با سلام؛ ۱٫ چرا در آیه اول سوره نباء فعل سئل به باب تفاعل رفته است؟ ۲٫ چرا سوره با سؤال شروع شده، و کلمه «عم» به چه معنا است؟

پاسخ اجمالی

مفسّران می گویند؛ هنگامى که پیامبر اسلام(ص) به رسالت مبعوث شد، مردم را به توحید و یکتاپرستی دعوت نمود، زنده شدن بعد از مرگ را به آنان خبر داد و آیات قرآن را بر آنان تلاوت نمود، مشرکان در میان خود شروع به سؤال و جواب کردند؛ یعنى از طریق انکار و تعجّب از خودشان می پرسیدند که محمّد چه چیز آورده و از چه سخن می گوید.[۱]این جا بود که خداوند این آیات را نازل فرمود: «عَمَّ یَتَساءَلُونَ* عَنِ النَّبَإِ الْعَظیمِ* الَّذی هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ»؛[۲] آنها از چه چیز از یکدیگر سؤال می کنند؟!
از خبر بزرگ و  با اهمیّت(رستاخیز)! همان خبرى که پیوسته در آن اختلاف دارند.
«عَمّ» مرکب از «عن» و «ما» است. «نون» موجود در انتهای کلمه اول تبدیل به «میم» شده و در «میم» موجود در ابتدای کلمه دوم ادغام شده و سپس «الف» از انتهای عبارت ترکیبی حذف گردید تا بین استفهام و خبر فرق باشد.
[۳]
«یَتَساءَلُونَ» از «تسائل» با «سؤال» تفاوت دارد. سؤال پرسشی است که سؤال کننده می پرسد و جواب دهنده جواب می دهد، ولى تسائل گفت وگو میان جماعتى است که از یکدیگر پرسش می کنند.
[۴]
«یتساءلون» ممکن است تنها اشاره به کفار و مشرکان باشد که آنها همواره درباره معاد از یکدیگر سؤال می کردند، البته نه براى تحقیق و درک حقیقت.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از آن سؤال از مؤمنان باشد، و یا سؤال از شخص پیامبر اسلام(ص)؛
[۵] چرا که یتساءلون فعل مضارع از باب تفاعل است. وزن تفاعل براى مشارکت، تدریج، مطاوعه و تظاهر می آید؛ یعنی پیوسته و به تدریج و از روى استهزاء از یکدیگر می پرسند(قصد درک حقیقت ندارند)؛ لذا ممکن است این کلمه در این جا مشعر به همه مضامین وزن تفاعل باشد و همه در این سؤال شریک بودند، بر خلاف وزن مفاعله که تنها براى مبادله فعل و از دو طرف است.[۶]
این آیه پاسخ از استفهامى است که خود خداى تعالى کرده بود. خودش پرسید از چه پرس و جو می کنند؟ و پاسخ می دهد از خبرى بس عظیم.
[۷]
گفتنی است؛ مشرکان در اصل انکار معاد متفق بودند. اما اختلافشان تنها در چگونگی انکار آن بود. بعضى از آن جهت که معاد را  محال می دانستند منکر آن می شدند. چنان که از سخنى که قرآن کریم از آنان حکایت کرده، این معنا استفاده می شود.
[۸]
بعضى دیگر آن را محال نمی دانستند، بلکه تنها به نظرشان بعید می رسید؛ لذا از این جهت انکار می کردند.
[۹]
گروهی هم نه آن را محال می دانستند، و نه بعید می شمردند، بلکه به آن یقین داشتند، اما از سر عناد و لجاجت منکر آن می شدند.
[۱۰]
آنچه از آیات سه‏ گانه اوّل این سوره و آیات بعدی به دست می آید؛ این است که وقتى مشرکان از پیامبر(ص) انذار و تهدید قیامت را شنیدند، برایشان گران آمد و شروع کردند از یکدیگر پرسیدن که این چه خبر عجیبى است که تا کنون به گوش ما نخورده است؟
[۱۱]
بنابر این، خبر ناگهانى ابهام انگیز بزرگ و مورد اختلاف که با آیات بعد پیوستگى دارد، همان خبر رستاخیز بزرگ است. خبر غیر منتظره ‏اى که براى مردم مکه و عرب آن روز – و همه مردم در طول تاریخ- حیرت انگیز و مورد اختلاف بوده و هست، همین خبر معاد و ثواب و عقاب نهایى است.
البته، خبر از توحید و نبوت که در دعوت پیامبران(ع) سابقه داشت و اذهان بدان آشنا بوده، نباید این گونه موجب سؤال و تحیر شود، اگر چه خبر از قیامت و مسئولیت، و عالم ملکوت در دعوت پیامبران و کتب گذشتگان آمده، و تجرد و بقای نفس در بحث هاى فلاسفه الهى سابقه داشته، ولى این گونه خبر به آینده انسان و مسیر او و مراحل و مواقعى که در پیش دارد، و تحول عمومى جهان و پیش آمد قیامت که با نشانی ها و خصوصیات، پیوسته در قرآن بدان بیم و نوید داده شده، سابقه نداشته و از مختصات دین اسلام و قرآن می باشد. خبر از بقا و قیامت؛ چون با حواس و وسائل عادى علمى و عقول عادى درک شدنى نیست، همیشه مورد اختلاف است؛ از این جهت شاید وصف «مختلفون» منحصر به عرب و مردم آن روز نباشد.
[۱۲]
با توجه به آنچه بیان شد؛ اکثر مفسران پرس و جو از نبأ عظیم را مسئله معاد و قیامت می دانند.
البته بعضى گفته ‏اند: مراد از «نباء عظیم» قرآن است.
[۱۳]
بعضى دیگر برآنند که نباء عظیم عبارت است از: عقایدى؛ نظیر اثبات صانع، صفات او، ملائکه، رسولان و… که مورد اختلافشان بوده است.
[۱۴]
عده ای نیز با استناد به برخی روایات – که شاید نظر به بطنی از بطون آیه باشد – معتقدند؛ منظور، ولایت، خلافت و جانشینی امام علی(ع) است.
[۱۵]

