روز یکشنبه مورخ ۱۹ مرداد ماه ۱۳۹۹ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» بعد از اقامه نماز ظهر و عصر از ساعت ۱۳:۳۰ تا ۱۴:۳۰ در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ» .
مقدّمه
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ مَولَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
ایامِ نورانیِ ولایت و امامت و زمامداریِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و ائمه معصومین علیهم السلام، تجلّیِ خدای متعال، حکومتِ خدای متعال، حکمتِ خدای متعال، تدبیرِ الهی، تقدیرِ الهی در وجودِ نازنینِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و ائمه اطهار علیهم السلام، اعلانِ نمایندگیِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در تدبیرِ امورِ بندگان از جانبِ خدای متعال و بوسیلهی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، تضمینِ بقای قرآن کریم، تضمینِ تبیینِ اسلامِ ناب، تضمینِ استمرارِ مکتبِ انسانسازِ اسلام، و تضمینِ سلامتِ راهِ نجات و راهِ فلاح بوسیلهی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و ائمهی معصومین سلام الله علیهم أجمعین را تبریک عرض میکنم.
من هم از حضرت حجّت ارواحنا فداه درخواست دارم و توقّع دارم، از این باب که کریم هستند، و در احسانِ خودشان به بد و خوب احسان میکنند، این جملاتِ دعای شریفِ ماه رجب که میفرماید: «یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ سَأَلَهُ ، یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً»[۲]…
حضراتِ ائمه علیهم السلام مظهر و مجلای صفات و اسماء الهی هستند
حضراتِ ائمه معصومین علیهم السلام به حق خلیفه و نمایندهی خدای متعال هستند، در تمامِ صفاتِ خدای متعال دارای حقیقتِ حق هستند، و مظهر و مجلای صفات و اسماء الهی هستند. از این جهت عنایتِ آن بزرگواران به افرادِ زمینخوردهی پَرشکستهی واماندهای مانندِ من هم میرسد، همیشه باید امید به کَرَمِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و حضرات ائمه علیهم السلام داشت و اساساً همه باید خودشان را در بندگی مقصّر ببینند و از خودشان خجل باشند، باید بگویند اصلاً من چه کسی هستم که خودم را در برابرِ خدای متعال نشان بدهم؟
این زیارت جامعه را همهی مقرّبین میخوانند، شخصیتهای خودساخته… این زیارت را خودِ امام هادی صلوات الله علیه خواندهاند، در این زیارت شریفه جامعه کبیره که امیدوار هستم ترک نکنید… بعضی از دوستانِ ما در بعضی از مدارسِ علمیه چلّهی زیارت جامعه گرفتند و الحمدالله بشارتِ آن را به ما هم دادند، زیارت جامعه کلیدِ اتّصال به امام زمان ارواحنا فداه است، یکی از رموزی که عاشقانِ تشرّف با این رمز به شرفِ تشرّفِ زیارتِ حضرت حجّت ارواحنا فداه نائل شدهاند همین زیارت جامعه کبیره بوده است.
علاوه بر اینکه محتوا و الفاظِ این زیارتنامهها و این دعاها و این نمازها فوقِ توانِ انسانهای معمولی است و قرآنِ صاعد است، کلام کلامِ ما نیست، کلامِ بشر هم نیست، حضرات ائمه معصومین علیهم السلام و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم علاوه بر مسئلهی قرآن که وحیِ الهی است… «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»[۳]، حروفِ قرآن کریم برای خدای متعال است، کلماتِ قرآن کریم برای خدای متعال است، ظاهرِ قرآن کریم برای خدای متعال است، بطونِ قرآن کریم برای خدای متعال است، هیچ کسی نقشی ندارد، حضراتِ معصومین علیهم السلام هم قرآن ناطق هستند، یعنی وجودِ آن بزرگواران عینِ وحی است، یک آیهی کریمه در این جهت گویاست، «وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ»[۴]، فعلِ خیرات که همهی زندگیِ حضراتِ معصومین علیهم السلام خیرات است، این عینِ وحی است، زندگیِ این بزرگواران عینیّتِ وحی خدای متعال در میانِ بشر است.
دعا هم یکی از رهآوردهای وحیانی است که بر زبانِ حضراتِ ائمه معصومین صلوات الله علیه جریان پیدا کرده است و سفرهی دل شده است و سیمِ وصلِ ما با پروردگار عالَم است.
