جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۱:۳۰ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- سفارشات امام حسن عسگری علیه السّلام به شیعیان
- سفارش خداوند به حضرت داوود در مورد عالم دنیا طلب
- بیان نقاط ضعف انسان در کلام خدا
- ارائهی برنامهی زندگی از جانب خدا برای انسان
- تأکید قرآن کریم بر عدم غفلت از خدا
- برتری مقام انسان نسبت به ملک
- علّت محبوس شدن حضرت یونس علیه السّلام
- تجلّی خدا در وجود انسان
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ».
سفارشات امام حسن عسگری علیه السّلام به شیعیان
ایام شهادت امام حسن عسگری علیه السّلام را تسلیت عرض میکنم. وجود مبارک امام حسن عسگری علیه السّلام بر حسب نقل تحف العقول سفارشاتی به شیعهی خود دارند؛ فرمودند: «اوصیکم بصدق الحدیث و اداء الامانه و الاجتهاد و طول السجود و التّعهد للجیران» «أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ فِی دِینِکُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَهِ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجِوَار»[۲] بعد هم توصیههایی در جهت حفظ وحدت با مخالفین دارند که در نمازهای آنها شرکت بکنید، در تشییع جنازهی اموات آنها حضور داشته باشید. در پایان حدیث فرمودند: «من کان منکم» «فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذَا وَرِعَ فِی دِینِهِ وَ صَدَقَ فِی حَدِیثِهِ وَ أَدَّى الْأَمَانَهَ (لاهله) وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ … قِیلَ هَذَا شِیعِیٌّ فَیَسُرُّنِی ذَلِکَ» بعد فرمودند: «أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَهَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاهَ عَلَى النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله و سلّم» امامت تجلّی خدا است. امامت وساطت فیض الهی است. امامت هدایت مستمر حق تعالی است. امامت هم راهنمایی است، هم راه است و هم راهبری است. «أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَهُ الْمَوْصُولَهُ»[۳] امامت سرّ عالم آفرینش است و زمینهی امامت خلق است. «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً»[۴] هر کسی زمینه دارد، خدا به او استعداد داده است، میتواند متخلّق بشود، خدا نما بشود. بشر تا خودنمایی میکند، هم خود او در راه نیست و هم سدّ راه دیگران است.
سفارش خداوند به حضرت داوود در مورد عالم دنیا طلب
خداوند عزیز به حضرت داوود علیه السّلام فرمود: «لَا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا»[۵] خیلی مسئله حسّاس است. خدا به پیغمبری آن هم داوود پیامبر که «أَلَنَّا لَهُ الْحَدیدَ»[۶] هم نفس او در دستش نرم بود و هر کسی نفس خود را نرم کرده باشد، کوهها برای او نرم میشود. میتواند با ارادهی خود کوهها را زایل بکند. فرمود: بین من و بین خود تو عالمی که مفتونی به دنیا است، قرار نده. دنیا ثروت نیست، دنیا پول نیست، دنیا طلا و نقره نیست، دنیا غفلت از خدا است. هر چیزی که انسان را مشغول بکند و انسان را از خدا غافل بکند، آن دنیا است. اگر کسی سرگرم زن و زندگی است «لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[۷] مال، فرزند خوب است، در صورتی که برای شما تذکّر باشد. نعمت است دیگر. نعمت انسان را به یاد ولی نعمت میاندازد. شما مهمان کسی باشید، سفره برای شما پهن بکند، هر چه میبینید عشق و علاقهی شما، انس شما با صاحب سفره بیشتر میشود. اگر خدا به کسی همسر خوب داده است یا همسر بد دارد. فرزند خوب دارد یا بد دارد از همهی اینها باید استفادهی تذکّری داشته باشد. همینطور که ممکن است، مال و فرزند انسان را سرگرم بکند ولی برای اهلش هیچ وقت سرگرمی نیست. بلکه امانتداری جدید است، مأموریت ویژه است. خدای متعال پدر و مادر را و مرد را که «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ»[۸] خدا مأمور تنظیم ارتباط این موجود نابلد در خطّی که به خدا میرسد کرده است.
