خرافات چیست و امام هادی (علیه السّلام) برای خرافهزدایی چگونه مبارزه نمودهاند؟
یکی از آسیبهای جدی در حوزه دینداری، ارائه سطحی و متحجرانه دین در عرصه جامعه است. که بسیاری از انسانها اندیشمند و پژوهشگر را دچار انزوا مینماید و برخی عناصر مدعی و ریاکار، ظاهرپرست و خرافی به عنوان شخصیتهای مقدس و غیرقابل نقد مطرح میشوند. کسانی که نسبت به مبانی دینی بیاطلاع و بیاعتنا بوده و حفظ ظاهر و پوسته مکتب را مهمتر از بقای هسته و ریشه آن میشمارند.
خرافه در لغت یعنی آنچه از میوه چیده شود، شاید خریف که به پاییز میگویند به مناسبت رسیدن میوه باشد. وجه تسمیه خرافه به اباطیل و اساطیر به طوری که از روایات برمیآید از آنجا است که در صدر اسلام، مردی جنزده به نام خرافه، از قبیله عذره مشاهدات خود از جنیان را برای دیگران بازگو میکرد، از آنجا که باور کردن چنین گفتههایی مشکل و غیرطبیعی مینمود، مردم سخنان او را دروغ میپنداشتند و میگفتند: این سخن خرافه است.[۱]
خرافه باورهای باطل و فاقد مبانی علمی – عقلانی است که با اصول و ارزشهای اسلامی در تعارض و تضاد است و به لحاظ علمی و تجربی غیر قابل دفاع میباشد. در کتاب العین آمده است.: «الخرافهُ: حدیثٌ مستملحٌ کذب»[۲]؛ «خرافه، سخن جذاب نمکین دروغ است».
برخی خرافات را اینگونه تعریف میکنند: «هر نوع عقیده یا عمل نامعقول و وحشت غیر منطقی یا ترس از یک چیز ناشناخته و مرموز، خیالی، تردید یا عادتی که پایه آن ترس و جهل باشد خرافات نامیده میشود»[۳].
خُرافه از هر نوع آن، بد، خطرناک و ویرانگر است؛ اما «خرافههای مذهبی» یا خرافههایی که به نام دین و مذهب، در جامعه مجال طرح مییابند، بدترین و خطرناکترین نوع خرافهها هستند؛ زیرا تا عمق باورها و داوریهای آدمیان دیندار و جامعه دینی نفوذ میکنند.
دیندارانی که دینشناس نیستند و یا با دینشناسان پیوند فکری و علمی ندارند، گرفتار گرداب خرافهپرستی میشوند. یا کسانی از دینداران که درد دینی ندارند و نسبت به آموزههای دینی احساس مسئولیت نمیکنند، در حقیقت شکار خرافهسازان و خرافهگستران خواهند شد. بنابراین باید گفت که اگر انسان مراقب نباشد گرفتار خرافه خواهد شد و چه بسا این خرافهگرایی فرد را از حالت دیندار حقیقی بودن خارج و گرفتار انحرافاتی نماید و او را به مقدس مآبی که خود یکی از انحرافات در امر دین است بکشاند.
در دوره زمامداری متوکل عباسی، فرهنگ ناب دینی راه انحطاط پیش گرفته بود. حنبلیها پس از یک دوره انزوا، در جامعه حضور فعال یافتند و به نشر افکار و عقاید خود مشغول شدند. در نظر این گروه، تعبد به گذشته و هر آنچه در قالب و به نام گذشتگان عرضه میشد، ارزشمند و بهرهگیری از عقل در فهم آیات و روایات نکوهیده بود.
از پیامدهای این تفکر، تکفیر، خشونت، تفرقهافکنی، رواج ظاهرگرایی، گسترش خرافه و روایات مجعول به نام پیامبر و صحابه او بود. بازار فالگیران، ستارهشناسان، شعبدهبازان، قصهسرایان و غالیان در این دوره گرم شد. از اینرو، امام هادی (علیه السّلام) برای پاسداری از فرهنگ اسلامی که توأم با عقلانیت و اندیشهورزی است، به مبارزه با خرافه پرداخت. آن حضرت روایات درست و نادرست گذشتگان را غربال میکرد و سره را از ناسره باز میشناساند. او روایتها را نقد میکرد و احادیث مبهم و یا متشابه و رمزگونه را برای مردم شرح میداد.
