جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۱:۰۰ تا ۱۲:۰۰ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- مناجات عرشی حضرت امیر (علیه السّلام) با حضرت حق
- وجه مناسبت مناجات امیر المؤمنین (علیه السّلام) با حضرت موسی (سلام الله علیه)
- معرّفی حضرت مهدی (سلام الله علیه) از سوی پدرش به جمعی از علمای قم
- مبهوت شدن ساحران در برابر اعجاز حضرت موسی (علیه السّلام)
- عنایت لطف و احسان خدا در برابر حسن خلقهای انسان
- سیر اسمائی و افعالی داشتن در همهی ابعاد زندگی
- معاملهی با حضرت حق
- تعیین تکلیف نکردن برای خدای متعال
- تسهیل روزه از سوی خدای متعال با خطاب خواندن انسان
- وجود مقدّس حضرت حجّت (علیه السّلام) نشانگر حقیقت سایر ائمّه (علیهم السّلام)
- سؤالات علمای قم از حضرت حجّت (سلام الله علیه)
- پاسخ حضرت حجّت (علیه السّلام) به علما
- درخور نبودن هیچ نوع دل مشغولیتی در محضر خدا
- فرازی از مناجات محیّر العقول حضرت امیر (علیه السّلام)
- نگاه لحظهای لحظ العیون
- تولّد برگزیدهی حق، حضرت علی اکبر (علیه السّلام)
- زیاد گفتن استغفار در ماه شعبان
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ المُرسَلین طَبِیبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أعْدائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلَی یَومِ الدّینِ».
مناجات عرشی حضرت امیر (علیه السّلام) با حضرت حق
«وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِکَ».[۱]
الحمدلله موفّق بودید با زمزمهی مناجات شعبانیّه فضای جان خود را معطّر کنید، ما هم امیدوار هستیم وجود مقدّس مولا عنایتی بکند از این سفرهی بیمنتها لقمههایی هم نصیب ما شود. در این مناجات عرشی، حضرت امیر (علیه السّلام) به خدا عرضه میدارد «وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ» خدایا من را جزو کسانی قرار بده که او را صدا زدی «فَأَجَابَکَ» او هم به تو لبیک گفت، جواب تو را داد.
وجه مناسبت مناجات امیر المؤمنین (علیه السّلام) با حضرت موسی (سلام الله علیه)
در مورد حضرت موسی کلیم این مناجات با فرصتهایی که برای کلیم الهی پیش آمد، وجه مناسبت متعدّدی دارد. در بیابانی برای همسر موسی (سلام الله علیه) وضعیّتی پیش آمد، درد زایمان گرفت، هوا سرد بود، نوری از دور دید و به اهل خود گفت: شما اینجا مکث کنید، «لَعَلِّی آتیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ»[۲] شاید بتوانم یک مشت آتش به اینجا بیاورم، آتشی روشن کنم و محیط را گرم کنم. امّا وقتی به آنجا رسید، خدا موسی را صدا زد «… یا مُوسى * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً».[۳]
معرّفی حضرت مهدی (سلام الله علیه) از سوی پدرش به جمعی از علمای قم
علمای قم که در محضر امام حسن عسگری (علیه السّلام) شرفیاب بودند و با مسائل بغرنجی که برای آنها حل نشده بود، برای استضائه پیش ایشان رفته بودند و با دست مبارک امامت و ولایت معماها حل شود. وجود مقدّس امام حسن عسگری (علیه السّلام) پرده را کنار زدند، ستارهای بدرخشید، نُقل مجلس شد. وجود مبارک حضرت مهدی (علیه السّلام) را به جمع معرّفی فرمودند. بعد علمایی مثل سعد بن عبدالله اشعری، احمد بن اسحاق قمی که اینها علمای طراز اوّل آن روز عالم تشیّع بودند، تالی تلو عصمت بودند، سنی از آنها گذشته بود. وجود مبارک امام حسن عسگری (علیه السّلام) فرمودند: سؤالات خود را از حضرت مهدی (علیه السّلام) بپرسید. برای آنها یک افتخار و پذیرایی فوق رغبت بود «وَ أَعْطِنَا بِهِ فَوْقَ رَغْبَتِنَا»[۴] کارهای خدا همینگونه است.
