردند، آنها با ما لج نمیکنند، اصلاً نمیفهمند که ولایت خدا یعنی چه، حکومت خدا یعنی چه. واقعاً «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ»[۲۷] هستند، واقعاً «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ»[۲۸] هستند. بعضی از شخصیّتهای سیاسی کشور فی الجمله خوبیهایی هم دارند، امّا باور آنها به غرب بیشتر از باور به خدا است. اصلاً برای دولت موقّت قابل فهم نبود مگر میشود یک کشور جهان سوم در اوّل مسیر انقلاب بدون حمایت یک قدرت بزرگ میتواند روی پای خودش باشد، مگر میتواند خود را اداره کند؟ نمیتوانست باور کند. خدا را شکر کنید شما خدا را باور کردید، میدانید «أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»[۲۹]، میدانید خدای متعال بندهی خودش را وا نمیگذارد «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا»[۳۰] میدانید کسی به خدا کمک کند، خدا او را کمک میکند «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ»[۳۱] و باور دارید که اگر کسی را خدا نصرت کند «إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ»[۳۲] دیگر هیچ قدرتی نمیتواند بر شما پیروز شود.
رسیدن به مرحلهی شهادت در جبههی جنگ با نفس اماره و جبههی اکبر
اینها دانستههای امام نبود، یافتههای امام بود، امام عارف بود، این را شهود کرده بود. حکیم بود، برای اینها برهان داشت، برای اینها قرآن داشت، ولی آن چیزی که امام داشت و از ویژگیهای او بود، این بود که آنها را یافته بود، دست خدا را دیده بود، او عالم را محضر خدا معرّفی میکرد، برای ما حرف نمیزد، خودش در حضور بود، حال حضور داشت. امام همیشه در محراب بود، همیشه حالت حرب داشت، از طرفی درون خود را پالایش میکرد، از طرفی به جامعه پمپاژ میکرد و شهید همّتها و باکریها و این مقربینی که به قرب رسیدند همه را امام پرواز داد. امام در این جهت هم پدری کردند و هم مادری کردند، خودش شاهد بود، شهید بود، در جبههی جنگ با نفس اماره و در جبههی جهاد اکبر هجرت کبری امام به مرحلهی شهادت رسیده بود، امام شاهد جمال بود، شاهد جلال بود.
از این جهت عالم علیه او قیام میکرد یا همهی عالم از او پشتیبانی میکردند؛ نه از این طرف غرور میکرد و نه از آن طرف میترسید. «فَمَا حَدُّ الْیَقِینِ قَالَ أَلَّا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ شَیْئاً»[۳۳] از علامتها و نشانههای یقین این است کسی که به قدرت خدا تکیه کرده است، از هیچ چیزی و از هیچ کسی در عالم واهمه ندارد، ترس ندارد و امام عینیّت این یقین بود، عینیّت این حضور بود، عینیّت این شهود بود. از این جهت کارهایی که امام انجام میداد بیسابقه بود، یعنی فقط در سلسلهی انبیاء میشود پیدا کرد که یک سلیمانی این کاره بوده است. یک داودی در یک مقطعی آن هم در بخشی این اثر را داشته است و وجود نازنین خاتم آنان و حاتم آنان و آنکه امام به او تکیه کرده است، امام تجلّی او است، امام رشحهی اقیانوس معنویّت حضرت رسول است، امام نمی از آن یم است، وجود نازنین پیغمبر تحمّل جهانی را در مقطع کوتاهی توانست محقّق کند.
