آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مرور جلسهی قبل
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَالصَّافَّاتِ صَفًّا * فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا * فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا * إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ»[۲]، اولین سورهای از سورههای قرآن است که پروردگار عزیز آن را با چند قسم آغاز فرموده است، سورهی مبارکهی «صافّات» جزو سورههایی است که در مکّه نازل شده است، از خصائص و ویژگیهای سورههای مکّی این است که مسائلِ توحیدی و اعتقادی، مبدأ و معاد بیشتر مورد توجّه قرار گرفته است و پروردگار عزیز در این سه آیهی ابتدای سورهی مبارکهی «صافّات» به سه گروه قسم یاد میکند، یکی به گروهی که در صفها و منظّم در کنارِ یکدیگر هستند، دوم به به «زاجرات» قسم یاد نموده است، به اموری که راه را صاف میکنند، موانع را برطرف میکنند، گناه را پَس میزنند، فساد را میزدایند، شیاطین را تار و مار میکنند، موانع رسیدن به هدف را از پیشِ پا برمیدارند، اینها دارای قدرت هستند و میتوانند زجر کنند، میتوانند صرف کنند، میتوانند دفع کنند، و هر دوی اینها مقدّمهی یک چیز بسیار مهمّی است که خدای متعال به همان هم قسم یاد کرده است و آن رسیدن به ذکر الله است.
بهترین ذکر چیست؟
«فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا»، برای اینکه کلام الله جلوه کنند و بندگان خدای متعال با تلاوت آیاتِ الهی قلبِ خود را در حضورِ خدای ببینند و جانِ خود را خانهی حق ببینند و نوای خدای متعال، صدای خدای متعال، کلامِ خدای متعال بر جانِ آنها بنشیند و بر زبانِ آنها جریان پیدا کند، قسمِ سومِ خدای متعال که وجودِ صفوفِ منظّم و در هم تنیده و وجودِ زاجرانِ قدرتمند و رفعکنندگانِ موانع مقدّمه است که امنیّتی برای دل حاصل بشود، دل از یاد خدای متعال آرام گیرد، اما بهترین نوع یاد ذکری است که از جانبِ خودِ خدای متعال مطرح شده است و اذکار با تنوّعی که دارند، که این از مختصّاتِ دینِ قویمِ اسلام است، مکتبِ اهل بیت علیهم السلام است، الی ما شاء الله دعا داریم، چه دعاهایی، چه گنجهایی، چه سرمایههای عظیمی، چه اکسیرهایی، چه مشعلهایی، چه سیمهای رابطی بعنوانِ دعا در اختیارِ ما قرار گرفته است، اما بهترین نوعِ ذکر همان ذکری است که از جانبِ خدای متعال به ما رسیده است.
لذا خدای متعال در آیات متعدّد از قرآن کریم بعنوانِ ذکر یاد کرده است، «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»[۳]، ما این قرآن را برای ذکر آسان قرار دادیم، ولی چه کسی است که متذکّر باشد، چه کسی است که این ذکرها را جذب کند؟
نکاتی در مورد خطبه «هَمّام» نهج البلاغه
هم کلِّ قرآن کریم ذکر است و هم دعاها و استعاذههایی که در قرآن کریم آمده است عنوانِ درخواست و تقاضا و سوال و اظهارِ فقر و پناهندگی دارد، لذا قرآن کریم برترین و بهترین ذکر است و خدای متعال که به «صافات» قسم میخورد یک بخش از سنگرنشینانِ «صافات» آن کسانی هستند که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبهی هَمّام از آنها یاد کرده است.
