«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

اکسیر بودن دعاهای ماه رجب

دعاهایی که در ماه مبارک رجب است، خطّ سیر بنده به سوی پروردگار عالم است. دعاهای ماه رجب اکسیر قلوب است، مغناطیس است و اگر فلزّ کسی خراب نباشد، با خواندن این دعاها وصل می‌شود. یک نگاهی به دعای «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ»[۲] داشتیم. درخواستی که با این قسم به دو شخصیت، به دو حجّت، به دو آیت، به دو صاحب مقام ولایت کلیّه‌ی الهیّه در سنّ کودکی که ماه رجب مشحون از فیوضات این دو وجود نازنین است؛ عرضه می‌داریم: «یَسْأَلُکَ التَّوْبَهَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَهِِ وَ النُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَهِ».

Sadighi-13960202-HozeElmiye-ThaqalainSite (10)

بیداری و توبه اوّلین قدم برای سالک

 بزرگان ما فرمودند: اوّل قدم یقضه است، قدم دوم توبه است آدم اوّل بیدار می‌شود تا خواب هر بلایی بر سر او بیاید، متوجّه نیست؛ دزد می‌آید، خانه را می‌زند، جیب او را می‌زند ممکن است آسیبی بزند، چاقویی بزند، آدم خواب است، غافلگیر می‌شود. اوّل بیداری است. «اللَّهُمَّ … وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَهِ الْغَافِلِینَ»[۳] خدایا ما را از خواب غفلت بیدار بکن. غفلت از خدا، غفلت از خود، غفلت از جهنّم، غفلت از نفس امّاره و غفلت از ضایع کردن فرصت‌ها؛ عمر ما همین لحظه لحظه است. ولی غافل هستیم که این لحظه لحظه، همین‌ها که عمر ما است کجا از دست دادیم. چه حاصلی داشت، روزی که گذشت چه به دست آوردیم. از همین جلسه‌ی خود چه چیزی به دست ما می‌آید. از کلاس‌های ما چه چیزی برای ما ذخیره شد؟

Sadighi-13960202-HozeElmiye-ThaqalainSite (9)

غفلت عامل همه‌ی بدبختی‌ها

غفلت بلای خانمان‌سوز است. غفلت عامل همه‌ی بدبختی‌ها است. آدم بیدار بشود، حواس او جمع بشود که سرمایه دارد از دست می‌رود، سرمایه دارد می‌سوزد. عمر دارد هدر می‌رود و دیگر هم برنمی‌گردد. عمری که رفت، رفت؛ برگشت ندارد. آدم وقتی بیدار بشود، مراقب خود باشد، مراقب سرمایه‌ی خود باشد؛ وقتی ضایعات آن را فهمید، زیان‌هایی که تاکنون متحمل شده است، به خود می‌لرزد و حالت توبه برای او پیش می‌آید.

Sadighi-13960202-HozeElmiye-ThaqalainSite (7)

توبه بازگشت به راه خدا و خویشتن

توبه قدم دوم است که انسان باید رجوع الی الله داشته باشد. آدمی که غافل‌گیر بوده است، از راه به در شده است، راه را اشتباهی رفته است متوجّه نبود تا غفلت از بین می‌رود، یک نگاهی می‌کند می‌بیند از مقصد فاصله گرفته است. این یقضه است که آدم می‌فهمد عجب زحمت کشیده است، خود را خسته کرده است ولی از مقصد دور شده است. در بی‌راهه می‌رفته است، در راه نبوده است، دشمن می‌برده است، خود او نرفته است. این یقضه باعث می‌شود که انسان به فکر بیفتد مسیری را که اشتباهی رفته است، برگردد؛ این بازگشت به صراط مستقیم بازگشت به راه خدا، بازگشت به خویشتن خود این توبه است.