لذا وقتی دعا میخوانیم و یا وقتی زیارتنامه میخوانیم، یکی آن جذبههایی است که خودِ آن متن دارد و دلِ انسان را آب میکند، دوم اینکه وقتی میخوانیم توجّه داشته باشیم این ما نیستیم و کلماتِ ما نیست بلکه کلماتِ امام است، کمااینکه اگر در نماز توجّه داشته باشیم ما نیستیم که «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»[۵] میگوییم، نه من میگویم، نه عقلِ آن را دارم، نه حقیقتِ آن را دارم، «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین». یک وقتی من مأمور هستم و کلامِ اوست، او به من امر میکند بگو، من به امرِ خودِ او کلامِ خودِ او را میگویم، «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»، انسان خیلی خجل میشود، انسان خیلی احساسِ کوچکی میکند، چقدر محبّت زیاد است، چقدر کَرَم زیاد است، چقدر بندهنوازی عجیب است، او به من میگوید که بگو «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»، با اینکه اهل هم نیستیم و دروغ هم هست، ولی خودِ ما نمیگوییم بلکه این خدای متعال است که به ما امر میکند بگوییم، اگر انسان با اعتقاد بداند که خدای متعال میفرماید بگو و انسان کلامِ خدای متعال را با امرِ خدای متعال میگوید، فکر نمیکنم که خدای متعال این دروغِ ما را راست نکند، تشبّه میکنیم به گویندگانِ راستینِ «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»، وقتی در آن جمع باشیم خدای متعال ما را جدا نمیکند و ما را با آن جمع میبرد.
لذا در زیارت جامعه کبیره که کلامِ امام هادی صلوات الله علیه است و امام هادی صلوات الله علیه بلندگوی خدای متعال هستند و فرمایشی از خودشان ندارند، با زبانِ امام هادی صلوات الله علیه میگویید که «وَأَنَّ أَرْواحَکُمْ وَنُورَکُمْ وَطِینَتَکُمْ واحِدَهٌ ، طابَتْ وَطَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ»، آن مقامِ بساطتشان که همه جا جمع هستند… افقِ زیارت جامعه خیلی بلند است و انسان را به مقامِ بساطت میبرد، آنجا دیگر این بزرگواران تعدد ندارند و واحد هستند، آن وقت در آن مقام انسان فقط خدای متعال را میبیند و غیر از خدای متعال هر چه هست حجاب است و ظلمت است و گناه است و نامطلوب و لامفهوم است. انسان در آن حال میگوید: «یَا وَلِیَّ اللّهِ إِنَّ بَیْنِی وَبَیْنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ ذُنُوباً لَایَأْتِی عَلَیْها إِلّا رِضاکُمْ»، من قدرتِ محوِ آن را ندارم، فقط رضای شماست که میتواند این گناهان را از بین ببرد، وگرنه در حالِ غرق شدن در دریای لجنِ خود هستم و دست و پا میزنم، آن چیزی که مرا نجات میدهد رضای شماست، آن وقت عاجزانه قسم میدهیم، این ما نیستیم که قسم میدهیم، مانندِ «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین» که حرفِ ما نیست و فرمایشِ خدای متعال است و چون دستور میدهد و ما نمیتوانیم ترک کنیم، اینجا هم همینطور است، «فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَى سِرِّهِ ، وَاسْتَرْعاکُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ ، وَقَرَنَ طاعَتَکُمْ بِطاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِی ، وَکُنْتُمْ شُفَعائِی»… فکر نمیکنم خودِ خدای متعال به ما بفرماید مرا قسم بدهید، اینطور هم قسم بدهید، بعد من هم آنطور قسم بدهم و با زبانِ خودِ خدای متعال هم قسم بدهم و اعتناء نکند، اصلاً این باور برای ما نیست، ما هکذا الظنّ بک.