فرمودند: «أَمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ»[۴]، باز این «فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا» که در این آیه آمده است حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام هم در آنجا آورده است، «أمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لاَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً» اینها اهلِ شب زنده داری هستند، بیداردل هستند، شب زندهدار هستند، اهلِ تهجّد هستند اما خودشان را تنها نمیبینند، «فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ»، وقتی که برای نماز شب برمیخیزند و در لحظههای شب با خدای خودشان خلوت میکنند خود را در صفوفِ ملائکه میبینند، «فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ»، مییابند که در دلِ شب چه خبر است، آنهایی که مانندِ جیفه افتادهاند بیخبر هستند، هر کسی که شب زندهداری ندارد از خود خبر ندارد، در دلِ شب خیلی خبرها هست، فرشتگانی که اینها را بیدار کردهاند، فرشتگانی که حسنات را تلقّی میکنند، فرشتگانی که نورِ ذکر را بر دلِ اینها نازل میکنند، همهی فرشتگانِ الهام و رزق و حفاظت و تعلیم و تعلّم و تزکیه و زاجرات در کنارِ این کسی هستند که با خدای متعال خلوت کرده است، ملائکه با او صف در صف همخوانی میکنند، «إِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ»[۵]، تمامِ موجودات تحتِ مراقبتِ ملائکه الله هستند، «بِأَیْدِی سَفَرَهٍ * کِرَامٍ بَرَرَهٍ»[۶]، اینها کرامِ کاتب هستند، اینها کرامِ نیکوکار هستند، اینها در هر کارِ خیری هم همراه هستند و هم کمککننده هستند.
لذا ما بیخبر هستیم که چه نیروهای عرشی و آسمانی در همهی اموری که ما خودمان را به خدای متعال وصل میکنیم با ما رفیق و همدم و همراه هستند، خدای متعال ملائکه را صف در صف به تماشای نماز سحرهای ما، استغفار و نالهها و اشکهای ما میفرستند و امیرالمؤمنین علیه السلام این را یافتهاند و در مورد اهل تقوا، پارسایان، بیداردلان فرمودند: «أَمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ»، همین که شب میشود این بندهی خدایی که دل به خدای متعال داده است و سیمِ قلبِ او با معشوقِ خود وصل شد، خدای عزیز خواصِ خود را، رازدارانِ خود را، ملائکهی خود را به همراهِ او برای همخوانیِ با او فرستاد، «أمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لاَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً» اینها در دلِ شب قرآن میخوانند، وقتی به آیاتِ بهشت میرسند دلِ آنها پر میکشد، وقتی به آیاتِ عذاب میرسند دلِ آنها آب میشود، از خوفِ خدای متعال بر خود میلرزند که گویا زَفیرِ جهنّم و شَهیقِ جهنّم را میشنوند، و گویا نوای اهل بهشت را هم میبینند و خود را بینِ خوف و رجاء… «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا»[۷]، از یک طرف نگرانِ سقوط هستند و از یک طرف امیدوار به صعود هستند.
بندگیِ ملائکه چگونه است؟
لذا این «صافات» که خدای متعال به اینها قسم میخورند، صافاتی که در روایات برای ما شمارش شده است، گروهی ملک همواره در محضر حق تعالی صفِ بندگی دارند، کارِ همهی صفوفِ ملائکه بندگی و عبادت است، خستگی ندارند، خواب ندارند، مرخصی ندارند و هیچگاه هیچ سستی به آنها راه نمیدهد، آنها صفِ عبادت، عبادتهای مختلف، هم عبادتهای ذکری دارند، هم عبادتهای نفسی و حقیقی دارند، بعضی از ملائکه صف در صف ایستادهاند و عبادتِ آنها حیاء است، فقط سرِ آنها پایین است و از خدای متعال حیاء میکنند، اینها جرأت نمیکنند سرِ خود را بالا بیاورند، چون خودِ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم هم همینطور بودند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم همیشه سر به زیر بودند، خوشا به حالِ اینهایی که سر به زیر هستند، بدا به حالِ اینهایی که کَلّه شَق هستند و همه جا خودشان را نشان میدهند.
در حالات وجود مقدّسِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم دارد «یَقْضی حَیاءً»[۸]، از روی حیاء چشمِ مبارکِ خود را میبستند، نمیتوانستند به کسی رُک نگاه کنند، «وَ یُقْضی مِن مَهابَتِه»… البته کسی که در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم بود هیبتِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم او را میگرفت و او هم نمیتوانست رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را با چشمِ سیر ببیند، هم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم با چشمِ سیر به کسی نگاه نمیکردند و هم آنهایی که به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم شرفیاب میشدند نمیتوانستند ایشان را با چشمِ سیر ببینند.
بعضی از چشمها پر از آتش است، آنچنان بیمحابا به حرام چشم میدوزند، هیچ حیائی ندارند، اینها متضّاد با ملائکهای هستند که عبادتِ حیاء دارند.
