جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۱:۳۰ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ دُعَائَهُ وَ خَیْرَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِم أَجْمَعِین».
محاسبهی اعمال توسّط انسان
دعای هشتم صحیفهی سجّادیّه مثل همهی دعاها کانون نور است، چشمهی صفا و انس با پروردگار متعال است. امام زین العابدین (علیه السّلام) بعد از توصیف ذات ربوبی با سه صفت، سه درخواست داشتند و در کنار سه مسئلت و سه درخواست، راجع به فراغت هم خواهش جداگانهای از خدای متعال کردند.
همهی اینها را مقدّمه قرار دادند برای این نکته که «فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَهُ أَعْمَالِنَا تَوْبَهً مَقْبُولَهً لَا تُوقِفُنَا بَعْدَهَا عَلَى ذَنْبٍ اجْتَرَحْنَاهُ وَ لَا مَعْصِیَهٍ اقْتَرَفْنَاهَا»،[۲] معبودا، پایان آنچه که نویسندگان اعمال بر ما احصاء میکنند… اینها شمارشگران هستند و همهی کارهای ما احصاء میشود. چه تعداد حسنات داریم و معاذ الله چه مقدار سیّئات داریم، اینها برای ملائکهای که مأموریّت مراقبت از اعمال ما را دارند شمارش شده است، احصاء شده است.
لذا خوب است که خود ما هم محاسبهای داشته باشیم. «وَ کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ».[۳] خدا عالم را عالم حساب قرار داده، عالم عالمِ عدد است، عالم ریاضی است. خوب است ما هم دقیق باشیم، بدانیم چند کار انجام میدهیم. این بیحساب بودن برای انسان آفت دارد، آسیب دارد. «وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ».[۴]
استفاده از فرصتهای زندگی
مراقبه در اخلاق یکی همین است که انسان مالک اوقات خود باشد و از این فرصتهایی که خدا در اختیار او قرار داده حاصل داشته باشد. چقدر بذر پاشیدیم؟ چقدر نهال غرس کردیم؟ چقدر از این بذرها و نهالها عاید داریم؟ چقدر از زمین عمر ما کویر بوده است؟ چقدر از آن گرفتار خشکسالی شده است؟ چقدر سوخته است؟ چقدر از آن ضایع شده است؟
«حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»[۵] که علاوه بر حضرت موسی بن جعفر (علیه السّلام) مورد توصیهی امامان ما است… فرمود: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ کُلَّ یَوْمٍ»،[۶] حداقل صبح و شام باید انسان مروری به برنامهی خود، به روز و روزگار خود داشته باشد، جمعبندی کند. یک نظر کلّی است، یک نظر حسابگرانه است، باید احصاء کرد.
این توصیهای که شد، دوستان برای مطالعه اخلاقاً خود را ساعاتی متعهّد بدانند، این کمک میکند به آنچه ملائکه با شما انجام میدهند… خود شما هم به حساب خود برسید. انسان خود را رها و بیقید بداند، آزاد بداند، این مطابق طبع مسئولیّت گریز انسان است. بشر علاقه دارد تنبلی کند، چون قانون نظم است قانونمندی کار سختی است، ولی آنهایی که اهل الله بودند هیچ جا نمیخواستند آزاد باشند. در همهی کارها برنامه داشتند، برنامهی خود را به امضای بزرگی میرساندند. وقتی هم میخواستند برنامهی خود را اجرا کنند اجازه میگرفتند که اعلان کنند صد درصد بنده هستند، فرمانبر هستند.
معصوم بودن ملائکه
ملائکه هم همینطور هستند، «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ».[۷] در این آیهی کریمه تخلیه مقدّم بر تحلیه ذکر شده است، «لا یَعْصُونَ اللَّهَ»، فرشتگان اهل خلاف نیستند، اهل معصیت نیستند. «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ»، تمام کارهای ملائکه مأموریّت است، یعنی هیچجا مطلقاً اعمال سلیقه و ذوق شخصی ندارند، دائماً از خدا امر دریافت میکنند و مستمرّاً اجرای امر میکنند.