بیان نقاط ضعف انسان در کلام خدا
«کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ»[۹] انسان ابتدائاً باید خود را در مقام حضور قرار بدهد، گرمی و سردی این عالم او را از یاد خدا، انس با خدا باز ندارد و هم عوامل بیرونی حجاب نباشد. فرزند میتواند آیینه باشد، آیه باشد، فلش باشد. دغدغهی شما را در مأموریت الهی بیشتر بکند. بدهی شما را نسبت به خدا بالا ببرد و در نتیجه بر اضطرار شما افزوده بشود. بار که سنگین شد، مسئولیت که فراگیر شد و موجود ضعیف فقر خود را، ضعف خود را یافت به یک پناهگاهی فرار میکند. «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»[۱۰] انسان موجود فقیر نادار ضعیف است و همهی اینها در توصیفات خالق آمده است. خود او گفته است: شما این نقطه ضعفها را دارید: «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعیفاً»[۱۱]«أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ»[۱۲] «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ»[۱۳] بشر دستپاچه است. «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً»[۱۴] انسان موجود هیجانی است. اینها گرفتاریهای غیر اکتسابی بشر است، ما این هستیم. در عین اینکه ما این هستیم «أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۱۵] دلیل اینکه ما این هستیم «قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ»[۱۶] تماشا بکنید، ببینید جایی وجود دارد، خدا نباشد. یک مقدار چشمهای خود را باز بکنید، ببینید موجود ضعیف، موجود فقیر به خود رها شده است یا صاحب دارد. کسی دارد، پناهی دارد، امیدی دارد. لذا آنچه خدا به آدم میدهد، همه میتواند زمینهی درک نیاز بیشتر ما، فقر بیشتر ما، شدّت اضطرار ما را برای ما برملا بکند تا اهل توکّل باشیم. همه جا خدا را وکیل خود قرار بدهیم و کار به او توکیل بکنیم ایکال بکنیم و خود را کارهای نداریم. این سفارش امام حسن عسگری علیه السّلام که ابتدای آن برنامهی عملی است، صدق در گفتار، ادای امانت و اجتهاد در طاعت.
ارائهی برنامهی زندگی از جانب خدا برای انسان
آدم جهادگرانه مجری فرمانهای خدا باشد و زندگی سراسر با فرمانهای الهی جدولبندی شده. سبک فکر، سبک تخلّق، سبک زندگی اجرایی همه از جانب خدا ارائه شده است. جایی نیست ما دستور العمل نداشته باشیم. طلبگی طلبه، یعنی بندگی. بندگی یعنی مالک نبودن در هیچ کجا. من همه جا مملوک هستم، همه جا مالک دارم. مالک من هیچ کجا ملک خود را به دشمن خود واگذار نکرده است. تا آدم خیلی بیحیایی نکند، خدا نمیگوید: برو پی کارت، من دیگر تو را رها کردم، کاری به کار تو ندارم. خدا نیاورد آن روز را که امام زمان علیه السّلام روی خود را برگرداند بگوید: من از فلانی خوشم نمیآید. دیگر او از ما نیست. کاری به کار او ندارم. اگر رها نباشد، مالک از ملک خود مراقبت میکند. از ملک خود مراقبت میکند، یعنی تولیّت این ملکی که وقف خود او است، خود او متولّی آن است. همه جا برای او نصرت، حمایت، هدایت همراه میکند. آنچه او را به خدا میرساند، همه را در دسترس او قرار میدهد.
تأکید قرآن کریم بر عدم غفلت از خدا
و این است که قرآن کریم در آیات مختلف تأکید میکند که از خدا غافل نشوید، خدا را از یاد نبرید. «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً»[۱۷] الگو هم نشان میدهد. «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[۱۸] «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ»[۱۹] «فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا»[۲۰] به صاحبان لب که ائمّهی اطهار علیهم السّلام هستند اینها دوام حضور دارند.
ذکر حضور است، ذکر بندگی است. ذکر وابستگی است، ذکر فنا است. این است که ما چیزی بالاتر از ذکر نداریم. فرمود: «الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ»[۲۱] خواب بندگی خاصّ خدا بیداری است و بیداری اهل غفلت هم خواب است. «النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»[۲۲] مرحوم شیخ عبدالله شوشتری معاصر شیخ بهائی اعلی الله مقامه الشّریف است. آموزههای تکاندهندهای از حالات ایشان نقل شده است که امثال من باید از خجالت آب بشویم. دو سه مورد از این آموزهها به محضر شما تقدیم میشود. این بزرگوار به منزل شیخ بهائی رفته است و مقارن وقت نماز از منزل ایشان بلند شده است. شیخ درخواست کرده است که اینجا بمانید، ما به شما اقتدا بکنیم، وقت نماز رسیده است. مرحوم شوشتری نمانده است. بعد از او سؤال کردند: چرا نماندید؟ دعوت شیخ را نپذیرفتید؟ گفته بود: فکر کردم یک شخصیتی مثل شیخ بهائی به من اقتدا میکند، حال من در نماز با آن وقتی که یک چنین شخصیتی پشت سر من نیست آیا متفاوت است یا نیست؟ به خود اطمینان نکردم. این نسخهی درد ما است. شما هنوز مبتلا نشدید. ولی خدا گواه است من از نمازهای خود میترسم. بیش از آنچه که آدم از گناه خود میترسد، از نماز خود میترسد. اگر یک گویندهای، یک مدرّسی با خدا باشد اگر ملک خدا باشد، این تدریس این خطابه، آدم دارد چه کار میکند. نکند دارد بت سازی میکند، خود را دارد بت میکند. دارد دور خود میچرخد. شاگردانش را هم به خود دعوت میکند. نکند اینطور باشد، نمیدانم.