Sadighi-13960202-HozeElmiye-ThaqalainSite (5)

توبه‌ی نصوح

توبه باید توبه‌ی دروغی نباشد. توبه باید توبه‌ی نصوح باشد. توبه‌ی خالص باشد؛ آدم رسیده باشد که راه اشتباه برای آدم بدبختی است. درد زیان‌کاری و خسران را چشیده باشد؛ لذا یک ندامت، یک سوز، یک گداز در وجود او حاصل بشود. مثل آن ثلاثه‌ای که در قرآن کریم آمده است، سه نفری که از جبهه تخلّف کردند، وجود نازنین پیغمبر خدا با این‌ها قهر کرد، مؤمنین هم فهمیدند پیغمبر قهر است آن‌ها هم قهر کردند. زن و فرزند هم با این‌ها قهر کردند. ما نمی‌دانیم امام زمان (علیه السّلام) ما، با ما آشتی هستند یا قهر هستند؟ ما نمی‌دانیم در جبهه‌هایی که باید حضور می‌داشتیم، حضور داشتیم یا غایب بودیم؟ ما از جبهه‌های تحصیل رضای خدا خیلی غیب‌ها داریم؛ نکند امام زمان (علیه السّلام) با ما قهر باشد؟ پیغمبر با ما قهر باشند؟ ائمّه (علیهم السّلام) با ما قهر باشند؟

Sadighi-13960202-HozeElmiye-ThaqalainSite (5)

اثرات نگاه ائمّه (علیهم السّلام) بر انسان

اگر قهر نباشند به آدم نگاه می‌کنند؛ اگر نگاه بکنند آدم را جذب می‌کنند، آدم را با خود می‌برند، آدم هر روز یک شعله‌ی جدیدی در وجود خود می‌یابد و آب می‌شود. نظر حق، نظر اولیاءالله تمام اثر را دارد. همه‌ی دست و پا زدن آدم برای این است که نگاه بکند. نمی‌دانم به ما نظر لطف دارند؛ نماز ما قابل است که نگاه بکنند یا نماز ما را هم دوست ندارند. «إِلَهِی مَنْ کَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِیَ فَکَیْفَ لَا تَکُونُ مَسَاوِیهِ مَسَاوِیَ»[۴] نماز ما نمره ندارد، نظر ندارد، چیزی که جلب نظر محبوب بکند، در نمازهای ما نیست.

Sadighi-13960202-HozeElmiye-ThaqalainSite (3)

نزول آیه‌ی توبه

لذا این‌ها وقتی کار را دیدند که دیگر برای آن‌ها مشکل شده است، عرصه بر آن‌ها تنگ شد. «وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَت‏»[۵] عرصه زمین زندگی بر آن‌ها تنگ شد، هر سه تای آن‌ها از شهر بیرون رفتند ولی آن‌جا گفتند: حالا که پیغمبر با ما قهر است، همه با ما قهر هستند، خود ما هم با یکدیگر قهر باشیم، لایق نیستیم. هر کدام در کنار یک سنگی می‌سوخت، ناله می‌زد، اظهار ندامت می‌کردند. تا آیه‌ی توبه نازل شد. توبه اگر توبه باشد، دعا اگر دعا باشد «مَنْ أُعْطِیَ الدُّعَاءَ لَمْ یُحْرَمِ الْإِجَابَهََ وَ مَنْ أُعْطِیَ التَّوْبَهَ لَمْ یُحْرَمِ الْقَبُولَ».[۶]

Sadighi-13960202-HozeElmiye-ThaqalainSite (2)

لزوم توبه‌ی حقیقی

 هر کسی توبه را به دست آورد، باید بداند که خدا تائب را می‌پذیرد، خدا بنده‌ی گنهکار خود را نوازش می‌کند، با بنده‌ی گنهکار خود دوست می‌شود؛ این توبه را باید در وجود خود جستجو بکنیم؛ ببینیم حال توبه، حقیقت توبه در وجود ما متحقّق است یا نیست. حرکت ما، سیر ما، رجوع از بدی به خوبی است، از عیب به کمال است، از جهل به علم است، از ظلمت به نور است، از کثرت به وحدت است یا اصلاً این‌ها در وجود ما نیست؛ ما داریم درجا می‌زنیم بلکه سیر نزولی داریم، هر لحظه یک غفلتی، یک سرگرمی، یک تضییع جدید عمری، تباه کردن خود، وجود دارد. هر چه بر عمر ما اضافه می‌شود، بر گناه ما اضافه می‌شود. پرونده‌های ما سنگین‌تر می‌شود؛ این را آدم با خلوت می‌تواند به دست بیاورد.