سایر صفات ارزشی که خداوند عزیز برای بندگانِ خود مشخّص فرموده است، برای ملائکه هر ملکی در آن صفتِ ارزشی، در آن تخلّق به اخلاق الله ممحض است، کارِ گروهی از ملائکه کَرَم است، کارِ گروهی از ملائکه آبروداری است، روایت دارد که خداوند عزیز برای هر بندهای هفتاد حجاب قرار داده است، هر گناهی که میکنیم (معاذالله) یک پرده کنار میرود، وقتی انسان هفتار مرتبه بیحیائی میکند، حرمتِ خدای متعال را نادیده میگیرد، وقتی هر هفتاد پرده کنار میرود الآن است که آبروی او برود و بیآبرو بشود، خدای عزیز به ملائکهی خود خطاب میکند که با پرهای خودتان آبروی این بنده را بپوشانید و نگذارید این بندهی من بیآبرو بشود، ستّاریّتِ خدای متعال است… اما این سَترِ الهی بوسیلهی ملائکه انجام میشود، موجوداتِ آسمانی میآیند و حائل میشوند، انسان تعجّب میکند که چطور شد کسی ندانست، با اینکه مسئله یک مسئلهای بود که نگرانیِ بیآبرویی در آن بود اما انعکاس پیدا نکرد، اینجا و آنجا گفتگویی از آن گناه نیست، این ستّاریّتِ خدای متعال است و خدای متعال برای مجرایِ ستّاریّت گروهی از ملائکه را به صف کرده است که کارِ اینها فقط آبروداری است.
در نصرت هم همینطور است، در یاریِ مظلوم، در دستگیری از افتادگان، در رسیدگی به فقرا… مجاریِ رزقِ پروردگار عزیز ملائکهای هستند که در صفوفی منتظرِ دستورِ خدای متعال هستند که فقر را از کدام خانه بیرون کنند و یا کدام بیچارهای را از بیچارگی و فلاکت نجات بدهند.
لذا «صافات» جمعِ «صافّه» است، خودِ «صافّه» هم جمع است، یعنی خدای متعال به صفوفی که… بینهایت صف از ملائکه در محضر پروردگار متعال آمادهی اجرای مأموریتهای الهی، یا اینکه بفرمایید آنها آماده هستند تا تجلّیِ صفاتِ الهی را برای بندگانِ خود مشخّص و محقّق کنند.
مجدداً بر حسب روایات ملائکهای هستند که اینها زمانی که میخواهند برای اجرای دستورات پروردگار متعال نازل بشوند به صف ایستادهاند و عبادتِ انتظار را تجربه میکنند، انتظارِ دریافتِ امرِ خدای متعال جزوِ عبادتهاست، اینکه ما منتظر هستیم تا امام زمان ارواحنا فداه تشریف بیاروند، یا کسانی هستند که به مسجد میآیند اما همین که از مسجد میرود دلِ خود را در مسجد میگذارد، اینها کسانی هستند که گناه برایشان نوشته نمیشود، لحظهشماری میکنند که زمانِ نمازِ بعدی برسد تا دوباره به مسجد برگردد، چون مسجد خانهی یار است، مسجد محلِّ انس است، مسجد سفرهی پذیراییِ دل است، مسجد محلِّ سجود است، مسجد محلِّ اجتماعات الهی است، هر کسی که به مسجد میآید برای شرّ و گناه نمیآید، هر کسی به مسجد میآید برای خدای متعال میآید، اینکه نیّتِ کسی خدای متعال است و با انگیزهی تحصیل رضای خدای متعال به خانهی خدای متعال میآید با خود نور میآورد، یک وقتی است که یک نور است و یک وقتی است که دهها نور در کنارِ یکدیگر هستند و همه نور خدای متعال هستند، نورالله هستند، نورالعرش هستند، نورالملک هستند، این خیلی تفاوت دارد، لذا اینهایی که مسجدی هستند و دلِ آنها در مسجد است… در روایت هم داریم «المؤمن فی المسجد کالسمک فی الماء»[۹] مؤمن در مسجد مانندِ ماهی در دریاست، همانگونه که زندگی و بقاء یک ماهی به این است که در آب باشد، اگر دلِ مؤمن از مسجد خارج بشود، از کانونِ عبودیتِ خدای متعال فاصله بگیرد مُرده است، دیگر دلِ مؤمن نیست و صاحبِ قساوت میشود.
