آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مرور جلسهی قبل
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم * وَالصَّافَّاتِ صَفًّا * فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا * فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا * إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ * رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ»[۲].
پروردگار متعال در ابتدای این سوره سه قسم یاد کرده که درسهای معرفتی در آن هست، درسهای اخلاقی و عرفانی هم در آن وجود دارد، درسِ معرفتیِ آن این است که خدای متعال موجوداتِ فراوانی فوقِ عالَم طبیعت و حِس آفریده است که ما از آنها خبر نداریم، از جملهی آنها ملائکه هستند، ملائکه موجوداتِ نوری، آسمانی، از قماشِ ملکوتیان هستند که در حریمِ آنها گناه و معصیت و وسوسه و شیطنت راه ندارد، از نظرِ آموزههای تربیتی خداوند متعال ملائکه را با صفوفِ آنها مورد قسم قرار داده است تا ما در خوبیهایمان با خوبها قاطی بشویم، در صفِ خوبان، در صفِ سالکان، در صفِ مجاهدان، در صفوفِ جمعه و جماعت و اهلِ خیر قرار بگیریم، خودِ «در صف بودن» یک امتیازی است، چون حرکتِ موجوداتِ معصوم حرکات جمعی است و آنها در صفوفی متشکّل هستند و کارهای خود را بطور جمعی انجام میدهند، لذا ما در هر کاری نفرِ اول صف باشیم، «سابِقُوا إِلی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[۳]، جا نمانید که جوازِ عبورمان تمام میشود، اگر شما جا بمانید دیگران جای خوب را میگیرند و شما در مراتبِ بعدی قرار میگیرید، و در صفوفی که اهل خیر برای زلزلهزدهها، برای کمک به مستضعفان و فقرا، در این شرایطِ سخت اقتصادی قرار دارند شما هم سهیم باشید و در صفِ کمک کنندگان قرار بگیرید، هر طلبهای در جهاد فرهنگی هفتهای یک شکار برای امام زمانِ خود بیاورد، صفوفِ دلدادگان و شیدایانِ امام زمان ارواحنا فداه را توسعه بدهید، آن را فشرده کنید، در علم در صف باشید اما نفر اول باشید، چون ثوابِ صفِ اول در نمازها خیلی بیشتر از مابقیِ صفهاست، این نفرِ اول است، این زود آمده است، علاقهی این شخص بیشتر از دیگران بوده است، این به حکم الهی عمل کرده است که خدای متعال میگوید نسبت به یکدیگر پیشی بگیرید، این شخص پیشی گرفته است، شما در رفتن به سوریه و دفاع از حرم هم بروید و در صف قرار بگیرید، نامِ شما هم نوشته بشود، شما هم برای خودتان نوبت بگیرید، و در هر امرِ خیر هم همه بپا خیزید و هم در نظم دقّت داشته باشید و بهم نریزید و هم جزوِ نفرات اول باشید، بهترین نمره را شما بیاورید، شما بهترین آوازه را برای خودتان کسب کنید، ثابتترین افراد در کارهای حق و حقیقت باشید.
ملائکهی زاجرات
دوم اینکه ملائکه گروه زاجرات هستند؛ اینها مقابلِ وسوسهها را میگیرند، اینها مقابلِ شیاطین را میگیرند، خدای متعال ملائکه را به رُخِ ما میکشد تا ما مَلَکوَش بشویم، تا ما متخلّق به اخلاق ملائکه بشویم، «تَخَلَّقُوا بأخلاقِ الرُّوحانیّین»، روحانییّن واقعی ملائکه هستند، آنها جسم ندارند، آنها عوارضِ جسمانی ندارند اما شما با اینکه جسم دارید اگر بیش از آنکه به جسم و نیازهای جسمیِ خودتان توجّه کنید به مسائلِ معنوی، به مسائلِ معرفتی، به مسائلِ عبادی و پرستشی توجّه کنید مقامِ شما از ملائکه بالا میرود.
ملائکهای هستند که برخی از بندگان خدای متعال را از وسوسه حفظ میکنند، علاوه بر اینکه مسیرِ ابلاغِ حق را از موانع پاکسازی میکنند برخی از اینها در دلِ ما هم پاسداری دارند و اجازه نمیدهند که وسوسههای شیاطین در دلِ ما وارد بشود.
