جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۱:۰۰ تا ۱۲:۰۰ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- وسعت مراقبات ماه رجب
- نکاتی در مورد دعاهای ماه رجب
- تأکید خداوند بر مأیوس نبودن از رحمت الهی
- اثر ولایت در مورد عبادات و شئون زندگی ما
- امام هادی و امام جواد (علیهم السّلام) آغازگر تجلّی حقیقت ولایت
- پیغمبران مجلای قدرت و ارادهی مطلقهی خدا
- نماز بیولایت مقابلهی با خدا
- رابطهی سجود و ولایت
- احیای دلها به واسطهی امام زمان (علیه السّلام)
- ائمّه (علیهم السّلام) ذکر الله هستند
- واجبات نردبان قرب به خدا
- فضیلت قتل فی سبیل الله
- اهمّیّت جهاد اخلاقی
- مشهود بودن خدا
- خیر قرب در محبّت به اهل بیت (علیهم السّلام)
- توجّه بیشتر در ماه رجب به اهل بیت (علیهم السّلام)
- ولایت حضرت زینب (سلام الله علیها)
- تعریف خیر قرب
- نصیحت شیخ حسنعلی نخودکی به ملّا علی همدانی
- رهایی مطلق از همهی تعلّقات، خیر قرب انسان
- خیر قرب در وجود اهل بیت (علیهم السّلام)
- اثرات محبّت به اهل بیت (علیهم السّلام)
- عظمت شخصیت آقای سیبویه
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی سَیِّدِ المُرسَلینَ طِیبِ نُفُوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
وسعت مراقبات ماه رجب
ماه خدا است، ماه ولایت الله است. ماه حضور است. ماه ارتباط و اتّصال است. مراقبات رجبیّه مراقبات وسیعی است؛ ماهی است که ظرفیت آن با ماههای دیگر تفاوت دارد. از این رو ملاحظه فرمودید که برای هر شبی نمازهایی وجود دارد. تمام شبهای ماه رجب نماز مخصوص دارد. استغفار مستمر ماه رجب؛ دو نوع استغفار وجود دارد که استمرار هم دارد. زیارت رجبیّهی ماه رجب، با زیارت مخصوصه برای این ماه است و برای روزههای ماه رجب همینطور با تعداد، آثار آن نقل شده است. کسی یک روز روزه بگیرد، چه نتیجهای میگیرد، دو روز روزه بگیرد، سه روز روزه بگیرد. برای همهی اینها خطکشی شده است، جدول دادند که آدم بداند که در این دریا کسی وارد بشود، لؤلؤ و مرجانهای فراوانی در اختیار او قرار میگیرد.
نکاتی در مورد دعاهای ماه رجب
ولی دعاهای ماه رجب دعاهای بسیار ویژهای است. دو، سه نکته از این دعاها به ذهن من میآید که با دل پاک با هم مرور بکنیم، شاید إنشاءالله خدا نوری به برکت شما به ما بدهد، از این رکورد، عقبماندگی، نکبت و بیچارگی در این سنین بالا ما را نجات بدهد.
تأکید خداوند بر مأیوس نبودن از رحمت الهی
«وَ ما ذلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزیزٍ»[۲] دست خدا باز است، خود او هم فرموده است که در هر شرایطی هستی حقّ یأس ندارید، طرف شما من هستم. «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ»[۳] ذیل آن خیلی تکاندهنده است. آدم اگر دلی داشته باشد، منفجر میشود. «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً» آنچه میشد خدا برای حصول اطمینان ما تأکید بکند که شکست شما، عقبماندگیهای، روسیاهیهای شما هر چقدر میخواهد باشد، شما به سراغ من بیایید، من همهی آنها را درست میکند. «إِنَّ اللَّهَ» با کلمهی «إنَّ» لفظ جلاله را آورده است؛ هیچ صفتی از صفات خاص را نیاورده است. اسم جامع را برده است. «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ» مستمراً. «الذُّنُوبَ» ذنوب را با الف و لام آورده است، به این اکتفا نکرده است. «جَمیعاً» یعنی اگر غرق در لجن گناه و رذائل هم باشید، اگر خود را به من بدهید، من شما را اصلاح میکنم. بیایید، کوتاهی نکنید، من را دارید، خود را بیکس نبینید. من را دارید. «یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً».
