- تسلیّت به مناسبت حادثهی منا
- هفتهی دفاع مقدّس
- لزوم اطاعت از امر ولی
- طبیب یکی از اسمای حسنای خدا
- پیامبر اولی به مردم
- پیامبر صاحب اختیار مردم
- سرنوشت مردم بعد از پیامبر
- اثبات نیاز جامعه به رهبر از نظر عقل
- مسئلهی غدیر خم، مسئلهای الهی
- حکم امامت مهمترین حکم اسلامی
- هم وزنی نبوّت و امامت
- تضمین الهی در مورد ابلاغ رسالت
- معجزهی الهی در مورد امامت
- عید غدیر، عید الله الاکبر
- علی تقسیم کننده بهشت و جهنّم
- تکامل اسلام با نصب امام
- سه بطن ولایت
- آیاتی در مورد فضیلت حضرت امیر در قرآن
- شمارش بعضی از فضائل حضرت امیر
- شناخت حضرت امیر در آینهی قرآن
- معجزات حضرت امیر از زمان کودکی
- محبّت قهری به حضرت امیر
- محبّت آمد «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[۱۹] قهری است. کسی که عاشق شد، نمیتواند تبعیّت از او نکند. «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»[۲۰].داستانی از عنایت حضرت امیر به علّامهی امینی
- توسّل علّامهی امینی به حضرت امیر
- تصاویر مربوط به مداحی حاج حسین سازور:
برای دانلود کلیپ « اهمیت غدیر » مربوط به این جلسه، با حجم ۲۲ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « اهمیت ولی » مربوط به این جلسه، با حجم ۲۴ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « غدیر خم » مربوط به این جلسه، با حجم ۲۶ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « تسلیت فاجعه ی منا » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۰ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود کلیپ « ولایت » مربوط به این جلسه، با حجم ۹ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.
برای دانلود تمام کلیپ های این جلسه با حجم ۱۰۷ مگابایت به صورت یکجا، اینجا کلیک نمایید.
***شایان ذکر است برای دانلود صوت و فیلم این جلسه، از آیکون دانلود بالای صفحه استفاده نمایید***
عرض تسلیت خدمت امام زمان، به مناسبت فاجعهی هولناک و غمبار منا و قربانی شدن تعداد زیادی از کبوتران سفیدپوش حرم امن خدا و داغدار شدن خانوادههای زیاد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ شَفیعِ نُفُوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»[۲].
تسلیّت به مناسبت حادثهی منا
ضمن اعلان همدردی با همهی داغدیدگان فاجعهی دردناک منا و عرض تسلیّت به امام زمان، خود آقا حاضر بودند، امیر الحاج هستند. ما عکس آن را میبینیم، فیلم آن را میبینیم، حال ما خراب میشود. عاطفهی امام زمان با ما قابل مقایسه نیست. گفتند فرزند پدری در آنجا گم شده است، حاضر نیست بیاید. پدر است، چطور بیاید به مادر چه بگوید. امام زمان که از پدر و مادر مهربانتر است جلوی چشم خود میدیدید. به محضر شریف ایشان تسلیّت عرض میکنیم، به جهان اسلام تسلیّت عرض میکنم.
هفتهی دفاع مقدّس
ضمناً هفتهی دفاع مقدّس است و فضای عمومی کشور ما همه ساله با یاد ایمان، ایثار، عشق به شهادت، از خودگذشتگی، از همه چیز صرف نظر کردن و در مرزهای کشور هشت سال تمام مقاومت کردن و شرق و غرب را به زانو درآوردن، مدد الهی را با این جهاد و سنگرنشینی جمع کردند و معجزهی دین و صبر و استقامت و ولایتمداری را در عصر سلاحهای پیچیده، سلاحهای اتمی و ذرّهای ثابت کردند که قدرت خدا فوق قدرتها است و ملّتی با مجاهدت، صبر زیر پرچم امام زمان (اروحنا فداه) میتواند با نداشتن عِده و عُده در یک جنگ نابرابر به تمام معنا دشمن را مأیوس بکند و بر اقتدار و عزّت خود بیفزاید و با خون شهیدان استقلال خود، اسلامیّت خود و انقلاب خود را بیمه بکنند و این سرداران عزیز ما، تربیتشدگان در کلاس عشق با بیان خاطرات جبهه معجزات جبهه، مددهای غیبی جبهه، معنویّت جبهه برای نسل آیندهساز که جبهه را ندیدند، امام را ندیدند، دارند ایفای رسالت خود را میکنند و این جبههی فرهنگی دست کمی از آن جبهه نیست. بحمدالله به کوری چشم آن کسانی که این نمیخواهند این حرفها بازگو بشود، میخواهند این جبهه فراموش بشود، جانبازها فراموش بشوند، شهدا و امر شهادت فراموش بشود، الحمدلله همه ساله ملّت ما وفای به شهدا و امام شهدا و ولایت شهادتسازو شهادتپرور را برجسته میکنند و نسل جدید ما در این کلاس خود را برای مقابلهی با فتنههای بعدی آماده میکنند.