اگر به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه وصل شویم
در این جهت «مبداً» حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هستند، کسانی با آلودگیهای بسیار بد به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه وصل شدهاند، ولی وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را راضی کردند…
یکی قضیهی آن سارقِ سیاه است، یکی از سیاهها در محکمهی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه سرقتی کرد، اثبات شد و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه حدّ الهی را جاری کردند و انگشتهای او را قطع کردند. محبّ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بود و اجرای حد هم او را ناراضی نکرد، راضی بود که خدای متعال به دستِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه او را پاک میکند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه از او راضی بودند، لذا وقتی بیرون آمد «ابن کَوّاء» خواست که یک جنگ روانی و تبلیغاتی بر علیهِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه راه بیندازد و دوستِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را دشمنِ ایشان کند گفت: تو که اینقدر دم از «علی» میزدی، چه کسی دستِ تو را قطع کرد؟ حال دیدی نتیجهی بودنِ با اینها و انقلابی بودن این است که انقلاب در نهایت بر سرِ تو میزند؟ ببین دستِ تو را چکار کرد؟
شروع کرد و گفت: تو نمیدانی من چه افتخاری دارم، تو نمیدانی کدام طبیب مرا جراحی کرده است، تو نمیدانی کدام پزشک مرا پاک کرده است، تو نمیدانی کدام پزشک بیماریِ روحی و باطنی را از من دور کرده است، «قَطَعَ یَمِینِی اَلْإِمَامُ اَلْمُبِینُ وَ اَلْأَنْزَعُ اَلْبَطِینُ وَ بَابُ اَلْیَقِینِ وَ اَلْحَبْلُ اَلْمَتِینُ وَ اَلشَّافِعُ یَوْمَ اَلدِّینِ…»[۶]، صفاتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را مدام یکی پس از دیگری گفت، کسی شاهدِ این منظره بود، برای او خیلی بُهتآور بود…
خدایا! یعنی میشود؟… ما همینکه یک سردرد میگیریم، همینکه یک تصادف بشود، همینکه یک مرضِ بدی بگیریم میگوییم خدایا چرا من؟ شروع میکنیم به گله کردن، ولی این غلام اینطور نبود، شروع کرد به توصیف کردن و تمجید کردن و تکریم کردن و تعظیمِ مولی الموحدین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه.
وقتی گزارش به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه رسید، نیازی به گزارش هم نبود، ببینید این رضای حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه یک سارقِ محکومِ به حدودِ الهی که در موردِ او اجرای حد شده است، سابقه سابقهی خیلی بدی است که… این قطعِ ید فقط قطعِ ید نیست، این شخص را در جامعه معرّفی میکند که این انسان سارق بوده است، چیزی برای آن شخص نمیماند، ولی او هیچ وقت نه غصّهی دستِ خود را داشت و نه غصّهی اجرای حد را، افتخار میکرد که این گناهان با این حد پاک شده است، و افتخار میکرد که آدمِ عادی اجرای حد نکرده است و محکمهی عادی نبود بلکه سیّدِ بشر دستِ او را قطع کرده بود.
در موردِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هست که «عَلِی خَیرُ الْبَشَرِ مَنْ شکّ فیه فَقَدْ کَفَر»[۷]، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که خیرالبشر هستند دستِ او را قطع کردهاند.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه خطاب کردند: آن عموی سیاهِ خودت را به اینجا بیاور.
ببینید یک دزد که بدنام و بدسابقه است چگونه خود را بالا کشید که حال حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه او را برادرِ خود خطاب کردند.
آیا منِ طلبهی بیچاره اینقدر عُرضه ندارم که خودم را به جایی برسانم که امام زمان ارواحنا فداه مرا برادرِ خود بدانند؟ آیا ما نباید از این دزد خجالت بکشیم؟ آیا به اندازهی یک دزد هم نیستیم که خودمان را بالا بکشیم؟
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به او این مدال را دادند که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه او را «عمو» صدا بزنند!
وقتی آمد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه خواستند که دوباره این عبادت را در محضرِ ایشان کند که مُهرِ ولایت به او بخورد که چنین دفاعی از ولایت کرده است. بالاترین عبادت دفاع از نظامِ اسلامی است، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در رأسِ نظام است، دفاع از ایشان با نمازهای ما و نماز شبهای عرفا قابل مقایسه نیست، یک دزد با یک دفاع و با یک غیرت خود را به کجا رساند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه او را عموی فرزندانِ خود و برادرِ خود خطاب کردند.
بعد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه گوش دادند و او دوباره آن توصیف و تمجید از مقامِ ولایت اللهی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را در محضرِ خودِ مولا به زبان جاری کرد و به امضاء رسید.
حضرت دو رکعت نماز خواندند، انگشتهای او را سرِ جای خود گذاشتند، انگار که اجرای حدّی رُخ نداده است، دست سالم شد، دستِ ناپاک را آورد و دستِ پاک… آن هم چه پاکی! دستِ یداللهیِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به او یک دستِ پاک داد! که برای همیشه هم دستپاک شد، هم چشمپاک ماند، هم دامانپاک ماند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه او را بیمه کردند.
