«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری‏* وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری‏* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی‏‏».[۱]

«الحمدللهِ رَبِّ الْعَالَمِین وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ سَیِّدِنَا شَفِیعِ ذُنُوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدِ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بقیه اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ وَ اللَّعْنُ عَلِی أعدائِهِم أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّین».

زندگی شاکرانه

ابتدائاً خدا را شکر می‌کنم، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏».[۲] ما غرق در نعمت‌های الهی هستیم و خدای متعال سفره‌ی هدایت خاصّ خود را برای شما گسترده است و برای هدایت شدن و هدایت کردن آمده‌‌اید. از ابتدا شاکرانه زندگی کنیم، شاکرانه درس بخوانیم، شاکرانه عبادت کنیم. «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ».[۳]

Sadighi-13960419-HozeElmiye-ThaqalainSite (13)

شکر و سپاسگزاری از نعمت‌های خداوند

در سال‌های پیش ما در جلساتی با دوستان خود در موضوع شکر از دیدگاه روایات صحبت کردیم، ولی به شما می‌گویم انسان شاکر انسان با محبّتی است، انسان با احساسی است، انسان دلگرمی است، انسان مثبت‌نگر است، انسان اهل کار است، انسان بالنده است. شکر این است که انسان نعمت را در ارتباط با مُنعِم ببیند و همواره انعام منعم را در ابعاد مختلف شامل حال خود بکند و ببیند.

Sadighi-13960419-HozeElmiye-ThaqalainSite (12)

فزونی نعمت در پرتو شکر الهی

خود وجود ما نعمت است. آنچه که مایه‌ی بقاء وجود ما است نعمت است و خود ما و همه‌ی نعمت‌هایی که ما با آن‌ها هستیم همه از خدا است، دم به دم خدا به ما می‌دهد. یعنی هر جا بروید و هر کاری کنید مواجه با نعمت‌های الهی هستید و منعم دارد به شما می‌دهد. آدم دلگرم می‌شود. این عالم سفره‌ی خدا است، خود او سفره را پهن کرده است، دارد از ما پذیرایی می‌کند و ما تنها نیستیم، ما رها نیستیم، ما بی‌چیز نیستیم. یک قدرت لایتناهی، یک رحمت لایتناهی، یک جمال لا یتناهی، یک جلال لایتناهی و بعد هم خلقت او، رزق او، هدایت او هیچ‌گاه تعطیلی ندارد. «یَا دَائِمَ‏ الْفَضْلِ‏ عَلَى‏ الْبَرِیَّهِ یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّه»،[۴] پس نکته‌ی اوّل این است که خود را نعمت بدانیم، از آن حیث که هستیم از خود ناراضی نباشیم. خود را نعمت خدا بدانیم و چون باید قدر نعمت را دانست، قدر خود را بدانیم.

Sadighi-13960419-HozeElmiye-ThaqalainSite (11)

رضایت و خشنودی الهی با استفاده‌ی درست از نعمت‌ها

نکته‌ی بعدی این است که چون نعمت را او داده است، رضای او را در صرف نعمت منظور بداریم. هر کاری می‌خواهیم بکنیم، هر حرفی می‌خواهیم بزنیم، هر جایی می‌خواهیم برویم، هر فکری می‌خواهیم بکنیم بدانیم این نعمت است، نعمتی است که خود ولی نعمت همراه ما است، او را ناراضی نکنیم. در استفاده از نعمت‌ها، مصرف نعمت‌ها، بهره‌گیری از نعمت‌ها همواره با رویکرد جلب رضای او با نعمت‌های او برخورد کنیم. شناخت نعمت، شناخت دهنده‌ی نعمت و شناخت نحوه‌ی استفاده از نعمت که ولی نعمت از ما راضی باشد. ما با نعمت خدا ولی نعمت را نرنجانیم. هر چه داریم نعمت الهی است، آن وقت خدای ناکرده اگر با این نعمت‌ها گناه کنیم، غفلت کنیم، تضییع کنیم، توجّه نداشته باشیم، نعمت از دست ما رفته باشد و از آن فرصت استفاده نکرده باشیم کفران نعمت می‌شود.