لزوم اطاعت از امر ولی
نکتهی سوم دههی ولایت است و امشب ما به مناسبت بحث هفتههای پیش دوست داریم که چند جملهای راجع به ولایت با دلهای پاک ولایی شما این دلهای عاشق امیر المؤمنین (علیه السّلام) گفتگویی داشته باشیم. در آیات کریمهی سورهی مبارکهی حجرات فرمود: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ» بدانید که در میان شما رسول الله وجود دارد. امّا ببینید که باید گوش شاگرد به گفتار استاد باشد یا استاد باید از شاگرد حرف شنوی داشته باشد. دقّت بکنید، فکر بکنید عقلها را به کار بیندازید. ببینید که طبیب باید در اختیار مریض باشد یا مریض در اختیار طبیب باشد. آیا در جبهه کلمهفرمانده باید او نافذ باشد یا سربازان جزء هر کسی هر چه گفت، باید فرمانده به حرف آنها گوش بکند. در جریان تعیین رهبری، تعیین امام، تعیین الگو، تعیین معلّم، تعیین مربّی، تعیین طبیب جانها، تعیین مدیریّت کلان دنیوی و اخروی برای جامعه، حرف چه کسی باید مقبول باشد؟ در روایات ما داریم که وجود نازنین پیامبر خدا محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «أَنْتُمْ کَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ کَالطَّبِیبِ»[۳] مَثل شما، مَثل مریض است، مَثل خدا مثل طبیب است. «فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِیمَا یَعْلَمُهُ الطَّبِیبُ» صلاح بیماران در تشخیص طبیب است، نه در آن چیزی که مریض دوست دارد و اشتها دارد.
طبیب یکی از اسمای حسنای خدا
خدای متعال براساس اینکه یکی از اسمای حسنی او طبیب است. طبیبانه برخورد کرده است. هم برای ما نسخه پیچیده است و آن قرآن کریم است. «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً»[۴] به طور شفاف خداوند منّان قرآن را درمان و نسخه معرّفی کرده است ولی خوددرمانی در عقل و منطق و عرف و علم محکوم است. هر کسی دنبال درمان است باید به طبیب مراجعه بکند. وجود مقدّس حضرت حق سبحانه و تعالی پیغمبر را به عنوان ولی، اولی به، صاحب اختیار که جامعه برای درمانهای فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، معنوی و اقتصادی و تربیتی باید به نسخههای این طبیب گوش بکنند و در اختیار این طبیب باشند.