این رضای اهل بیت علیهم السلام است، «فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَى سِرِّهِ ، وَاسْتَرْعاکُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ ، وَقَرَنَ طاعَتَکُمْ بِطاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِی»، دامانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را بگیریم و رها نکنیم، ان شاء الله رضایتِ ایشان را جلب کنیم، «لایَأْتِی عَلَیْها إِلّا رِضاکُمْ»، وگرنه روز قیامت میرویم و میبینیم تمامِ که در تمامِ نمازهای ما ریا بوده است، در آنها ویروس بوده است، طلبگیِ ما خالص نبوده است، تدریسِ ما خالص نبوده است، تألّمِ ما خالص نبوده است، عمرمان را هم هدر دادیم و با دستِ خالی به آنجا رفتیم.
اما اگر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه آن نگاهی که به آن دزد کردهاند به من و شما کنند دیگر ما نورِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه میشویم، اصلاً دیگر خودمان نمیمانیم، این قطرهی آلودهی وجودِ ما به دریای بیکرانِ وجودِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه متّصل میشود، دیگر ما نمیمانیم، این حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است که میماند، ما هم رنگِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را میگیریم و عضوِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه میشویم، عینِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه میشویم، یَدِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه میشویم، لسانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه میشویم، این کار شدنی است، همّت بلند دار که از همّتِ بلند مردانِ روزگار به جایی رسیدند.
یا أمیرالمُومِنین یا ذَی الکَرَم یا إمامَ المُتَّقین یا ذَی النِّعَم اِنَّنا جِئناکَ فی حاجاتِنا لاتُخَیِّبنا و قُل فیها نَعَم
روضه
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که علم کند به عالم شهدای کربلا را
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم فرزندِ همان پدر هستند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه با دستِ مبارکِ خویش یک دزدی را تا مقامِ اخوّتِ خود بالا بردند، اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با سرِ پُرخونِ خود راهبِ مسیحی را که مسلمان هم نبود… ولی نورِ مقدّسی که از این سر ساطع بود، مانندِ کلام اللهی که بر زبانِ ایشان جاری بود… شهادتین بر زبان جاری کرد و به مقامِ شهادت نائل شد…
لا حول و لا قوّه الا باالله العلی العظیم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] دعای ماه رجب
[۳] سوره مبارکه حجر، آیه ۹
[۴] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۷۳ (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاهِ ۖ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ)
[۵] سوره مبارکه حمد، آیه ۴