Sadighi-13960419-HozeElmiye-ThaqalainSite (10)

تلخی‌ها و شیرینی‌های دنیا و آخرت

این مطلب اوّل بود که ما سر سفره‌ی نعمت الهی هستیم و غرق هم هستیم، یک یا دو مورد نیست. «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»،[۵] امّا در میان این نعمت‌های بی‌کران الهی دو نعمت از یک بُعد دو نعمت حساب می‌شود و از یک بُعد یک نعمت. خدای متعال در قرآن آن را به عنوان «نعمت مطلق» مطرح فرموده است. یعنی تمام نعمت‌ها اگر در کنار آن بود نعمت می‌شود، وگرنه همه چیز نقمت می‌شود.

این خوشی‌هایی که امروز داریم، فردا می‌بینیم که این‌ها «حَلَاوَهُ الدُّنْیَا مَرَارَهُ الْآخِرَه»[۶] شده است. باطن آن زهر بوده است، باطن آن شکنجه و آتش بوده است. آن نعمت مطلق اگر شناخته شد و انسان خود را با آن مرتبط کرد… آنچه از دوست می‌رسد نیکو می‌شود و اگر با او مرتبط نبودیم و استفاده از نعمت‌ها را با او تنظیم نکردیم «یَأْتیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکان‏».[۷]

Sadighi-13960419-HozeElmiye-ThaqalainSite (7)

غفلت از عاقبت امور و ورود به جهنّم

دیگر هیچ‌ جا بعد اثباتی ندارد، همه مرگبار است. تمام خوشی‌های او مرگ بوده است، نمی‌فهمید. جوانی را با غفلت گذراند و نفهمید. همه چیز برای او بلا شد، یک وقت چشم باز می‌کند و می‌بیند که همه چیز برای او آتش بوده است. مدام می‌خواهد بیرون بیاید، «کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعیدُوا فیها».[۸] آدم دست و پا می‌زند که بالا بیاید، ولی هر چه دست و پا می‌زند بیشتر فرو می‌رود. نمی‌شود بیرون آمد.

خدا نکند که انسان در مسیر بد قرار بگیرد و در لجن فرو برود، دیگر نمی‌تواند بیرون بیاید. باطن آن این لذایذ دنیا است، این مال و منال است، این شهرت و مسئولیّت‌های ظاهری است. باطن او شیبی است که آدم را به قعر جهنّم می‌برد. لغزنده هم هست، آدم پای خود را می‌گذارد و دیگر نمی‌تواند کنترل کند. کسانی که در مسیر شهوات افتادند در مسیر لغزنده هستند، اراده‌ی آن‌ها از دست می‌رود. اضطرار به اختیار پیدا می‌کند و دیگر نمی‌تواند برگردد.

Sadighi-13960419-HozeElmiye-ThaqalainSite (5)

حقیقت و مفهوم ولایت مطلق در قرآن

آن نعمتی را که خدای متعال «نعمت مطلق» به حساب آورده در حقیقت ولایت الله است. این «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ * صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، این انعام الهی ولایت حق است که تجلّی آن در وجود امامان ما است. امروز مظهر حاکمیّت خدا، مظهر رازقیّت خدا، مظهر خالقیّت خدا، مظهر هدایت الهی، خلیفه‌ی مطلق او، آقایی است که… إن‌شاءالله حضرت نام شما را نوشتند و به شما خوش آمد گفتند، به خانه‌ی حضرت آمدید.

صاحب ولایت مطلقه‌ی کلّیّه‌ی الهیّه وجود نازنین آقا جان ما، حضرت حجّت (ارواحنا و ارواح العالمین لتراب المقدمه الفداه) است. ظهور شریعت انور است که تحت عنوان رسالت، نبوّت، هدایت مطرح است. وجود مبارک حضرت خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم ظهور هدایت بود و هم بطون هدایت بود، ولی جان او امیر المؤمنین (علیه السّلام) بود، پیغمبر (صلوات الله علیه) هم جان علی (علیه السّلام) است. خدا هم باطن هدایت را به آن‌ها سپرد هم ظاهر هدایت را.

Sadighi-13960419-HozeElmiye-ThaqalainSite (17)

عمر؛ سرمایه‌ای رو به زوال

مجموعه‌ی زندگی ما به عنوان یک سرمایه‌ای است که آمدیم همه را یک جا در مسیر رشد قرار دهیم. این‌طور نیست که نماز ما، درس خواندن ما باید تحت کنترل باشد، خوب درس بخوانیم، خوب عبادت کنیم تا به خدا برسیم، نه، باید خوب زندگی کنیم، باید حیات طیّبه داشته باشیم. مجموعه‌ی زندگی ما در چهارچوب رضای خدا تنظیم شود، در چهارچوب راهنمایی‌های خدا تنظیم شود. این سرمایه مجموعاً سرمایه است. همه‌ی عمر ما لازم بوده است تا ما به جایی برسیم. خدا آن مقدار که ما را به مقصد می‌رساند در اختیار ما قرار داده است. ما از هر لحظه‌ای از این مجموعه غفلت کنیم آن مقدار آن‌جا کم می‌آوریم.

Sadighi-13960419-HozeElmiye-ThaqalainSite (4)

فضیلت خواندن سوره‌ی عصر در نماز

 لذا من دو آیه به محضر شما تلاوت می‌کنم. یکی سوره‌ی مبارکه‌ی والعصر است. در روایت دارد کسانی که در نمازهای مستحبّی خود سوره‌ی والعصر می‌خوانند روز قیامت متبسّم هستند. آن روز، روز فَزَع اکبر است، روز قبض است، روز وحشت است. ولی «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ * إِلى‏ رَبِّها ناظِرَهٌ»[۹] یک چیزی می‌بینند که همه خوشحال هستند و چهره‌ها با طراوت است. این کسانی که متبسّم هستند در کلاس سوره‌ی والعصر تربیت شده‌اند. خدا به عصر قسم می‌خورد و به هر معنایی باشد خدا قسم می‌خورد. عادی نیست.

Sadighi-13960419-HozeElmiye-ThaqalainSite (1)

انسان و  خسران عظیم

می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ»[۱۰] انسان، جنس انسان و تمام آدم‌ها در حال از دست دادن سرمایه هستند. الآن نزدیک به ۷۰ سال از عمر بنده می‌‌گذرد و تصوّر من این است که چیزی به پایان ندارم. ۷۰ سال را از دست دادم. بعضی می‌گویند چقدر عمر داری؟! این تعبیر صحیحی نیست، باید بگویند چقدر از دست دادی. ۷۰ سال سرمایه است، هر چه داشتیم دادیم.

Sadighi-13960419-HozeElmiye-ThaqalainSite (16)

راه نجات انسان از خسران و تباهی

چه کار کنیم تا هیچ چیز از این سرمایه از دست نرود؟ در این سوره خدای متعال چهار چیز را برای بیمه کردن این سرمایه، بهره گرفتن از این سرمایه بیان فرموده است. اوّلین مورد ایمان است، دوم عمل صالح است، سوم هدایت دیگران است، چهارم صبر در مسیر خود سازی و آدم سازی دیگران است. ایمان عمیق، تلاش مستمر، نجات دیگران، مقاومتِ در مسیر ایمان، عمل صالح و هدایت است.

طلبه آمده است که این چهار چیز را عملی کند. هم ایمان او ایمان باشد و هم واقعاً هر کاری می‌کند عمل صالح باشد. آمده است عمل صالح را بشناسد و این عمل صالح را در زندگی خود فرهنگ کند. هیچ فسادی در فکر او، اخلاق او، رفتار او وجود نداشته باشد.

غنیمت شمردن زمان و فرصت‌ها

بنابراین به یاد داشته باشیم، ما هر جایی از عمر خود را که در ارتباط با هدف -یعنی رسیدن به خدا است، اتّصاف به صفات الهی است، تخلّق به اخلاق خدا است، خدا گونه شدن و رنگ خدا گرفتن است- قرار ندادیم خسران است. یعنی این قسمت از سرمایه را سوزاندیم. اگر گناه کرده باشیم که سقوط است و اگر گناه نکرده باشیم از دست ما رفته است، دیگر هم برنمی‌گردد. روزهایی که از شما گذشته است دیگر برنمی‌گردد، تمام شد. هیچ کسی نمی‌تواند گذشته‌ی خود را به دست بیاورد، از دست داده است.

 یک کاری نکنیم و بعد بگوییم ای کاش این کار را نکرده بودیم. یک طوری زندگی کنیم که بعد بگوییم خدا را شکر، درست زندگی کردیم. اگر برگردیم باز هم همین‌طور زندگی می‌کنیم. این خیلی مهم است.