از موضوعات رایج در آن دوره، عقیده به شانس و یا شوم شمردن برخی از اشیا بود. این موضوع ریشه در عقاید جاهلی و جبرگرایان داشت. این تفکر انسان را به منفیگرایی و تسلیم و رکود و بیتفاوتی میکشاند و راه ابتکار و اقدام و فعالیت و تلاش میبندد و انسان به جای ریشهیابی مشکلات، آن را به عوامل موهوم نسبت میدهد، امام هادی (علیه السّلام) این تفکر را شرک و گناه شمرد که باورمند به آن باید از آن توبه کند و فرد و جامعه مبتلا به آن را سزاوار مجازات دانست.
به این روایت توجه فرمایید: حسن بن مسعود گفت: خدمت حضرت ابی الحسن علی بن محمد (علیه السّلام) درآمدم؛ در حالی که انگشتم خراشیده و سواری با من برخورد کرده و شانهام را آزرده و پارهای از جامههایم دریده شده بود. گفتم: وه، چه روز شومی! خدا شرت را از من بگرداند. امام (علیه السّلام) فرمود:
«ای حسن! تو هم که نزد ما رفت و آمد داری، گناه را برگردن دیگری مینهی که گناهی ندارد؟ حسن گوید: دانستم که خطا کردم و گفتم: ای سرورم! از خداوند آمرزش خواهم. فرمود: ای حسن! روزها را چه گناهی باشد که چون شما به سزای اعمالتان رسید، آنها را شوم شمارید. گفتم: ای پسر رسول خدا! من (از این پس) هماره از خدا طلب آمرزش طلبم و استغفرالله گویم و این توبه من است (که دیگر تکرار نکنم).
ای حسن! آیا نمیدانی که پاداش دهنده و کیفر کننده و سزادهنده به اعمال، در دنیا و آخرت فقط خداست. عرض کردم. بلی، ای سرور من! امام (علیه السّلام) فرمود: پس هرگز برخلاف این (اعتقاد و یقین) مرو و برای روزها، شأن و اثری در حکم خداوند قائل مشو. گفتم، به چشم سرورم».[۴]
صقر بن ابی دلف، از شیعیان امام، بر این گمان بود که مقصود از روزها در این روایت مشهور که میگوید: «یا روزها دشمنی نکنید که با شما دشمن خواهند بود»، شب و روز است و این روایت شاهد بر باورهای منجمان و فالگیران است که تقدیر انسان را بسته به گردش شب و روز و ماه و ستارگان و انسان را در برابر آن دست بسته میدانند.
صقر بن ابی دلف گوید: در بازداشتگاه امام هادی (علیه السّلام) به دیدارش رفتم. گفتم: آقای من! روایتی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وارد شده که معنای آن را نمیفهمم. امام فرمود: کدام است؟ گفتم: فرمایش پیامبر «لا تعادوا الایام فتعادیکم»، معنایش چیست؟
امام فرمود: «بله، مراد از روزها مادامی که آسمان و زمین برپاست، ما اهل بیت هستیم. شنبه نام پیامبر است، یکشنبه به نام امیر المؤمنین، دوشنبه به نام حسن و حسین، سهشنبه به نام علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد، چهارشنبه به نام موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و من، پنجشنبه به نام فرزندم حسن و جمعه نام فرزند فرزندم است که گروه اهل حق به گرد او فرایند و او کسی است که زمین را پس از آنکه از ظلم و جور آکنده شد، از عدل و داد پر خواهد کرد. این است معنای ایام. پس با آنان در دنیا دشمنی نورزید که در قیامت با شما دشمن خواهند بود».
امام سپس فرمود: «وداع کن و از اینجا بیرون رو که به جان تو ایمن نیستم»[۵].
منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی امام هادی علیه السلام؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: محمدهادی یدالله پور
[۱]. دهخدا، ۱۳۷۳ ش، ج ۶، ذیل خرافه.
[۲]. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم: هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۰ ق.
[۳]. جاهودا، گوستاو، روانشناختی خرافات، ترجمه: محمد تقی براهنی، تهران: آسیم.
[۴]. تحف العقول، ص ۵۰۲٫
[۵]. معانی الاخبار، صدوق، ۱۲۳٫
پاسخ دهید