عمر ما به چه چیزی گذشته است، به توحید بوده است به شرک بوده است. «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»[۲۳] خیلی خطرناک است. یک عمری آدم در محراب عبادت مشرک باشد. روی منبر پیغمبر مشرک باشد. در کرسی آموزههای دینی شرک داشته باشد. گاهی دقّت بکنیم. مرحوم شیخ عبّاس قمی مشهد رفته بودند. از ایشان دعوت کردند مسجد گوهر شاد رفت به امامت مشغول شد. یک روز نماز ظهر را تمام کرد بلند شد رفت. دیگر هم نیامد. گفتند آقا چه شد؟ گفت: رکوع رفتم یا الله گفتند، دیدم از فاصلهی دور صدای یا الله میآید متوجّه شدم جمعیت است، صفهای طولانی است. من این را دوست داشتم که پشت سر ما این همه جمعیت ایستادند نماز میخوانند. از نفس خبیث خود ترسیدم. دیگر نیامد، رفت. این شیخ بزرگوار فرزندی دارد به نام شیخ حسنعلی عالم بوده است، فاضل بوده است، متّقی بوده است، پدر هم به او علاقهمند بوده است. مریض میشود مرض او شدّت میگیرد. شیخ در حالی که برای نماز میآمده است، با وخامت وضع فرزند خود مواجه بوده است. میآید نماز سورهی منافقون را میخوانده است به این آیهی کریمهی «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[۲۴] که میرسد، مدام تکرار میکند. با اینکه مرسوم این نبود. بعد از نماز از ایشان میپرسیدند که سابقه نداشت شما یک آیه را اینقدر تکرار بکنید. فرمود: موقع آمدن دلواپس فرزند خود بودم، این آیه را مدام خواندم و خدا به من حالی داد که اگر جنازهی فرزندم در کنار محراب من بود به حال حضور من صدمه نمیزند. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ»[۲۵] تو با الله، دیگران هیچ. برای من حل شد. دیدم دیگر در محضر خدا وابستگی ندارم
بعد ایشان یک نکتهای را دارد که همّت شما را بالا میبرد؛ هم مرحوم مقدّس اردبیلی در این کلاس شاخص است و هم این شیخ بزرگوار. ایشان میفرمایند که من در لبنان، جبل عامل اساتیدی داشتم، توصیههایی به من کردند که بعد از آن توصیهها هیچ کاری در زندگی خود انجام ندادم مگر اینکه بر خود واجب دیدم «من الأکل و الشّرب و النّکاح و الجماع» دقّت بفرمایید نه کار مکروه و حرام نکرده است، نه کار مکروه در زندگی او واقع نشده است، کار مستحب هم انجام نداده است. هر چه کرده است واجب بوده است.
.
برتری مقام انسان نسبت به ملک
مقام انسان که بالاتر از ملک است، چرا خدا ملائکه را برای ما معرّفی میکند؟ «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ»[۲۶] «وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»[۲۷] کار ملک این است که مدام دستور میگیرد. هیچ جای حرکات و سکنات ملک بدون دستور نیست. مگر ما در زیارت جامعهی کبیره به حضرات معصومین علیهم السّلام همین آیه را نسبت نمیدهیم؟! «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ»[۲۸] «وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»[۲۹] هیچ کجا نبوده است که اینها بدون دستور باشند. خدا به اینها نسخه ندهد. خدا اینها را از دایرهی بندگی بیورن بکند، بگوید: تو دیگر بنده نیستی، من دیگر مولای تو نیستم. اگر عبد عبد است و در عبودیّت خود تمحّض دارد، مولا هم همیشه او را ولایت میکند و هیچ گاه او را بدون دستور، بدون راهنمایی نمیگذارد. از مرحوم مقدّس اردبیلی هم یک چنین سؤالی شد که آقا شما شده است که کاری انجام بدهید مستحب نباشد؟ ایشان فرمودند: نشده است من کاری انجام بدهم و واجب نباشد. آدم وقتی بنده شد، همه جا باید با اذن با امر کار بکند.