معرفت دین، لازمه‌ی انجام‌ همه‌ی امور

نکته‌ی دوم این است که پروردگار متعال راه رسیدن به این مقصد را علم قرار داده است. وجود مبارک امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: «مَا مِنْ حَرَکَهٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَه».[۱۱] در قرآن شریف هم این آیه‌ی کریمه… که ما به مردم خود هم گفتیم که خدا گاهی «هَل مِن ناصر» می‌گوید، به خاطر خودش نیست، به خاطر شما است. «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ».[۱۲] بدون تفقّه در دین هم آدم نعمت را نمی‌شناسد، هم نمی‌تواند سرمایه‌ی خود را ارزیابی کند و هم راه استفاده از سرمایه را نمی‌داند. بنابراین قهراً نمی‌تواند آدم شود که آدم خلیفه‌ی خدا است، نمی‌تواند خلیفه‌ی خدا شود. خلیفه‌ی خدا نشد، خلیفه‌ی هوی است، خلیفه‌ی شیطان است، با او محشور می‌شود.

هم‌نشینی با شیطان

«وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ»[۱۳] هر کسی با خدا نبود خدا یک دوست دیگری به او می‌دهد. شیطان در کنار او قرار می‌گیرد و با او رشد می‌کند و همرنگ او می‌شود. یک روز می‌رسد که فریاد او بلند می‌شود، می‌گوید: «یا لَیْتَ بَیْنی‏ وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْن ‏فَبِئْسَ الْقَرینُ»[۱۴] عجب قرین بدی بود. امان از دوست بد! طلبه در طلبگی خود بیشتر از آنکه از مار و اژدها حذر داشته باشد باید از دوست بد حذر داشته باشد. از طلبه‌‌ی بی‌مبالات، بی‌قید، بد زبان، بد چشم، بد دست باید فرار کرد، جدّاً باید فرار کرد.

تفقّه و فهم در دین

 خدای متعال خواسته است که ما در دین تفقّه کنیم. آمدیم با مراجعه به این فرمول و این دفترچه‌ی راهنما که خود خدا برای وجود ما آفریده است و آن هم قرآن و فرمایشات پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و عترت طاهرین (علیهم السّلام) آن بزرگوار است، دین را که سبک زندگی است، سبک فکر است، سبک اخلاق است، سبک رفتار است، بشناسیم.

فقه فقط حلال و حرام جوارحی نیست، فقه مجموعه‌ای از اندیشه و انگیزه و عمل است. آمده‌ایم این سه جبهه‌ را بشناسیم و لوازم حضور در این جبهه را به دست بیاوریم و در این سه جبهه شکست نخوریم. بنا است که به فتح الفتوح و فتح مطلق برسیم «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ».[۱۵] نصرت خدا را همراه خود کنیم و به فتح مطلق برسیم. تفقّه در دین کنیم.

اهتمام به تقویت مبانى دینی جامعه

وقتی هم فقیه شدیم اگر یک جایی بایستیم آب راکدی باشیم، ولو آن آب راکد خیلی هم بزرگ باشد، وقتی جاری نباشد می‌گندد، رنگ می‌گیرد، فاسد می‌شود. آب زلال هم فاسد می‌شود. طلبه‌ای که آمده است به یک جایی برسد و در آن‌جا بماند به درد طلبگی نمی‌خورد. خدای متعال در نصّ صریح وحی خود فرموده است: «وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ».[۱۶] آمدیم که آدم شویم، برویم دست دیگران را بگیریم و آن‌ها را در مسیر آدمیّت و خلافت الهی قرار دهیم. این دو تا مسیر است، یک مسیر آن خسران و سرمایه از دست دادن است، یک مسیر آن سرمایه‌دار شدن است.

مراقبه و تخلّق به اخلاق الهی

حالا چه کنیم که از بین نرویم؟ وعاء علم دین است. «الخُلقُ وِعاءُ الدّین» شما می‌خواهید اسم آن را اخلاق بگذارید، تقوا بگذارید، پاکی بگذارید، خدا ترسی بگذارید، انضباط اخلاقی بگذارید. انسان در این مراقبه، در این خود حفاظتی، خود کنترلی، می‌تواند علم و عمل خود را مثمر کند. علم اگر بخواهد میوه دهد باید همراه عمل باشد، علم و عمل که ثمره‌ی آن نورانیّت است، ثمره‌ی آن تخلّق به اخلاق الله است، ثمره‌ی آن فناء فی الله است. آدم خود را به کلّی پاک کند، از خودیّت پاک شود، از گناه پاک شویم کافی نیست.