حرکت جهانی امام رضوان الله تعالی علیه
حرکت امام حرکت جهانی بود، حرکت ایرانی نبود، لذا همیشه شعار او حمایت از مستضعفین بود، حتّی از کلمهی تشیّع کم استفاده میکرد، امام مأمور نجات جهانیان بود. یعنی چه؟ یعنی راه صاف کن حضرت حجّت بود. « یَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»[۳۴]. لذا امام شاه نبود، امام امام بود. امام خلیفه بود، امام نمایندهی خدا بود و توانست این نمایندگی خدا را در زمین مستقر کند، با رفتن خودش دفتر نمایندگی خدا تعطیل نشد. استمرار ولایت فقیه این نورانیت و پاکیزگی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بود. «تِلْکَ شِقْشِقَهٌ هَدَرَتْ ثُمَ قَرَّتْ»[۳۵] شما امام را فرد عادی نبینید، -قدرت جبریل از مطبخ نبود- آدم سیاستمدار، عاقل، اهل زد و بند نمیتواند با توطئههای جهانی در بیفتد، هر چقدر هم قوی باشد، خوش فکر باشد، تیم قوی داشته باشد، موج، موج جهانی است، امام خودش موج آفرین بود، موج سوار بود، عالم در چنگ او بود. خود امام فرموده بودند اگر بخواهیم با آمریکا این برخورد را میکنیم.
امروز مقام معظّم رهبری به فضل پروردگار متعال همان پرچمدار توحید است، همان مظهر اقتدار دین است، قرآن است، همان کسی است که از نظر معنویت، خداترسی، حساب باز نکردن برای غیر خدا اشبه ناس به امام زمان علیه السّلام است. لذا در فتنه فرمود: امام ایستاد ما هم میایستیم. فتنه مهمتر از جنگ بود، ولی خم به ابرو نیاورد، عقبنشینی نکرد، با همهی حمایتهای حجیم جهانی پشت فتنه و سماجت فتنهگرانی که در انقلاب ریشهدار بودند، ولی یک تنه ایستاد، خیلی از افراد هم از او حمایت نکردند و ساکت نشسته بودند. این جرأت، این قدرت، اینها برای اتاقهای فکری نیست، این ایمان میخواهد، این اخلاص میخواهد، این گریهی شب میخواهد، این ارتباط جمکرانی میخواهد، این فارغ شدن از منافع شخصی و دل نبستن به امور دنیوی میخواهد، غیر از این هیچ راه دیگری وجود ندارد.
نداشتن روحیهی اشرافیت در امام رضوان الله علیه
لذا شهدای ما هم با همین ایده رفتند، آنها هم شهود کردند. شهدای ما شهدای بزرگی هستند، ره صد ساله را در جوانی پیمودند، خیلی از اشخاصی که ریاضتها، سیر و سلوکها با استاد هم داشتند نرسیدند، ولی جوانهای در سنین خیلی کم به مقاماتی از شهود رسیدند که امام رضوان الله تعالی علیه قهقههی مستانهی آنها را در عالم برزخ میدید و آن ابتهاج حضوری که در پیشگاه خدا دارد را میدید و اینها را به تصویر میکشید، امام به این چهرهها نگاه میکرد، میگفت من به چهرههای نورانی شما نگاه میکنم و خجالت میکشم. امام اهل تعارف نبود، امام به این جوانها میگفت من خجالت میکشم. امام با اعتقاد میگفت من به دست و بازوی شما بوسه میزنم و به این بوسه افتخار میکنم. این روحیه اشرافیّت را تحقیر میکند، این روحیه کاخ سفید را زیر پا له میکند. له شده است و محتوایی ندارد. آدم برفی هم آب میکند، این نفوذ معنوی اینها را آب میکند.اگر بخواهید پیروز میدان باشید
من نمیگویم سمندر باش یا پروانه باش چون به فکر سوختن افتادهای مردانه باش
اگر آمدید دیگر برنگردید، خود را به امام زمان بدهید، بگویید آقا من هیچ چیزی ندارم، هر چه است برای شما است، با او معامله کنید.
ایّام ایام شهادت بی بی عالم حضرت زهرا سلام الله علیها است. هم برای عزّت اسلام و نظام در روز ۲۲ بهمن که تعبیر دقیق حکیمانهی مقام معظّم رهبری است که فرمودند انقلاب یک موجود زنده است و راهپیمایی ۲۲ بهمن نشانهای از حیات اثرگذار جهانی است. دشمنان هم اگرچه در بوقهای تبلیغاتی خودشان نگویند ولی میفهمند، ولی عقبنشینی میکند، ولی حساب میبرند و این هم هنر کسی نیست. آیت الله بهاء الدینی همینجا میگفت که امام ولایت تکوینی دارد و در دلها تصرّف میکند و مجرای ولایت امام زمان علیه السّلام شده است. آنجایی که او اراده میکند ارادهی خدا است و دلها به دست خدا است. إنشاءالله دعا کنیم هر کسی هر نیرویی دارد میتواند به میدان بیاورد، حضرت آقا فرمودند یک حضوری که بیشتر از سالهای قبل بود، تاکنون هر چه گفته است، از جای دیگر گفته است، خودش ادّعایی ندارد، عمل شده است، ولی ما هم مکلّف هستیم.
توسّل کردن به فاطمهی زهرا سلام الله علیها در برابر معصیتها
لذا در توسّل به حضرت صدیقهی طاهره، فاطمهی زهرا تحوّل جهانی با آمدن امام زمان در رأس حوائج شما باشد. جهان در شرایط بسیار بدی است، خیلی معصیت میشود، غیرت مؤمن تحمّل این همه گناه را ندارد. در کشورهای غربی به راه قوم لوط افتخار میکنند. خدای متعال میگوید «فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها»[۳۶] زیر و رو کردیم، آنقدر پیش خدا مبغوض است، مؤمن غیرتمند دارد تماشا میکند، الآن این کسانی هم که گفتند دغدغهی ما فقط معیشت نیست، بلکه آزادیها هم در ذهن آنها است، از همین چیزها است، اینها بلندگوی شیطان بزرگ هستند، آنها دوست دارند ایران همانطور شود و غیرت یک مؤمن اجازهی بروز این مسائل را هم نمیدهد. لذا غیرتمندانه دامن مادرتان حضرت زهرا سلام الله علیها را بگیرید، گوشهی چادر او را محکم بگیرید، بچّههای فاطمه هستید. در زیارت نامه آمده است، یعنی فاطمه را در هم شکستند. هر کدام از این ضربههایی که در جبهه دیده بود، این بسیجی ۱۸ ساله هر کدام به تنهایی کافی بود یک کسی را از بین ببرد، این قتل صبری که حضرت امام حسین علیه السّلام متحمّل شد یعنی عوامل قتل او یکی، دو نفر نبود.
پی نوشت:
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی سبأ، آیه ۴۶٫
[۳]– سورهی مائده، آیه ۱۰۵٫
[۴]– سورهی انعام، آیه ۷۹٫
[۵]– سورهی حدید، آیه ۳٫
[۶]– عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج ۴، ص ۱۱۸٫
[۷]– سورهی اعراف، آیه ۱۸۸٫
[۸]– سورهی فرقان، آیه ۳٫
[۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۱، ص ۹۸٫
[۱۰]– سورهی حدید، آیه ۱۶٫
[۱۱]– سورهی حدید، آیه ۱۶٫
[۱۲]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۲۸٫
[۱۳]– سورهی مؤمنون، آیه ۱۰۸٫
[۱۴]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۲۸٫
[۱۵]– سورهی یس، آیه ۶۲٫
[۱۶]– سورهی نساء، آیه ۷۶٫
[۱۷]– سورهی مائده، آیه ۵۴٫
[۱۸]– سورهی سبأ، آیه ۴۶٫
[۱۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۱، ص ۲۲۵٫
[۲۰]– سورهی شرح، آیات ۷ و ۸٫
[۲۱]– سورهی نازعات، آیه ۲۴٫
[۲۲]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۰٫
[۲۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۱۹، ص ۲۲٫
[۲۴]– سورهی مزمل، آیه ۲٫
[۲۵]– سورهی سبأ، آیه ۴۶٫
[۲۶]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۲۹٫
[۲۷]– سورهی بقره، آیه ۷٫
[۲۸]– همان، آیه ۱۸٫
[۲۹]– همان، آیه ۲۰٫
[۳۰]– سورهی طلاق، آیه ۲٫
[۳۱]– سورهی محمد، آیه ۷٫
[۳۲]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۰٫
[۳۳]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۵۷٫
[۳۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۳۶، ص ۳۱۶٫
[۳۵]– علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۵۱٫
[۳۶]– سورهی هود، آیه ۸۲٫
پاسخ دهید