علّت محبوس شدن حضرت یونس علیه السّلام
چرا یونس در زندان افتاد؟ چرا خدا این عبد صالح خود را در سختترین زندان، بیسابقهترین زندان محبوس کرد؟ «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ»[۳۰] زندان تو در تو بوده است، ظلمات بوده است، یک ظلمت نبوده است. چرا گرفتار یک چنین زندانی شد؟ مگر معصیت کرده بود؟ معصیت نکرده بود. از نظر ظاهر هم کار کار پسندیدهای است. آدم از اهل عذابی که عذاب برای آنها قطعی شده است، فاصله بگیرد، اینها مبغوضین خدا هستند، نباید با اینها مأنوس باشد خود را کنار کشیده است. ولی چرا به بدون دستور رفت، چرا خود او اجتهاد کرد؟ مگر بنده نبود؟ بنده که خودسر کاری نمیکند.
تجلّی خدا در وجود انسان
حال از این به بعد از امام حسن عسکری علیه السّلام درخواست بکنید، ایشان از ما خواسته است «أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللَّهِ»[۳۱] «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»[۳۲] او که همیشه با شما است. شما چرا با او نیستید. با او باشید، تا او هم یک معیّت رحیمیّهای با شما داشته باشد «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ»[۳۳] این معیّتی که خدای متعال در این آیه دارد «إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ»، «أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ»[۳۴] این معیّت یعنی دائماً به شما نسخه میدهد، دائماً به شما دستور میدهد و دائماً هم دل شما تکویناً تحت تأثیر اوامر الهی است، بندگی شما کامل میشود. وقتی بندهی محض شدید، دیگر خدا نما میشوید که شما را ببیند، رنگ خدا پیدا کردید «صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً»[۳۵] این اذکار، این نمازها، این عبادتهای مالی، عبادتهای نظامی همه پوشش است. حقیقت این است که انسان خود را کنار بزند و خدا در وجود او تجلّی بکند. آدم تا خودش است، خدا نیست. هر کجا خود ما هستیم بدانید که خدا نیست. خدا ما را رها کرده است. ببینید یک کاری کردید که خود شما نباشید. اگر دست شما خیلی خالی است، یک مقدار کوشش بکنید. توسّلات خود را، دعاهای خود را، نذر خود را نیاز خود را بیشتر بکنید تا به شما بدهند
گرچه ز معشوق نباشد کشش کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.
روز اوّل این ماه امام حسن عسکری علیه السّلام را مسموم کردند. مظلوم بود، مورد اذیّت بود، مرتّب دستگیر میشد، بازداشت میشد. تحت مراقبت بود، آخر الامر هم او را تحمّل نکردند، ایشان را مسموم کردند، یک هفته در بستر بود.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– تحف العقول، ص ۴۸۷٫
[۳]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۲۹۸٫
[۴]– سورهی فرقان، آیه ۷۴٫
[۵]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۴۶٫
[۶]– سورهی حدید، آیه ۱۰٫
[۷]– سورهی منافقون، آیه ۹٫
[۸]– سورهی نساء، آیه ۳۴٫
[۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۲، ص ۳۸٫
[۱۰]– سورهی ذاریات، آیه ۵۰٫
[۱۱]– سورهی نساء، آیه ۲۸٫
[۱۲]– سورهی فاطر، آیه ۱۵٫
[۱۳]– سورهی انبیاء، آیه ۳۷٫
[۱۴]– سورهی معارج، آیه ۱۹٫
[۱۵]– سورهی ابراهیم، آیه ۱۰٫
[۱۶]– سورهی یونس، آیه ۱۰۱٫
[۱۷]– سورهی احزاب، آیه ۴۱٫
[۱۸]– سورهی نور، آیه ۳۷٫
[۱۹]– همان، آیه ۳۶٫
[۲۰]– سورهی توبه، آیه ۱۰۸٫
[۲۱]– آل عمران، آیه ۹۱٫
[۲۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴، ص ۴۳٫
[۲۳]– سورهی یوسف، آیه ۱۰۶٫
[۲۴]– سورهی منافقون، آیه ۹٫
[۲۵]– سورهی انعام، آیه ۹۱٫
[۲۶]– سورهی تحریم، آیه ۶٫
[۲۷]-۰ سورهی انبیاء، آیه ۲۷٫
[۲۸]– سورهی تحریم، آیه ۶٫
[۲۹]-۰ سورهی انبیاء، آیه ۲۷٫
[۳۰]– سورهی انبیاء، آیه ۸۷٫
[۳۱]– تحف العقول، ص ۴۸۷٫
[۳۲]– سورهی حدید، آیه ۴٫
[۳۳]– سورهی عنکبوت، آیه ۶۹٫
[۳۴]– سورهی بقره، آیه ۱۹۴٫
[۳۵]– سورهی بقره، آیه ۱۳۸٫
پاسخ دهید