پیامبر اولی به مردم
لذا در سورهی مبارکهی احزاب خداوند منّان فرموده است: «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[۵] نبی که پیغمبر خدا باشد، اولی است، اولی به از نظر لغت یعنی صاحب اختیارتر است از خود شما به شما. شما آزاد هستید، خانه برای خود شما است، فرش برای خود شما است، لباس برای خود شما است، کار کردید، مالک خانهی خود هستید. آن مقدار که شما اختیار خانهی خود را، اختیار شئون زندگی خود را دارید، اگر فرزند شما مالک این چیزها باشد، فرزند نسبت به شما چه حالتی دارد؟ شما بر او ولایت دارید. مال برای او است، به ارث رسیده است ولی، ولیّ طفل آن را به اختیار او نمیگذارد. اختیار او بیشتر از این طفل است و او رعایت مصالح طفل را بیشتر از خود طفل میکند. وجود نازنین پیامبر خدا که عقل کل است و از پدر به ما مهربانتر است که خود او هم، خود را به عنوان پدر معرّفی فرموده است، «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ»[۶] هم از نظر بینش، عقل کل است، لوح محفوظ است، خزینهی علم پروردگار متعال است و هم از نظر عاطفه و محبّت «أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ» سمت پدری دارد. کسی که هم مهربان باشد، هم دانش او بیشتر از شما باشد، عقل کل باشد اگر او چیزی به شما گفت، آیا نباید شما تشخیص بدهید که گفتهی او بیشتر از تشخیص من، برای من مفید است؟ این است که وجود نازنین حضرت حق فرمود: «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ»[۷] و زنان پیغمبر مادران شما هستند. خود پیغمبر اولی به، به شما است.
پیامبر صاحب اختیار مردم
او صاحب همهی منازل است، صاحب همهی دلها است. صاحب شئون زندگی شما است. او اولی به است. یعنی ولایت او، اختیار او نسبت به مال شما، نسبت به زندگی شما، نسبت به خرید و فروش شما، بیشتر از خود شما است. او هم بیشتر از شما میفهمد، هم بیشتر از خود شما به شما مهربانی دارد. کسی که به زوایای کار شما اشراف دارد و شما آن اشراف را ندارید، از نظر دلسوزی هم هیچ کمی برای شما نمیگذارد، اختیار او مثل پدر و طفل کوچک است. طفل کوچک نمیتواند بگوید سند به نام من است، مال به من رسیده است، فلانی به من بخشیده است، به پدر من چه ربطی دارد. من هر طور که دوست داشته باشد در مال خود تصرّف میکنم. خدای منّان او را عقل کل قرار داد، به او عصمت داد، به او علم غیب داد، به او عاطفه و مهربانی داد و لازمهی داشتن عقل کل و مهربانی فراگیر این است که اختیارات داشته باشد که جلوی ضررهایی که ما در اثر بیاطّلاعی یا در اثر عدم تعقّل، گاهی عقل داریم ولی از عقل خود استفاده نمیکنیم. عقل ما خام است، پخته نیست ولی خدای متعال او را بر ما به عنوان پدر و ولی قرار داد، جلوی زیانهای ما را در زندگی بگیرد. این امر که او در همهی شئون زندگی صاحب اختیار ما است، قرآن از این به اولی به تعبیر کرده. «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ». خوب پیغمبر میمیرد. «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»[۸] پیغمبر که ماندگار نیست، پیغمبر هم رحلت دارد، وفات دارد. این زندگی برای همه موقّت است.
سرنوشت مردم بعد از پیامبر
بعد از پیغمبر تکلیف مردم چیست؟ این مردمی که فرزندان پیغمبر هستند، مورد علاقهی شدید پیغمبر هستند و پیغمبر نسبت به کلّ جامعه نقش مغز را دارد، نقش عقل را دارد و نقش قلب را دارد، پیغمبر هر دو نقش را نسبت به جامعه دارد. هم نقش قوّهی مفکّره را دارد، اندیشه را دارد و هم نقش احساس و عقل را دارد. خوب وقتی احساس جامعه و عقل جامعه در یک مقطعی باید نقل و انتقالی برای آن حاصل بشود، آیا این جامعه بعد از آن رها میماند؟ جامعهای که اشتباه فراوان دارد، بچّههای یک خانه در اثر هویها، در اثر جهالتها با همدیگر نمیسازند. خدا باید کلّ جامعه را رها بکند یا یک اولی بهای باید بالای سر آنها باشد که جلوی زیانهای اینها را، جلوی فساد اینها را بگیرد و جهالت اینها را تبدیل به علم بکند.
اثبات نیاز جامعه به رهبر از نظر عقل
یقیناً عقل میگوید: خدا اگر ربّ العالمین است، جامعه را رها نمیکند، همیشه یک الگو، یک سرپرست یک صاحب اختیاری که اختیار تام از جانب خدا دارد و میتواند دخل و تصرف بکند در امور جامعه. باید بالای سر جامعه باشد.
مسئلهی غدیر خم، مسئلهای الهی
مسئلهی غدیر خم استمرار ولایت عقل کل است و محبّت ساری و جاری و فراگیر بر جامعهی بشری برای رشد همین جامعه است. برای پیشگیری از جهالتها و زیانهای جامعه است. لذا خود حضرت رسول غدیر خم را تأسیس نفرمود، بلکه خدا فرمان داد. در یک شرایطی، در یک زمانی، در یک مکانی که همهی افکار اگر انصاف داشته باشند فرمول ریاضی و بسیار شفّافی را متوجّه میشوند که عالیترین، مهمترین، سرنوشتسازترین مسئله غیر از این نبوده است.
حکم امامت مهمترین حکم اسلامی
اگر حضرت رسول کنار کعبه، قبل از مراسم حج این آیه را برای مردم میخواند که: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»[۹] ممکن بود کسی توجیه بکند که چون حجه الوداع بوده است، حج بسیار حکم مهمّی است، اگر پیغمبر این را ابلاغ نمیکرد، گویا رسالت خود را ابلاغ نکرده است ولی گذاشته است بعد از حج این را گفته است. در روز هجدهم ذی الحجّه، حاجیها حج خود را انجام داده بودند. آن وقت این مسئله چقدر میتواند مهم باشد، مسئلهی نماز را قبلاً مردم با جماعت در مکّه، در مدینه با پیامبر نماز خواندند، یک چنین آیهای نبوده است. زکات دادند، خمس دادند. همهی احکام اجرایی با ابلاغ مبین پیغمبر خدا به همه رسیده است ولی اینکه اگر این را نگویی رسالت خود را عمل نکردی، این چه میتواند باشد که هم وزن خود نبوّت است که اگر این را نگویی تو اصلاً رسالت خود را ایفا نکردی.
هم وزنی نبوّت و امامت
یک چیزی است که با رسالت هم وزن است. این همان است، این همان سرپرستی و تأمین منافع همهی بشریّت است. این غیر از مسئلهی حکومت و ولایت با هیچ چیزی سازگار نیست. یکی اینکه بعد از همهی احکام بوده است؛ دوم اینکه فرمود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» اگر این را تبلیغ نکنی، رسالت الهی را تبلیغ نکردی.
تضمین الهی در مورد ابلاغ رسالت
سوم این است که خدای متعال یک تضمین به او میدهد. میگوید: «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» نگران نباش خود خدا تو را حفاظت میکند. پیغمبر که در تبلیغ نماز نگرانی نداشت، از چه چیزی حفاظت میکند؟ در تبلیغ روزه و زکات و خمس و اینها که نگرانی آشوب و فتنه و دگرگونی نبوده است، فتنه برای ریاستها است، برای حکومتها است. خدای متعال به پیغمبر فرمود: نگران نباشد «وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» خدا تضمین کرد، تو بگو ما نمیگذاریم فتنه بشود و این تصرّف الهی بود، معجزه بود.
معجزهی الهی در مورد امامت
کسانی که بنا داشتند برای پیشگیری از ولایت امیر المؤمنین پیغمبر را ترور بکنند و بعضی از صحابه دیدند که شتر پیغمبر را رمی کردند، برقی جهید و پیغمبر همهی اینها را دید و به حذیفه هم نشان داد، اینها در روز عید غدیر چون خدا تضمین کرده بود، خدا تو را حفظ میکند، آنها را لال کرد، نه تنها آنها را لال کرد، بلکه خود آنها آمدند بیعت کردند، «بَخْ بَخْ لَکََ یَا علی»[۱۰] گفتند. این قرائن یکی اینکه بعد از همهی احکام بوده است. دوم اینکه در کعبه و کنار کعبه و در مسجد این کار را نکرده است، آورده در بیابان. سوم اینکه همهی حاجیهایی که جلو افتاده بودند، برگردانده است، آنها که عقب ماندند معطّل شده است تا همه بیایند به همه اعلان بکنند. یک چنین مسئلهای جز مسئلهی سرپرستی عمومی بشر، حکومت بر بشر هیچ امر دیگری در این حدّ از اهمّیّت نمیتواند باشد.
عید غدیر، عید الله الاکبر
حالا که پیغمبر مهمترین مسئله را در طول ۲۳ سال زحمت تبلیغ خود، تربیت خود، تشکیل حکومت خود، ولایت امیر المؤمنین قرار داده است. ما باید این روز را بسیار مهم بدانیم. از این جهت عید غدیر را عید الله الاکبر نامیدهاند. روز میثاق مأخوذ است، روز عهد معهود است و روز عید الله الاکبر است. روز اکمال دین است، روز اتمام نعمت است و روز رضایت خدا از دین مبین است. «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً»[۱۱]. إنشاءالله تعالی شما به تبعیّت از خود رسول اکرم و ائمّهی هدی (سلام الله علیه) روز عید غدیر را عید قرار بدهید و در این روز سعی بکنید به زمین و زمان نشان بدهد که شما از ولایت امیر المؤمنین احساس سرافرازی میکنید، روز عزّت شما است، روز سرافرازی شما است. چطور ما ۲۲ بهمن را شعار میدهیم، روز عزّت ما است و روز ذلّت دشمن است. روز عید غدیر ریشهی همهی این حرفها است. روز عید غدیر روز کمال دین است، اکمال دین است، تمامیّت نعمت است. نتیجهی نعمتی که ولایت در آن نباشد، نقمت است. فرمود: «لَا عَیشَ فِی عِیشٍ بَعدَهُ النَّار» آن عیشی که پایان آن آتش است که عیش نیست.
علی تقسیم کننده بهشت و جهنّم
بدون ولایت علی انسان عمر نوح داشته باشد و بین رکن و مقام، قائم الللیل و صائم النّهار باشد، عبادتهای او قبول نیست، این چه نعمتی است؟! نعمت آن وقتی نعمت است که انسان را مورد رضایت ولیّ نعمت قرار بدهد و نعمت آن روز نعمت است که انسان را به مقصد زندگی برساند. مقصد رسیدن به خدا است، به دست آوردن بهشت است و کلیددار بهشت امیر المؤمنین است. هم رضوان میآید، هم مالک جهنّم میآید کلیدها را به دست امیر المؤمنین میدهند. «قَسِیمُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ»[۱۲] است؛ این حدیث را هم شیعهها نقل کردند، هم سنیها نقل کردند. امیر المؤمنین پیروان خود را راهی بهشت میکند و کسانی که پیروی نکردند به جهنّم میگوید این سهم شما است. این است که نعمت وقتی نعمت است که انسان بعد از تمام شدن این نعمت حسرتی، غصّهای، کتکی، وزر و وبالی، آتشی، گودالی در مقابل خود نداشته باشد و الّا تمام عیشها از بین میبرد.
تکامل اسلام با نصب امام
فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ»[۱۳] دینی که برای سیاست مردم، برای مدیریّت جامعه، برای رهبری جامعه، قانون ندارد، طرح ندارد، مصداق ندارد این دین، دین ناقصی است. این متن قرآن کریم است که مسائل نظامی دارد، مسائل حقوقی دارد، مسائل فرهنگی دارد، مسائل بین المللی دارد، میشود برای مدیریّت جامعه الگویی نداشته باشد و شخصی را معرّفی نکرده باشد؟ ناقص میشود. مهمترین مسئله، مسئلهی حکومت است «النَّاس عَلى دینِ مُلُوکِهِم،»[۱۴] وقتی حکومت خراب باشد، جامعه خراب میشود. وقتی حکومت درست باشد، جامعه درست میشود. آن وقت با این مقدّمات مهمترین مسئله ولایت امیر المؤمنین (علیه الصّلاه والسّلام) است.
سه بطن ولایت
ولایت هم سه بطن دارد، سه مرحله دارد. مرحلهی اوّل معرفت است، مرحلهی دوم محبّت است، مرحلهی سوم اطاعت است. این سه مورد وقتی در یکجا جمع شد، ولایت میشود. ولایت هم معرفت و شناخت میخواهد، هم محبّت میشود. انسان تا جمال کسی را ندیده است، تا کمال کسی را نشناخته است، خوب محبّت پیدا نمیکند ولی اوّل خدا معرّفی میکند.
