سؤال: من یک پسر دوازده ساله دارم که به مدّت یک سال به کلاس ترتیل و صوت قرآن رفت و چون مربّی خود را خیلی دوست داشت از زمانی که آن مربی عوض شد، علاقه‌ی او هم به قرآن کم شد و دیگر دوست ندارد به کلاس برود. حتّی پدرش چند بار او را به اجبار به کلاس برد؛ امّا فایده ای نداشت و اکنون قرآن را به طور کلّی کنار گذاشته است. البتّه مخالفت او از دوره‌ی پیش دبستانی شروع شد؛ زیرا معلّم قرآن او از لحاظ لباس خیلی نامرتّب بود. می‌خواستم بدانم تکلیف ما چیست و چه باید کنیم؟

جواب:

یک امر بسیار روشن و بدیع این است که معلّم باید دارای ویژگی‌ها و خصوصیاتی باشد که او را از بقیه ممتاز کند؛ خصوصاً معلّمی که می‌خواهد درس قرآن بدهد. متأسّفانه گاهی اوقات کسانی که شرایط مربّی بودن را ندارند به هر شکل جذب محیط‌های آموزشی می‌شوند و با کمال تأسّف در ارتباط با آموزش قرآن هم وضع بدتر است.

خصوصیات و ویژگی های معلّم

چند ویژگی که باید در معلّمین و مربیان وجود داشته باشد، تا بتوان اسم معلّم را بر آن‌ها اطلاق کرد عبارتند از:

الف. آراستگی ظاهر

اوّلین نکته این است که معلّم باید ظاهری آراسته داشته باشد که این ویژگی، ویژگی نبیّ مکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم است.

زمانی که مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی در کتاب شمایل المحمّدیّه به خصوصیّات ظاهری پیامبر اسلام می‌پردازد، می‌بینیم که چه شاخص‌های مهمی را بیان می‌کند؛ شاخص‌هایی مانند این‌که ایشان همیشه لباس سفید و تمیز به تن می‌کردند، خود را معطر می‌ساختند، موها و محاسن خود را شانه می‌زدند. از ویژگی‌های وجود پیامبر اسلام استنتاج کنیم که معلّمین باید آراسته باشند و از لباس‌های تمیز استفاده کنند؛ یعنی علاوه بر این‌که ظاهر آراسته دارند، پوشش زیبا و آراسته‌ای هم داشته باشند.

ب. خوش خلقی

نکته‌ی دوّم این است‌که معلّم باید خُلق و خوی خوبی داشته باشد. وقتی معلّم بدخلقی می‌کند، تنها به یک نفر زیان نمی‌زند؛ بلکه به اصل علم و دانش و به یک ارزش متعالی زیان وارد می‌کند. از آنجا که معلّم نماینده‌ی علم و دانش است و نماینده‌ی افرادی است که دانش را در میان مردم پراکنده می‌کنند و به مردم می‌آموزند، اگر خلق و خوی بدی داشته باشد، نگاه افراد به علم بد می‌شود.

قرآن کتاب بزرگ بشریت است. زمانی که یک معلّم قرآن با بدرفتاری و بد خلقی نماینده‌‌ای برای تعلیم این کتاب می‌شود، بچّه‌ها از این کتاب بزرگ دور می‌شوند؛ لذا مربّی در عرصه‌ی تعلیم و تربیت باید مراقب باشد که اصلاً خطایی مرتکب نشود. به همین خاطر است که می‌گویند نباید نگاه معلّم به این جایگاه یک نگاه صنفی و شغلی باشد؛ بلکه باید یک نگاه متعالی به این حرفه داشته باشد.

ج. داشتن نگاه مثبت

مسئله مهمّ دیگری که در معلّم خیلی می‌تواند تأثیر گذار باشد، نگاه او به دانش‌آموزان است. نگاه معلّم باید این باشد که بچّه‌هایی که در اختیار او گذاشته شده‌اند، هر کدام از آن‌ها بالقوه ظرفیت این را دارند که سرباز مخلصی برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه شوند.