نفس انسان خطرناک‌ترین دشمن

لذا در ماه رجب هم استغفارهای متعدّد و هم در این دعاها اوّل خواسته‌ی انسان این است که انسان از راه جهنّم برگردد. عتق از آتش جهنّم، رهایی از جهنّم نفس این قدم اوّل است. تا آدم اسیر است که نمی‌تواند کاری بکند. دشمن که آدم را اسیر کرده است، مجالی برای تأمین مصالح به ما نمی‌دهد. ما اسیر خطرناک‌ترین دشمن هستیم و آن هم نفس خود ما است. اعداء عدوّ ما نفس ما است و قدرت نفس از آمریکا، از بمب اتم به مراتب بالاتر است. یک انقلاب مردانه می‌خواهد که آدم یک تکانی بخورد، یک لرزشی در وجود او به وجود بیاید که همه‌ی غبارها و همه‌ی کثافت‌های آدم را بریزد.

توبه‌ی بنده محفوف به دو توبه از جانب خدا

«یَسْأَلُکَ التَّوْبَهَ»[۷] یک چنین توبه‌ای را باید خدا به آدم بدهد. مرحوم علّامه‌ی بزرگوار آقای طباطبایی دارند که سه توبه است، دو توبه از جانب خدا است و یک توبه از بنده. توبه‌ی بنده محفوف به دو توبه‌ی از خدا است. خدا اوّل نظر خود را به ما بعد از گناهی که کرده بودیم… خود گناه دلیل بر این است که پروردگار متعال ما را رها کرده بود، اگر خدا ما را رها نکند، هیچ وقت نمی‌افتیم، سقوط نمی‌کنیم.

علّت به وجود آمدن گناه

این است که حضرت امیر دارد: «لَیْتَ شِعْرِی فِی غَفَلَاتِی أَ مُعْرِضٌ»[۸] ای کاش می‌دانستم در غفلت‌ها از من اعراض کردی؟ نظر رحمت خود را از ما برداشتی؟ گناه در وقتی پیش می‌آید که آدم رها می‌شود، از جاذبه‌ی جمال الهی بیرون رانده می‌شود، گناه واقع می‌شود. اوّل نظر الهی برمی‌گردد «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا»[۹] این هم در شرع است توبه واجب است، واجب فقهی است؛ وجوب آن هم وجوب موسّع نیست، واجب فوری است.

بیدارگری خدا

در اوّلین آن باید آدم توبه بکند. ترک توبه خود آن گناه است. تحمّل عقاب پرردگار متعال، تحمّل حرمان از فیض پروردگار متعال خود آن گناه است. هم واجب فقهی است و هم خدا  فطرت آدم را بیدار می‌کند آدم به خود می‌آید «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ»[۱۰] این بیدارگری خدا است. مادر، بچّه به خواب رفته است، دارد وقت مدرسه‌ی او می‌گذرد، می‌آید او را ناز می‌کند، فرزند دارد دیر می‌شود، اسم تو را جزء  غایب‌ها می‌نویسند. فرزند دارد دیر می‌شود، به پرواز نمی‌رسی، کار تو عقب می‌افتد. خدا یک چنین مهربانی را دارد اعمال می‌کند.  «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا» وقت آن نشده است، نمی‌خواهید بیدار بشوید؟ نمی‌خواهید دل خود را به ما بدهید؟ نمی‌خواهید با ما آشتی بکنید؟ «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِوَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» وقت یاد خدا نیست؟ وقت وصال نیست؟ وقت آشتی نیست؟ وقت توجّه به آن «ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» نیست؟  «وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ» در روایت دارد این تعبیر خطاب به جوان‌ها است.