آیاتی در مورد فضیلت حضرت امیر در قرآن
ابن عبّاس میگوید سیصد آیه در مورد امیر المؤمنین نازل شده است. آیاتی که شیعه و سنّی اتّفاق نظر دارند. آیهی مباهله، آیهی تطهیر، سورهی «هل اتی»، آیهی مؤدّت اینها آیاتی است که هیچ کسی تردید ندارد در مورد حضرت امیر (علیه الصّلاه و السّلام) است و آیهی ولایت، آیهی ولایت از آن آیاتی است که ذرهای تردید در آن نیست. هر کسی این را قبول نکند، فقط از روی لجاجت قبول نمیکند. برای اینکه کلمهی «إِنَّما»[۱۵] دارد. «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ».
برو ای گدای مسکین در خانهی علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
شمارش بعضی از فضائل حضرت امیر
فقط علی است در حال رکوع انگشتر به سائل داد. خدای متعال سند را برای او صادر کرده است. علی است در بستر پیغمبر خوابید که او را بکشند، نرفت که بکشند و کشته بشود، جبهه نرفته بود، در جای پیغمبر خوابیده بود، آن کسانی که میآیند پیغمبر را بکشند، علی را بکشند، پیغمبر جان سالم به در ببرد. هیچ کسی جز علی این کار را نکرده است. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»[۱۶] این علی است که همسر و فرزندان کوچک او سه شبانه روز گرسنگی کشیدند ولی افطار خود را به یتیم و اسیر و مسکین دادند. جز علی کسی دیگر هم این کار را کرده است؟ آدم وقتی این معرفت را پیدا میکند که علی چه ایثارهایی کرده است، مگر جز علی کسی این مدال را گرفته است. «لَضَرْبَهُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَهِ الثَّقَلَیْنِ»[۱۷] مگر جز علی برای کسی رضوان، شمشیر آورده است و این صدا را همهی قشون و مردم میان آسمان و زمین شنیدند: «لَا فَتَى إِلَّا عَلِیٌّ لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ»[۱۸] مگر جز علی کسی قدم روی شانهی پیغمبر گذاشته است که بتها را سرنگون بکند؟ مگر جز سیمای علی پیغمبر کسی را در عالم معراج، در سدره المنتهی دیده است؟ مگر جز علی ملائکه آسمان سراغ او را گرفتند؟ این علی است که ملائکه عاشق او هستند و در همهی عوالم سراغ امیر المؤمنین علیّ بن ابیطالب را گرفتند. اوّل معرفت است. انسان وقتی فضائل امیر المؤمنین را میشنود مبهوت میشود. (علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را) واقعاً خدا آیتی دراین حد جز پیغمبر هیچ نیافریده است.
شناخت حضرت امیر در آینهی قرآن
آدم اوّل علی را در سیمای قرآن بشناسد، بعد با دیگران مقایسه بکند. اگر بشناسد، نمیتواند دوست نداشته باشد. علی چه چیز ندارد از این چیزهایی که مورد محبّت میشود، افراد براساس چه امتیازاتی به اشخاص دل میدهند؟ چه امتیازی دل انسان را میبرد که در وجود امیر المؤمنین آن امتیاز نبوده است و پیغمبر خدا در طول ۲۳ سال از کدام فرصت مضایقه کرد و علی را با فضائل خود به مردم معرّفی نکرد. اوّل معرفت است. معرفت که آمد، اگر انسان حلالزاده باشد، طینت انسان مسخ نشده باشد، آدم وقتی میبیند علم است، کمال است، ایثار است، محبّت است، جهاد است، شجاعت است، همهی کمالات در یکی است، مگر میتواند او را دوست نداشته باشد، مگر اختیاری است؟ (دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی) وقتی دل انسان را میبرد، مگر انسان میتواند دوست نداشته باشد.
معجزات حضرت امیر از زمان کودکی
این همه معجزاتی که از حضرت امیر (علیه السّلام) از دوران کودکی ولادت ایشان در خانهی کعبه آن هم با آن کیفیت، در دورانی که قنداق کردند، دست خود را اینطور میکند بند قنداق را پاره میکند. در دورهی کودکی خود مار را میکشد، افعی را با انگشت خود. کجا در یک فردی این همه عجائب که مَظهر العجائب است و مُظهر العجائب است، چه کسی جز علی این همه فضائل دارد، این همه امتیاز دارد؟ اوّل معرفت، معرفت آمد محبّت میآید.