مبهوت شدن ساحران در برابر اعجاز حضرت موسی (علیه السّلام)
سحرهی فرعون برای جنگ با موسی آمده بودند، خدا چیزی به او داد که هیچ کس فکر نمیکرد، سر از مقامی در آوردند که واقعاً عقلها مبهوت است. «إِنَّا إِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ»[۵] این را از کجا یاد گرفته بودند؟ اهل این حرفها نبودند، دنبال جادو و جنبل بودند، حرامخور بودند، مروّجین دستگاه ستم فرعونی بودند، توجیحگر خلق بودند. یک مرتبه خدا یک جملهای از اینها نقل میکند که بزرگترین عارفان ما در آن مبهوت میشود. «إِنَّا إِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ». این جمله خیلی سنگین و پرمحتوا است. خبر از یک فنای مطلقی میدهد که هیچ چیزی از ما باقی نمیماند.
عنایت لطف و احسان خدا در برابر حسن خلقهای انسان
حضرت موسی (علیه السّلام) هم برای تأمین آسایش همسرش و عائلهی خود میرفت، او برای مناجات نمیرفت. امّا خدای متعال با این جرقهای که به او زد، آنجا برد تا با او حرف بزند. همیشه لطف خدا ابتدایی است، اگر کسی فکر کند ارادتهایی که کرده است، خدمتهایی که کرده است، احسانی که به والدین خود، به دیگران انجام بدهد، حسن خلق دارد، مدارا دارد، ظرفیت دارد، عکس العمل اینها این است که خدا به او توجّه بکند سخت در اشتباه است، همه چیز خدا لطف است، تفضّل است. ما مستحق هیچ چیز نیستیم.
سیر اسمائی و افعالی داشتن در همهی ابعاد زندگی
این جملهی نورانی حضرت امیر (علیه السّلام) در دعای کمیل که با مناجات شعبانیّه دو شهپر یک شهباز شکار عرش الهی است، در آنجا حضرت امیر دارند «کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلًا لَهُ نَشَرْتَهُ»[۶] حضرت نه اینکه تواضع میکند، نه اینکه با تعلیم این حرف را به ما میزند، واقعیّت است. لذا هیچگاه ما حق نداریم به مراقبههای خود، به تعهّدهای خود، به تقوای خود، به عبادتهای خود… إنشاءالله درس شما هم عبادت است، امیدوار هستم خدا شما را اهل ذکر قرار بدهد و در کلاسهای خود با خدا باشید، برای خدا باشید، به سوی خدا باشید و به تعبیر مرحوم آیت الله بجهت (أعلی الله مقامه الشّریف) در همهی زندگی خود «من حرمٍ إلی حرم» سیر اسمائی داشته باشید، سیر افعالی داشته باشید تا به آن جایی برسید که دیگر عقل ما نمیرسد، تأویلی از آن نداریم. «وَ أَنَّ إِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهى»[۷]، «إِنَّ إِلى رَبِّکَ الرُّجْعى»[۸]، «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ»[۹] این منازل را تا آخر میتوانید طی کنید تا خودتان را به کلّی بشُویید، دیگر خودی باقی نماند. ولی در این سیر همیشه سیر منازل داشته باشید، از یک منزلی به منزلتی از یک حرمی به یک حریمی دائماً این باشد.
معاملهی با حضرت حق
لذا نماز شما با کلاس درس، مباحثهی شما فرق نکند «حَتَّى تَکُونَ أَعْمَالِی وَ أَوْرَادِی کُلُّهَا وِرْداً وَاحِداً»[۱۰] حضرت موسی از سوابق خود هیچ توقّعی نداشت، انتظاری نداشت. اگر ما یک رکعت نماز شب بخوانیم، فکر میکنیم باید عرش الهی بیاید، ما بالای عرش قرار بگیریم و هر چه گفتیم خدا برای ما انجام بدهد. این نشانههای خوبی نیست، آدمی که یک قدم برداشته است، عدم خود را ببیند، خود را با عمل بپسندد، معلوم میشود که با خدا معامله نکردیم. چیزی را که خدا از شما قبول کرده باشد پیش خدا است، دیگر به خودتان نسبت نمیدهید، نسبت به او غروری، حجبی برای شما پیش نمیآید، توقّع استجابت دعایی برای شما پیش نمیآید.