 

 

 منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. بغوى، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق، عبدالرزاق، المهدى، ج ‏۵، ص ۱۹۹، بیروت، داراحیاء التراث العربى، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.

[۲]. نباء، ۱- ۳٫

[۳]. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ‏۱۰، ص ۶۳۸، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.

[۴]. طوسى، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و مقدمه، تهرانی، شیخ آغابزرگ، قصیر عاملى، احمد، ج ‏۱۰، ص ۲۳، بیروت، دار احیاء التراث العربى.

[۵]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۲۶، ص ۷، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.

[۶]. طالقانی، سید محمود، پرتوى از قرآن، ج ‏۳، ص ۱، تهران، شرکت سهامى انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.

[۷]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج ‏۲۰، ص ۲۵۷، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.

[۸]. آیا شما را رهنمایى کنم به مردى که به شما خبر آورده که بعد از آن که به کلى متلاشى شدید، دوباره با خلقتى جدید موجود می شوید. سبأ، ۷٫

[۹]. آیا به شما وعده می دهد که وقتى مردید و خاک و استخوان گشتید، دوباره از خاک خارج می شوید؟ هیهات، هیهات که چه وعده ‏اى دور و بعید به شما می دهد. مؤمنون، ۳۵ و ۳۶٫

[۱۰]. ولى آنها در سرکشى و فرار از حقیقت لجاجت می ورزند. ملک، ۲۱٫

[۱۱]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲۰، ص ۱۵۹- ۱۶۰، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.

[۱۲]. پرتوى از قرآن، ج ‏۳، ص ۴- ۵٫

[۱۳]. طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۳۰، ص ۲، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۰، ص ۶۳۹٫

[۱۴]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۰، ص ۶۳۹٫

[۱۵]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج ‏۵، ص ۲۷۳، تهران، الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.