اثر ولایت در مورد عبادات و شئون زندگی ما
در این دعای «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ»[۴] که نقش امام جواد (علیه السّلام) و امام هادی (علیه السّلام) در اصلاح دلها، در شفاعت گنهکاران، در اشتداد نور وجود راهیان خدا معلوم میشود که نقش خاصّی است. به علاوه در این دعا امام عصر (ارواحنا فداه) ما را به حقیقت ولایت که تنها اکسیری است که اگر عبادتهای ما، نُسک ما، برّ ما، خدمت ما، احسان ما در کنار ولایت باشد، اثر دارد و در کنار ولایت نباشد، بیخاصیت است.
امام هادی و امام جواد (علیهم السّلام) آغازگر تجلّی حقیقت ولایت
و در مسئلهی ولایت، این دو امام بزرگوار آغازگر تجلّی حقیقت ولایت بودند و تا زمان امام محمّد تقی (علیه السّلام) هیچ امامی در سنّ کودکی جلوهی کامل خدا نبود. برای اوّلین بار بود که خدا در میان اوصیاء، در میان خلفای بعد از نبی مکرّم اسلام (صلوات الله علیه)، حضرت جواد (علیه السّلام) را در سنّ کودکی مختصّ به این سر کرد و او عقلها را مبهوت کرد، هیچ راهی جز پذیرش امامت او نیست. ما ندیدیم ولی دل ما را برده است، بیچارهی آنها هستیم، آنها چقدر خبیث بودند، چقدر بدبخت بودند، یک چنین وجودی را میدیدند، معجزات او را تماشا میکردند؛ میدیدند که دریای علم او بیساحل است. در مجامع مختلف، مجالس مختلف از وجود نازنین امام محمّد تقی (علیه الصّلاه و السّلام) انواع سؤالها میشد و حضرت همه را مبهوت میکرد. با این حال هم عناد داشتند؛ معاندین، هم افراد بیسعادت از نور امام محمّد تقی (علیه السّلام) آنگونه که باید استفاده نمیکردند. امام هادی (علیه السّلام) هم به شرح ایضاً؛ آن بزرگوار هم در کودکی منصب امامت را دارا شد، پرچم ولایت را به دست گرفت و گویا خدا است؛ اینها خود که نبودند، همینطور که معجزه کار پیغمبر نیست.
پیغمبران مجلای قدرت و ارادهی مطلقهی خدا
لذا هر وقت از پیغمبر خواستند، اینطور نبود معجزه نشان بدهد. معجزه کار خدا است. پیغمبرها مجلای ارادهی خدا بودند. مجلای قدرت مطلقهی خدا بودند. امامان ما هم همینطور بودند. آنچه که اینها معجزه داشتند… منتها خوب اصطلاحاً معجزه را در مورد انبیاء میگویند و در مورد امامان (علیهم السّلام) کرامت نامگذاری میکنند. کرامت برای اینها نبود که اینها اسم اعظم بودند، اینها اسماء الله بودند. اینها آیینهی دارایی خدا بودند.
نماز بیولایت مقابلهی با خدا
لذا خود این دعا توجّه دادن به حقیقت امامت و ولایت، طلبه را با امام زمان خود نزدیکتر میکند. هر چه است، همینجا است، جای دیگر هیچ خبری نیست. «مَنْ أَتَاکُمْ فَقَدْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ فَقَدْ هَلَکَ» دست هر کسی به دامن شما رسید، اهل نجات است و هر کسی وصل نشد، هر چه داشته باشد، هیچ چیزی ندارد. نماز آدم بیولایت مثل شراب است، هیچ فرقی ندارد. با نماز خود هم از خدا دور میشود. کسی پشت به قبله کرده است، مدام نماز میخواند، نماز او نماز نیست، این اخفّ تمثیلات است و الّا کار بالاتر از این حرفها است. نماز بیولایت مقابلهی با خدا است. شیطان سجدههای آنطور کرده بود ولی کنار ولایت سجده نکرد. تمام گذشتههای او معلوم شد که برای او حجاب بوده است و این حجابها اینقدر او را دور کرده بود که اینجا دیگر بروز کرد، ملعون بودن او اینجا بروز کرد «کانَ مِنَ الْکافِرینَ»[۵] کسی کنار ولایت نباشد، پشت سر ولایت نباشد، نماز او هم حجاب است. عین گناهان کبیرهی دیگر او. هیچ عبادتی، هیچ نوع نوری برای او ندارد، چون نور الله از این مجرا به دلها میرسد. «خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ» در این دعای شریف ما خیر القرب را میخواهیم.