بچّه‌هایی که به دنیا می‌آیند، بر پیشانی آن‌ها نوشته نشده است که سرباز امام زمان هستند؛ بلکه آن‌ها قرار است در همین دنیا و در همین مکتب پرورش و رشد پیدا کنند و به آن جایگاه برسند. لذا معلّمین باید دقّت کنند که کرامت بچّه‌ها را حفظ کنند و آن‌ها را رشد هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ معنوی دهند.

د. اخلاص و توکّل

یکی دیگر از ویژگی های مهم در عرصه‌ی تعلیم و تربیت اخلاص و توکّل معلّم است؛ برای این‌که معلّم بتواند صاحب نفوذ و تأثیر گذار باشد، باید زیاد به خداوند توکّل کند و اخلاص داشته باشد.

توکّل به این معنا که بگوید من یک وسیله هستم و تعلیم و تربیتی که انجام می‌دهم، به اتکّای الهی است. اخلاص نیز به این معنا که بگوید من دارم چشمه‌ی زلالی را انتقال می‌دهم و نباید آن را با چیز‌های دیگر آلوده کنم.

ما نمی‌گویم معلّمین پول نگیرند؛ امّا برای پول و حقوق کار نکنند. یعنی برای اصل علم و ارزشمندی آن در این مسیر قدم بگذارند. این عقیده خیلی ارزشمند است که بحمد الله طیف زیادی از معلّمین ما در این مسیر هستند.

راهکارها:

الف. گفتگو و طلب راهکار

درباره‌ی این آقا پسر دوازده ساله باید بگوییم که چون بچّه‌ها در این سن به قوه‌ی تحلیل می‌رسند، مادر می‌تواند کنار فرزندش بنشیند و در این رابطه با او صحبت کند؛ مثلاً درباره قرآن از او سؤال کند و بپرسد که نگاه خود او به قرآن به چه صورت است؟ فهم و درک قرآن را دوست دارد یا نه؟ قطعاً بچّه‌ها به این سؤال جواب مثبت می‌دهند؛ آن‌وقت از خود او بپرسید: برای این‌که در زمینه‌ی قرآن آموزی رشد کنی دوست داری که ما چه کاری انجام دهیم؟ از دست ما چه کاری ساخته است؟ با این کار یک مقدار از خود فرزندشان راهکار بخواهند؛ زیرا بچّه‌هایی که از اندیشه و فکر آن‌ها استفاده می‌شود، بهتر می‌توانند مسائل را تحلیل کنند و درست و غلط را تشخیص دهند و مسیر درست را انتخاب کنند.

ب. پرهیز از اجبار

در جایی مادر بزرگوار فرمودند که پدر ایشان گاهی اوقات او را اجبار می‌کند و او را با زور به کلاس قرآن می‌برد؛ در حالی که اجبار کردن نیست و باید فرزند خود را در فضای انتخاب قرار دهیم؛ البته با یک جهت‌دهی مثبت. در این صورت چون خود او انتخاب می‌کند، انگیزه هم دارد. با این کار مطمئن باشند این بچّه دوباره علاقه‌مند به قرآن خواهد شد.

ج. پیشگیری

یک نکته‌‌ هم به عنوان پیشگیری این است که اگر ما زمانی دیدیم یک معلّم یا مربّی قرآن بد اخلاقی می‌کند و این رفتار خود را ادامه می‌دهد، رابطه‌ی فرزندمان را با او قطع کنیم؛ چراکه ممکن است به خاطر برخوردهای بد و مکرّر معلّم، دل زدگی از قرآن در فرزند ما نهادینه شود. اگر معلّم  مناسب نیست، از همان ابتدا فرزند خود را از او جدا کنیم و در درس مربّی دیگری قرار دهیم.

