بعضى مىگویند که آدمى هر چقدر سقف پروازش را ببندد، بیشتر از آن پرواز نخواهد کرد، یعنى این که مثلاً حد اعلاى دانشگاه مىتواند دکتر حسابى یا دکتر چمران شود، امّا در حوزه امام خمینى و افرادى همانند ایشان پرورش مىیابند نظر شما در این باره چیست؟ بعضى دیگر مىگویند: اگر هدف خودسازى و هدایت مردم است در این مورد به یک دو راهى مىرسیم:
۱ – فردى مذهبى در دانشگاه، مثلاً در خوابگاه در این جهت مىتواند خوب فعّالیت کند که یک طلبه در این موقعیت نمىتواند قرار گیرد.
۲ – یک روحانى مىتواند دانشجویان یا طلبههایى را تربیت کند که کار دانشجوى بالایى را بکنند یعنى در حجم و کیفیت بیشترى تأثیر گذار باشند. یک نظر دیگر هست که شما چرا خود را محدود مىکنید؟ هم حوزه و هم دانشگاه را ادامه بدهید. به نظر شما آیا امکان این مورد وجود دارد؟ (یعنى کیفیت کار پایین نمىآید؟ خلاصه با وضعیت موجود دانشگاهها آیا مىتوان به خودسازى رسید و یا حوزه را انتخاب کنیم؟ بعضى مىگویند که حالا دست تقدیر شما را به این رشته آورده، خواست خدا بوده و شما ادامه دهید. (آیا نمىشود گفت که حالا که من پشیمان شدهام از رشتهام نیز خواست خدا بوده است؟) بعضى هم مىگویند که چهار سال وقت و سرمایه صرف این رشته کردهاید و چون از بیتالمال استفاده کردهاید درست نیست که این رشته را رها رها کرده به دنبال حوزه یا رشتهاى دیگر بروید. اگر خانواده انسان با حوزه رفتن او هماهنگ نباشند و… انسان باید چگونه برخورد کند و عمل نماید؟
قبل از هر چیز بزرگى و بزرگوارى روح معنوى شما را مىستاییم و امیدواریم با تلاش بیش از پیش و تصمیم گیرى منطقى مسیر زندگى سعادتمندى را پیشرو داشته باشید در این باره گفتنى است؛ گرایش به یادگیرى علوم به انگیزههاى مختلف صورت مىگیرد و به طور معمول نیازهاى اولیه حیاتى و طبیعى و محسوس جاذبههاى بیشترى براى انسانها دارد. از این رو، براى فراهمسازى بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایشهاى مختلف علمى و تخصصهاى فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرفاندیشان هستند که فراتر از نیازهاى اولیه طبیعى و محسوسات به ارتباط نهانى دانشها و ارتباط جهان هستى با آفریننده آن فکر مىکنند و از هدفمندى این همه جنب و جوشها سخن به میان مىآورند.
مهمترین رسالت دین ایجاد انگیزه فراطبیعى و اخلاص در میان انسانها و جهت دهى صحیح به تلاشهاى روزانه است به طورى که علاوه بر تأمین نیازهاى روزمرّه زندگى، به هدفمندى و تلاش براى دستیابى به مقصود هستى اقدام کند. از این رو در فرهنگ اسلامى تمام دانشهاى مورد نیاز براى زندگى بشرى داراى اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و مورد نیاز جامعه، مردم براى فراگیرى آن اقدام کنند و از آن به «واجب کفایى» تعبیر شده است.
اما براى همه انسانها در هر مرتبه علمى که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندى جهان و ایمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عینى» شمرده شده است و غفلت اکثریت جامعه بشرى جاى تأسف دارد زیرا حتّى از علوم تجربى و مهندسى نیز مىتوان به آن هدف مقدس دست یافت و منافاتى با زندگى روزمره ندارد، لذا از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیلهاى که انسان را به کمال مىرساند و دنیا و آخرت او را آباد مىکند. گفتنى است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهى و دینى – با توجه به موضوع آن – از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولى این بدینمعنا نیست که علوم دیگر بىاهمیت و بدون ارزش است و علم نیست.
در نگاه کلى قرآن، هر کارى یا علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند هدف نهایى او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست.
در قرآن کریم آمده است:
«ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ»؛[۱] «این آخرین حد آگاهى آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق گمراه شده آگاه است».
پس علوم غیردینى نیز مىتواند نقشآفرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند. این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر در علوم دینى نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان مىشود.