منیّت و خودخواهی؛ بزرگ‌ترین مانع کمال انسان

خیلی‌ افراد مدّتی گناه نکردند و ای کاش گناه می‌کردند! گناه نکردند، غیبت نکردند، نامحرم نگاه نکردند، پاکی دامن داشتند، ولی شیطان شدند. حالا در برابر خلیفه‌ی خدا حاضر نیست سجده کند، خیلی بزرگ شده است. شیطان شش هزار سال در بین پاکان پاکی کرده است، هیچ گناهی در شش هزار سال در پرونده‌ی او نوشته نشده است. ای کاش روز اوّل یک خطایی می‌کرد و می‌فهمید که چقدر بدبخت است. شش هزار سال کنترل چه کار کرد؟! او را خدا کرد. نخواست جانشین خدا شود، خواست بدل خدا شود. در برابر خدا سجده نکرد.

 تو آن‌طور می‌گویی و من هم این‌طور می‌گویم. یک «مَن» درست شد. همین چیزی که امروز غربی‌ها تحت عنوان اومانیسم مطرح می‌کنند یعنی هر چه خود من بخواهم. این آدمی که باسواد شود و نقطه‌ی ضعف در زندگی او نباشد به آن‌جا می‌رسد که هر چه من می‌گویم درست است! همه باید من را برای خود محک قرار دهند، خود را با من بسنجند!

 آخوندی که با پاکی و علم بخواهد به منیّت برسد ای کاش خدا او را مهلت ندهد. این خطرناک‌ترین جرثومه‌ی عالم… «اذا فَسَدَ العالِم فَسَدَ العالَم»[۱۷] فساد، فساد شهوتی نیست. این فساد شهوتی آدم شهوت‌ران را فوری بی‌هویّت می‌کند، کسی او را قبول نمی‌کند، همه او را طرد می‌کنند. امّا این کسی که دور او شلوغ شده است خطرناک است! این کسی که مرید پیدا کرده است خطرناک است!

من نمی‌گویم سمندر باش یا پروانه باش              چون به فکر سوختن افتاده‌ای مردانه باش

تسلیم بودن در برابر اوامر الهی

خام بودم، پخته شدم، سوختم. آمدید تا إن‌شاءالله این سرمایه‌ی خود را بشناسید. با کسی که این سرمایه را به شما داده است راه معامله را یاد بگیرید و با او معامله کنید. عالم شوید، پاک شوید، عالم شدن و پاک شدن مقدّمه‌ی این است که بنده شوید. بنده کسی است که «العَبدُ وَ ما فی یَدِهِ لِمولاه».[۱۸] بنده باشید یعنی چیزی نداشته باشید. مانند آقای طباطبایی که چیزی نداشت. فیلسوف بود، عارف بود، فقیه بود، ریاضیدان بود، ولی به اندازه‌ی یک طلبه‌ی جدید الورود تعیّن ۲۵:۳۵ نداشت. نه توقّع داشت و نه تعیّن داشت. فهمید که هیچ است، مالک دارد و چیزی ندارد. نوکر مالک است، چیزی ندارد.

آمدیم به آن‌جا برسیم که منتظر فرمان باشیم. نه فرمانده هستم، نه فرمان بلد هستم، منتظر فرمان هستیم. عبد سیاه هستم و منتظر فرمان هستم. هر چیزی که شما بگویید، در دایره‌ی‌ قسمت ما نقطه‌ی پرگاریم. همین است، آدم در دایره‌ی قسمت بیاید و تسلیم شود. آمده‌ایم که دستان خود را بالا ببریم و بگوییم هر چیزی که تو بگویی، من چیزی ندارم. «إِلَهِی أَغْنِنِی بِتَدْبِیرِکَ لِی عَنْ تَدْبِیرِی».[۱۹]

برنامه‌ریزی برای زندگی و عمر

خود را به آسانی از دست ندهید، قدر وقت خود را بدانید؛ با نشاط، با امید، با دلگرمی، با توسّل، با توکّل، برنامه‌ریزی دقیق، نظم دقیق، بودن با اساتید خوب. هم برنامه داشته باشید و هم محدود به برنامه نباشید. بی‌برنامگی تخلّف از نظام عالم آفرینش است. همه جا خدای متعال با برنامه عالم را اداره می‌کند. نظام عالم، نظام عدد است، نظام ریاضی است. همه جای آن فرمول و قانون و قاعده وجود دارد. امّا در برنامه محدود نباشید. تا آن‌جا که استعداد دارید، ضمن رعایت برنامه بروید، برنامه‌ی فوق برنامه داشته باشید.

مقام آیت الله سیّد موسی شبیری زنجانی

آیت الله حاج آقا موسی شبیری در زمان ما جزء ملاهای بسیار ملّا است. ما در بچّگی خیلی با ایشان مأنوس بودیم. هم پیش نماز ما بودند و هم گاهی برای ما مسئله می‌گفتند. گاهی با ما به مسافرت می‌آمدند، به محلّ ما می‌آمدند، به خانه‌ی ما می‌آمدند. خدا ایشان را سلامت بدارد. او با استادی که داشت که از قوم و خویشان ما بود، آن‌قدر می‌خواندند که خسته شوند! از حوزه هم جدا نبود، ولی یک استاد پیدا کرده بود که تا می‌توانستند می‌خواندند.

البتّه بعد حاج آقا موسی به من می‌گفت که آقای شیخ بهاء می‌گفت من از شما استفاده می‌کنم. استاد می‌گفت من از شاگرد خود استفاده می‌کنم! می‌گویم هم با برنامه بودن و هم فوق برنامه حرکت کردن. همّت بلند دار که مردان روزگار                                   از همّت بلند به جایی رسیده‌اند

تواضع و ادب در برابر استاد و معلّم

برای طلبه

          «قُــمْ لـلمعلّمِ وَفِّـهِ الـتَبجیلا                         کـادَ الـمُعلِّمُ أن یـکونَ رسولا»

 حرمت استاد حرمت پیغمبر است، حرمت خدا است. استاد چه استاد علمی باشد و چه استاد اخلاقی جانشین خدا است. خدا مربّی است، خدا معلّم است. این کسی که دارد تدریس می‌کند یا زحمت شما را می‌کشد که تربیت شوید جانشین خدا است. شما هم باید در حدّ جانشینی خدایی متواضع باشید. امّا خود بنده، اگر خدا روحیه‌ی نوکری بدهد نه این‌که…

گاهی تواضع آدم برای تکبّر است، حواس خود را جمع کنید گاهی تواضع آدم دکّان او است. خدا نکند این‌طور باشیم. طلبه باید آزاد باشد. می‌خواهد تظاهر کند که دیگران بگویند این آدم مؤدّب و متواضعی است، این ادب نیست، عین بی‌ادبی است، ریا است. هر جا هم می‌بیند فایده ندارد، بی‌ادبی او آشکار می‌شود.

حضور همیشگی در محضر خدا

ادب این است که آدم خود را در محضر خدا ببیند، بنابراین همیشه مؤدّب باشد. مگر شما جایی می‌روید که با خدا نباشید؟ باید کرامت محضر خدا را حفظ کرد. همه جا باید با ادب بود، همه جا باید با وضو بود. طلبه نباید بی‌وضو نفس بکشد، بی‌وضو بخوابد، بی‌وضو بلند شود، بی‌وضو کلاس برود. باید همیشه وضو داشته باشد. طلبه همه جا باید مؤدّب باشد، آقا جان ما، امام زمان (علیه السّلام) بالای سر او است. مگر باور نداریم که امام زمام ما را می‌بیند؟ «وَ سَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ»[۲۰] آیه‌ی قرآن است.

اعمال ما نزد امام زمان (علیه السّلام)

 قرآن می‌گوید امام زمان (علیه السّلام) دائماً شما را می‌بیند. نه این‌که گزارش می‌رسد، نه، خود او می‌بیند. در حضور امام زمان هستیم. بنابراین همه جا متواضع باشیم، مؤدّب باشیم، با استاد خود هم از این باب که مجرای هدایت الهی است و هم از این باب که جانشین خدا است به ما کمک می‌کند… امّا از این طرف مسئولین و اساتید شما رئیس شما نیستند. ما یک رئیس بیشتر نداریم آن هم آقای ما امام زمان (ارواحنا فداه) است، بقیّه همه نوکر هستند.

حکیم بزرگوار، مرحوم آقای سبزواری (رضون الله تعالی علیه) به صورت ناشناس در یک مدرسه‌ی علمیّه رفت و سه سال خادم آن مدرسه بود. افتخار او هم این است که برود دستشویی بشوید. این هم نکته‌ای است که به خود و به دوستان خود عرض کردم که اخلاقاً و عملاً بهتر از من هستند.

فروتنی عالم ربّانی آیت الله مولوی قندهاری

نکته‌ی چهارم این‌که ان‌شاءالله طلبه شدید منتظر خادم، ناز کردن و ندیدن ناملایمات نباشید. طلبه در ناملایمات بزرگ می‌شود. آدم پرتوقع زودرنج می‌شود، آدم زود رنج هم «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهَ»[۲۱] است. باید مرنج و مرنجان باشید. آماده شوید، از حالا عهد کنید. گاهی قربه الی الله بروید دستشویی بشویید.

مرحوم آقای مولوی قندهاری در مشهد بود و از اولیای الهی بود. در تشییع جنازه‌ی ایشان امام زمان (ارواحنا فداه) حضور داشت و همه‌ی بزرگان ما ایشان را احترام می‌کردند. مرحوم آقای دستغیب هم در داستان‌های شگفت خود از ایشان داستان‌هایی نقل می‌کرد. اوّلاً او هیچ وقت با کفش در صحن مطهّر امام رضا (علیه السّلام) نرفت. ثانیاً در هر ماه دستشویی‌های آن‌جا را قُرُق می‌کرد و می‌شست. عالِم بود، ولی دستشویی‌های آن‌جا را می‌شست.

خصوصیّات اخلاقی طلبه

طلبه باید حجره‌ی خود را نظافت کند، باید جلوی حجره‌‌ی خود را نظافت کند، باید جارو کند، باید مدرسه را جارو کند، باید دستشویی را جارو کند. وظیفه‌ی ما است که اشخاصی را داشته باشیم، ولی شما در این جهت مسابقه بگذارید. نیامده‌اید آقا شوید، آمده‌اید برای آقای خود نوکر شوید. باید این کارها را بکنید که نشان دهند… من به بعضی از افراد که مشکلاتی دارند توصیه نمی‌کنم، ولی بعضی از اشخاص افراد را برمی‌دارند و گاهی در بیمارستان‌ها، در مدرسه‌ها دستشویی پاک می‌کنند. به مریض می‌رسند، نجاست‌های آن‌ها را می‌شویند.

از اوّل آمدید در این خط بروید. در خطّ مرید پروری. مثلاً نگویید من خیلی آقا هستم، من خیلی سنگین هستم، من خیلی متین هستیم. خدا نکند این‌طور باشد، آمده‌اید که محیطی شارژ، با طراوت و پاکیزه داشته باشید.


[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی اعراف، آیه ۴۳٫

[۳]– سوره‌‌ی ابراهیم، آیه ۷٫

[۴]– المصباح للکفعمی، ص ۶۴۷٫

[۵]– سوره‌ی نحل، آیه ۱۸٫

[۶]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۱۲٫

[۷]– سوره‌ی ابراهیم، آیه ۱۷٫

[۸]– سوره‌ی سجده، آیه ۲۰٫

[۹]– سور‌ه‌ی قیامت، آیات ۲۲ و ۲۳٫

[۱۰]– سوره‌ی عصر، آیه ۲٫

[۱۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۷۴، ص ۲۶۷٫

[۱۲]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۲۲٫

[۱۳]– سوره‌ی زخرف، آیه ۳۶٫

[۱۴]– همان، آیه ۳۸٫

[۱۵]– سوره‌ی نصر، آیه ۱٫

[۱۶]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۲۲٫

[۱۷]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج‏ ۶، ص ۱۸۶٫

[۱۸]– تفسیر مفاتیح الغیب، ج ‏۱۰، ص ۵۱٫

[۱۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۹۵، ص ۲۲۶٫

[۲۰]– سوره‌ی توبه، آیه ۹۴٫

[۲۱]– سوره‌ی حج، آیه ۱۱٫