فضیلت توبه در جوانی

 یعنی در جوانی دل خود را نجس نکنید؛ تا جوان هستید قدرت توبه دارید، قدرت مقابله‌ی با نفس دارید، قدرت انقلاب دارید، تحوّل در جوانی است. سنّ آدم بالا رفت، هم قوای جسمانی او تحلیل می‌رود و هم قدرت معنوی او ضعیف می‌شود. کسی در جوانی نماز شب نمی‌خواند، در پیری نخواهد خواند. چشم کسی در جوانی نجس است، در پیری این آلودگی ادامه پیدا می‌کند. کندن نهال تا تازه کشت شده است، آسان است ولی درختی کج شد و رها شد تا بزرگ شد، ریشه کرد، دیگر شما نمی‌توانید این را درست بکنید. پیری آن‌چنان را آن‌چنان‌تر می‌کند.

مذمّت توبه به دلیل گریز از خطرات

«یَسْأَلُکَ التَّوْبَهَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَهِِ»[۱۱] می‌خواهم بازگشت من، بازگشت زیبایی باشد. بازیگری نباشد. توبه‌ی ما توبه نیست. گریز از خطراتی است که با آن برخورد می‌کنیم. «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ»[۱۲]  تا یک مشکلی پیدا می‌کنیم، می‌ترسیم، برای رهایی از این مشکل به یاد گناهان خود می‌افتیم، می‌گوییم: خدایا اشتباه کردم، دیگر نمی‌کنم. همین هم که مشکل ما حل شد، گویا ما آن نیستیم. دوباره همان زندگی معمولی خود را شروع به ادامه دادن می‌کنیم. توبه با حسن اوبه باید همراه باشد. آمدی دیگر برنگردد. دست دادی دیگر قطع نکن. آمدی بمان نرو، «فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ»[۱۳]‏َ چه کسی را داری، کجا می‌خواهی بروی؟ «وَ النُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَهِ» یک جراحی‌هایی لازم است.

مذمّت تکبّر

تکبّر خدایی است منازعه‌ی با خدا است. آدم خود را بزرگ ببیند و احساس بکند که آن که من می‌گویم، همان است. آن چیزی که من می‌خواهم همان است. هر کجا خلاف خواست‌های خود بود معارضه پیش بیاید، این لباس کبریایی حق را به تن کردن است و خدا غیور است، یک چنین اجازه‌ای را نداده است. خدا کسانی که روحیه‌ی این‌طوری دارند را مبتلا به ذلّت می‌کنند، خواری را همین‌طور به آن‌ها می‌چشاند.

آسان نبودن راه علاج تکّبر

 معالجه‌ی تکبّر به این آسانی نیست و مبتلا به سرطان می‌شویم، دکترها ما را ناامید می‌کنند، پناه به امام رضا (علیه السّلام) می‌بریم. بعضی از مردم به آن‌جا می‌روند و دخیل می‌بندد و دعای آن‌ها هم استجابت می‌شود. وا لله بیماری تکبّر خطرناک‌تر از سرطان است. علاج آن سخت‌تر از سرطان است و این بیشتر دامن‌گیر ما آخوندها است. تا آدم طلبه می‌شود، فکر می‌کند دیگر پیغمبر است. آن‌چنان توقّعات بالا می‌رود، آدم یک حریمی برای خود قائل می‌شود و خدایی می‌کند، دیگر کوچکی کردن خدمت کردن، جارو کردن، پای مادر را بوسیدن، دست پدر را بوسیدن، در برابر اخم‌های آن‌ها کوتاه آمدن، لبخند زدن این‌ها دیگر کار مشکلی می‌شود، با فامیل‌ها هم همین‌طور، با دوستان هم همین‌طور است و این یکی از همین اصول سه گانه‌ی کفر است.

تکّبر یکی از اصول سه‌گانه‌ی کفر

 تکبّر یکی از اصول سه گانه‌ی کفر است و از همه‌ی این‌ها مهمتر است. «وَ النُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَهِ»  حوبه گناه است و ریشه‌ی گناهان تکبّر است. این‌که حضرت صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) مادر ما، پناه ما، بیمه‌گر ولایت ما، آموزگار شهادت ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: «وَ الصَّلَاهَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ»[۱۴]  در حالی که قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»[۱۵] ریشه‌ی فحشا و منکر خودخواهی است، خودبینی است، دور خود حرکت کردن است، حول خود طواف کردن است.