معنای بندگی
بنده یعنی این. بنده یعنی کسی که مالک خود نیست، مالک وقت خود نیست. خودم و اوقات من مالک دارد، بر حسب رضای مالک اولویّتبندی میکنم ببینم در روز چند کار میتوانم برای مولای خود انجام دهم، چند دستور میتوانم اجرا کنم، چند مورد فرمان میبرم. این را فرهنگ کنیم، خود را آزاد نبینیم. نظم و قانونمندی اخلاقی، قانونمندی اجتماعی، قانونمندی سیاسی و قانونمندی معرفتی و عرفانی. همهی کارهای ما چهارچوب داشته باشد، نظم داشته باشد و همیشه هم بیلان در دست ما باشد، بتوانیم آمار بدهیم. من امسال چند مرتبه به جمکران رفتم؟ امسال چند مرتبه نماز شب خواندم؟ امسال چند مرتبه نماز شب را از دست دادم؟ انسان پیش خودش حضور داشته باشد، از خودش غایب نباشد، از زندگی خود پنهان نباشد، همه چیز در ویترین ذهن او حضور داشته باشد. همین که مراجعه میکند بفهمد ضایعات او چقدر بوده، خسارات او چه مقدار بوده، جبران کسریهای او تا چه مقدار تأمین شده، چه مقدار جا مانده است. چند نماز قضا داریم؟ چقدر بدهی داریم؟ خدای ناخواسته امسال چقدر نیش زبان برای ما پیش آمده بود؟
گناهان اعضاء و جوارح انسان
مرحوم میرزا جواد آقای ملکی (سلام الله علیه) در کتاب شریف لقاء الله میفرمایند که مراقبه منحصر به برنامهریزی برای آینده نیست، بلکه آیندهی ما ارتباط با گذشتهی ما دارد. میگویند نسبت به گذشتهی خود باید جدولی داشته باشیم. از باب مثال میفرمایند: ببینیم در یک سال گذشته چشم ما در چه مسیری به کار گرفته شده، احصاء کنیم چشم ما چند مرتبه گناه کرده است. ایشان اینجا هشت نوع گناه برای چشم میآورد.
مرحوم فیض (اعلی الله مقامه) در محجه البیضاء ۲۴ نوع گناه، ۲۴ نوع تولید بد برای زبان نام میبرند. افراد بعدی میگویند زبان بیش از ۳۰ مورد تولید بد میتواند داشته باشد. انسان بتواند احصاء کند چند نوع خطر چشم را تهدید میکند، گوش را تهدید میکند، زبان را تهدید میکند، این نظم است. «وَ نَظْمِ أَمْرِکُم». زندگی ریاضی است، زندگی حساب شدهی انسان یعنی همین که همه چیز او براساس برنامه است، براساس عدد است، براساس محاسبات دقیق است.
یاری رساندن به انسان در مسیر حق
اگر انسان چنین شد دربست در اختیار خدا قرار میگیرد. خدا فرمود: بیایی ما تو را میپذیریم، نمیآیی. «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ».[۸] شما مجاهده را شروع کنید، وارد مسیر شوید، وارد مسیر نظم شوید. هر مأموری در هر ادارهای مسئولیّتهای احصاء شدهای دارد، ما در مأموریّت الهی خود چند مسئولیّت داریم؟ چقدر بدهی داریم؟ خدا چه رسالتهایی به دوش ما گذاشته است؟ طلبهی ما چه اقتضائاتی دارد؟ چند نوع کار به عهدهی طلبه است؟ ما از اعداد اینها خبر نداریم و آمادگی برای تَعداد هم نداریم.
مشخّص بودن حساب همه چیز نزد خدا
امّا در پیشگاه حضرت حق همه چیز احصاء شده است، عدد روزهایی که ما بنا است در این عالم باشیم خدا به عدد مشخّص فرموده است، اینکه هر کدام از ما چند روز در این عالم هستیم. عدد نفسهای ما پیش خدا مشخّص است، اینکه چه تعداد نفس میکشیم. عدد پلک چشم ما…
کلام امیر المؤمنین (علیه السّلام)
حضرت امیر (علیه السّلام) در نهج البلاغه دارد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ».[۹] الحاظ جمع لحظه است، همان لحظات است، «رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ وَ سَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَ شَهَوَاتِ الْجَنَان»، تمایلات باطنی. ما چند نوع میل حیوانی داریم؟ گرایشهای طبیعی و مادی داریم؟ این رمزات الحاظ، سقطات الفاظ، شهوات جنان، «وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ». اینها آسیبهایی است که حضرت امیر (علیه السّلام) به صورت کلّی نمیگوید، همین لحظهها که چشم باز میکنیم و میبندیم حساب دارد. ما در روز چند چیز میبینیم؟ کدام برای ما مانده است؟ کدام برای ما آتش بوده است؟ کدام از دست ما رفته است چیزی عاید ما نشده است؟
رمزات الحاظ حساب دارد. سقطات الفاظ، ما همینطور صحبت میکنیم، چند کلمه صحبت کردیم؟ در تلفنها کلمات مشخّص است، چه میشود که خود ما هم بدانیم چقدر صحبت میکنیم؟ عمر ما سرمایهی ما است، انسان برای سرمایهی خود حساب باز نکند ناحسابی است، ضایعات به بار میآورد، عمر او از بین میرود، سرمایهی او از بین میرود، چیزی برای او نمیماند.
احصاء شدن اعمال انسان
این است که عبارت حضرت سجّاد (علیه السّلام) «وَ اجْعَلْ خِتَامَ مَا تُحْصِی عَلَیْنَا کَتَبَهُ أَعْمَالِنَا»…[۱۰] معلوم میشود که رمزات الحاظ، سقطات الحاظ، شهوات قلب ما را احصاء میکنند. چند مورد دل ما رفت؟ در جلسهای که نشستهایم یا نمازی که میخوانیم یک مرتبه دل ما میرود، این شهوات جنان را مینویسند. موقع نماز یک مرتبه چیزی یا کسی رفت و آمد میکند، شکلی به وجود آمد، چشم ما… این رمزات الحاظ را مینویسند، همه چیز احصاء شده است، تحت محاسبات ریاضی است. اینجا است که کار برای انسان سخت میشود، مسئولیّت سنگین میشود. اگر یک طلبه خودیابی نداشته باشد و نتواند کارهای خود را احصاء کند، رسالتهای خود و مسئولیّتهای خود را احصاء کند، معاذ الله اشتباهات خود را احصاء کند، تا چه زمانی، چقدر میخواهیم اشتباه کنیم؟ چقدر میخواهیم خلاف داشته باشیم؟ اینها مسائل عمده است.
ذکر مصیبت امام حسین (علیه السّلام)
بعضی بزرگان ما مثل مرحوم میرزای قمی که از اوتاد و اولیا است، کسی از طلبهها تردید داشت که آیا حضرت معصومه (سلام الله علیها) حاجت میدهد یا نه؟ در خواب مرحوم میرزای قمی را دیده بود، فرموده بودند: این مشکلاتی که شما دارید ما برطرف میکنیم، مقام حضرت معصومه (سلام الله علیها) خیلی بالاتر از این حرفها است.
در زمان خود ما، مرحوم آقای حقشناس، نسبت به حضرت علیّ اصغر (سلام الله علیه) حسّاسیّت داشتند. «لَیتَکُم فِی یَومِ عَاشوراً جَمِیعاً تَنظُرونِی کَیفَ إِستَستَقِی لِطفلِی فَأَبوا أَن یَرحَمونی». امام حسین (علیه السّلام) خیلی عزیز است، خیلی منیع الطّبع است، ولی برای اتمام حجّت این بچّه را آورد.
یک طفلی که هیچ توانی ندارد، رنگ پریده است، هر کس میبیند رقّت میکند. ثانیاً همه را به تماشا دعوت کرد، فرمود: «أَ مَا تَرَوْنَهُ»، یعنی میبینید؟ آوردهام که ببینید. «کَیفَ یَتَلَظَّی»، رنگ پریدهی او را ببینید، میبینید که دارد دست و پا میزند، بال بال میزند. بعد فرمود: «إِن لَم تَرحَمونی فَأَرحَموا هَذَا الطِّفل»،[۱۱] اگر به من رحم نمیکنید این طفل است، همه به بچّه رحم میکنند. گویا هنوز کلام امام تمام نشده بود، «فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ».[۱۲] تیر او فقط گلوی کودک را پاره نکرد، همهی دلها را تا قیامت مجروح کرده است.
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– الصحیفه السّجّادیّه، ص ۶۲٫
[۳]– سورهی رعد، آیه ۸٫
[۴]– نهج البلاغه، ص ۴۲۱٫
[۵]– وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۹۹٫
[۶]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۲۵۹٫
[۷]– سورهی تحریم، آیه ۶٫
[۸]– سورهی عنکبوت، آیه ۶۹٫
[۹]– نهج البلاغه، ص ۱۰۴٫
[۱۰]– الصحیفه السّجّادیّه، ص ۶۲٫
[۱۱]– سفینه البحار، ج ۵، ص ۵۷٫
[۱۲]– بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۵۴٫
پاسخ دهید