«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبیبِنا حَبِیبَنَا شَفِیع ذُنُوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الحُجَّه مَوْلَانَا بَقیَّهَ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ صُحْبَتَهُ وَ دَعَائُهُ خَیْرُهُ وَ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

Sadighi-13951102-HozeElmiye-ThaqalainSite (1)

نیایش حضرت سجّاد (علیه السّلام) در طلب فرجام نیک

«وَ إِذَا انْقَضَتْ أَیَّامُ حَیَاتِنَا وَ تَصَرَّمَتْ مُدَدُ أَعْمَارِنَا وَ اسْتَحْضَرَتْنَا دَعْوَتُکَ الَّتِی لَا بُدَّ مِنْهَا وَ مِنْ‏ إِجَابَتِهَا فَصَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ِ وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَهُ أَعْمَالِنَا تَوْبَهً مَقْبُولَهً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَى ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ وَ لَا مَعْصِیَهٍ اقْتَرَفْنَاهَا».[۲] درخواست وجود نازنین امام سجّاد (علیه السّلام) از معبود متعال این است که اگر عمر ما منقضی شد و لحظه لحظه‌ی عمر ما، این زمان سیّال که آرام آرام عمر ما را تشکیل می‌داد از دست ما رفت، دست از عمر شستیم و به پایان کار رسیدیم آخرین چیزی که ملائکه از ما احصاء کردند، تمام لحظات ما، ساعات ما، ایّام عمر ما شمارش شده است و تمام کارهای ما جدولی دارد که در این جداول حساب مشخّص است. ما چه تعداد نماز خواندیم احصاء شده است، مستحبّات ما احصاء شده است، (معاذ الله) معاصی ما هم احصاء شده است آن هم کدام معصیّت و چند تا است، همه مشخّص است. هم خیر ما در محضر خدا و نویسندگان نامه‌ی عمل ما معدود است، شمارش شده است و هم شرور ما، گناهان ما. ریز و درشت آن از هر معصیّتی، این‌که هر کسی در عمر خود، چند بار خود را آلوده کرده است همه‌ی این‌ها محفوظ است و این تعبیر هشدار دهنده‌ای است. آخرین چیزی که کتبه‌ی اعمال ما از ما احصاء می‌کنند توبه‌ی مقبوله باشد.

Sadighi-13951102-HozeElmiye-ThaqalainSite (2)

این‌جا یک نکته‌ای به نظر می‌رسد و إن‌شاءالله مفید است که عرض کنیم و آن این است که اعمال ما اعراض وجودی ما است. این‌که در نهج البلاغه عبارتی از حضرت امیر (علیه السّلام) به محضر شریف شما تقدیم شد که «أَیُّ الْجَدِیدَیْنِ‏ ظَعَنُوا فِیهِ‏ کَانَ‏ عَلَیْهِمْ سَرْمَدا»[۳] ظعن به معنی سفر است. سفر آدم به آن‌جا که می‌رسد در هر روزی یا شبی که کار او به اتمام برسد بعد از آن روز جدیدی نخواهد بود. آخرین روزی است که برای او سرمدی می‌شود، در همان روز می‌ماند و اگر شبی از دنیا رفته باشد این آخرین شب آخرین ضعفی است که در این ظرف مانده است، دیگر بعدی نداشته است. «أَیُّ الْجَدِیدَیْنِ‏ ظَعَنُوا فِیهِ‏ کَانَ‏ عَلَیْهِمْ سَرْمَدا».

Sadighi-13951102-HozeElmiye-ThaqalainSite (8)

حقیقت وجود انسان هنگام مرگ بروز می‌کند

شارعین نهج البلاغه به خصوص ابن میثم بحرانی (رحمت الله علیه) که جزء حکما است می‌گویند اعمال و رفتار انسان اعراض وجودی است، ولی گوهر ساز است. ما گوهر وجود خود را در طول عمر می‌سازیم. ما شکل و شمایل را خود برای خود درست می‌کنیم. آنچه که در این‌جا معنا و باطن است در عالم آخرت ظاهر و صورت ما است. لذا کارها می‌آید و می‌رود، متصرّم است، در متن زمان قرار می‌گیرد ولی حاصل کار در جان می‌نشیند. اگر آن کار مبدأیی داشت یا مقصدی داشت که در گوهر وجود ما اثر داشت، وجود ما را رنگ کرد آن دیگر ماندگار می‌شود و آخرین لحظات حیات انسان بروز حقیقت وجودی او است.

Sadighi-13951102-HozeElmiye-ThaqalainSite (12)

اثرات گناه در لحظات آخر عمر

انسان باید از همه‌ی گناهان پرهیز کند، خود را با هیچ معصیّتی آشنا نکند، زیرا که در معرض خطر است. گاهی گناه می‌آید و می‌رود. گاهی می‌آید و می‌ماند، دیگر نمی‌رود. بعضی گناهان از سطح وجود انسان ناشی می‌شود. با یک طوفانی می‌آید و با یک طوفانی می‌رود. ولی مبدأ بعضی گناهان در وجود آدمی عمیق است و این مهمانی است که می‌ماند و نمی‌رود. اگر گناهی یک طبیعتی برای انسان ایجاد کرد، در وجود ما با گناه یک حقیقتی حاصل شد، در آخرین لحظات که عوارض وجودی انسان می‌ریزد و غشاء آن از بین می‌رود و گوهر خود را می‌بیند با امر خطرناک و وحشتناکی مواجه می‌شود.