خدای متعال اجتماعات مساجد را دوست دارد، لذا حضور در مسجد عمرانِ مسجد است، «إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّه»[۱۰]، در روایت داریم که تنها ساختنِ در و دیوار و آجر و خشت و اینها نیست، بلکه عمرانِ مسجد به این است که در مسجد عبادت بشود، مسجد رونق داشته باشد، مسجد کساد نباشد، مسجد سنگر است، فرمودند سنگرها را پُر کنید.
وقتی این ملائکه میخواهند نازل بشوند به صف میایستند تا مأموریتِ خاصی که در شأنِ آن صفوفِ ملائکه است بر آنها وارد بشود و اینها با صف به مراکزِ خاصی میآیند که آنجا محلِّ تجلّیِ صفاتِ الهی است، نمودِ ارزشهاست، نمودِ کمالات است، ملائکه آنجا به صف میآیند.
و دیگر از صفوفی که خدای متعال به این صفوف قسم میخورد «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ»[۱۱]، اینهایی که جان به کف گرفتهاند، اینهایی که دل از دنیا بریدهاند، اینهایی که به عشق حضرت زینب کبری سلام الله علیها، برای دفاع از سه سالهی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام به صف در مقابلِ دشمنانِ قدّارِ وحشی ایستادهاند، خدای متعال به اینها قسم میخورد و اینها قداستی دارند، شرافتی دارند که خدای متعال به اینها قسم یاد میکند، «وَالصَّافَّاتِ صَفًّا».
یا مأمورینِ آوردنِ آیاتِ الهی… که مرحوم علامه طباطبایی این سه آیه را به تناسب وحی میفرمایند.
عدّهای قرآن را از خدای متعال تحویل میگیرند، عدّهای مسیرِ وحی را امن میکنند، شیاطینِ نامحرم را از مسیرِ باطنیِ قرآن کریم دور میکنند، و عدّهای هم آن را میآورند و بر قلبِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تلاوت میکنند؛ هر سه گروه در ارتباط با قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، با جان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، با فرودگاهِ وحی هستند، صفوفی از ملائکه پیام دریافت میکنند، صفوفی پیشاپیش راه را هموار میکنند، و گروه سوّم «فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا» هستند؛ همهی اینها محتمل است و همهی اینها از آیهی کریمه قابل استفاده است.
چگونه علم را بدست بیاوریم؟
اما آن چیزی که برای ما از این سه مسئله میتواند درس باشد، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «لَیسَ العِلمُ فِی السَّماءِ فَیُنزَلُ إلَیکُم»[۱۲]، علم در آسمان نیست که مانندِ باران بر شما ببارد، «ولا فی تُخومِ الأَرضِ فَیُخرَجُ لَکُم» علم مانندِ دفینه نیست که شما یک دستگاهی مثلِ گنجیاب و معدنیاب داشته باشید و شما مهندس باشید و با این دستگاهها بروید و ببینید کجای زیر زمین علم وجود دارد و علم را اکتشاف و استخراج کنید، علم نه از آسمان میبارد و نه از زمین میجوشد و درمیآید، پس باید چکار کرد؟ «تَأَدَّبوا بِآدابِ الرّوحانِیّینَ» شما خودتان را با صفات ملائکه آراسته کنید «یَظهَر لَکُم» خودِ علم برای شما جلوه میکند و خدای متعال در دلِ شما جلوه میکند، ملائکه که امنای علمِ الهی هستند نقوشِ علم را بر قلبِ شما ثبت میکنند و شما ملکوَش میشوید، چون کارِ ملائکه صفی است شما هم جمعی حرکت کنید و یکدیگر را رها نکنید.
