با توجه به تحقیقات انجام شده به نظر می‌رسد داستان «در آوردن تیر از پای امیرالمومنین علی» هیچ‌گونه سندیت تاریخی موثقی نداشته باشد. اکنون توجه شما را به مطالب ذیل جلب می‌نمایم:
«
فخر رازی» عالم معروف اهل سنت اولین شخصی است که اشاره به این داستان کرده است. وی در بین علمای جهان اسلام فردی زیرک می‌باشد. خصیصه بارز وی که به آن نیز شهرت بسیار یافته است: قدرت عجیب و خارق العاده وی در ایراد و اشکال وارد کردن به هر مسئله‌ای است که با آن روبرو می‌شد. این داستان نیز از وی معروف است که نزد یکی از پادشاهان حضور یافت. شاه در کنار استخر پر از آبی نشسته بود. فخر رازی وارد شد. وی طبق معمول شروع به ایراد و اشکال بر مسائل پیرامونش کرد. از جمله با ادله‌ای مستحکم و به ظاهر غیر قابل انکار مدعی شد در استخر آبی وجود ندارد. حاضران همه می‌دیدند استخر پر از آب است اما نمی‌توانستند دلیلی برای اثبات حرف خویش و رد حرف فخر رازی بیاورند. شاه که چنین دید گفت فخر رازی را درون استخر بیندازند و هر چه فریاد کرد کسی به کمکش نرود تا بفهمد آب در استخر هست یا نه! و دیگر به امور واضح اشکال و ایراد وارد نکند.

 


اولین کسی که به این داستان اشاره کرده فخر رازی است. فخر رازی متوفای اوایل قرن هفتم است. قبل از این تاریخ یعنی در طول هفت قرن این مطلب در کتاب هیچ نویسنده‌ای دیده نشده است حتی شیعیان نیز چنین مطلبی را نقل نکرده‌اند.[۱] با توجه به این نکته این سوال مطرح می‌شود چگونه مطلبی با این اهمیت و جذابیت (بخصوص برای شیعیان) هفت قرن مسکوت و دور از چشم مانده و سر انجام نیز توسط اهل سنت ذکر می‌شود؟ با ورق زدن تنها چند صفحه از کتاب تفسیر فخر رازی می‌توان به پاسخ این پرسش پی برد. وی ابتدا این داستان را با آب و تاب فراوان نقل می‌کند سپس در تفسیرش که به آیه: انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و هم راکعون[۲] می‌رسد این اشکال را مطرح می‌کند: امیرالمومنین علی (ع) که به هنگام نماز آن ‌قدر حضور قلب دارد (که تیر را از پایش در می‌آورند و متوجه نمی‌شود) چگونه اینجا متوجه گدا شد و انگشترش را به او داد؟
نتیجه سخن آنکه فخررازی در قرن هفتم سازنده این داستان است آن هم برای اینکه بعد به صورتی ناجوان مردانه یکی از امتیازات انحصاری امیرالمومنین را زیر سوال ببرد. امتیازی که در طول هفت قرن یکی از دلیل‌های شیعیان بر علیه اهل سنت بوده و اهل سنت نیز چاره‌ای جز اقرار به آن نداشتند.

 


با توجه به سوال شما تذکر دو مسئله زیر نیز لازم به نظر می‌رسد:


۱ – اگر کسی نداند که بدن یا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد،‌ نماز او صحیح است.[۳]
این مسئله عینا پاسخ به سوال شما است. (به فرض که داستان صحیح باشد امیرالمومنین پس از نماز متوجه خون شده و نمازش صحیح می‌باشد و نیاز به اعاده ندارد).


۲ – اگر در بدن یا لباس نمازگزار خون زخم یا جراحت باشد ، چنانچه طورى است که آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس براى نوع مردم مشقت داشته باشد ، تا وقتى که زخم یا جراحت یا دمل خوب نشده است ، مى تواند با آن خون نماز بخواند.[۴] (این مسئله نیز پاسخ سوال دیگر شما است. که امیر المومنین پس از ضربت خوردن و انتقال به منزل می‌توانست با همان بدن نماز بخواند)

 

 

منبع:پرسمان


[۱] . پس از این تاریخ (یعنی پس از گذشت هفت قرن) این داستان به مرور در کتاب‌های شیعیان راه یافت. غافل از آنکه هدف اصلی از ساخت آن چه بوده است . در میان شیعیان اولین شخصی که به این داستان اشاره کرده (سپس سایرین نیز به نقل از وی این داستان را نقل کرده اند) مرحوم ملا احمد نراقی در کتاب معراج ااسعاده ص ۸۲۳ (قم، موسسه انتشارات هجرت، چاپ هشتم، ۱۳۸۱ش) می‌باشد.
[۲] .
مائده: ۵۵٫ همانا ولی و سرپرست شما، خداوند، پیامبرش و کسانی هستند که رد حال رکوع نمازشان صدقه می‌دهند.
[۳] .
رساله توضیح المسائل، بخش: لباس نمازگزار.
[۴] .
رساله توضیح المسائل، بخش: مواردى که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد.