سال ۱۳۶۸ در جاده‌ی بعلبک در حال تردد بودیم. سید عباس موسوی، شیخ صبحی طفیلی و سید ابراهیم امین هم بودند. ماشین‌ها از یکدیگر جدا حرکت می‌کردند. اتومبیلی پر از مواد منفجره در کنار جاده انتظار ما را می‌کشید. وقتی نخستین ماشین از کاروان ما رسید، اتومبیل حامل بمب را منفجر کردند. در این عملیات ترور، برخی از برادران در ماشین اول اندکی مجروح شدند؛ اما هیچ کدام از ما سه نفر آسیبی ندید.

چند سال پیش دو هلی‌کوپتر ارتش رژیم صهیونیستی با هم تصادف کردند و در آسمان منفجر شدند. برخی می‌گفتند هدف این هلی‌کوپترها، ترور یا ربودن ما بوده است، که من در این زمینه مطمئن نیستم؛ چرا که من در بیروت بودم و این هلی‌کوپترها در داخل مرز فلسطین تصادف کردند. این هلی‌کوپترها بزرگ هستند و نفرات بسیاری را حمل می‌کنند. بعید است بتوانند با این سنگینی، از جنوب لبنان به بیروت بیایند. بنابراین، هدف آنان، نقطه‌ای در جنوب و یا در بقاع بوده است، نه در بیروت.

نقشه‌ی این ترور را صهیونیست‌ها کشیده بودند و در حال عملی ساختن آن بودند؛ ولی گروهی از نیروهای ویژه‌ی رژیم صهیونیستی که قرار بود عملیات را اجرا کنند، در آخرین لحظات، گلوله‌ای در میان‌شان منفجر شد و همه کشته شدند و عملیات لو رفت و منتفی شد. این چیزی است که من می‌دانم، ولی آن‌چه را که نمی‌دانیم، خدا به آن آگاه‌تر است.

 

منبع: کتاب «سید عزیز»- نشر یازهرا سلام الله علیها