آیا ما در نماز شب تنها هستیم؟
وقتی نماز شب میخوانید تصوّر نکنید که خودتان تنها هستید، نیابت کن، از گذشتگانِ خودتان نیابت کنید، از حضرات معصومین علیهم السلام نیابت کنید، در نماز شب هم میگوییم «ایّاکَ نَعْبُدُ»[۱۳]، نمیگوییم من خودم عبادت میکنم، میگوییم ما عبادت میکنیم، نماز مستحبی را نمیشود به جماعت خواند، این کار حرام است، نماز مستحبّی بصورتِ فُرادا خوانده میشود ولی جمعِ ما در آن تنهاییهایمان است، تا خودمان را بزرگ میبینیم و اطرافِ خود را شلوغ میبینیم خیلی عبودیت نداریم اما اگر فرد بودیم و تنها بودیم و خودمان را قطره دیدیم که خود را در دریا دیدیم آن وقت ما خاصیّتِ دریا پیدا میکنیم، قطره تا به دریا نیفتاده است حباب است، وقتی قطره از دریا جدا بشود در آن باد رفته است، قطره است و هیچ خاصیّتی ندارد، کفِ روی آب است، هر وقت بادِ آن خالی شد به دریا مینشیند، وقتی به دریا نشست دیگر قطرهای وجود ندارد، این همان دریاست، خدای متعال خواسته است که همیشه بندگانِ او وصل باشند تا دریا باشند، تنها که خاصیّت ندارد، الآن اگر یک نفر در اینجا باشد هر کسی که بیاید میگوید مسجد خلوت است و هیچ حالی ندارد اما وقتی که جمعِ شما در اینجا جمع باشد هر کدام از شما یک دریا هستید، این قطرات به هم پیوسته است و خودتان تبدیل به دریا شدهاید، از شما برق استخراج میشود، شما مولّد هستید، شما الکتریسیته تولید میکنید، شما کشتیهای نجات را دلتان عبور میدهید، خودتان کشتیِ نجات میشوید.
لذا انسان در آن خلوتها بیشتر آب میشود، وقتی آب شد و در دریا افتاد حکمِ دریا پیدا میکند، از آن لؤلؤ و مرجان استخراج میشود، سرمایهها در جمع است، قدرت در جمع است، عزّت در جمع است، همه چیز در جمع است، «یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَه»[۱۴].
انسانهایی که تکبّر میکنند و خودشان را جدا میکنند و خودشان را تافتههای جدا بافته میدانند مغضوبِ پروردگار متعال هستند.
در نمازِ شبِ خودتان هم میگویید: خدایا! من که تنها نیستم، زمین و آسمان در حالِ عبادتِ تو هستند، من هم آمدهام و خود را قاطی کردهام که تو درهم بخری، لذا همان وقت هم میگوییم «ایّاکَ نَعْبُدُ»، من که تنها نیستم، آسمانها مملو از تسبیح کنندگان است، قطرات باران، قطراتِ آب، ذرّاتِ خاک و… همه تسبیحِ خدای متعال را میگویند، چه همخوانیِ بیکرانی است، من هم خودم را قاطی کردهام، خدایا! جدا نکن! «ایّاکَ نَعْبُدُ»، من آمدهام که با اینها باشم، خودم را در اینها ببینم، شاید به برکتِ اینها به من هم توجّه بشود، خدایا! جدا نکن و درهم بخر!
این است که خود را در صف دیدن، منظّم دیدن، در صفوفِ بندگان، در صفوفِ نمازگزاران، در صفوفِ مجاهدان، در صفوفِ «کِرَامٍ بَرَرَهٍ»… خودِ نیکوکاری… آنها که اهلِ کَرَم و خیر هستند تنها نیستند و جمع هستند، ما هم در جمعها برویم و خودمان را در این جمعها مخفی کنیم، خودمان را جدا نکنیم، خودمان را بزرگ نکنیم، اگر این کار را کنیم حباب میشویم و باد میکنیم و آن وقت با یک نوک سوزن خالی میشویم و هیچ میشویم! اما اگر از ابتدا در دریا بودیم و التماس کردیم که خدایا مرا از دریا جدا نکن، و اگر از دریا شدن باران بشوم و دوباره به دریا بریزم و حکمِ دریا پیدا کنم…
روضه ودع حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با امیرالمؤمنین علیه السلام
ایّام ایّامِ حضرت صدّیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها است و دلِ ما هم این دو ماه «جمادی الاولی» و «جمادی الثانی» بهانهی مدینه میگیرد، بهانهی حضرت زهرا سلام الله علیها را میگیرد…