رابطهی سجود و ولایت
درجات قربی که خدای متعال زمینهی آن را به بندگان خود داده است که انسان ساجد به مقام قرب میرسد و تصریح قرآن کریم در سورهی مبارکهی علق است، سورهای که سجده دارد. این سجود «فَسَجَدَ الْمَلائِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»[۶] این خضوع، بدون اشراق نور ولایت بر انسان، حال سجود پیش نمیآید. سجود که سر بر خاک گذاشتن نیست. از جهت دارویی یک خاکی برای شما مفید باشد، به نیّت اینکه پیشانی شما با این خاک درمان میشود، مدام این را به خاک بمالید، سجده نیست. بخواهید چیزی را بردارید، خم بشوید، اعضای شما به سمت زمین بیاید، سجده نیست. سجده روح انقیاد است که انسان با همهی وجود، خود را پایین بیاورد. به قدری در تواضع -وضع کردن، مقابل رفع کردن- به قدری خود را پایین میآورد که دیگر از آن پایینتر نیست، سجده این است و ما هر کار میکنیم «مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِکُمْ» احتجاب داریم. خدای متعال اولیای خود را، انبیاء خود را بین ما با خود حجاب قرار داده است که ما نسوزیم و الّا اگر مستقیم بنا بود ما از خدا نور دریافت بکنیم، لحظهای طاقت آن را نداشتیم. لذا سجدهی ما لا محاله است.
احیای دلها به واسطهی امام زمان (علیه السّلام)
آن روح است و روح ما هم جسم حضرت مهدی (ارواحناه فداه) است. تا به آن روح وصل نشویم، مردهایم. مرده اثری ندارد، رشدی ندارد. «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»[۷] این روایت از امام صادق (علیه السّلام) دارد که به وسیلهی حضرت مهدی (علیه السّلام) دلها احیا میشود. قلوب با او احیا میشود. منهای ولایت دل مرده است. آدم مرگ انسانی دارد، حیات حیوانی دارد، حیات نباتی دارد ولی حیات حیوانی او هم با حیوانات دیگر فرق دارد. آدمی است که حیوان است. حیوان تحقیر نمیشود، حیوان توقّع ندارد چیز دیگری بشود. ظرفیت چیز دیگر شدن ندارد. ولی این انسان است که «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[۸] آدم وقتی اصل خود را، روح خود را، جان خود را نداشت، حیوانی است که تفاوت او با حیوانات دیگر این است که نباید حیوان میشد. از خود بیگانه است، خود او حیوان نیست، یک چیز دیگر است ولی حیوان شده است، ضدّ خودش شده است؛ لذا با خود دعوا دارد، تخاصم اهل نار فقط با آنها نیست. «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ»[۹] هر کسی با خود جدال دارد. انسانی که گرفتار تضاد شده است، این در درون خود دارد با خود میجنگد. لذا فرمود: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً»[۱۰]؛
ائمّه (علیهم السّلام) ذکر الله هستند
یکی از مصادیق همین ذکر هم حضرت مهدی (علیه السّلام) است. ائمّه (علیهم السّلام) ذکر الله هستند. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ»[۱۱] روایات آن را ببینید. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» بروید دامن آقای خود را بگیرید. سائل او باشید. هر چه از خدا است، خدا در نزد او قرار داده است. مخزن او است، خزینه او است. هم عَیبَه است، هم خزّان است، هر چه است، همانجا است. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» است. «إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»، «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[۱۲] اینها هم ذکر هستند و خوب آن آیهی کریمهای که «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»[۱۳] دعای خلیفه الله که به انسان آرامش میدهد. اگر آن دعا شفیع نشود، واسطه نشود، آرامشی نیست. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری»[۱۴] این ذکر مصادیقی دارد که ریشه و کانون و معدن آن «إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ»؛
واجبات نردبان قرب به خدا
انسان با اعمال عبودی خود، با تعبّدی که در زندگی دارد هر کاری میکند، یک قدم به سوی خدا نزدیک میشود. فرمود: «مَا أَعْلَمُ مِنْ عَمَلٍ یُقَرِّبُکُمْ إِلَى اللَّهِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ»[۱۵] هیچ چیزی نبود که مقرّب باشد، شما را با خدا نزدیک بکند مگر اینکه شما را مأمور کردیم که آنها را انجام بدهید. تمام واجبات ما نردبان قرب ما به سمت پروردگار متعال است. ولی همهی اینها یکجا نیستند. اینکه در روایت دارد «فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بَرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ … فِی سَبِیلِ اللَّهِ»[۱۶] شما هر کار خوبی انجام بدهید، یک کار خوب بهتری هم اگر بگردید به دست میآورید. هر گوهری از گوهرهای عبادی نصیب شما بشود، گوهر قیمتیتری هم میتوانید پیدا بکنید؛
فضیلت قتل فی سبیل الله
«حَتَّى یُقْتَلَ … فِی سَبِیلِ اللَّهِ» امّا دیگر چیزی برتر از قتل فی سبیل الله نیست، آن دیگر قلّه است. این قتل فی سبیل الله اختصاص به جبهه ندارد. این آدم «مُوتُوا قَبْلَ أَنْ تَمُوتُوا» اگر بتوانید هوای خود را قربانی بکنید، نفس تعلّقات خود را ذبح بکنید، این جهاد اکبر است. خود شما حجاب هستید. میتوانید خود را کنار بزنید. این شهود با آن شهادت در میدان رزم قابل مقایسه نیست. آن که در مورد رزمندگان ما، مقتولین فی سبیل الله است، حدس و حسن ظن ما این است که اینها در تمام جبههها حضور دارند، هم در جهاد اکبر، هم در جهاد اوسط، هم در جهاد اصغر و اگر آن دو جبهه در وجود آنها باز نشده باشد، جهاد اصغر جای آن اصغر است، پایینتر است، جایگاه قتل فی سبیل الله بالا است.
