در زمان تولد کودک دوم چه کنیم که بین فرزندانمان حسادت بوجود نیاید؟
– در مورد بچّهی سه سال و چهار ماهه چه کارهایی انجام دهم فرزند بعدی که به دنیا میآید حسادت به وجود نیاید؟ یا حسادت آنها کم باشد؟
– این هم یکی از سؤالاتی است که معمولاً زیاد در ذهن خانوادهها ایجاد میشود، چه کنیم که بین فرزندان ما حسادت ایجاد نشود؟ خصوصاً فرزندانی که در سنّ و سال سه و چهار سالگی هستند و فرزند دوم متولّد میشود. اوّلین نکته این است که ما باید توجّه داشته باشیم فرزند بزرگ خود را درک کنیم، او سه سال، چهار سال در خانه یکّهتاز بوده، کانون توجّه بوده است. پدربزرگ، مادربزرگ به خانه میآمده اوّل سراغ او میرفتند احوال او را میپرسیدند، پدر وارد خانه میشد او را در آغوش میکشید، مادر در خانه از صبح که بلند میشده به فکر او بوده است. حالا دارد یک فضای جدیدی ایجاد میشود، یک فرزند جدیدی متولّد میشود.
این نباید به این معنا باشد نو که میآید به بازار کهنه شود دل آزار، این نباشد که دیگر او را کنار بزنیم این کانون توجّه شود. لذا این اتّفاق باید تدریجی بیفتد. این نباشد که تمام توجّه خود را از فرزند بزرگ قطع کنیم روی فرزند کوچک بیاوریم، خیر. اینجا ما میخواهیم بگوییم باید یک تقسیم مسئولیّتی انجام شود، یعنی در عین حال که مادر دارد به فرزند بزرگ خود توجّه میکند هنوز فرزند بزرگ کانون توجّه پدر باشد. مثلاً پدر وقتی وارد خانه میشود نگوید علی جان، خواهر کوچک خود را اذیّت کردی یا نه؟ این حسادت ایجاد میکند. میگوید تا دیروز وقتی پدر به خانه میآمد میگفت علی جان، بابا جان، چطور هستی؟ حال تو خوب است؟ از صبح تا به حال چه کردی؟
– ولی چند روزی است که برخورد او تغییر کرده است.
– بله. الآن آمده میگوید خواهر کوچک تو امروز خوب گریه کرد یا نه؟ خواهر کوچک تو… احوال خواهر کوچک را هم دارند از این میپرسند، این حسادت ایجاد میکند. لذا هنوز این فرزند بزرگتر باید در کانون توجّه پدر باشد، پدر وقتی وارد میشود با او بازی کند، مدّتی سرگرم کند، مثل قبل، چه رفتاری با او داشت، همین رفتار را با او داشته باشد. پس این نکتهی اوّل.
نکتهی دوم که تلاش شود این انجام شود تا حسادت ایجاد نشود این است که گاهی اوقات ما به نفع بچّهی کوچک از بچّهی بزرگ بیگاری میکشیم، کار میکشیم. این هم مشکل ایجاد میکند، حسادت ایجاد میکند. حتّی طبیعی است، به خود ما بزرگترها هم اگر کار یک نفر دیگر را بگویند، بگویند برو برای فلانی آب بیاور، برای فلانی نان بیاور، برو میوه بیاور، ناخودآگاه بعد از یک مدّتی میگوییم من چقدر کارهای او را انجام دهم؟ با او بد میشویم. لذا فرزند ما هم همینطور است، باید به این دقّت کنیم.
مثلاً مادر وقتی میخواهد فرزند کوچک را عوض کند سعی کند اوّل همهی امکانات مورد نیاز خود را کنار دست خود قرار دهد، نه اینکه همین که دارد عوض میکند بگوید علی بدو برو پوشک را بیاور. این میگوید من مثل اینکه خدمتکار خواهر کوچک شدهام. این در روحیهی او اثر میگذارد حسادت ایجاد میکند. لذا حتّی المقدور تلاش شود که کار فرزند کوچک را از فرزند بزرگ نخواهیم، مگر اینکه خود او داوطلبانه انجام دهد. مثلاً بگوید مامان، نمیخواهی چیزی برای خواهر کوچکم بیاورم؟ اینجا بگوییم خیلی ممنون، دست تو درد نکند، چه پسری، برو بیاور. یعنی جاهایی که خود او میخواهد داوطلب شود ما از او فعّالیّتی را بخواهیم. این هم نکتهی دوم.
نکتهی سوم به نزدیکان خود هم اشاره کنیم. مثلاً این خانم به مادر، پدر، برادران خود، خواهران خود بگوید که وقتی وارد میشوید همان برخورد قبلی را با پسر بزرگتر هم داشته باشید. بچّهی کوچکی که تازه به دنیا آمده تا چهار پنج ماه خیلی چیزی را متوجّه نمیشود، لذا به اینکه همه محبّت کنند او را نوازش کنند نیازی ندارد. آقا هم به خانوادهی خود بگوید، بگوید وقتی آمدید هنوز به پسر بزرگ من توجّه کنید. چون بچّهها اینجا حسّاس میشوند، نگاه میکنند، دارند فیلمبرداری میکنند که رفتار دیگران قبلاً چطور بوده الآن چطور است، با این بچّهای که به دنیا آمده چطور است.
گاهی اوقات پدر و مادر حتّی باید برخورد دیگران را مدیریت کنند، مثلاً در مهمانی رفتهاند میگویند دخترت خیلی زیباتر از پسرت است. اینجا پدر و مادر نمیتوانند به همه بگویند مراقب حرف زدن خود باشید، ولی خود پدر و مادر باید اینجا مدیریت کنند. مدیریت چطور است؟ یک موقع حواس پسر بزرگ را به یک چیز دیگر جلب کنند که این حرف را نشنود. یک وقت کاری انجام ندهند که فضای مقایسه به وجود بیاید، مثلاً مادر بپرسد این دختر من چطور است؟ همین دارد فضای مقایسه… بگویند این که از پسرت زیباتر است. گاهی اوقات با این سؤالی که ما میکنیم احتمال اینکه مقایسه به وجود بیاید وجود دارد، لذا باید پدر و مادر حتّی در اینجا مدیریت داشته باشند.
نکتهی آخری را هم من عرض کنم برای اینکه إنشاءالله این اتّفاق به وجود نیاید یا کمتر باشد. آن این است حتّی در خریدهایی که پدر و مادر میکنند، شما ببینید معمولاً نیاز فرزند کوچک زیاد است، یک موقع پدر میآید یک کیسه در دست او است، پوشک خریده، شیر خشک خریده، به خانه میآید. پسر میپرسد بابا، اینها برای کیست؟ میگوید علی جان این برای خواهر کوچک تو است. این حسّ ناخوشایندی در او ایجاد میکند.
– با این دو دست پر برای خواهر کوچک آمده است.
– بله. لذا بعضی چیزها نباید در معرض دید فرزند ما باشد. وقتی خرید میکنیم بعضی چیزها نیاز است، لاجرم باید برای فرزند خریده شود.
– باید موقعیّت را درک کند.
– بله، اینکه چه زمانی به خانه بیاییم فرزند بزرگ ما نبیند، اینها باید مراقبت شود. ولی وقتی اسباب بازی متناسب با فرزند کوچکتر میخواهیم بخریم حتماً معادل آن را، متناسب آن را برای فرزند بزرگ خود هم تهیّه کنیم. إنشاءالله با به کار بردن این چهار پنج نکتهای که عرض کردم این مادر با مشکل مواجه نمیشود.
پاسخ دهید