تعیین تکلیف نکردن برای خدای متعال
بنده باید بندگی کند. بنده حق تعیین تکلیف برای خدا را ندارد، بنده که نباید خدایی کند، خودش را خدای خدا که نباید بداند، همینقدر خدای متعال کرم کرده است به یک موجود فقیر، ذلیل، نادار، نادان اجازه داده که دست سؤال باز کند و یا الله بگوید. چه میخواستی؟ مگر تو اهل بودی، مگر تو لیاقت داشتی؟ نام او را به زبان بیاورید، با او در ارتباط باشید، همهی اینها لطف از آن طرف است. لذا حضرت موسی (علیه السّلام) چون هیچ چیزی در خودش نمیدید اصلاً به این فکر نبود، امّا وقتی به آنجا رسید، خدا خودش صدا زد و بعد خود را معرّفی کرد «… یا مُوسى * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ».[۱۱]
تسهیل روزه از سوی خدای متعال با خطاب خواندن انسان
در آیهی صوم دارد بر اینکه چون روزه سخت است، پروردگار متعال با خطاب خواسته است تسهیل بکند. همین که خدا آدم را به حساب میآورد، دیگر همه چیز برای آدم نوش میشود. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ»[۱۲] تو را صدا زد دیگر سر از پا نمیشناسی. از تو به یک اشارت، از ما به سر دویدن.
وجود مقدّس حضرت حجّت (علیه السّلام) نشانگر حقیقت سایر ائمّه (علیهم السّلام)
از وجود مقدّس حضرت حجّت، علمای برجستهی قم که هجرت إلی الامام کرده بودند و عطش معارف داشتند و از دریای عصمت مستقیماً میخواستند بنوشند، وجود مقدّس امام حسن عسگری (علیه السّلام) بر اینها منّت گذاشت و سرّ خودش که «الوَلَدُ سِرُّ أَبیه»[۱۳] وجود مبارک امام زمان، حقیقت امام عسگری (علیه السّلام) و همهی گذشتگان بر عصر است، عصاره است، شیره است، گلاب ناب همهی گلهای بوستان رسالت، نبوّت، امامت، ولایت، خُلّد، حبیب اللّه، عصارهی همهی اینها آقا امام زمان (علیه السّلام) است که امروز ما افتخار داریم سر سفرهی آن بزرگوار هستیم، در خانهی آن بزرگوار هستیم، روی فرش آن بزرگوار هستیم و در محضر پر جلال آن بزرگوار هستیم.
سؤالات علمای قم از حضرت حجّت (سلام الله علیه)
آنها حدود ۳۰ مسئله را با حضرت حجّت که از نظر ظاهر کودک بود «وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»[۱۴] مطرح کردند، یکی این بود گفتند اینکه خدای متعال به موسی فرمود: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ»[۱۵] مگر پوششی که حضرت موسی (علیه السّلام) در پایش بود، مشکل داشت؟ مثلاً از اجزای حیوان غیر مأکول لحمی، چیزی بوده که مناسب ارتباط با خدا نبوده است؟ این چه دستوری بود که خدا به او داد «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ»؟ نقل قول کردند که بعضی از افراد اینطور فکر میکنند.