سؤال: من یک پسر دوازده ساله دارم که به مدّت یک سال به کلاس ترتیل و صوت قرآن رفت و چون مربّی خود را خیلی دوست داشت از زمانی که آن مربی عوض شد، علاقه‌ی او هم به قرآن کم شد و دیگر دوست ندارد به کلاس برود. حتّی پدرش چند بار او را به اجبار به کلاس برد؛ امّا فایده ای نداشت و اکنون قرآن را به طور کلّی کنار گذاشته است. البتّه مخالفت او از دوره‌ی پیش دبستانی شروع شد؛ زیرا معلّم قرآن او از لحاظ لباس خیلی نامرتّب بود. می‌خواستم بدانم تکلیف ما چیست و چه باید کنیم؟

جواب:

یک امر بسیار روشن و بدیع این است که معلّم باید دارای ویژگی‌ها و خصوصیاتی باشد که او را از بقیه ممتاز کند؛ خصوصاً معلّمی که می‌خواهد درس قرآن بدهد. متأسّفانه گاهی اوقات کسانی که شرایط مربّی بودن را ندارند به هر شکل جذب محیط‌های آموزشی می‌شوند و با کمال تأسّف در ارتباط با آموزش قرآن هم وضع بدتر است.

خصوصیات و ویژگی های معلّم

چند ویژگی که باید در معلّمین و مربیان وجود داشته باشد، تا بتوان اسم معلّم را بر آن‌ها اطلاق کرد عبارتند از:

الف. آراستگی ظاهر

اوّلین نکته این است که معلّم باید ظاهری آراسته داشته باشد که این ویژگی، ویژگی نبیّ مکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم است.

زمانی که مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی در کتاب شمایل المحمّدیّه به خصوصیّات ظاهری پیامبر اسلام می‌پردازد، می‌بینیم که چه شاخص‌های مهمی را بیان می‌کند؛ شاخص‌هایی مانند این‌که ایشان همیشه لباس سفید و تمیز به تن می‌کردند، خود را معطر می‌ساختند، موها و محاسن خود را شانه می‌زدند. از ویژگی‌های وجود پیامبر اسلام استنتاج کنیم که معلّمین باید آراسته باشند و از لباس‌های تمیز استفاده کنند؛ یعنی علاوه بر این‌که ظاهر آراسته دارند، پوشش زیبا و آراسته‌ای هم داشته باشند.

ب. خوش خلقی

نکته‌ی دوّم این است‌که معلّم باید خُلق و خوی خوبی داشته باشد. وقتی معلّم بدخلقی می‌کند، تنها به یک نفر زیان نمی‌زند؛ بلکه به اصل علم و دانش و به یک ارزش متعالی زیان وارد می‌کند. از آنجا که معلّم نماینده‌ی علم و دانش است و نماینده‌ی افرادی است که دانش را در میان مردم پراکنده می‌کنند و به مردم می‌آموزند، اگر خلق و خوی بدی داشته باشد، نگاه افراد به علم بد می‌شود.

قرآن کتاب بزرگ بشریت است. زمانی که یک معلّم قرآن با بدرفتاری و بد خلقی نماینده‌‌ای برای تعلیم این کتاب می‌شود، بچّه‌ها از این کتاب بزرگ دور می‌شوند؛ لذا مربّی در عرصه‌ی تعلیم و تربیت باید مراقب باشد که اصلاً خطایی مرتکب نشود. به همین خاطر است که می‌گویند نباید نگاه معلّم به این جایگاه یک نگاه صنفی و شغلی باشد؛ بلکه باید یک نگاه متعالی به این حرفه داشته باشد.

ج. داشتن نگاه مثبت

مسئله مهمّ دیگری که در معلّم خیلی می‌تواند تأثیر گذار باشد، نگاه او به دانش‌آموزان است. نگاه معلّم باید این باشد که بچّه‌هایی که در اختیار او گذاشته شده‌اند، هر کدام از آن‌ها بالقوه ظرفیت این را دارند که سرباز مخلصی برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه شوند.