عبادت‌های خودپرستانه

 گاهی ما متوجّه هم نیستیم که عبادت نمی‌کنیم، خودپرستی می‌کنیم. عبادتی که توقّعات آدم را نمی‌خشکاند، عبادتی که تعیّن انسان را بالا می‌برد، این عبادت عبادت نیست. نقل می‌کنند یکی از صلحا مرحوم شیخ رجبعلی خیاط، کسی (شخص دیگری) مدّتی بوده است، حال مراقبه داشته است، به ریاضت‌ها، به مراقبت‌ها، به نسخه‌ها روی آورده بوده است، عمل می‌کرده است. به شیخ می‌رسد حالا به نظر خود دیگر جزء پاکان و نیکان و صالحان شده است، می‌بیند که شیخ او را تحویل نمی‌گیرد. سر صحبت را باز می‌کند، آقا چه کار بکنیم؟ آقای بهجت هم گاهی بعضی‌ها می‌گفتند: چه کار بکنیم؟ این را دوست نداشت. می‌دانست که ادا درآوردن است. به دنبال ساختن خود نیست. ایشان می‌فرمودند که: نمی‌دانید از من می‌پرسید. این شخص یک وقت برنامه‌های خود را به شیخ گفته بود که: ما این کار را می‌کنیم. فرمودند: تو چند سال است، خود را وسط گذاشتی و داری به دور خود می‌چرخی. هر روز توقّع داری که یک مقدار بزرگتر شده باشی.

آثار منیّت در وجود انسان

گاهی آدم چند سال عبادت می‌کند، خدا ریشه‌ی عبادت او را آشکار بکند، پرده‌ی را کنار بزند به آدم نشان بدهد، می‌بیند که عبادت  او هم برای بزرگ کردن دل خود بوده است. عبادت ما بندگی نیست، اگر خیلی آدم خوبی باشیم، تجارت با خدا است می‌خواهیم بهشت را به دست بیاوریم می‌خواهیم این‌جا دچار بلا نشویم. ما در سنگر عبادت به دنبال این هستیم که در امان باشیم مشکلی نداشته باشیم ولی بندگی کجا است، کجا من و خدا هستم؟ کجا هر چه از دوست می‌رسد نیکو است؟ لذا تا منیّت من است، تا این بت در وجود من شکسته نشده است، تا خود را له نکردم، تا خود را لگدمال نکردم، بدانید که این حرف‌ها حرف است، ما هر کجا برسیم با یک بت بزرگی همراه هستیم امّ الاصنام، صنم نفس است.

آثار مراقبت‌های یومیّه

 لذا تعبیر این دعا این است که  «وَ النُّزُوعَ عَنِ الْحَوْبَهِ» این تشبیه شده است، تشبیه نیست حقیقت قضیه است در کتابی دیدم از وجود نازنین حضرت امیر (علیه السّلام) سؤالی شد قبل از آن این سؤال از سلمان شده است کسی از جناب سلمان پرسید: «لَا أَقْوَى عَلَى الصَّلَاهِ بِاللَّیْلِ»[۱۶] من چه مشکلی دارم که نماز شب نمی‌توانم بخوانم؟ «لَا أَقْوَى» نمی‌توانم بر خواب خود غلبه بکنم. خواب بر من غلبه دارد. نماز شب نمی‌خوانم. جناب سلمان فرمودند: «لَا تَعْصِ اللَّهَ بِالنَّهَارِ» گناه روز، قفل شب است. هر کسی مراقبت یومیّه نداشته باشد، صلاه لیلیّه نخواهد داشت. گناه آدم را نامحرم می‌کند، نماز شب برای محرم‌ها است. نمازهای فریضه را خدا ارفاق کرده است تا آخر می‌گوید: بیا. هر کار می‌کنی نماز خود را ترک نکن. ولو نماز ناقص. ولی نماز شب برای خصوصی‌ها است. لذا تا آدم گناه می‌کند، نماز شب از او گرفته می‌شود. جناب سلمان رمز آن را گفتند؛ فرمودند: «لَا تَعْصِ اللَّهَ بِالنَّهَارِ» همین سؤال را از حضرت  امیر (علیه السّلام) مطرح شد. عرض کرد که: «لَا أَقْوَى عَلَى الصَّلَاهِ بِاللَّیْلِ» حضرت فرمودند: «قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ».