اهمّیّت جهاد اخلاقی
ولی یک بالای دیگری هم وجود دارد، جهاد اوسط و جهاد اکبر. جهاد اخلاقی مهمتر از رفتن به جبهه است. واقعاً مهم است. آن وقت جهاد با اصل وجود خود که خود را به کلّی کنار بگذاریم به شهود برسیم.
مشهود بودن خدا
«أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ»[۱۷] مشهود ما خدا بشود، نه معلوم ما خدا بشود. شهید در اینجا به معنی مشهود است. منتها «عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ» مشهودی نیست که شما بالا باشید، او پایین باشد، لذا با «عَلی» آورده است. خدا مشهود است، ما محجوب هستیم؛ نه اینکه خدا غایب است، خدا حاضر است. امام زمان (صلوات الله علیه) جلوهی خدا است، حاضر است، آقای ما در مجلس ما تشریف دارند ولی من بدبخت در زندان نفس خود هستم. نتوانستم این دیوار را بردارم، نتوانستم این در را باز بکنم. از شهود وجود مبارک او محروم هستم.
خیر قرب در محبّت به اهل بیت (علیهم السّلام)
لذا اگر کسی بخواهد به خیر قُرَب برسد، باید عاشق امام زمان (صلوات الله علیه) بشود، باید عاشق امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) بشود. تنها اکسیری که آدم را آب میکند، ذوب میکند، طلبکاری را از آدم میگیرد، توقّع را از آدم میگیرد، عشق به اینها است. خیر قرب از طریق امام جواد (علیه السّلام) است، دلبری او بالا است. دلبری امام هادی (علیه السّلام) بالا است.
توجّه بیشتر در ماه رجب به اهل بیت (علیهم السّلام)
یکی این نکته است که توجّه ما در این ماه به حضرات ائمّه معصومین علیهم السّلام بیشتر از ماههای دیگر باشد. به مادر ایشان و به خود آنها. ولایت است دیگر. حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم ولایت دارند.
ولایت حضرت زینب (سلام الله علیها)
و با اطمینان عرض میکنم حضرت زینب (سلام الله علیها) ولایت دارند. «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ»[۱۸] این علم، علم حصولی نیست، علم کتابی نیست، علم ذهنی نیست، علم وجودی است. کسی که تمام وسائط را طی کرده باشد و مستقیم از خدا علم بگیرد، یعنی از خدا وجود میگیرد، وجود ولایی است. قدرت تصرّف در کائنات را دارد. لذا حضرت زینب (سلام الله علیها) جزء آن کسانی است که (آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند) اگر بیبی ما هم یک نگاهی به جمع ما بکند، همهی ما اولیاءالله خواهیم شد.