در یک سفر روحانی به خانهی امیرالمؤمنین علیه السلام پناهنده بشویم… از جانبازِ خانهی امیرالمؤمنین علیه السلام سراغی بگیریم…
بعضی مریضها از علماء برای ما خیلی نقشآفرین و مروّجِ دین هستند، بعضی از آنها جزوِ گنجینههای مملکتِ ما هستند، ای بیبیِ من! با امیدی درِ خانهی تو را میزنم…
حضرت زهرا سلام الله علیها به امیرالمؤمنین علیه السلام عَرضه داشتند: علی جان! اتاق را خلوت کن، حرف دارم… وقتی اتاق خلوت شد بیبی میخواستند بلند شوند و بنشینند و برای مولا حرف بزنند… اما بدن به قدری ضعیف بود… به قدری ناتوان بود… بدن آب شده بود… توانِ نشستن پیدا نکردند… ساعد الله قلبک یا امیرالمؤمنین… علی جان! خدای متعال شما را کمک کند…
امیرالمؤمنین علیه السلام دستِ مبارکِ خود را زیرِ سر حضرت زهرا سلام الله علیها بردند و آرام آرام ایشان را بالا آوردند… بیبی سرِ مبارکِ خود را روی سینهی اول مظلوم عالم گذاشتند… به پهنای صورتشان اشک میریختند… امیرالمؤمنین علیه السلام با دستهای مبارکشان اشکهای بیبی را پاک میکردند… احساسِ من این است که حضرت زهرا سلام الله علیها خجالت میکشیدند… چون تمامِ محبّتهای امیرالمؤمنین علیه السلام را جبران کرده بودند… اینجا امیرالمؤمنین علیه السلام اشک حضرت زهرا سلام الله علیها را پاک میکنند… اما حضرت فاطمه سلام الله علیها نمیتوانند اشکهای امیرالمؤمنین را پاک کنند… چون دست مبارک ایشان بالا نمیآید…
کارِ حضرت زهرا سلام الله علیها گریه بود… شبها گریه میکردند… روزها گریه میکردند… زندگیِ ایشان گریه شده بود… بچّهها گریه میکردند اما امیرالمؤمنین علیه السلام ملاحظاتِ اجتماعی داشتند و نمیتوانستند گریه کنند…
حضرت زهرا سلام الله علیها خواستند در این روزهای آخر عمرِشان کمکی به امیرالمؤمنین علیه السلام کرده باشند تا عقدهی دلِ ایشان باز شود…
حضرت زهرا سلام الله علیها عَرضه داشتند: یا علی! خلوت کردم تا بگویم از شما یک تقاضا دارم، «إبکِنی»[۱۵]… به من گریه کن… «ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَى»… علی جان! این بچّهها در حالِ بیمادر شدن هستند… برای اینها گریه کن… «وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاقِ»… علی جان! خلوت کردم تا به تو بگویم بیا بر حسینمان گریه کنیم…
اینجا بیبی میفرمودند: علی جان! بیا بر من گریه کن… اما حضرت اباعبدالله علیه السلام دخترِ خود را در آغوش گرفتند… التماس میکردند و میفرمودند: «لا تُحْرِقِی قَلْبِی»[۱۶]… دخترم! گریه نکن… گریههای تو قلبِ پدرت را آتش میزند…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
علی لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الأکرم اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین
خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! قلبِ مبارکِ ایشان را از ما راضی نگهدار.
خدایا! عاقبتِ امرمان را ختم به خیر کن.
خدایا! توفیقِ شکرِ نعمتها را به ما عنایت بفرما.
خدایا! نعمتهایی که به ما مرحمت کردهای از ما نگیر.
خدایا! ما را دشمنشاد نکن.
خدایا! ما را مورد شماتت قرار مده.
خدایا! سایهی پربرکتِ خوبهای ما، علمای صالحِمان، دو عزیزی که مورد نظر هستند و مریض هستند و مریضیهایشان نگران کننده است، به عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها شفاء عنایت بفرما.
خدایا! سایهی پربرکتِ مقام معظم رهبری را با کفایت، کرامت، نشاط، پیروزی تا ظهور و در کنار حضرت مهدی ارواحنا فداه مستدام بدار.
خدایا! حسرتِ دیدارِ مولایمان را بر دلِ ما مگذار.
خدایا! حوائجِ این جمع، حوائجِ منظورین، ملتمسین، عزیزانی که با ما عهدِ دعا دارند برآورده بفرما.
خدایا! جمعمان را پریشان نکن.