پاسخ حضرت حجّت (علیه السّلام) به علما
وجود مبارک حضرت حجّت (علیه السّلام) قریب به این مضامین فرمودند: یک پیغمبر اجلّ از این است که حکم شرعی ارتباط با خدا را نداند. ما که میخواهیم نماز بخوانیم میدانیم با چه لباسی باید به محضر خدا برویم، با چه شرایطی، مقدّماتی، مقارنات به سوی خدا برویم. واجبات، مبطلات را میدانیم. نماز حضرت موسی (علیه السّلام) که نماز واقعی بود، ارتباط مستقیم از آن سو با او برقرار شده بود یعنی نمیدانست؟! عرض کردند پس به چه علّت بود؟ وجود مقدّس حضرت حجّت (علیه السّلام) جان همهی ما به قربان او، امیدوار هستم دل ایشان به حال ما بسوزد ترحماً، تصدّقاً. «یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَهٍ مُزْجاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا»[۱۶] صدقهی سر شما بروم، محتاج صدقه هستم، ریزهخوار سفرهی احسان شما هستم، «تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقینَ». حضرت (أرواحنا فده) فرمودند: چون موسی زن و بچّهی خود را در بیابان گذاشته بود، آنجا این ارتباط برقرار شد «… یا مُوسى * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ»[۱۷] گوشهی دل موسی آنجا بود که چه میشود. هر تعلّقی ولو جزئی، این پاپوش آدم است، زنجیر آدم است، غل آدم است، نمیگذارد آدم خالص در محضر خدا باشد.
درخور نبودن هیچ نوع دل مشغولیتی در محضر خدا
خدای متعال موسی (علیه السّلام) را آنجا ساخت، کسی که پیش ما است باید غیر ما را نداشته باشد، نباید هیچ چیزی داشته باشد. کسی که به سوی خدا میرود، خدا او را به حضور میپذیرد، مورد خطاب الهی قرار میگیرد، نباید زن داشته باشد، بچّه داشته باشد، علم داشته باشد، عبادت داشته باشد، شما هر چه دارید شریک خدا هستید. هر وقت از همهی شرکها پاک شدید، نادار شدی، آن وقت با خدا ندار میشوی. زنجیرها را پاره کن، خود را آزاد کن، هر چه هست او است، هیچ نوع دل مشغولی در پیشگاه الهی در خور انس با او نیست.
ای یکدله صد دله دل یکدله کن مهر دگران را ز دل خود یله کن
«سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیَا مِنْ قَلْبِی»[۱۸] مگر آقایی جز تو دارم، تو سیّد هستی، من که نمیتوانم، میخواهم درست شوم.
فرازی از مناجات محیّر العقول حضرت امیر (علیه السّلام)
در همین فراز دیگری از این مناجات محیّر العقول حضرت امیر عرضه میداریم «إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ»[۱۹] هر وقت تصمیم گرفتم بدتر شدم، یک قدم جلو رفتم طوفان آمد، ده قدم عقب رانده شدم، من چه موقع میتوانم خود را درست کنم، من چه کسی هستم. «لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ» با کدام نیرو، با کدام اراده میتوانم از خود منتقم شوم. خود آدم معصیت است، «وُجودِکَ ذَنب»[۲۰] خودش حجاب است، مگر من میتوانم خود را بشکنم، از خود بیرون بروم. خودم هستم، تو باید این بت را بشکنی، همه را خلاص کنی و وقتی بت شکسته میشود که انسان عاشق باشد. «لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ»[۲۱] مگر اینکه یقظهای کردی که شر شد، این یقظه با محبّت انجام میشود، نسیم مهر خود را در دل من قرار بده و این دل مردهی من هم با نسیم محبّت تو جان بگیرد، دل مرده هستم. «لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ فَکَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ» وقتی تو اراده کنی من میشوم، ارادهی من اراده نیست.
نگاه لحظهای لحظ العیون
«وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ بِجَلَالِکَ»[۲۲] اوّل ندا است، آدم که دور است، او را با فاصله صدا میزنند، وقتی صدا برای او یقظه پیش آورد، به سوی صاحب صدا رفت، نزدیک که شد، او را نگاه میکنند «وَ لَاحَظْتَهُ» لحظ العیون نگاه آنی است. «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون»[۲۳] امر او امر واحد است. خدایا یک نگاه لحظهای هم به ما بکن. «وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ بِجَلَالِکَ»[۲۴] وقتی نگاه میکند دیگر آب میشود، نگاه او آدم را آب میکند.