تعریف خیر قرب
این خیر قرب این است که به کلّی ما، ما نباشیم. هیچ کجا ما، ما نباشیم. ببینیم اگر کاری میکنیم، دوست داریم از ما تعریف بکنند؛ کار میکنیم، دوست داریم، از ما انتقاد نکنند. اینها حجاب است. هنوز عاشق نیستیم. در راه معشوق همه چیز برای عاشق شیرین است. اصلاً به خود فکر نمیکند. تا کارهای خوب ما، ارتباط با نفس خبیث من دارد، فکر میکنم شما باید بیایید اینجا بنشینید من حرف بزنم و شما گوش بکنید و اگر نیامدید گلهمند بشوم. خدا میداند دلیل بر این است که گرفتاری نفسانی دارم. امّا اگر نه دوست دارم همهی ما روضه بخوانیم، گریه بکنیم، نه به خاطر من، یک کسی دیگر هم بیاید برای من فرق نمیکند. آن چیزی که برای من مهم است، این است که معشوق من مطرح بشود. همه به او وصل بشوند، او بزرگ بشود . «وَ رَبَّکَ فَکَبِّر»[۱۹] اگر آن شد، توقّعات از بین رفت.
نصیحت شیخ حسنعلی نخودکی به ملّا علی همدانی
این لفظ مرنج و مرنجان که مرحوم آقا شیخ حسنعلی نخودکی رضوان خدا بر او باد به مرحوم آخوند ملّا علی همدانی داد، نگفت یعنی در وجود او تصرّف کرد، او شد مرنج و مرنجان. آدم تا عاشق نشود، میرنجد. طبیعی است عاقل میرنجد، آدم عقل دارد، مصلحتسنج است، منافع را با مضارّ خود میسنجد. هر کجا به نفع او نبود خوب معلوم است ناراحت میشود میرنجد. امّا اگر انسان به آنجا رسید دیگر خاری در وجودش نمیخلد. راحت است. به او ناسزا بگویند یا تعریف او را بکنند. آقای بهشتی رضوان خدا بر ایشان باد وقتی مظلوم شد و شما نبودید به یاد ندارید، کودک بودید، ما لمس میکردیم. خود من در بعضی از منبرهای خود از آقای بهشتی دفاع میکردم، آن کسانی که پای منبر من بودند، طاقت آن را نداشتند. دیگر کسانی که پای منبر هستند مؤمنین هستند؛ دل اینها هم نسبت به آقای بهشتی چرکین شده بود. آقای بهشتی وارد مدرسهای شدند، بچّههای مدرسه مرگ بر بهشتی در حضور خود او گفتند و این سیّد نازنین لبخند میزد و میگفت: درود بر شما. آنها میگفتند: مرگ بر بهشتی، آقای بهشتی میفرمودند: درود بر شما. و چون فضا اینطور بود، به خدمت امام رفته بود، عذرخواهی بکند و بگوید: اجازه بدهید، دیگر زمینه برای خدمت ما نیست. ما خود را کنار بکشیم. قبل از آن که آقای بهشتی چیزی بگوید، امام فرموده بودند: آقای بهشتی میبینی اینقدر میگویند: ما منتظر هستیم، زنده باد، جانم فدای رهبر. اگر به جای همهی این محبّتها به من ناسزا بگویند، برای من فرق نمیکند.
رهایی مطلق از همهی تعلّقات، خیر قرب انسان
این آن چیزی است که آدم به خیر قرب میرسد، رهایی مطلق از همهی تعلّقات. آدم تا یک رشتهای به این نفس آدم را متّصل کرده است آدم از خود در رنج است. رنج آدم که بیرونی نیست، همهی اینها به خود ما برمیگردد. نه خوشی در بیرون است، شما در کنار دریا بروید، اگر خوشی پیدا کردید. در ویلا بنشینید، در باغ بروید خوشی که بیرون نیست. افرادی هستند، در زندان هستند خوش هستند. افرادی هستند در همهی امکانات ناخوش هستند. خوشی به درون آدم بستگی دارد و تا این درون را رها نکنیم، این کبوتر جان را از این قفس آزاد نکنیم، ما همیشه گرفتار هستیم، مغموم هستیم، مهموم هستیم، محزون هستیم، در دنیا هم همینطور است.
خیر قرب در وجود اهل بیت (علیهم السّلام)
«الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ»[۲۰] این ذکر الله، همان ولایت است. یک لنگر میخواهد تا آرام بگیرد و لنگر آن ولایت است. لذا خیر قرب در وجود نازنین حضرات معصومین (علیهم السّلام) است رمز آن هم این است که آنها جلوهی خدا هستند. خدا در هر کوهی تجلّی کرد، آن کوه رفت. وقتی نباشد، دیگر چیزی نیست. آدم وقتی وجود دارد، خودی نشان میدهد، دعوت به خود میکند. حبّ و بغض دارد. ولی وقتی کوه وجود او داغون شد، متلاشی شد، رفته است، دیگر چیزی نمیماند.