دعا از شئون وجودیّه‌ی انسان

 بعد در این کتاب دارد که اگر کسی چشم برزخی داشته باشد می‌فهمد که انسان در باطن گرفتار زنجیرهایی است، هر گناهی که آدم می‌کند هر رذیلتی که در وجود انسان معالجه نشده است، ریشه‌کن نشده است، این کند است. روح انسان زنجیری است. روح انسان در قفس است. «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ» دعا که از دعاکننده جدا نیست، این‌طور نیست که دعای آدم محبوس باشد و خود آدم آزاد باشد. دعا از شئون وجودیّه‌ی خود آدم است تمام کارهای ما قائم به خود ما است. امکان دارد خود ما آزاد باشیم عمل ما اسیر باشد. محبوس باشد. ما در حبس هوی و هوس هستیم. ما در قفس اهواء نفسانی خود هستیم. این کندن می‌خواهد. ابتدای آن کندن است تلخ است، آدم یک مقدار عرضه پیدا بکند، به سوی خدا برود. عرضه پیدا بکند این‌جا و آن‌جا خودنمایی نکند. بلد باشد خود را بشکند. بلد باشد یک تنه‌ای هم به نفس خود بزند و از شیرینی‌های مادی خود را کنار بکشد. از لذائذ نفسانی استفاده نکند. این نزع می‌خواهد، اوّل آن نزع است ولی آخر آن «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ»[۱۷] خدا که تحویل بگیرد، مبداء میل عوض می‌شود گرایش عوض می‌شود علاقه‌ی انسان تغییر می‌کند تا حالا علاقه‌ی به امور مشترک با حیوانات داشت و حالا علاقه‌ی او به نماز شب به صورت عشق درآمده است اصلاً نمی‌تواند تصوّر این‌که یک شب نماز شب نخواند برای او پیش نمی‌آید.

عذاب مناجات عالم دنیاپرست

 این است که فرمود: – به حضرت داوود خطاب است- «لَا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا»[۱۸] داوود دقّت داشته باش با عالم دنیا پرست نزد من نیا و کمتر عذابی که من در مورد عالم دنیا پرست می‌کنم این است که لذّت مناجات خود را از او می‌گیرم. علاقه‌ای به خلوت با من ندارد. در آستانه‌ی شهادت باب الحوائج ما حضرت موسی بن جعفر (علیه السّلام) هستیم. «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ طَاهِراً مُطَهَّراً فَلْیَتَوَالَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ الْکَاظِمَ (علیه السّلام) وأَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۵، ص ۳۹۴٫

[۳]– همان، ج ۹۵، ص ۴٫

[۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۵، ص ۲۲۵٫

[۵]– سوره‌ی توبه، آیه ۲۵٫

[۶]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۹۴٫

[۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۵، ص ۳۹۴٫

[۸]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۵، ص ۲۱۰٫

[۹]– سوره‌ی زمر، آیه ۵۳٫

[۱۰]– سوره‌ی حدید، آیه ۱۶٫

[۱۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۵، ص ۳۹۴٫

[۱۲]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۵٫

[۱۳]– سوره‌ی تکویر، آیه ۲۶٫

[۱۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۲۹، ص ۲۲۳٫

[۱۵]– سوره‌‌ی عنکبوت، آیه ۴۵٫

[۱۶]– التوحید (للصدوق)، ص ۹۷٫

[۱۷]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۹٫

[۱۸]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۱، ص ۴۶٫