متأسفانه بعد از گذشت سی و چند سال از انقلاب اسلامی، باید گفت که همچنان بین مسئولان و متولیان امر در رابطه با تعریف «دانشگاه اسلامی» اختلاف نظرهایی وجود دارد و تعریف واحد و مشخصی مورد توافق قرار نگرفته است، اما در مجموع می‌توان گفت گستره قلمرو اسلامی‌ شدن از ابتدای انقلاب بسیار افزایش پیدا کرده و در مجموع بین مسئولان فهمی عمیق‌تر در این رابطه حاصل شده است.

در دوران کنونی اگرچه هنوز کسانی هستند که اسلامی‌ شدن را تنها با احداث نمازخانه و اصلاح وضعیت پوشش دانشجویی همسان می‌گیرند اما بسیاری از مسئولان امروز معتقدند که اقدام‌های فوق، دردی را دوا نخواهد کرد و این ساختار دانشگاهی است که باید اصلاح گردد؛ متون درسی باید تغییر کند؛ فضای حاکم بر دانشگاه می‌باید فضای تعلیم و تربیت باشد و از همه مهم‌تر علم دینی بر دانشگاه‌ها حاکم شود. از سوی دیگر اگرچه داشتن تعریف مشخص از دانشگاه اسلامی ‌به لحاظ «رتبی» اهمیت اولی دارد، اما به حتم انجام هر اقدامی برای اسلامی‌شدن بدان وابسته نیست؛ چون مسائل تئوریک و علمی – ‌به ویژه در حوزه‌ی علوم انسانی – از سنخ صفر و یک نیست که جواب مشخص داشته باشد و پاسخ به این مسائل به راحتی به دست نخواهد آمد و بر این اساس نمی بایست تمامی اقدام‌های مربوط به اسلامی ‌شدن را متوقف به رسیدن به تعریف مشخص کرد.

به نظر می‌رسد راهکار اصلی اسلامی‌ شدن، از نوع فرآیند باشد. بنابراین هر راهکاری که تحمیلی، ضربتی و کوتاه مدت باشد محکوم به شکست خواهد بود.

در نگاه برخی نظریه‌پردازان علم دینی، اسلامی کردن دانشگاه غیر از تربیت دانشجوی مسلمان است و دانشجویان این کشور امانت‌های فکری این مملکت‌اند.

در نگاه ایشان، مسئله اسلامی کردن دانشگاه یک صورت مسئله است، معنای اسلامی کردن دانشگاه تنها این نیست که در طرح تفکیک جنسیتی، دختران و پسران اجرا شود، نماز اول وقت برگزار شود، نمازخانه، دعای کمیل شب جمعه و دعای توسل شب چهارشنبه داشته باشیم، اجرای این برنامه‌ها، تربیت کردن انسان مسلمان است؛ همه ما مسلمانیم و این رفتار طبیعی ما باید باشد. این فعالیت‌ها، وظیفه اختصاصی دانشگاه نیست اما دانشگاه با این کارها موفق‌تر خواهد بود ولی معنای اسلامی شدن دانشگاه این نیست.  آیت الله جوادی آملی در این باره می‌گویند:

«چهار موضوع باید کاملاً از حریم این بحث بیرون برود: هر علمی که برای اداره کشور ضروری است، تحصیلش واجب است؛ اما چون این علم جزء واجبات است، به معنای اسلامی شدن دانشگاه ها نیست!‌ هر استادی برای رضای خدا باید درس بگوید، این یک عمل دینی است نه علم دینی، هر دانشجویی باید برای رضای خدا درس بخواند نه برای مدرک، این یک عملِ دینی است نه علمِ دینی، کاربرد و خروجی علوم باید به نفع جامعه باشد نه به زیان جامعه، این کار خوب است و واجب است و دینی است ولی یک عمل دینی است نه علم دینی». پس «وقتی دانشگاه اسلامی می‌شود که دانش اسلامی شود».

در این نگاه، با تحقق جهان‌بینی اسلامی، دانشگاه به معنای واقعی اسلامی می‌شود. بنابراین اگر جهان‌بینی اسلامی را برای دیگران به خوبی روشن کنیم و این جهان‌بینی در پیش‌فرض‌های علوم مندرج گردند، آن گاه دانشگاه به معنای واقعی اسلامی می شود، در غیر این صورت نباید توقع اسلامی شدن دانشگاه را داشته باشیم. ازاین‌رو به‌طور اصولی، ما علم غیردینی نداریم، چرا که از آغاز تا انجام، هر چه هست کار خداوند است؛ وقتی جهان هستی کار او شد یعنی فعل خدا شد، در این صورت ستاره‌شناس، فیزیک دان، زیست شناس و… همه مفسر فعل خدا خواهند بود. با این دیدگاه است که حوزوی می‌گوید: خدا چنین گفت و دانشگاهی می‌گوید: خدا چنین کرد؛ لذا همه می‌گویند خدا؛ ولی متأسفانه مشکل اصلی این است که بسیاری از افراد یا سهمی در امور برای خدا قایل نیستند و یا اگر سهمی قایل باشند، دیگری را شریک برای خدا تعریف می‌کنند. بنابراین دیگر علم سکولار نداریم و کسی که قایل به علم سکولار باشد، در حقیقت نقش اصلی آفرینش که از آن خداوند است را نادیده می‌گیرد.

بنابراین دانش به معنای حقیقی، نه شرقی و نه غربی است؛ بلکه دانش قلبی و عقلی است و در حقیقت، دانشگاه اسلامی، دانشگاهی است که از این منظر به حقیقت هستی می‌نگرد.[۱]

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:عبدالحمید آکوچکیان/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – روزنامه رسالت، شماره ۷۶۳۱ به تاریخ ۱۵/۶/۹۱ش، صفحه ۲ (سیاسی)/ و نیز: Magiran.com/n2576858/ باشگاه خبرنگاران جوان و نیز: ر.ک: منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، صص ۱۴۹- ۱۳۴٫