مقام «فناء فی الله» سه درجه دارد:
درجهی اوّل، «فناء در افعال» است که در نظر عارف سالک، جملهی مؤثّرات و همهی مبادی اثر و اسباب و علل -از مجرّد و مادّی و قوای طبعیه و ارادیّه- بیهوده و بیاثر شود؛ و مؤثّری غیر از حق و نفوذ اراده و قدرت حق در کائنات نبیند و عوامل این عالم را محو و ناچیز در حیطهی قدرت نامتناهی الهی شهود نماید. و در این حال، یأس تمام از همهی خلق و رجاء تامّ به حق پیدا شود…
و لسان حال او مترنّم به مقال ذکر کریم «لا حولَ و لا قوَّهَ إلَّا بالله» گردد. و در این مقام، بزرگترین قدرتها و نیروی مقتدرترین سلاطین عالم امکان، با قدرت و نیروی پشهی ضعیف در نظر حقیقتبین او یکی شود. در این درجه را «مَحو» گویند.
درجهی ثانیه، «فناء در صفات حق» است. بیان این مقام آنکه انواع مختلفهی کائنات که هر یک در حدّ خود تعیّنی و نامی دارند؛ مانند مَلَک و فلک و انسان و حیوان و اشجار و معادن که در نظر اهل حجاب به صورت کثرت و تعدّد و غیریت متصوّر و مشهود هستند، در نظر عارف الهی یکی شوند؛ یعنی همه را از عرش اعلای تجرّد تا مرز خاک، به صورت نگارستانی مشاهده نماید که در تمامت سقف و دیوار آن، عکس علم و قدرت و حیات و رحمت نقش لطف و مهر و محبّت الهی و عنایت یزدانی به قلم تجلّی نگاشته و پرتو جمال و جلال حق بر آن افتاده است…
در این مقام به حقیقت توحید و کلمهی طیّبهی «لا اله الّا الله» متحقّق شود یعنی همهی صفات کمال را منحصر به حق داند و در غیر حق، ظلّ و عکس صفات کمال را پندارد. و این مقام را «طَمس» خوانند.
درجهی ثالثه، مقام «فناء در ذات» است که فناء در احدیّت گویند. و در این مقام همگی اسماء و صفات، از صفات لطف همچون: رحمن و رحیم و رازق و منعم، صفات قهر مانند: قهّار و مُنتقم را مستهلَک در غیب ذات احدیّت نماید… مهر و خشم حق، بسط و قبض، عطا و منع وی، بهشت و دوزخ، برای او یکی گردد؛ صحّت و مرض، فقر و غنی، عزّت و ذلّت، برابر شود…
و این مقام را «مَحق» خوانند که به کلّی اغیار از هر جهت محو و نابود گشته، توحید صافی و خالص، ظهور و تحقّق یافته است. در این مرتبه که آخرین منازل سفر الی الله -جلَّت عظمته- بود، به لسان حقیقت گوید: «یَا هُوَ یَا مَنْ لَیْسَ هُوَ إِلَّا هُوَ»…
منبع: کتاب پندهای آسمانی، صص ۱۴۶-۱۴۸
پاسخ دهید