وجود نازنین خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که من در دورانِ کودکی با کودکان بازی میکردم و این کودکان عرب دامانِ عربی را بالا میزدند و در آن سنگ میگذاشتند و میبردند، این بعنوانِ یک مسابقه و بازی بود، من چند مرتبه خواستم دامانِ خود را بلند کنم و سنگ بگذارم اما گویا یک دستی روی دستِ من آمد و مانع شد و متوجّه شدم که این کار در شأنِ من نیست.
مرحوم آیت الله بهاء الدّینی، سلام خدا بر آیت الله بهاء الدّینی، یکی از فقهای عارف که چشمِ برزخیِ ایشان باز بود و باطنها را میدید، جهنّمیها را میشناخت و برخی اوقات از آیندهها صحبت میکرد و پیشگوییهای ایشان واقع میشد، این بزرگوار میگوید که من در دوران بچّگی با بچّهها بازی میکردم و بعد در عالَمِ رؤیا دیدم که ملائکه آمدند و تحفههای آسمانی را تقسیم میکنند، عدّهای گرفتند، وقتی نوبت به من رسید گفتند که این شخص اهلِ بازی است، وقتی من بیدار شدم متوجّه شدم که این مأمورِ الهی است و من نباید در بازیها قاطی بشوم و خدای متعال ما را برای بازی نیافریده است.
اینها استثنائی است، بازیِ بچّه در جای خود لازم است اما چه نوع بازی؟ بازیهای هدایت شده برای بچّهها که موجب شکوفاییِ استعداد میشود، هوشِ بچّه را بالا میبرد و فکرِ او را ریاضی میکند خیلی خوب است اما بازیای که هیچ هدفی ندارد، بازیای که نفعی ندارد و زیانِ محض است، نه … ما برای بازی نیامدهایم، بازیِ ما هم باید حقیقت باشد، لذا برخی از ورزشها هدافدار است، انسان کوه میرود، انسان مسابقهی دو میگذارد، اینها چون هدف دارد بازیِ آن هم بازی نیست و بازیِ آن هم عبادت است اما وای بحالِ کسی که عبادتِ او هم بازی است، او دائماً با خود و خلقِ خدا در حالِ ریا و بدبختی است، همه کارِ او بازی است، آخوندیِ او بازی است، عبادتِ او بازی است، گریههای او تظاهر است، همه چیزِ او بازی است، پناه به خدای متعال میبریم.
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ»[۴] بدانید که دنیا اینطور است، یک قسمتی از آن بازی است، یک قسمتی از آن سرگرمی است، یک بخش از عمرِ شما به تفاخر، احراز شخصیّت، خود بزرگ نشان دادن است، یک قسمتِ از آن هم زینت است، اینجا جاذبهها و محبّت به دنیا شما را به خودنماییهای بیهوده میکشاند.
اگر اینها هدفدار نبود همه چیزِ آن بازی و سرگرمی است و اگر هدفدار بود بازیِ آن هم بازی نیست و خدای متعال آن را هم قبول میکند.
در مورد حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه هم آمده است که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در کنار کودکانی ایستاده بودند و آنها بازی میکردند و ایشان اهلِ بازی نبودند، کسی رفت و برای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام یک بزغالهای آورد و گفت: شما هم بازی کنید، حضرت فرمودند: «مَا لِلَّعْبِ خُلِقْنَا» ما برای بازی خلق نشدهایم.
ما باید برای همهی کارهایمان روی برنامه و نظم اقدام کنیم و کاری که برای ما نتیجه ندارد صرفاً بازی است، نه کاری که برای سلامتی، برای تأمین نشاط انجام می شود که آن دیگر بازی نخواهد بود، آن دیگر کارِ جدّی و برنامه است، اما اگر صرفاً سرگرمی باشد و انسان گعده داشته باشد و سرگرمی داشته باشد و هیچ نتیجهای هم از آن بدست نیاورد دیگر اتلاف عمر است، این مایهی حسرت است، این ضایع کردنِ وقت و فرصتهاست و در شأن انسان نیست، همهی کارهای ما باید برای رسیدن به مقصدِ ما باشد، نشاط برای رسیدن به مقصد لازم است، ورزش و برخی از سرگرمیها برای حفظ نشاط نیاز است، اما باید پیشبینی شده باشد، باید قربه الی الله باشد، میتواند هدفدار باشد کارِ خوبی باشد.