گاهی عرض کردیم این کتاب «منازل الآخره» مرحوم محدّث قمی را هر طلبه باید در روزهای اوّل طلبگی یک دور بخواند. آن‌جا هم روایات است و هم یک سیری است. از این منزل‌هایی که ما بعد از مرگ در پیش داریم اطّلاع پیدا کنیم که وقتی مردیم چه سیری داریم. اوّل منزل ما کجا است، منزل دوم کجا است، منزل سوم کجا است و لوازم این منزل‌ها چیست، خطرات این منزل‌ها کدام است. نمی‌شود از کنار این‌ها رد شد. مرگ جدّی و قطعی است و منازل بعد از مرگ هم جزء امور حتمی است و حتماً باید از پیش چاره‌ای برای آن منزل‌ها تدارک دید.

Sadighi-13951102-HozeElmiye-ThaqalainSite (7)

داستان حمّام مُنجاب و پایان تلخ شهوت رانی با نقلی از مرحوم محدّث قمی

داستانی را مرحوم محدّث قمی نقل می‌کند که یک جوان بوالهوسی جلوی خانه یا حاشیه‌ی کوچه یا خیابانی ایستاده بود. خانم جوانی هم قصد حمّام داشت و در موقع عبور به این جوان برخورد. راه حمّام را گم کرده بود، گفت حمّام مُنجاب کجا است؟ او هم وسوسه شد و عوض این‌که او را به حمّام هدایت کند منزل خود را به عنوان حمّام به او نشان داد. وقتی وارد منزل شد در را بست. این زن هم کیاست داشت، عقل داشت دید گیر افتاده است و از این جوان خواست که برو چیزهایی را بخر بیاور، من بنا بود به حمّام بروم و نرفتم، نیاز به آرایش دارم. برو چیزهایی را بخر و بیاور تا من خود را درست کنم و تو بیشتر به مقاصد خود برسی. او هم خام شد و رفت. همین که از منزل بیرون شد خانم هم خود را نجات داد. این برگشت و دید شکار او از دست رفته است و این‌جا بود که این سوز و گداز و آرزوی هوس در وجود او مانده بود.

      «یا رُبَّ قائِلهً یوما و قد لقیت‏                         أینَ‏ الطرَّیق‏ إلى‏ حَمّامٍ‏ مُنجاب»[۴]

این شعر را همین‌طور می‌گفت. موقع جان دادن هم به جای این‌که شهادتین را بگوید همین شعر را می‌خواند!

Sadighi-13951102-HozeElmiye-ThaqalainSite (11)

ریشه‌های گناه در وجود انسان

آخرین حرف‌هایی که آدم در موقع زندگی به زبان می‌آورد گوهر وجودی انسان را نشان می‌دهد. لذا ابتدای گناه یک حرکت فیزیکی است. ولی اگر از عمق وجود انسان خواستی منبعث شود یا بعد از انجام در عمق وجود انسان مستقر شود این دیگر مستودع نیست. بیاید و برود نیست، می‌آید و در وجود انسان می‌ماند. این خطرناک است و انسان همین وجود ناری را با خود همراه دارد. لذا به محض مردن می‌بیند گودالی از جهنّم است و همانی بود که خود او برای خود کنده بود.

 حواس ما باید جمع باشد تن به گناه ندهیم. خطر گناه برای ما ملموس و محسوس نیست. گاهی این عرض، این کید تبدیل به گوهر وجود آدمی می‌شود و در وجود انسان مستقر می‌شود و موقع مرگ که «فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ»[۵] خود را نشان می‌دهد.

Sadighi-13951102-HozeElmiye-ThaqalainSite (6)

دعوت و احضار از جانب حق قطعی است

 امام سجّاد (علیه السّلام) که لسان الله است، مرآه حق است، وجود نازنین او برای ما آدرس خدا است، آسیب‌ها را به ما نشان می‌دهد در این دعا به لطافتی تکیه کرده است که پروردگارا اگر من احضار شدم «وَ اسْتَحْضَرَتْنَا»[۶] اگر این دعوت و احضار از جانب خدا قطعی است، که خدا نوشته است «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ»[۷] و هم از این طرف اجابت قطعی است «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقیکُمْ»[۸] هم از آن طرف تردیدی در احضار نیست، از این طرف «لَهُ دَعْوَهُ الْحَقَّ»[۹] اجابت دعوت حق…

 می‌گویند فلانی داعی حق را لبیّک گفت. هم لبیک گفتن همه قطعی است، هیچ کسی نمی‌تواند جلوی حضرت عزرائیل تعلّلی داشته باشد. به محض این‌‌که آمد دست‌ها بالا است، همه تسلیم هستند.

