برای بیان اهمیّت بیان صفات ظاهری امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱ – راهی روشن برای عموم مردم است تا امام زمان خود را بشناسند.

۲ – دلیلی واضح برای رسوا کردن مدّعاین دروغین مهدویت است.

۳ – برهانی آشکار بر اثبات مهدویّت شخصی (و ردّ مهدویّت نوعی) است.

۴ – مدرکی محکم بر اثبات مهدویّت عینی و ردّ مهدویّت معنوی (مهدی ساخته ذهنی در اثر فشارهای جامعه) است[۱].

۵ – روشی مؤثّر برای محسوس کردن وجود امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)  و ایجاد تعلّق خاطر و عشق و محبّت سرشار به آن حضرت است؛ چنان‌که امام حسن (علیه السّلام) به ابی هاله فرمود: «دوست دارم برای من، پیامبر را مقداری توصیف کنی تا شاید تعلّق خاطری بیابم».

اوصاف و ویژگی‌های ظاهری و جسمانی امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) در روایات به شرح زیر بیان شده است:

۱ – چهره‌ و سیمای مبارک

حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) دارای صورتی زیبا و درخشنده است؛

الف. «الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی وَجْهُهُ کَالْقَمَرِ الدُّرِّی‏»[۲]؛ «پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: مهدی از فرزندان من است، صورتش همچون ماه تابان است…».

ب. «… عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ خَالٌ»[۳]؛ «… بر گونه‌ی راستش خالی هست».

ج.‌ «حَسَنُ الْوَجْهِ… وَ نُورُ وَجْهِهِ یَعْلُو سَوَادَ لِحْیَتِهِ»[۴]؛ «مهدی صورتی نیکو دارد… درخشندگی چهره‌اش بر سیاهی محاسنش غلبه می‌کند».

د. «وَجْهُهُ کَالدِّینَارِ وَ أَسْنَانُهُ کَالْمِنْشَار…»[۵] «چهره‌اش مانند دینار گرد و گلگون و دندان‌هایش مانند شانه، ظریف و منظم است».

هـ «المهدی طاووس أهل الجنّه علیه جلابیبُ النّور»[۶]؛ «مهدی، طاووس بهشت است که هاله‌ای از نور، او را احاطه کرده است».

و. «شاب صبیحُ الوجه…»[۷]؛ «جوانی گشاده روی است».

ز. «شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْه‏»[۸] «جوانی زیبا روی است».

ح.‌ «وَجْهُهُ کَالْکَوْکَبِ الدُّرِّیِّ»[۹]؛ «چهره‌اش مانند ستاره‌ی درخشان است».

ط. «مَسْنُونُ الْخَدَّیْن‏»[۱۰]؛ «مهدی دارای گونه‌های کم گوشت است».

ی. «سَهْلُ الْخَدَّیْنِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ خَالٌ کَأَنَّهُ فُتَاتُ مِسْکٍ عَلَى رَضْرَاضَهِ عَنْبَر»[۱۱]؛ «گونه‌هایی نرم با خالی در گونه‌ی راست دارد که مانند دانه مشک بر روی عنبر است».

۲ – پیشانی و ابر و چشم

حضرت مهدی  (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)  ، دارای پیشانی گشاده، صاف و روشن است. ابروی آن حضرت نیز باریک، کشیده و نزدیک به هم امّا ناپیوسته است- است. چشم‌هایش سیاه و درشت و فرو رفته و پلک‌های او درخشنده است.

الف. «الْمَهْدِیُّ مِنِّی أَجْلَى الْجَبْهَهِ أَقْنَى الْأَنْف‏…»[۱۲]؛ «مهدی از من است، پیشانی باز و نورانی و بینی کشیده و باریک دارد».

ب. «أَکحَلُ العَیْنَین‏… کَثَّ اللِّحْیَه…»[۱۳]؛ «دیدگان مبارکش سرمه کشیده… محاسن مبارکش پر مو است…».

ج.‌ »أَزَج‏، أَبْلَج‏، أَدْعَج‏، أَعْیُن‏، أشمّ الأنف أقنى أجلى‏»[۱۴]؛ «ابروهای کشیده، صورتی نیکو، دیدگان مشکی، بینی باریک و نیکو خمیده، و پیشانی باز و درخشان دارد».

د.‌ »مُشْرِفُ الْحَاجِبَیْن‏، غَائِرُ الْعَیْنَیْن‏»[۱۵]؛ «او بلند ابرو است و چشمانی فرو رفته دارد».

۳ – قامت و رنگ بدن و صورت

 امام علی (علیه السّلام) فرموده‌اند: «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِی فِی آخِرِ الزَّمَانِ أَبْیَضُ اللَّوْنِ مُشْرَبٌ بِالْحُمْرَهِ مُبْدَحُ الْبَطْنِ عَرِیضُ الْفَخِذَیْنِ عَظِیمٌ مُشَاشُ الْمَنْکِبَیْنِ بِظَهْرِهِ شَامَتَانِ شَامَهٌ عَلَى لَوْنِ جِلْدِهِ وَ شَامَهٌ عَلَى شِبْهِ شَامَهِ النَّبِی‏»[۱۶]؛ «مردی از فرزندان من درآخر الزّمان ظهور می‌کند که صورتی نقره فام و چهره‌ای گلگون دارد. شکمش پهن، ران‌هایش پرگوشت و شانه‌هایش عریض است. در پشت او دو علامت هست که یکی به رنگ پوست و دیگری شبیه مهر نبوّت است».