بچّه‌هایی که به دنیا می‌آیند، بر پیشانی آن‌ها نوشته نشده است که سرباز امام زمان هستند؛ بلکه آن‌ها قرار است در همین دنیا و در همین مکتب پرورش و رشد پیدا کنند و به آن جایگاه برسند. لذا معلّمین باید دقّت کنند که کرامت بچّه‌ها را حفظ کنند و آن‌ها را رشد هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ معنوی دهند.

د. اخلاص و توکّل

یکی دیگر از ویژگی های مهم در عرصه‌ی تعلیم و تربیت اخلاص و توکّل معلّم است؛ برای این‌که معلّم بتواند صاحب نفوذ و تأثیر گذار باشد، باید زیاد به خداوند توکّل کند و اخلاص داشته باشد.

توکّل به این معنا که بگوید من یک وسیله هستم و تعلیم و تربیتی که انجام می‌دهم، به اتکّای الهی است. اخلاص نیز به این معنا که بگوید من دارم چشمه‌ی زلالی را انتقال می‌دهم و نباید آن را با چیز‌های دیگر آلوده کنم.

ما نمی‌گویم معلّمین پول نگیرند؛ امّا برای پول و حقوق کار نکنند. یعنی برای اصل علم و ارزشمندی آن در این مسیر قدم بگذارند. این عقیده خیلی ارزشمند است که بحمد الله طیف زیادی از معلّمین ما در این مسیر هستند.

راهکارها:

الف. گفتگو و طلب راهکار

درباره‌ی این آقا پسر دوازده ساله باید بگوییم که چون بچّه‌ها در این سن به قوه‌ی تحلیل می‌رسند، مادر می‌تواند کنار فرزندش بنشیند و در این رابطه با او صحبت کند؛ مثلاً درباره قرآن از او سؤال کند و بپرسد که نگاه خود او به قرآن به چه صورت است؟ فهم و درک قرآن را دوست دارد یا نه؟ قطعاً بچّه‌ها به این سؤال جواب مثبت می‌دهند؛ آن‌وقت از خود او بپرسید: برای این‌که در زمینه‌ی قرآن آموزی رشد کنی دوست داری که ما چه کاری انجام دهیم؟ از دست ما چه کاری ساخته است؟ با این کار یک مقدار از خود فرزندشان راهکار بخواهند؛ زیرا بچّه‌هایی که از اندیشه و فکر آن‌ها استفاده می‌شود، بهتر می‌توانند مسائل را تحلیل کنند و درست و غلط را تشخیص دهند و مسیر درست را انتخاب کنند.

ب. پرهیز از اجبار

در جایی مادر بزرگوار فرمودند که پدر ایشان گاهی اوقات او را اجبار می‌کند و او را با زور به کلاس قرآن می‌برد؛ در حالی که اجبار کردن نیست و باید فرزند خود را در فضای انتخاب قرار دهیم؛ البته با یک جهت‌دهی مثبت. در این صورت چون خود او انتخاب می‌کند، انگیزه هم دارد. با این کار مطمئن باشند این بچّه دوباره علاقه‌مند به قرآن خواهد شد.

ج. پیشگیری

یک نکته‌‌ هم به عنوان پیشگیری این است که اگر ما زمانی دیدیم یک معلّم یا مربّی قرآن بد اخلاقی می‌کند و این رفتار خود را ادامه می‌دهد، رابطه‌ی فرزندمان را با او قطع کنیم؛ چراکه ممکن است به خاطر برخوردهای بد و مکرّر معلّم، دل زدگی از قرآن در فرزند ما نهادینه شود. اگر معلّم  مناسب نیست، از همان ابتدا فرزند خود را از او جدا کنیم و در درس مربّی دیگری قرار دهیم.