اثرات محبّت به اهل بیت (علیهم السّلام)
اگر کسی مبتلا به محبّت ائمّه (علیهم السّلام) شد، مبتلا که میگویم درست میگویم؛ اگر محبّت اهل بیت (علیهم السّلام) بلای جان او شد، بلاکش اهل بیت (علیهم السّلام) شد دیگر راحت است. رشید هجری را به دار کشیده بودند، او را مصلوب کرده بودند. دست و پای او را بریده بودند. دختر او دید؛ بسیار ناراحت شد، جلو رفت گفت: پدر! رشید به دختر خود فرمود: دخترم جمعیت فشار بیاورند، یک مختصر فشار به آدم بیاید درد من در این حد است. چرا؟ برای اینکه دل او در جای دیگر بود. «وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ»[۲۱] مگر بانوان با دیدن حضرت یوسف… آن وقت یوسف کجا جمال علی (علیه السّلام) کجا؟ این کسی که دل خود را به امیر المؤمنین (علیه السّلام) داده است، هیچ وقت دل او پیش خودش نیست. خوب علی این دل را اداره میکند. کسی در آنجا نیست. «أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرَبِ»[۲۲]؛
عظمت شخصیت آقای سیبویه
خدا آقای سیبویه را رحمت بکند، جزء منبریهایی بود که هیچ حسد نداشت، ما در او هیچ حسد آخوندی ندیدیم. خیلی راحت بود، خیلی آزاد بود. آقای رنجبریان میدانند و دوستان دیگر هم میدانند؛ گاهی در روضههای ما میآمد، این بلندگو را در دست خود میگرفت، عمامهی خود را زمین میگذاشت، چاووشی میکرد، بعد میآمد مقابل ما مینشست. پیرمرد عالمی داشت. هیچ انانیّتی نداشت. ما در خدمت آقای بهجت بودیم و ایشان منبر رفت. آقای سبویه گفت: آقای بهجت عموی من را میشناخت. بعد برای آقای بهجت آن را هم میخواهند. آدم خوش سلیقه و خوش ذوقی بود. میگفت: عموی من در خواب حضرت حجت را دیده بود؛ امام زمان (علیه السّلام) فرموده بودند که: فرج من را از خدا بخواهید و او را به عمّهی من زینب (سلام الله علیها) قسم بدهید و اینطور که میگویند: حضرت مهدی جان همهی ما به قربان او، مخدوم ما، مولای ما، رئیس ما، سرپرست ما، تکیه گاه ما، طبیب ما، جان ما، جانان ما، دنیا و آخرت ما، امام زمان ما (علیه السّلام) است. مصایبی از کربلا بر دل ایشان سنگینی میکند تا آنجایی که من فی الجمله در ذهنم میآید یکی روضهی حضرت علی اصغر (علیه السّلام) است، گویا خیلی این مصیب برای حضرت مهدی (علیه السّلام) سنگین است. یکی برای حضرت اباالفضل است. ولی چیزی که از خود ایشان سؤال شده است که کدام مصیبت شما را میگریاند؟ گفتند: اسیری عمهی من.
(روضهخوانی)
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی ابراهیم، آیه ۲۰ و سورهی فاطر، آیه ۱۷٫
[۳]– سورهی زمر، آیه ۵۳٫
[۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۵۰، ص ۱۴٫
[۵]– سورهی بقره، آیه ۳۴ و سورهی ص، آیه ۷۴٫
[۶]– سورهی حجر، آیه ۳۰ و سورهی ص ۷۳٫
[۷]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۸، ص ۲۶۷٫
[۸]– سورهی اعراف، آیه ۱۷۹٫
[۹]– سورهی آل عمران، آیه ۳۰٫
[۱۰]– سورهی طه، آیه ۱۲۳٫
[۱۱]– سورهی انبیاء، آیه ۷٫
[۱۲]– سورهی رعد، آیه ۲۸٫
[۱۳]– سورهی توبه، آیه ۱۰۳٫
[۱۴]– سورهی طه، آیه ۱۲۳٫
[۱۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲۰، ص ۱۲۶٫
[۱۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۳۴۸٫
[۱۷]– سورهی فصلت، آیه ۵۳٫
[۱۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۵، ص ۱۶۴٫
[۱۹]– سورهی مدثّر، آیه ۳٫
[۲۰]– سورهی رعد، آیه ۲۸٫
[۲۱]– سورهی یوسف، آیه ۳۱٫
[۲۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۵، ص ۳۹۴٫
پاسخ دهید