لذا ملائکه – کسانی که خدای متعال اراده کرده است اینها هیچ نوع آلودگی نداشته باشند- اینها زاجرات هستند، ملائکه به نحوی جلوی گناه را، جلوی کارهایی که در شأنِ انسان نیست را میگیرند.
اهمیّت امر به معروف و نهی از منکر
حال که ملائکه مأموریّتِ بازدارندگی دارند ما هم باید نسبت به یکدیگر، نسبت به رفقا، نسبت به اعضای خانواده رنگِ مَلَک بگیریم، مواظب باشیم که رفیقِ ما به جهنّم نیفتد، مواظب باشیم که اعضای خانوادهمان به گودالهای بدبختی سقوط نکنند، این منع کردن و بازداشتن و نهی کردن به هر نحوی که برای ما میسور باشد جزوِ وظایفِ ماست.
«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ»[۵] این امر به معروف و نهی از منکر که امروز یک عدّهای از روی عداوت و با الهام از شیاطین روزگار این را برای جامعهی ما زشت قلمداد کردهاند، معروف منکر شده است و منکر معروف شده است، امر به معروف و نهی از منکر لازمهی محبّت است، لازمهی خیرخواهی است، اگر دیدیم نابینا و چاه است، انسانی که میبیند کسی نابینا است و در مقابلِ او هم گودال است و او در حال افتادن است، اگر فقط تماشا کند تا او بیفتد و از بین برود آیا این شخص در خونِ آن نابینا سهیم نیست؟ قطعاً سهیم است!
مثلاً شخصی در کنارِ راننده نشسته است و میبیند او در حالِ زدن به شخصی است، آیا هشدار دادن و فرمان را گرفتن و کشیدنِ ترمزِ دستی وظیفه نیست؟
اگر ببینیم بچّهای شنا نمیداند و در حالِ افتادن در استخر است آیا گرفتنِ او برای ما واجب نیست؟
اینها چون محسوس است همه باور دارند که تکلیف است اما در گناهانی که باطنِ آنها گودالِ جهنّم است خیرخواهی نیست؟ «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ».
این زاجرات را که خدای متعال در این آیه مطرح فرموده است تشویقِ ماست که نسبت به یکدیگر نظارت داشته باشیم، نسبت به یکدیگر حفاظت داشته باشیم، نسبت به یکدیگر ولایت داشته باشیم، این مودّت، این ولایت، این خیرخواهی عاملِ رشد میشود، گاهی انسان با یک تذکّر به کاسبی که اقوامِ اوست و مسئله نمیداند و سهواً معاملهی ربوی میکند او را بیدار میکند، ببینید حرف اثر دارد، فرعون تصمیم گرفت که حضرت موسی علیه السلام را بکشد، این بانوی بزرگی که از نظر قرآن کریم اسوهی عالمیان است، در منزل فرعون بود، همسرِ فرعون بود اما خدای متعال او را الگوی همهی موحّدان عالَم معرّفی کرده است، او به فرعون گفت: این بچّه را نکش، ما بچّه نداریم و این طفل هم زیباست، او را نکش و بگذار ما او را به فرزندی قبول کنیم و او را بزرگ کنیم، یک حرف زد اما اثر کرد، جان حضرت موسی علیه السلام محفوظ شد و عالَم را از شرِّ فرعون نجات داد؛ فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام میخواستند حضرت یوسف علیه السلام را بکشند، یکی از اینها گفت که چرا او را بکشیم؟ او را در یک چاه بیندازیم، آنها هم قبول کردند، حضرت یوسف علیه السلام ماند و یک کشوری را از قحطی و بدبختی نجات داد؛ بنابراین نگویید اثر ندارد، یک جاهایی اثر دارد، بعد میبینید که در آینده خیلی برای انسان حاصل میدهد، انسان باید خیرخواهیِ خود را داشته باشد و اگر در کسی کارِ بد دید نسبت به او بیتفاوت نباشد و تا آنجایی که نفوذ و اثر دارد بگوید، گاهی هم میداند که الآن گوش نمیدهد اما ممکن است بعداً بیدار بشود، شما خیرخواهیِ خودتان را کنید، شما حرفِ خودتان را بزنید، شما بیتفاوت نباشید که اگر بیتفاوت بودید ما هم در گناهِ آنها سهیم خواهیم بود و در این رابطه روایات فراوانی وجود دارد.
