علی بن ابراهیم در تفسیر آیهی شریفهی:
(فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ)[۱]؛ حق خویشان، بینوایان و در راه ماندگان را بده، گفته است.
پدرم با سندش از امام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: زمانی که با ابوبکر، بیعت شد و حکومت وی بر همهی مهاجران و انصار برقرار گردید، فرستادهای به فدک، روانه کرد و نمایندهی فاطمه (ع)، دختر پیامبر اکرم (ص) را از آنجا، بیرون کرد. فاطمه (ع) نزد ابوبکر آمده، گفت: ای ابوبکر! مرا از میراث پیامبر اکرم (ص)، بازداشتی و نمایندهام را از فدک، بیرون کردن در حالی که فدک را پیامبر اکرم (ص) به دستور خدای متعال به من داده بود؟! ابوبکر گفت: بر این سخنت، گواه بیاور! فاطمه (ع) امّ ایمن را آورد و امّ ایمن گفت: شهادت نمیدهم تا اینکه از رسول خدا (ص) برای تو، دلیل بیاورم و به آن احتجاج نمایم.
سپس افزود: تو را به خدا قسم میدهم، آیا میدانی که رسول خدا (ص) درباره امّ ایمن فرمود: او از اهل بهشت است؟ ابوبکر پاسخ داد: آری، آنگاه، امّ ایمن گفت: شهادت میدهم که خدای متعال به پیامبرش وحی کرد (وَآتِ ذَا القُربَی)، پیامبر اکرم (ص) فدک را به فاطمه (ع) بخشید.
سپس علی (ع) آمد و همانند امّ ایمن گواهی داد. ابوبکر، سندی دربارهی مالکیت فاطمه (ع) نسبت به فدک، نوشت و آن را به حضرت داد. در این هنگام، عمر وارد مجلس شده، گفت: این نوشته، چیست؟ ابوبکر پاسخ داد: فاطمه (ع) ادعا میکند که مالک فدک است و امّ ایمن و علی (ع) نیز به نفع او، شهادت و گواهی دادند و من، فدک را برای او نوشتم. عمر، آن سند را از فاطمه (ع) گرفت و پاره کرده، گفت: فدک «فیء» و از اموال خالص مسلمانان است. اوس بن حدثان، عایشه و حفضه گواهی میدهند که پیامبر اکرم (ص) دربارهی خویش فرمود: ما پیامبران، ارث نمیگذاریم و هر چه از ما به جای مانده صدقه است امّا دربارهی گواهی اینان، باید گفت: علی (ع)، همسر فاطمه (ع) و ذینفع است و فدک را به سوی خود، میکشاند و امّ ایمن، زنی صالحه و درستکار است ولی اگر زنی دیگر با او بود، شاید در رأی خود تأمل میکردیم. فاطمه (ع)، اندوهگین و گریان از نزد آن دو، بیرون رفت.
پس از آن، علی (ع) نزد ابوبکر که در مسجد نشسته و انصار و مهاجرین در اطرافش بودند آمد و فرمود: ای ابوبکر! چرا فاطمه (ع) را از حقش بازداشتی؟ در حالی که او در زمان پیامبر اکرم (ص) مالک فدک بود؟ ابوبکر گفت: فدک از اموال مسلمین است اگر فاطمه (ع) شهودی بیاورد که پیامبر اکرم (ص) فدک را به او بخشیده است، حرفی نیست در غیر این صورت، او هیچ حقی در فدک ندارد. امیر المؤمنین (ع) فرمود: ای ابوبکر! دربارهی ما برخلاف داوری خدای متعال دربارهی مسلمانان، داوری میکنی؟ ابوبکر پاسخ داد: نه، حضرت فرمود: اگر در دستان مسلمانان چیزی باشد که مالک آن هستند و من ادعا کنم که آن، مال من است از چه کسی بیّنه و شاهد میخواهی؟ گفت: از تو، بیّنه میخواهم بر چیزی که ادعا میکنی در حالی که آن، در دست مسلمانان است حضرت فرمود: حال اگر در دستم، چیزی بود و مسلمانان در آن، ادعایی داشتند آیا از من نسبت به چیزی که در دست دارم، بینه میخواهی؟! این در حالی است که فاطمه (ع) در زمان پیامبر اکرم (ص) و پس از آن هم مالک فدک بوده است و از مسلمانان، بر آن چه ادّعا میکنند، بینه طلب نمیکنی با این که از من دربارهی ادعایم نسبت به مال ایشان گواه و شاهد میخواستی؟! ابوبکر، خاموش شد. عمر گفت: ای علی! ما را رها کن، چون ما از مقاومت در برابر دلیل و حجّت تو، ناتوانیم و تو در آوردن برهان و حجّت نیرومند توانایی. اگر شهود عادل بیاوری، فدک را باز پس خواهی گرفت و گرنه، فدک از اموال مسلمانان است و تو و فاطمه (ع) در آن، حقی ندارید.