خلاصه اینکه از نظر اسلام شرافت و ارزش علم به دو چیز است: اول موضوع آن است که در بین علوم، علم خداشناسى و علم خودسازى و هر چه مربوط به رشد و کمال معنوى انسان مىشود اشرف علوم است. دوم هدف و نیت انسان از علم است که در ارزش علم دخیل است. اگر هدف از علم کسب رضایت خدا و خدمت به دین و مردم باشد علم داراى شرافت و ارزش است ولى اگر قصد انسان از عالم شدن دنیاطلبى و برترى جویى و امثال آن باشد علم او بىارزش است حتّى اگر موضوعش توحید و خداشناسى باشد.
پیش از هر چیز باید هدف اصلى خود از تحصیل در حوزه علمیه را مشخص نمایید. احتمالاً انگیزه شما یک یا چند مورد از موارد زیر است:
۱ – جست وجوى کمالات نفسانى و معنوى. در صورتى که انگیزه این باشد باید گفت: هر چند حوزه علمیه محیط مساعدترى براى کسب فضایل روحانى است، ولى چنان نیست که در محیط دانشگاهى نتوان بدان رسید. به عبارت دیگر، رسیدن به آنها بیش از هر چیز به عزم و همت و اراده جدى شما و به عنایات حق تعالى بستگى دارد، نه به محیط.
۲ – افزایش اطلاعات دینى. نیل به این هدف نیز با برنامهریزى مطالعاتى منظم در کنار دروس دانشگاهى میسر است. حتّى در کنار آنها مىتوان از نوار یا دوستان روحانى براى فراگرفتن برخى از دروس ابتدایى حوزوى استفاده نمود و پس از اتمام تحصیلات دانشگاهى نیز مىتوان در کنار فعالیتهاى شغلى این گونه مطالعات و دروس جانبى را استمرار بخشید.
۳ – تخصص یابى در علوم مختلف دینى و خدمت در مسیر اعتلاى دانش و فرهنگ دینى جامعه.
اگر چنین آرمان بلند و ارزشمندى را منظور دارید مىتوانید به حوزه وارد شوید و در مدرسههاى مربوط به فارغالتحصیلان دانشگاهى شرکت کنید. لیکن این نکته را نیز خاطر نشان مىسازیم که دروس حوزوى بر اثر گستردگى بسیار، خیلى دیرتر از آنچه در دانشگاهها مشهود است، آثار و ثمرات خود را ظاهر مىسازد؛ البته با عمق و ژرفاى بیشتر. بنابراین علاقهمندان به دانشهاى حوزوى باید با همت و استوارى، عمر خود را وقف علم و دانش سازند و با جان و دل و چشمپوشى از یکسرى تمایلات مادى و دنیایى؛ مانند: عنوان، پول و… در مسیر دین و علوم دینى ره سپارند و تنها در این صورت دست حق یار و مددکارشان خواهد بود.
با دو قبله در ره معبود نتوان زد قدم
یا رضاى دوست باید یا هواى خویشتن
بنابراین اکنون که به قول خودتان شرایط ورود به حوزه برایتان فراهم نیست بهتر آن است در دو گام علمى و عملى هم به معارف دینى خود توسعه دهید و هم عملاً در پى انجام واجبات دینى و اجتناب از محرمات به هدف مقدس خود که همان تقرب الهى است، نزدیکتر شوید. لذا توصیه مىشود با استفاده از یک سیر مطالعاتى شناخت عمیقترى نسبت به آنچه احساس نیاز مىکنید پیدا کنید و با مشورت گرفتن از یکى از اساتید قابل اعتماد و با تجربهتان، کتابهاى شهید مطهرى را مطالعه کنید و یا از سلسله کتابهایى که به همین منظور تدوین شده و تحت عنوان سلسله درسهاى اندیشههاى بینادین اسلامى از انتشارات مؤسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره) است بهره بگیرید.
بنابراین درباره انتخاب رشته و در پیش گرفتن راه دانشگاه و یا حوزه، باید به چندین فاکتور و عامل تعیین کننده توجه داشت؛
۱ – تفاوت استعداد و علاقه افراد.
۲ – حساسیت خانواده و اطرافیان.
۳ – انتظارات از زندگى آینده.
۴ – توانایى تحمل مشکلات.
۵ – حفظ و تقویت ایمان و ساختن خود و دیگران.