گوش دادن به قرآن کریم
«فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا» خودِ این «ذِکْراً» رهنمود است، تلاوتِ قرآنی که ذکر نباشد یعنی چه؟ یعنی مُذَکِّر نباشد، یعنی سیمِ دل را وصل نکند، خیلی خاصیّت ندارد، وقتی قرآن میخوانید، وقتی نماز میخوانید، وقتی درس میخوانید، وقتی مطالعه میکنید سعی کنید که این کار ارتباط با خدای متعال باشد، این کارِ شما پیوند با حق تعالی باشد.
لذا «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا»[۶] وقتی قرآن میخوانند هم سکوت کنید و هم استماع کنید، گاهی انسان سکوت میکند اما حواسِ او پرت است، در محیطی که قرآن خوانده میشود هم حرف نزنید و هم گوشِ شما به آیات الهی باشد، گاهی شنیدنِ یک آیه یک دزد را نجات داده است، در مورد آن دزدِ معروف «فضیل بن عیاض» که از دیوارِ کسی بالا میرفت و قصدِ شومی هم داشت، بنا داشت با افراد خانواده ارتباط داشته باشد، دزد بود، در دل شب از دیوار بالا میرفت و تلاوت قرآنی او را منقلب کرد، «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»[۷]، خدای متعال گله میکند، ای کسانی که مؤمن هستید و ادّعای ایمان دارید! آیا نمیخواهید نسبت به گناهانِ خود خسته شوید؟… اثر میکند!
«فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا» این تلاوتِ قرآنِ شما هم ذکرِ شما باشد، یادِ شما باشد، اتّصالِ سیمِ دلِ شما باشد، هم مُذَکِّرِ دیگران باشد، یک طوری قرآن بخوانید که دلها را آب کند، «فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا».
دلیل قسم خوردن خداوند
برای چه چیزی خدای متعال این سه قسم را با این پیامهای تربیتی پشت هم یاد کرده است؟ میخواهد ما را به یک حقیقتِ والا، به یک گنجِ سازنده، به یک ثروتِ ابدی دارا کند، «إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ»، برای همه چیز که نباید قسم خورد، وجود مقدّس امیرالمؤمنین علیه السلام صبح اول وقت در بازار یک گشت میزدند و تذکّراتی به بازاریان میدادند، یکی از تذکّراتِ ایشان این بود که قسم نخورید، قسم برکتِ کسب را میبرد، «وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَهً لِّأَیْمَانِکُمْ»[۸] خدای متعال را در معرض قسمهای خودتان قرار ندهید، این بیاحترامی به خدای متعال است، نباید برای همه چیز قسم خورد، باید زبان را کنترل کرد و قسم را در جایی خورد که ارزشِ قسم خوردن را داشته باشد.
قسمهای خدای متعال در قرآن فراوان است اما هرکجا که قسم خورده است مطلبِ مهمّی بوده است، خواسته است که از نظرِ تربیتی ما به آن مطلب اهمیّت بدهیم. خدای متعال اینجا برای توحید قسم میخورد، «إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ» ، هم کلمهی «إنَّ» را آورده است، هم «ل» را آورده است و هم قبل از آن سه قسم خورده است تا ما بدانیم که ما یک دل داریم و باید یک دلبر داشته باشیم، «إلَه» هم به معنیِ معبود است و هم به معنیِ «مألوه» کسی که انسان برای او «واله» میشود، حیران میشود، شیدا میشود، دل به او میدهد. خدای متعال میفرماید که دل به هر کس و ناکسی ندهید، شما یک دل دارید و عالَم یک خدا دارد و آن یک خدا دلدارِ شما است و اگر دل به او بدهید و او دلبرِ شما باشد او از دلِ شما حفاظت میکند و دلِ شما را از ورودِ شیاطین و قاذورات و وسوسهها حفظ میکند، «القَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلا تُسْکِنْ فِی حَرَمِ الله غیَرَ الله»[۹]، قلب بارگاهِ خدای متعال است و در بارگاه و خانهی خدای متعال غیر از او را راه ندهید.