محبّت قهری به حضرت امیر
محبّت آمد «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[۱۹] قهری است. کسی که عاشق شد، نمیتواند تبعیّت از او نکند. «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»[۲۰].
داستانی از عنایت حضرت امیر به علّامهی امینی
یک جریانی از مرحوم علّامهی امینی صاحب کتاب گران سنگ الغدیر خدمت شما عرض بکنم. اینها نشان میدهد که هر کسی به امیر المؤمنین خدمت بکند، «لَا فَتَى إِلَّا عَلِیٌّ» مرد است، مگر میشود آدم قدم کوچکی برای علی بردارد، دست نوازش علی را بالای سر خود نبیند. خود علّامهی امینی جزء کرامتهای امیر المؤمنین است. جرء معجزات امیر المؤمنین است. با این کتاب الغدیری که نوشته است چه کرده است؟ ایشان میگوید: ده هزار کتاب، از کتب اهل سنّت را از باء بسم الله تا تاء تمّد سطر به سطر خواندند. همهی صفحات ده هزار کتاب را خط به خط، کلمه به کلمه دقّت کرده است و همه را مطالعه کرده است و به صد هزار کتاب همه از کتابهای اهل سنّت مراجعه کرده است. شهر به شهر، دیار به دیار، مملکت به مملکت گشته است، کتابهای مختلفی را پیدا کرده است تا یک چنین کتابی را بنویسد. شنید زمخشری که صاحب تفسیر هم است، کتابهای با ارزشی هم دارد؛ او یک کتابی به نام ربیع الابرار دارد در فضائل امیر المؤمنین مطالبی نوشته است که علّامهی امینی میتواند با آن بر حقّانیّت امیر المؤمنین استدلال بکند.
ایشان سراغ این کتاب ربیع الابرار را میگیرد، میبیند از این کتاب، سه جلد بیشتر در عالم وجود ندارد. این سه جلد هم یکی در کدام کشور است، یکی در کدام کتابخانه است، یکی هم برای یکی از مراجع تقلید بوده است، او از دنیا رفته است و به پسر او رسیده است. به سراغ این آقازاده میرود که او هم روحانی بوده است، عالم بوده است. میگوید: من دارم برای امیر المؤمنین کتاب مینویسم، دارم از امیر المؤمنین دفاع میکنم. شما این کتاب را به من بفروشید. میگوید: نمیفروشم. میگوید: به من اجاره بدهید. میگوید: نمیدهم. میگوید: به من عاریه بدهید. میگوید: نمیدهم. میگوید: اجازه بدهید من چند ساعتی در خانهی شما بنشینم این کتاب را مطالعه بکنم، از آن مطلب یادداشت بکنم بروم. این اجازه را هم نمیدهند. مرحوم علّامهی امینی با ناراحتی مراجعه میکند به یکی از علمای صاحب نفوذ نجف، مرحوم آقای مظفّر که او یکی از استوانههای نجف بوده است. میگوید شما واسطه بشوید، الآن این ضروری است، برای نوشتن کتاب الغدیر لازم دارم که این کتاب را ببینم. مرحوم آقای مظفّر هم واسطه میشود و این آدم بیتوفیق تمکین نمیکند. میرود خدمت مرحوم آیت الله العظمی آقای آقا سیّد ابو الحسن اصفهانی از ایشان درخواست میکند، شما دستور بدهید که این کتاب را یا بفروشد یا عاریه بدهد یا امانت بدهد یا اجازه بدهد در خانهی او بنشینم. از مرجع تقلید هم حرف را قبول نمیکند.
توسّل علّامهی امینی به حضرت امیر
مرحوم علّامهی امینی میگوید: من دل شکسته شدم. به حرم امیر المؤمنین رفتم، عرض کردم: آقا این مشکل خود من نیست، من برای شما دارم نوکری میکنم و این ابزار را لازم دارم و این من را ناامید کرد. میآید در عالم رؤیا وجود مقدّس مولا را میبیند.