تولّد برگزیدهی حق، حضرت علی اکبر (علیه السّلام)
در آستانهی میلاد حضرت علی اکبر هستیم، چه علی اکبری؟! «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ»[۲۵] وقتی پدر او صاحب حجّت خدا، صاحب ولایت مطلقه، این دُرّ یتیم را، این یگانهی دوران را از خیمهها بدرقه میکرد این آیه را تلاوت میکرد. چه کسی را بدرقه میکنند؟ مصطفی خدا است، برگزیدهی حق است، جمال الله است، جلال الله است، ولایت الله است که دارند او را بدرقه میکنند. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً» بعد هم توضیح داد، این آیه را ترجمه کرد «اللّهم اَشهَد عَلى هَؤلاءِ القُوم فَقَد بَرَزَ إِلیهِم غُلام أَشبَهُ النَّاس خَلقاً وَ خُلقاً وَ مَنطِقاً بِرَسُولِک»[۲۶] هم زبان او لسان الله بود، منطق پیغمبر «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى»[۲۷] این پسر من است، خودی ندارد، هر چه میگوید وحی الهی است، خدا همیشه با زبان پسر من صحبت میکند. خرق او هم که احسن است. احسن الخالقین جمال خودش را در اینجا متجلّی کرده است. چه خلقی، چه قامتی، چه قیامتی، امّا سیرت او «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ»[۲۸]. حق میدهید وقتی کنار جنازهها آمد، ابتدائاً نسخه برابر اصل کرد «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه صَاحَ الإمام سَبعَ مَرَّات وَلَدی قتلوک» حق داشت بگوید «علی الدُّنیا وَ أَجلی».
زیاد گفتن استغفار در ماه شعبان
«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْه»[۲۹] از این استغفار هم غفلت نکنیم. جزء لقمههای شعبانیّه است، سر سفرهی پیغمبر میتواند بازتاب و نورانیّت زیادی داشته باشد. بر حسب روایت کسی این استغفار را بگوید، در افق اعلی جولانی خواهد داشت. خدایا هم عذرخواهی میکنم، هم توبه میکنم، امّا خدایا خود شاهد هستی توبهی من توبه نیست، از توبهی خود هم توبه میکنم. «وَ تُبْ عَلَیْنا»[۳۰] تو توبه کن و الّا توبهی من توبه نمیشود «إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ».
پایان
[۱]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ۲، ص ۶۸۷٫
[۲]– سورهی طه، آیه ۱۰٫
[۳]– سورهی طه، آیه ۱۱ و ۱۲٫
[۴]– تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج ۳، ص ۱۱۱٫
[۵]– سورهی زخرف، آیه ۱۴٫
[۶]– مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ۲، ص ۸۴۵٫
[۷]– سورهی نجم، آیه ۴۲٫
[۸]– سورهی علق، آیه ۸٫
[۹]– سورهی شوری، آیه ۵۳٫
[۱۰]– مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ۲، ص ۸۴۹٫
[۱۱]– سورهی طه، آیه ۱۱ و ۱۲٫
[۱۲]– سورهی بقره، آیه ۱۷۸٫
[۱۳]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۳، ص ۳۷۱٫
[۱۴]– سورهی مریم، آیه ۱۲٫
[۱۵]– سورهی طه، آیه ۱۲٫
[۱۶]– سورهی یوسف، آیه ۸۸٫
[۱۷]– سورهی طه، آیه ۱۱ و ۱۲٫
[۱۸]– مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ۲، ص ۵۹۱٫
[۱۹]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ۲، ص ۶۸۶٫
[۲۰]– منهاج النجاح فی ترجمه مفتاح الفلاح، مقدمه ۲، ص ۶۳٫
[۲۱]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ۲، ص ۶۸۶٫
[۲۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۱، ص ۹۹٫
[۲۳]– سورهی یس، آیه ۸۲٫
[۲۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۱، ص ۹۹٫
[۲۵]– سورهی آل عمران، آیه ۳۳٫
[۲۶]– ریاض الأبرار فی مناقب الأئمه الأطهار، ج ۱، ص ۲۲۷٫
[۲۷]– سورهی نجم، آیات ۳ و ۴٫
[۲۸]– سورهی قلم، آیه ۴٫
[۲۹]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۵۲۱٫
[۳۰]– سورهی بقره، آیه ۱۲۸٫
پاسخ دهید