دل به هر کسی ندهیم
اینهایی که دل میدهند، اسیرِ دختری میشوند، اسیرِ پسری میشوند، در حالِ آب کردنِ بیهودهی عمرِ خود هستند، در حالِ آتش زدنِ خود هستند، به اینهایی که دل دادهاید دلِ شما را نگه نمیدارند، دلهای دیگر را هم میبرند و به هیچ کسی هم وفا نمیکنند، اینها هرزه هستند، دلِ شما هم هرزه نشود، به یک جایی دل بدهید که شعارِ حضرت ابراهیم علیه السلام را داشته باشد، «قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ»[۱۰]، فرمود که نه به مال ببالید و نه به جمال، که آن را به شبی برند و این را به تبی، وقتی انسان به مال علاقه دارد حوادثی پیش میآید و در یک شب ورشکسته میشود، با یک زلزله، با یک سیل، با یک طوفان، با یک جنگ، با یک غارت، انسانی که تا دیروز چندین خانواده را اداره میکرد الآن گدایی میکند و این موضوع کم اتّفاق نیفتاده است، مال چیزی نیست که انسان به آن دل بدهد، یک روز میآید و یک روز هم میرود، جمال هم همینطور است، شما خودتان را برای این زیباییهای ظاهری ناراحت نکنید، حیف است، فردا این دخترها که یک بچّه بیاورند چهرهیشان تغییر خواهد کرد، سن که کمی بالا برود دیگر آن طراوت را ندارند، آن وقت دلِ شما آواره میشود، اما از ابتدا به کسی دل بدهید که چیزی از او کم نمیشود، او جمالِ مطلق است، او کمالِ مطلق است، «إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ».
داستانی آموزنده را نقل میکنند که میگویند یک کسی یک دختری را دید و نسبت به او خیلی اظهارِ علاقه کرد، آن دختر هم خواست او را امتحان کند، به او گفت: دنبالِ من بیا! چرا به من اینطور نگاه میکنی؟ آن شخص گفت: عاشقِ تو هستم، دختر از او پرسید: آیا تو واقعاً عاشقِ من هستی؟ آن شخص گفت: بله! دختر به او گفت: دنبالِ من بیا، همینطور که از یک بلندی بالا میرفتند و این پسر هم خیلی خوش بود که شکاری پیدا کرده است و دلها به یکدیگر جوش خورده است، آن دختر جلو بود و این پسر هم پشتِ او میرفت، همینطور که از این بلندی بالا میرفتند دختر از او پرسید: چرا عاشقِ من شدی؟ پسر گفت: برای اینکه تو خیلی زیبا هستی، دختر گفت: پس اگر خواهرِ مرا میدیدی چطور میشدی؟ پسر گفت: مگر خواهرِ تو از تو زیباتر است؟ دختر گفت: بله! پسر از او پرسید که خواهرِ تو کجاست؟ دختر گفت: برگرد تا او را ببینی! تا پسر برگشت دختر یک ضربهی محکمی به او زد و گفت: ای دروغگوی نامرد! اگر راست میگفتی که عاشقِ من بودی همینکه گفتم یک شخصِ دیگر از من زیباتر است سریعاً به سراغِ او نمیرفتی، تو دروغگو هستی!
هر کسی چند روزی به یک چیزی دل میدهد و بعد چیزِ بهتری میبیند و دلِ خود را از آن اوّلی میکَنَد و به دوّمی میدهد، هر دوی آنها دروغ است، هر دوی آنها موقّتی است و هیچ ارزشی ندارد.
این است که قرآن کریم فرمود: «وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ»[۱۱] محبّتِ مؤمن به خدای متعال خیلی شدید است، هیچ چیزی برای او جای خدای متعال را نمیگیرد، جای همه پُر میشود ولی کسی جای خدای متعال را پُر نمیکند، «إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ»، معبودِ شما، محبوبِ شما، معشوقِ شما یکی است و آن کسی است که «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[۱۲].
بعد از اینکه گفت: «إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ» خود را معرّفی میکند.