Sadighi-13951102-HozeElmiye-ThaqalainSite (10)

تجلّی قهّاریّت خداوند هنگام مرگ

آقای هاشمی یک تیم حفاظتی خیلی قوی داشت، تیم پزشکی خیلی قوی داشت، دستگاه‌هایی او را کنترل می‌کردند ولی هیچ کسی نتوانست به داد او برسد، تنهای تنها جان داد. لحظه‌ی مرگ لحظه‌ی ذلّت آدم است. تجلّی قهّاریّت خدا است. «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»[۱۰] لذا حالت احتضار رقّت بار است. هیچ کسی نمی‌تواند به داد آدم برسد. آدم تنهای تنها است. نه طبیبی، نه دوستی، نه فامیلی، هیچ کسی به داد آدم نمی‌رسد. هم استحضار قطعی است، هم لبیک گفتن جدّی است. ولی از خدا بخواهیم طوری زندگی کنیم که که آن آخرین لحظه…، نه این‌که عاقبت بخیری به این است که در آن وقت توبه نصیب ما شود نه، مقدّمات زندگی ما طوری باشد که پایان آن به توبه ختم شود.

آن چیزی که اثر دارد گوهر وجود آدمی است. یک گناه «به ما هو» یک گناه است، همه‌ی وجود آدم نیست. ولی ما باید وجودی از خود بسازیم که وقتی به آن‌جا می‌رسیم ببینیم که شجره‌ی وجود ما چه میوه‌ی شیرینی داده است. این توبه میوه‌ و گوهری است که ما از خود در طول این مدّت ساخته‌ایم.

Sadighi-13951102-HozeElmiye-ThaqalainSite (5)

اهمیّت محاسبه‌ی نفس و مراقبه

  این‌جا است که نقش مراقبه به معنی اعم کلمه که شامل مشارطه و مراقبه و محاسبه و معاتبه می‌شود نقش خود را نشان می‌دهد و در یک جمله غافل نبودن و با اهل غفلت نشست و برخاست نداشتن. حواس آدم باشد که دارد خود را برای مرگ می‌سازد، امّا چه می‌سازد؟ یک چیزی می‌سازد که آخر آن توبه است یا چیزی می‌سازد که مانند آن جوان «أین‏ الطریق‏ إلى‏ حمّام‏ منجاب»[۱۱] است.

این گرایش‌ها و این تمایلات ما و این رفتارهایی که برای ما میل می‌سازد مبدأ میل برای ما ایجاد می‌کند آرام آرام ما را به یک جایی می‌برد که در لحظه‌ی آخر خود را نشان می‌دهیم که به چه صورتی هستیم، چه خواستی داریم و چه سیرتی و حقیقتی از خود ساختیم.

Sadighi-13951102-HozeElmiye-ThaqalainSite (4)

تأثیر اعمال و رفتار در وجود انسان

  گوهر انسان حاصل علم و عمل انسان است ولی اثری که عمل در حقیقت وجودی ما گذاشته است مهم است که اگر در خطّ مستقیم شرع انور و ولای آل بیت عصمت و طهارت توانستیم استقامت کنیم «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَهِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً»[۱۲]، اگر اهل غفلت بودیم گاهی یک گناه ما را پرت می‌کند و این یک گناه نیست، یک انفجاری است که در وجود ما حاصل می‌شود و گوهر وجود ما را می‌سوزاند و باقی را خاکستر می‌کند. لذا حواس ما باید جمع باشد که عمل اثر دارد، عمل ریشه دارد. هم به اعتبار آن ریشه، هم به اعتبار آن اثر وجود ما را و گوهر وجود ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و هنگام مرگ بروز می‌کند و آن حالت آخر عَرَض نیست، یک نمود و تبلوری از گوهر وجود ما است. لذا حضرت سجّاد (علیه السّلام) از خدای متعال خواسته است که آخرین مرحله‌ی عمر ما، آخرین آن توقّف ما در این عالم ایستگاه توبه باشد که بعد از آن هم هیچ گناهی از ما نوشته نشود که روز قیامت ما را به خاطر آن گناه متوقّف کنند.

Sadighi-13951102-HozeElmiye-ThaqalainSite (3)

(روضه خوانی)


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– الصحیفه السّجادیه، ص ۶۲٫

[۳]– نهج البلاغه، ص ۳۳۹٫

[۴]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، ج ‏۴، ص ۳۸۵٫

[۵]– سوره‌ی ق، آیه ۲۲٫

[۶]– الصحیفه السجادیه، ص ۶۲٫

[۷]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۸۵؛ سوره‌ی انبیاء، آیه ۳۵٫

[۸]– سوره‌ی جمعه، آیه ۸٫

[۹]– سوره‌ی رعد، آیه ۱۴٫

[۱۰]– سوره‌ی غافر، آیه ۱۶٫

[۱۱]– ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید السّاجدین، ج ‏۴، ص ۳۸۵٫

[۱۲]– سوره‌ی جن، آیه ۱۶٫