امیر المؤمنین (ع) فرمود: ای ابوبکر! کتاب خدا را خواندهای؟ گفت: آری! فرمود: به من بگو! این سخن که خدا میفرماید:
(إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً)[۲] دربارهی چه کسانی نازل شده است؟ آیا دربارهی ما است یا شما؟ ابوبکر گفت: دربارهی شماست حضرت فرمود:اگر دو شاهد دربارهی فاطمه (ع) گواهی دهند که او، کار زشت و منکری را مرتکب شده است، چه میکنی؟ گفت: بر او حد جاری میکنم همانطور که دربارهی دیگر مسلمانان، عمل مینمایم. حضرت فرمود: در این صورت، نزد خدای متعال کافر هستی و از دین او، خارج شدهای! گفت: برای چه؟ حضرت فرمود: چون با این کار، گواهی خدا را در طهارت و پاکی فاطمه (ع) رد کردی و گواهی مردم را دربارهی او پذیرفتنی، همان گونه که حکم خدا و حکم پیامبر اکرم (ص) را در کردهای، چرا که رسول خدا (ص)، فدک را به فاطمه (ع) بخشید و او در طول زندگی حضرت، فدک را تحویل گرفته و در اختیار داشت. سپس تو، گواهی یک عرب بیابانی را که پشت سرش بول میکند دربارهی فاطمه (ع) پذیرفتی و فدک را از او، گرفتی و گمان کردی که متعلق به مسلمانان است، در حالی که پیامبر اکرم (ص) فرمود: آوردن شاهد و گواه بر عهدهی کسی است که ادعایی دارد و سوگند و قسم بر عهده کسی که بر علیه او، ادعایی شده است. او گفت: در این هنگام، مردم آه و شیوه نموده هیاهو کردند برخی نیز گریستند و گفتند: به خدا سوگند! علی (ع) راست میگوید. علی (ع) خاموش شده به خانهاش بازگشت…
قال علیّ بن إبراهیم:
فِی قَوُلَهُ: (فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ)[۳] فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: لَمَّا بُویِعَ لِأَبِی بَکْرٍ وَ اسْتَقَامَ لَهُ الْأَمْرُ عَلَى جَمِیعِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ بَعَثَ إِلَى فَدَکَ فَأَخْرَجَ وَکِیلَ فَاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مِنْهَا فَجَاءَتْ فَاطِمَهُ (ع) إِلَى أَبِی بَکْرٍ، فَقَالَتْ یَا أَبَا بَکْرٍ مَنَعْتَنِی عَنْ مِیرَاثِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَخْرَجْتَ وَکِیلِی مِنْ فَدَکَ فَقَدْ جَعَلَهَا لِی رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِأَمْرِ اللَّهِ، فَقَالَ لَهَا: هَاتِی عَلَى ذَلِکَ شُهُوداً. فَجَاءَتْ بِأُمِّ أَیْمَنَ. فَقَالَتْ: لَا أَشْهَدُ حَتَّى أَحْتَجَّ یَا أَبَا بَکْرٍ عَلَیْکَ بِمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَقَالَتْ: أَنْشُدُکَ اللَّهَ، أَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ إِنَّ أُمَّ أَیْمَنَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّهِ؟ قَالَ: بَلَى، قَالَتْ: فَأَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» فَجَعَلَ فَدَکَ لِفَاطِمَهَ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ جَاءَ عَلِیٌّ ع فَشَهِدَ بِمِثْلِ ذَلِکَ فَکَتَبَ لَهَا کِتَاباً بِفَدَکَ وَ دَفَعَهُ إِلَیْهَا. فَدَخَلَ عُمَرُ فَقَالَ: مَا هَذَا الْکِتَابُ؟ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: إِنَّ فَاطِمَهَ ادَّعَتْ فِی فَدَکَ وَ شَهِدَتْ لَهَا أُمُّ أَیْمَنَ وَ عَلِیٌّ فَکَتَبْتُ لَهَا بِفَدَکَ. فَأَخَذَ عُمَرُ الْکِتَابَ مِنْ فَاطِمَهَ فَمَزَّقَهُ وَ قَالَ هَذَا فَیْءُ الْمُسْلِمِینَ (وَ قَالَ أَوْس بْنُ الْحَدَثَانِ وَ عَائِشَهُ وَ حَفْصَهُ یَشْهَدُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِأَنَّهُ قَالَ: إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ لَا نُورَثُ مَا تَرَکْنَاهُ صَدَقَهٌ فَإِنَّ عَلِیّاً زَوْجُهَا یَجُرُّ إِلَى نَفْسِهِ وَ أُمَّ أَیْمَنَ فَهِیَ امْرَأَهٌ صَالِحَهٌ لَوْ کَانَ مَعَهَا غَیْرُهَا لَنَظَرْنَا فِیهِ[۴]) فَخَرَجَتْ فَاطِمَهُ (ع) مِنْ عِنْدِهِمَا بَاکِیَهً حَزِینَهً فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ هَذَا جَاءَ عَلِیٌّ (ع) إِلَى أَبِی بَکْرٍ وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ وَ حَوْلَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ، فَقَالَ: یَا أَبَا بَکْرٍ لِمَ مَنَعْتَ فَاطِمَهَ مِیرَاثَهَا مِنْ[۵] رَسُولِ اللَّهِ؟ وَ قَدْ مَلَکَتْهُ فِی حَیَاهِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)[۶] فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: هَذَا فَیْءُ الْمُسْلِمِینَ فَإِنْ أَقَامَتْ شُهُوداً أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) جَعَلَهُ لَهَا وَ إِلَّا فَلَا حَقَّ لَهَا فِیهِ، فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): یَا أَبَا بَکْرٍ تَحْکُمُ فِینَا بِخِلَافِ حُکْمِ اللَّهِ فِی الْمُسْلِمِینَ؟ قَالَ: لَا. قَالَ: فَإِنْ کَانَ فِی یَدِ الْمُسْلِمِینَ شَیْءٌ یَمْلِکُونَهُ ادَّعَیْتُ أَنَا فِیهِ مَنْ تَسْأَلُ الْبَیِّنَهَ؟ قَالَ: إِیَّاکَ کُنْتُ أَسْأَلُ الْبَیِّنَهَ (عَلَى مَا تَدَّعِیهِ عَلَى الْمُسْلِمِینَ، قَالَ فَإِذَا کَانَ فِی یَدِی شَیْءٌ وَ ادَّعَى فِیهِ الْمُسْلِمُونَ فَتَسْأَلُنِی الْبَیِّنَهَ عَلَى مَا فِی یَدِی)[۷]! وَ قَدْ مَلَکْتُهُ فِی حَیَاهِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ بَعْدَهُ وَ لَمْ تَسْأَلِ الْمُسْلِمِینَ الْبَیِّنَهَ عَلَى مَا ادَّعَوْا عَلَیَّ شُهُوداً کَمَا سَأَلْتَنِی عَلَى مَا ادَّعَیْتُ عَلَیْهِمْ! فَسَکَتَ أَبُو بَکْرٍ ثُمَّ قَالَ عُمَرُ: یَا عَلِیُّ دَعْنَا مِنْ کَلَامِکَ فَإِنَّا لَا نَقْوَى عَلَى حُجَجِکَ فَإِنْ أَتَیْتَ بِشُهُودٍ عُدُولٍ وَ إِلَّا فَهُوَ فَیْءُ الْمُسْلِمِینَ لَا حَقَّ لَکَ وَ لَا لِفَاطِمَهَ فِیهِ.
فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَا أَبَا بَکْرٍ تَقْرَأُ کِتَابَ اللَّهِ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ فَأَخْبِرْنِی، عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) فِیمَنْ نَزَلَتْ أَ فِینَا أَمْ فِی غَیْرِنَا؟ قَالَ: بَلْ فِیکُمْ. قَالَ: فَلَوْ أَنَّ شَاهِدَیْنِ شَهِدَا عَلَى فَاطِمَهَ بِفَاحِشَهٍ مَا کُنْتَ صَانِعاً؟ قَالَ: کُنْتُ أُقِیمُ عَلَیْهَا الْحَدَّ- کَمَا أُقِیمُ عَلَى سَائِرِ الْمُسْلِمِینَ. قَالَ: کُنْتَ إِذاً عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْکَافِرِینَ، قَالَ: وَ لِمَ؟ قَالَ: لِأَنَّکَ رَدَدْتَ شَهَادَهَ اللَّهِ لَهَا بِالطَّهَارَهِ وَ قَبِلْتَ شَهَادَهَ النَّاسِ عَلَیْهَا کَمَا رَدَدْتَ حُکْمَ اللَّهِ وَ حُکْمَ رَسُولِهِ أَنْ جَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَهَا فَدَکَ وَ قَبَضَتْهُ فِی حَیَاتِهِ ثُمَّ قَبِلْتَ شَهَادَهَ أَعْرَابِیٍّ بَائِلٍ عَلَى عَقِبِهِ عَلَیْهَا- فَأَخَذْتَ مِنْهَا فَدَکَ وَ زَعَمْتَ أَنَّهُ فَیْءُ الْمُسْلِمِینَ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْبَیِّنَهُ عَلَى مَنِ ادَّعَى وَ الْیَمِینُ عَلَى مَنِ ادُّعِیَ عَلَیْهِ، قَالَ: فَدَمْدَمَ النَّاسُ، وَ بَکَى بَعْضُهُمْ فَقَالُوا: صَدَقَ وَ اللَّهِ عَلِیٌّ وَ رَجَعَ عَلِیٌّ (ع) إِلَى…. مَنْزِلِهِ. اَلحَدِیث.[۸]
[۱] ـ اسراء، ۲۶٫
[۲] ـ احزاب، ۳۳٫
[۳] ـ الاسراء۲۶٫
[۴] ـ ما فی القوسین لم یرد فی الاحتجاج، و اضراب هذا دلیل علی وقوع الخلط فی نقل ما حدث فی امر فدک کما وقع الخلط بین حادث فدک و حادثه السقیفه.
[۵] ـ جاء فی العلل مکان کلمهمیراثها من رسول الله (ص)، کلمهما جعله رسول الله لها.
[۶] ـ و فی العللو وکیلها فیه منذ سنین.
[۷] ـ ما فی القوسین لم یرد فی الاحتجاج.
[۸] ـ تفسیر القمی ۲: ۱۵۵، عنه البحار ۲۹: ۱۳۴ ح ۲۸، عللّ الشرایع۱۹۰ من مجییء أمیر المؤمنین (ع) إلی المسجد، الاحتجاج۹۰، عنه البحار ۲۹: ۱۲۷ ح ۲۷٫
پاسخ دهید