۴ – سر و مو

امام علی (علیه السّلام) فرموده‌‌اند: «حَسَنَ الْوَجْه‏… ِ حَسَنُ الشَّعْرِ یَسِیلُ شَعْرُهُ عَلَى مَنْکِبِه‏…»[۱۷]؛ «چهره‌ای زیبا و موهایی جاذب دارد که بر شانه‌هایش فرو ریخته است».

«بشعر قطط»[۱۸]؛ «مویش کمی مجعّد است».

۵ – در سیمای جوانان

امام رضا (علیه السّلام) فرموده است: «عَلَامَتُهُ أَنْ یَکُونَ شَیْخَ السِّنِّ شَابَّ الْمَنْظَرِ حَتَّى إِنَّ النَّاظِرَ إِلَیْهِ لَیَحْسَبُهُ ابْنَ أَرْبَعِینَ سَنَهً أَوْ دُونَهَا وَ إِنَّ مِنْ عَلَامَاتِهِ أَنْ لَا یَهْرَمَ بِمُرُورِ الْأَیَّامِ وَ اللَّیَالِی حَتَّى یَأْتِیَهُ أَجَلُه‏»[۱۹]؛ «نشانه‌ مهدی آن است که در سنّ پیری است؛ ولی جوان به نظر می‌آید. هر کسی او را ببیند، گمان می‌کند که چهل سال یا کمتر دارد. یکی دیگر از نشانه‌های او این است که با گذشت زمان، تا هنگام رسیدن اجل، اثر پیری در او مشاهده نمی‌شود».

۶٫‌ اوصاف اخلاقی و درونی

الف .‌ امام حسین (علیه السّلام) می‌فرماید: «تَعرِفون المهدی بِالسَّکِینَهِ وَ الْوَقَار وَ بمعرفه الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ بِحَاجَهِ النَّاسِ إِلَیْهِ وَ لَا یَحْتَاجُ إِلَى أَحَد»[۲۰]؛ «مهدی را با سکینه و وقار، شناخت حلال و حرام ، نیاز همگان به او و بی‌نیازی او از همه خواهید شناخت».

ب .‌ در روایت دیگری آمده است: «یَکُونُ أَوْلَى النَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ یَکُونُ أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَکُونُ آخَذَ النَّاسِ بِمَا یَأْمُرُهُمْ بِهِ وَ أَکَفَّ النَّاسِ عَمَّا یَنْهَى عَنْهُ»[۲۱]؛ «او برای مردم از خودشان اولی‌تر، از پدر و مادرشان مهربان‌تر و در برابر خدا، از همه متواضع‌تر است. آنچه به مردم فرمان می‌دهد، خود بیش از دیگران به آن عمل می‌کند و آنچه مردم را از آن نهی می‌کند، خود بیش از همگان از آن پرهیز می‌کند».

ج.‌ دَلَالَتُهُ فِی خَصْلَتَیْنِ: فِی الْعِلْمِ وَ اسْتِجَابَهِ الدَّعْوَهِ وَ کُلُّ مَا أَخْبَرَ بِهِ مِنَ الْحَوَادِثِ الَّتِی تَحْدُثُ قَبْلَ کَوْنِهَا فَذَلِکَ بِعَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَیْهِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تَوَارَثَهُ وَ عَنْ آبَائِهِ عَنْه‏ (علیه السّلام) »[۲۲]؛ «مهدی، دو نشانه بارز دارد که با آن‌ها شناخته می‌شود: دانش بیکران و استجابت دعا. آنچه از رویدادها پیش از وقوع آن‌ها سخن بگوید، به صورت پنهانی است که توسّط پدران خود، از رسول خدا، به ارث برده است».

د .‌ امام رضا (علیه السّلام) فرموده است: «… یَکُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْکَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاس‏… وَ یَکُونُ مُحَدَّثاً»[۲۳]؛ «… او داناترین مردم و حکیم‌ترین، پرهیزگارترین، بردبارترین، سخی‌ترین و عابدترین آنان است و فرشتگان با او سخن می‌گویند».

 

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی مهدویت پیش از ظهور؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: رحیم کارگر


 

[۱]. فصلنامه انتظار، ش ۵، ص ۱۵۲٫

[۲]. ینابیع الموده، ص ۱۸۸؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۸۱٫

[۳]. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۰؛ منتخب الاثر، ص ۱۶۶٫

[۴]. منتخب الاثر، ص ۱۸۶٫

[۵]. الغیبه النعمانی، ص ۲۷۴، ج ۱٫

[۶]. کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۸۱٫

[۷]. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۷٫

[۸]. الغیبه طوسی، ص ۲۶۹؛ الارشاد، ج ۲، ص ۳۸۲٫

[۹]. دلائل الامامه، ص ۲۳۳٫

[۱۰]. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۶٫

[۱۱]. کتاب الغیبه، ص ۲۶۶٫

[۱۲]. کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۸۱٫

[۱۳]. منتخب الاثر، ص ۱۶۶؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۶۰٫

[۱۴]. الملاحم و الفتن، ص ۵۸؛ نور الابصار، ص ۱۷۰٫

[۱۵]. الزام الناصب، ص ۱۳۸٫

[۱۶]. منتخب الاثر، ص ۲۵۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۵٫

[۱۷]. کتاب الغیبه، ص ۲۸۱؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶٫

[۱۸]. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۷۵٫

[۱۹]. کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۲٫

[۲۰]. الغیبه النعمانی، ص ۱۲۷؛ منتخب الاثر، ص ۳۰۹٫

[۲۱]. الزام الناصب، ص ۱۰٫

[۲۲]. عیون الاخبار، ج ۱، ص ۱۷۰٫

[۲۳]. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۱۸٫