در این باره تذکر چند نکته گفتنى است:
۱ – گرچه علومى مانند ریاضى، هندسه، شیمى و مانند آن از نظر موضوع در حد علم خداشناسى و معرفت دینى نیست، ولى چه بسا کسى بتواند عامل دوم یعنى نیت و هدف خود از فراگیرى آنها را چنان تقویت کند که ارزش کمتر از علم خداشناسى نداشته باشد. مثلاً پزشکى که علم و تخصص خود را در خدمت به مردم و نجات بیماران قرار دهد و سعى کند از افراد بىبضاعت و کم درآمد پول کمترى بگیرد و یا از سودى که به خاطر طبابت به دست مىآورد، در کمک به محرومین به کار بَرَد و هدفش تقرب به خدا باشد واقعا از اولیا الهى خواهد بود.
۲ – فراگیرى علوم غیردینى مثل علم فیزیک و شیمى منافاتى با فراگیرى علوم دینى ندارد. یک انسان هوشیار کسى است که سعى کند هر دو علم را فرا بگیرد در کنار دروس دانشگاهى، معرفت دینى خود را هم افزایش دهد.
چنانچه در روایتى آمده است: علم بیش از آن است که شمرده شود (و انواع فراوانى دارد) پس سعى کنید از هر علمى آن قسمت که زیباترین و بهترین آن است را به دست آورید.[۲] شما هم سعى کنید در اوقات فراغت خود با مطالعه علوم اسلامى اطلاعات دینى خود را افزایش دهید.
۳ – در روایات زیادى آمده است، کسى که به مباحث دینى و معرفتى که علم آموخته است، عمل کند، خداوند آنچه را که نمىداند به او تعلیم مىنماید.[۳] بنابراین اگر انسان از ابتداى تکلیف سعى کند در هر موقعیتى که قرار دارد، تقوى و پاکدامنى خود را حفظ کند و خود را به گناه و معصیت آلوده نکند، خداوند نیز از خزاین رحمتش معرفت او را نسبت به خودش زیاد مىکند و چه بسا او را به بالاترین حد معرفت و علم مىرساند.
۴ – هر انسانى با توجه به استعداد و علاقهاى که دارد، در یک رشته از علوم مىتواند رشد کند و به حد بالایى برسد. شما نیز باید ببینید در چه زمینهاى استعداد و انگیزه دارید. اگر فکر مىکنید در علوم دانشگاهى موفقترید، همان را با جدیت ادامه دهید، ولى اگر فکر مىکنید در علوم دینى اگر وارد شوید موفقیت زیادى مىتوانید کسب کنید، چه بسا بر شما واجب باشد در رشته علوم دینى و حوزوى تحصیل کنید.
با توجه به تجربه متعدد؛ توصیه ما این است که روشى انتخاب شود که قدرت انتخاب از بین نرود. از آنجا که عوامل چهارگانه فوق براى بسیارى از جوانان با شور و شوق قابل اندازهگیرى دقیق نیست، پیشنهاد مىکنیم به طور تدریجى و پلهاى مسیر مناسب انتخاب گردد. به طور مثال اگر امکان تحصیلات دانشگاهى در رشته خوب و مورد علاقه فراهم است این فرصت را از دست ندهید و در کنار آن به طور ملایم با برخى علما و جلسات درس حوزه آشنا شوید. در ادامه در صورت تشخیص علاقه بیشتر رفته رفته تمایل خودتان را به رشتههاى حوزوى بیشتر کنید.
در مجموع مىتوان گفت تا هنگامى که به انتخاب قطعى از نظر شخصى نرسیدهاید، ادامه تحصیل با اولویت دهى به رضایت پدر و مادر و به دور از تنش و حساسیت اطرافیان سزاوارتر است. البته لازم است بر حفظ و تقویت ایمان و تلاش جهت خودسازى تأکید شود و در کنار ساماندهى وضعیت ازدواج و اشتغال به استمرار ارتباط با مجالس مذهبى و آشنایى با معارف دینى اهتمام جدى داشت. چنان که بسیارى از یاران پیامبر صلىاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلام است. علاوه بر بهرهمندى از علم و معرفت امامان علیهمالسلام، به کشاورزى، دامدارى، روغنفروشى، خرمافروشى و… نیز اشتغال داشتند.
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:گروه اخلاق و عرفان/پرسش وپاسخ دانشجویی
[۱] – نجم ۵۳، آیه ۳۰٫
[۲] – بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۱۹٫
[۳] – همان، ج ۷۸، ص۱۸۹٫
پاسخ دهید