[۶] الیقین باختصاص مولانا علی علیه السلام بإمره المؤمنین، جلد ۱، صفحه ۶۱۰ (فَقَالَ مَا هَذَا لَفْظُهُ: رَوَى اَلْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَهَ رَحْمَهُ اَللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ: حَضَرْتُ عِنْدَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ فِی جَامِعِ اَلْکُوفَهِ وَ إِذَا بِجَمَاعَهٍ کَثِیرَهٍ قَدْ أَقْبَلُوا وَ مَعَهُمْ عَبْدٌ أَسْوَدُ مُوثَقٌ کِتَافاً فَقَالُوا یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ جِئْنَاکَ بِسَارِقٍ. فَقَالَ مَوْلاَیَ یَا أَسْوَدُ أَنْتَ سَارِقٌ قَالَ نَعَمْ یَا مَوْلاَیَ ثُمَّ قَالَ ثَانِیَهً یَا أَسْوَدُ أَنْتَ سَارِقٌ قَالَ نَعَمْ یَا مَوْلاَیَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِنْ قُلْتَهَا ثَالِثَهً قَطَعْتُ یَمِینَکَ یَا أَسْوَدُ أَنْتَ سَارِقٌ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ فَقَطَعَ یَمِینَ اَلْأَسْوَدِ فَحَیْثُ قُطِعَتْ یَمِینُ اَلْأَسْوَدِ أَخَذَهَا بِشِمَالِهِ وَ خَرَجَ وَ هِیَ تَقْطُرُ دَماً فَلَقِیَهُ عَبْدُ اَللَّهِ اَلْکَوَّاءُ فَقَالَ یَا أَسْوَدُ مَنْ قَطَعَ یَمِینَکَ؟ قَالَ لَهُ: قَطَعَ یَمِینِی اَلْإِمَامُ اَلْمُبِینُ وَ اَلْأَنْزَعُ اَلْبَطِینُ وَ بَابُ اَلْیَقِینِ وَ اَلْحَبْلُ اَلْمَتِینُ وَ اَلشَّافِعُ یَوْمَ اَلدِّینِ قَطَعَ یَمِینِی إِمَامُ اِلْتُّقَى وَ غَایَهُ ذَوِی اَلنُّهَى وَ أُولِی اَلْحِجَى وَ کَهْفُ اَلْوَرَى وَ ذُرِّیَّهُ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ صَاحِبُ اَلدُّنْیَا وَ زَوْجُ فَاطِمَهَ اَلْکُبْرَى وَ اَلدَّعْوَهُ اَلْحُسْنَى وَ اَلْإِمَامُ اَلْوَصِیُّ. قَطَعَ یَمِینِی إِمَامُ اَلْحَقِّ وَ سَیِّدُ اَلْخَلْقِ وَ جَابِرُ اَلْفَتْقِ وَ حَالُّ اَلرَّتْقِ فَارُوقُ اَلْأَوَّلِینَ وَ قَاتِلُ اَلنَّاکِثِینَ وَ نُورُ اَلْمُتَعَبِّدِینَ وَ رُکْنُ اَلْقَاصِدِینَ وَ خَیْرُ اَلْمُتَهَجِّدِینَ وَ أَوَّلُ اَلسَّابِقِینَ وَ دَافِعُ اَلْمَارِقِینَ وَ فَارِسُ اَلْمُسْلِمِینَ وَ اَلْمُخَتَّمُ بِالْیَمِینِ اَلْمُصْلِی أُحُداً وَ حُنَیْنَ . قَطَعَ یَمِینِی یَا وَیْلَکَ یَا اِبْنَ اَلْکَوَّاءِ خَطِیبٌ بَدْرِیٌّ وَفِیُّ مِحْجَاجٌ مَکِّیٌّ أَبْطَحِیٌّ قُرَشِیٌّ بِرَازِیٌّ مُرْدِی اَلْکَتَائِبِ وَ صَاحِبُ اَلْعَجَائِبِ مُنَکِّسُ اَلْعَلاَمَاتِ مُفَرِّقُ مَا بَیْنَ اَلْجَمَاعَاتِ دَاحِی بَابِ خَیْبَرَ قَاتِلُ عَمْرٍو وَ مَرْحَبٍ وَ خَیْرُ مَنْ حَجَّ وَ اِعْتَمَرَ وَ هَلَّلَ وَ کَبَّرَ وَ حَذَّرَ وَ أَنْذَرَ وَ صَامَ وَ فَطَرَ وَ حَلَقَ وَ نَحَرَ أَبُو اَلْأَئِمَّهِ اَلرَّاشِدِینَ وَ إِمَامُ اَلْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِینَ وَ یَعْسُوبُ اَلدِّینِ. قَطَعَ یَمِینِی وَیْلَکَ یَا اِبْنَ اَلْکَوَّاءِ إِمَامُ سَنَحْنَحِیٌّ بُهْلُولِیٌّ رُوحَانِیٌّ مَکِّیٌّ مُبَارِزِیٌّ بَطَلٌ مِحْجَاجٌ مُصَلِّ اَلْخَمْسِ صَاحِبُ اَلشَّمْسِ ذَکِیُّ اَللَّبَسِ نَقِیُّ اَلنَّفْسِ أَبُو اَلْأَبْرَارِ صَاحِبُ اَلْأَسْحَارِ هَذَّابُ اَلْمِحْرَابِ شَرِیفُ اَلْأَصْلِ خَاصِفُ اَلنَّعْلِ مرحل الأصلاق وَ صَاحِبُ اَلْحُرُوبِ مَکِّیٌّ سَارِبِیٌّ وَ عَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ زَاهِدٌ رَهْبَانِیٌّ وَ ضَامِنٌ وَفِیٌّ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ وَصِیُّ رَسُولِ رَبِّ اَلْعَالَمِینَ. قَطَعَ یَمِینِی یَا وَیْلَکَ یَا اِبْنَ اَلْکَوَّاءِ إِمَامٌ صَاحِبُ اَلْقِبْلَتَیْنِ مُخَرِّبُ اَلْکَنِیسَتَیْنِ اَلضَّارِبُ بِسَیْفَیْنِ اَلطَّاعِنُ بِرُمْحَیْنِ وَارِثُ اَلْمَشْعَرَیْنِ مِیزَانُ قِسْطِ اَللَّهِ وَ مِصْبَاحُ نُورِ اَللَّهِ وَ مَوْضِعُ سَبِیلِ اَلنَّجَاهِ. قَطَعَ یَمِینِی أَبُو اَلْأَئِمَّهِ اَلطَّاهِرَهِ اَلَّذِینَ بِحُبِّهِمْ تَبْتَعُ اَلْأَشْجَارُ وَ تُحَطُّ اَلْأَوْزَارُ أَبُو اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ اَلْمُرْتَضَى وَ أَخُو مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى قَطَعَ یَمِینِی یَا وَیْلَکَ یَا اِبْنَ اَلْکَوَّاءِ إِمَامٌ اِسْمُهُ عِنْدَ اَلْأَرْمَنِ فریقیا وَ عِنْدَ اَلرُّومِ بطرسیا وَ عِنْدَ اَلْخَزْرَجِ مَلِیّاً وَ عِنْدَ اَلتُّرْکِ سَرِیّاً وَ عِنْدَ النوب نوبیا وَ عِنْدَ اَلْبَحْرِیَّهِ هجریا وَ عِنْدَ اَلْأَوْصِیَاءِ یوحیا وَ عِنْدَ اَلْأَرْوَاحِ مقطف اَلْأَرْوَاحِ وَ عِنْدَ اَلْکَهَنَهِ المدمر . وَ عِنْدَ الفرندس نسانوس وَ عِنْدَ اَلْهِنْدِ کبکرا وَ عِنْدَ اَلْفُرْسِ خیرواج وَ عِنْدَ فرنس البارکا وَ عِنْدَ اَلزِّنْجِ حبلیا وَ عِنْدَ اَلْحَبَشَهِ المجیره وَ عِنْدَ السرندی سرنکره وَ عِنْدَ النوباط قباطل . وَ عِنْدَ أُمِّهِ حَیْدَرٌ وَ عِنْدَ اَلطِّیَرَهِ اَلْمَیْمُونُ وَ عِنْدَ اِبْنِ هِلاَلٍ أحیه وَ عِنْدَ أَبِیهِ ظَهِیراً وَ فِی اَلتَّوْرَاهِ اِسْمُهُ بَرِّیّاً وَ فِی اَلْإِنْجِیلِ إِلْیَا وَ فِی اَلْقُرْآنِ عَلِیّاً . قَطَعَ یَمِینِی أَبُو اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ عَلَى رَغْمِ أَنْفِ مَنْ قَدْ رُغِمَ سَیِّدُ بَنِی هَاشِمٍ فَارِسُ بَنِی غَالِبٍ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ . وَ مَضَى اَلْأَسْوَدُ إِلَى حَالِ سَبِیلِهِ وَ دَخَلَ اِبْنُ اَلْکَوَّاءِ عَلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ سَلَّمَ عَلَیْهِ وَ قَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْتَ قَطَعْتَ یَمِینَ هَذَا اَلْأَسْوَدِ وَ هُوَ ثَنَّى عَلَیْکَ لَدَى وَلَدِی فَقَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ اِیتُونِی بِالْأَسْوَدِ. فَأَحْضَرُوا اَلْأَسْوَدَ وَ حَضَرَ اَلنَّاسُ فَتَقَدَّمَ اَلْأَسْوَدُ بَیْنَ یَدَیْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ فَرَقَّ لَهُ وَ رَکَّبَ اَلْیَدَ عَلَى اَلزَّنْدِ وَ رَمَى رِدَاءَهُ عَلَیْهِ سَاعَهً فَإِذَا بِالْیَدِ عَلَى اَلزَّنْدِ کَمَا خَلَقَهُ اَللَّهُ تَعَالَى أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ کَبَّرَ اَلْمُسْلِمُونَ وَ سُرَّ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اِسْوَدَّتْ وُجُوهُ اَلْمُنَافِقِینَ. قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا وَیْلَکَ یَا اِبْنَ اَلْکَوَّاءِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ شِیعَتَنَا لَنَا وَ اَللَّهِ لَوْ قَطَّعْنَاهُمْ إِرْباً إِرْباً مَا اِزْدَادُوا فِی هَوَانَا إِلاَّ حُبّاً. .)
[۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۰، صفحه ۷۷
پاسخ دهید