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
صلی الله علیکِ یا سیّدتی و یا مولاتی یا فاطمه الزّهرا
حضرت زهرا سلام الله علیها پناهِ ائمهی ما بودهاند، ائمهی ما علیهم السلام به مادرِ خود حضرت زهرا سلام الله علیها توسّل میکنند، بیبیِ ما پناه است، پناهِ دین و دنیایِ ماست، مظلومهی عالَم است، فداییِ ولایت است، جانبازِ خانهی امیرالمؤمنین علیه السلام است…
وقتی آقا امیرالمؤمنین علیه السلام حضرت زهرا سلام الله علیها را دفن کردند به قدری غصّهدار شدند که گریه میکردند و نمیتوانستند از کنار قبر بلند بشوند، خدای متعال فرموده است که وقتی گیر میکنید به نماز پناه ببرید، امیرالمؤمنین علیه السلام در آنجا دو رکعت نماز خواندند… گویا از خدای متعال صبر و طاقت خواستند…
فاطمه جان! اگر دشمن نداشتم سرِ قبرِ تو معتکف میشدم و دیگر از مزارِ تو دور نمیشدم… چه کنم؟!… اینجا بمانم فرزندانم در خانه دل شکسته و منتظر هستند… اگر بخواهم بروم دلِ من آرام نمیگیرد… امیرالمؤمنین علیه السلام اینجا آرزوی مرگ کردند… «یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ»[۱۳]…
دخترِ ایشان هم حضرت زینب کبری سلام الله علیها کنارِ بدنِ بیسرِ حضرت اباعبدالله علیه السلام آمدند… میفرمودند: حسینِ من! ای کاش من کور بودم… ای کاش زینبِ تو مُرده بود و تو را به این حال نمیدیدم.
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم یا الله…
یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، یا غیاثَ المُستَغِیثِین، یا اِلَهَ العَاصِین…
خدایا! به عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها امام زمانِ ما را برسان.
خدایا! عرض تسلیت و عرضِ سلامِ ما را به محضر شریفِ ایشان ابلاغ بفرما.
خدایا! نسلِ جوانِ ما را از دامهای شیاطین و از وسوسههای نفسِ أمّاره صیانت بفرما.
خدایا! عاقبتِ امرمان را ختم به خیر بفرما.
خدایا! خیر و برکت به معیشتِ مردم نازل بفرما.
خدایا! دستهای نفوذیها، دستهای خیانتی که میخواهد اقتصادِ مملکتِ ما را به ویرانی تبدیل کند قطع بفرما.
خدایا! وابستگان به اجانب را رسوا بفرما.
خدایا! بیگانهها و بیگانهپرستها را بر ما مسلّط نفرما.
خدایا! مشکلاتِ ما را به دستِ مؤمنینِ داخلِ کشور برطرف بفرما.
خدایا! ما را محتاجِ بیگانگان نفرما.
خدایا! همهی مریضها، مریضهای مورد نظر، حضرت آقای فاطمینیا، خدایا! به ائمهی اطهار علیهم السلام و به موسی بن جعفر علیه السلام شفای کامل عنایت بفرما.
خدایا! نعمتِ سلامتی، نعمتِ امنیّت، و نعمتهای بیکرانی که به ما دادهای، نعمتِ ولایت، نعمتِ محبّتِ اهل بیت علیهم السلام، نعمتِ قرآن، نعمتِ هدایت، نعمتِ مردمِ خوب، دوستانِ خوب، علمای خوب، خدایا! این نعمتها را از ما زوال نیاور.
خدایا! ما را قدردان و شکرگذارِ نعمتهایت محسوب بفرما.
خدایا! گذشتگان ما، امامِ ما، شهدای ما را سرِ سفرهی اربابمان امام حسین علیه السلام پذیرایی و همیشه ارواحِ ایشان را از ما شاد بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه صافات، آیات ۱ تا ۵
[۳] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۱ (سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ)
[۴] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۰ (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا ۖ وَفِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَهٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ)
[۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۷۱ (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ)
[۶] سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۰۴ (وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ)
[۷] سوره مبارکه حدید، آیه ۱۶ (أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ)
[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۲۴ (وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَهً لِّأَیْمَانِکُمْ أَن تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)
[۹] بحار الانوار، جلد ۷۰، صفحه ۲۵٫
[۱۰] سوره مبارکه انعام، آیه ۲۶
[۱۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۶۵ (وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ ۗ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ)
[۱۲] سوره مبارکه حدید، آیه ۳ (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۱۳] بحارالانوار، جلد ۴۳، صفحه ۲۱۳
پاسخ دهید