امیر المؤمنین (علیه السّلام) به آقای امینی میفرمایند: پاسخ شما پیش فرزند من حسین است. بیدار که میشود آماده میشود و به سوی کربلا حرکت میکند. حواله را حضرت امیر داده است که فرزند ایشان امام حسین این جواب را بدهد. به کربلای معلّی میآیند، کنار ضریح شش گوشه، زیر قبّهی امام حسین عرضه ادب میکند و عرضه میدارد من این مشکل را دارم، پدر بزرگوار شما به شما حواله کرده است. از حرم حضرت سیّد الشّهداء بیرون میآید، خدمت پیشکار امام حسین میآید، همه کاره امام حسین، حضرت قمر منیر بنی هاشم، باب الحوائج، حضرت ابی الفضل العبّاس در آنجا ارتباط او وصل میشود و جریان را به حضرت ابی الفضل عرض میکند. میگوید: نشسته بودم، مشهورترین خطیب کربلا آن روز که از نظر خطابه و سخنوری نفر اوّل بود، شیخ ابو الحبّ بود با من آشنا بود، آمد من را دید و مصافحه و مناعقه و خوش آمد و گفت: نهار به منزل ما بیایید. من هم قبول کردم. به منزل ایشان رفتم، گفتم: کتابخانهی شما کجا است؟ من را به کتابخانهی خود برد. دیدم کتابخانهی معظمی دارد. یک گشت و گزاری در این کتابها زدم، دیدم که کتاب ربیع الابرار که حالا ما فکر میکردیم زیر این آسمان سه نسخه از این وجود دارد، اینجا وجود دارد. تا این کتاب را دیدم، گریه دیگر مجال نمیداد. نشستم اشک ریختم و به شدّت گریه کردم. این شیخ میزبان ما، خطیب مشهور کربلا وارد شد، دید من گریه میکنم. گفت: برای چه گریه میکنی؟ داستان را برای او تعریف کردم. گفتم: من به دنبال یک چنین کتابی میگشتم، حضرت امیر به امام حسین حواله دارد، من به امام حسین عرض کردم، خدمت حضرت ابی الفضل آمدم، شما را دیدم، حالا میبینم این کتاب اینجا است. ایشان گفت: فلان شخصیت که یک کتابخانهی مرکزی دارد، حاضر شد هزار دینار به من بدهد که من این کتاب را به او بفروشم، او در آن کتابخانه ذخیره بکند ولی من به هزار دینار ندادم، برای اینکه کمیاب است و دست نیافتنی است ولی حال که حضرت علی به شما حواله داده است و مجری حوالهی امیر المؤمنین، آقا زادهی ایشان امام حسین و ابوالفضل بوده است من این کتاب را به شما هدیه میکنم، رایگان برداشت و نوشت و هدیه کرد.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۳]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۳، ص ۱۷۷٫
[۴]– سورهی اسراء، آیه ۸۲٫
[۵]– سورهی احزاب، آیه ۶٫
[۶]– بحار الأنوار، ج ۱۶، ص ۹۵٫
[۷]– سورهی احزاب، آیه ۶٫
[۸]– سورهی زمر، آیه ۳۰٫
[۹]– سورهی مائده، آیه ۶۷٫
[۱۰]– بحار الأنوار، ج ۲۱، ص ۳۸۸٫
[۱۱]– سورهی مائده، آیه ۳٫
[۱۲]– بصائر الدّرجات فی فضائل آل محمد، ج ۱، ص ۱۹۹٫
[۱۳]– سورهی مائده، آیه ۳٫
[۱۴]– بحار الأنوار، ج ۱۰۲، ص ۸٫
[۱۵]– سورهی مائده، آیه ۵۵٫
[۱۶]– سورهی بقره، آیه ۲۰۷٫
[۱۷]– إقبال الأعمال، ج ۱، ص ۴۶۷٫
[۱۸]– بحار الأنوار، ج ۲۱، ص ۴۰٫
[۱۹]– سورهی نساء، آیه ۵۹٫
[۲۰]– سورهی آل عمران، آیه ۳۱٫
تصاویر مربوط به مداحی حاج حسین سازور:
پاسخ دهید