خدایا! جمع دشمنانمان را متفرّق بفرما.
خدایا! نقشهها و توطئههای استکبار جهانی، صهیونیسم جهانی و دشمنانِ اسلامِ ناب را به خودشان برگردان.
خدایا! توطئههایی که اخیراً بناست در یکی از کشورها دورِ یکدیگر جمع بشوند… خدایا! این آتشی که میخواهند برای ما روشن کنند، خودشان را بسوزان.
خدایا! به محمد و آل محمد علیهم السلام ایران را خودکفا بگردان.
خدایا! کسانی که نفوذی غربیها هستند و اعتقادی به اسلام و ولایت و استقلال و عزّت ندارند رسوا بفرما.
خدایا! شرّ آنها را به خودشان برگردان.
خدایا! آنچه خواستیم و نخواستیم و کَرَمِ تو اقتضاء میکند، از ما دریغ نفرما.
خدایا! امام و شهدا و گذشتگانمان را سرِ سفرهی حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام پذیرایی بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه صافات، آیات ۱ تا ۴
[۳] سوره مبارکه قمر، آیه ۱۷
[۴] خطبه همام (أَمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لاَِجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً. یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ. فَإِذَا مَرُّوا بِآیَه فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً، وَ ظَنُّوا أَنَّها نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ.)
[۵] سوره مبارکه اسراء، آیه ۴۴ (تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ ۚ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ۗ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا)
[۶] سوره مبارکه عبس، آیات ۱۵ و ۱۶
[۷] سوره مبارکه سجده، آیه ۱۶ (تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ)
[۸] مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب، جلد ۴، صفحه ۱۸۳ (یقضی حیاء و یقضی من مَهابته فلایکلّم الا حین یبتسم)
[۹] وسائل الشیعه، صفحه ۱۹۸
[۱۰] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۸ (إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاهَ وَآتَى الزَّکَاهَ وَلَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ ۖ فَعَسَىٰ أُولَٰئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِینَ)
[۱۱] سوره مبارکه صف، آیه ۴
[۱۲] قرّه العیون للفیض الکاشانی، صفحه ۴۳۹ (لَیسَ العِلمُ فِی السَّماءِ فَیُنزَلُ إلَیکُم ، ولا فی تُخومِ الأَرضِ فَیُخرَجُ لَکُم ، ولکِنَّ العِلمَ مَجبولٌ فی قُلوبِکُم ، تَأَدَّبوا بِآدابِ الرّوحانِیّینَ یَظهَر لَکُم.)
[۱۳] سوره مبارکه حمد، آیه ۴ (ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین)
[۱۴] نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷
[۱۵] بحار الأنوار، جلد ۴۳، صفحات ۱۷۸ و ۱۷۹ (وَ قَدْ صَلَّى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام صَلَاهَ الظُّهْرِ وَ أَقْبَلَ یُرِیدُ الْمَنْزِلَ إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِی بَاکِیَاتٍ حَزِینَاتٍ فَقَالَ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ وَ مَا لِی أَرَاکُنَ مُتَغَیَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ فَقُلْنَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَهَ عَمِّکَ الزَّهْرَاءَ وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا فَأَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مُسْرِعاً حَتَّى دَخَلَ عَلَیْهَا وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاهٌ عَلَى فِرَاشِهَا وَ هُوَ مِنْ قَبَاطِیِّ مِصْرَ وَ هِیَ تَقْبِضُ یَمِیناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَهَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ وَ أَقْبَلَ حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَکَهُ فِی حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فَنَادَاهَا یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فَنَادَاهَا یَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّکَاهَ فِی طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَى الْفُقَرَاءِ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فَنَادَاهَا یَا ابْنَهَ مَنْ صَلَّى بِالْمَلَائِکَهِ فِی السَّمَاءِ مَثْنَى مَثْنَى فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فَنَادَاهَا یَا فَاطِمَهُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَالَ فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَى وَ قَالَ مَا الَّذِی تَجِدِینَهُ فَأَنَا ابْنُ عَمِّکِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَتْ یَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّی أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِی لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ …. فَیُصْبِحَانِ یَتِیمَیْنِ غَرِیبَیْنِ مُنْکَسِرَیْنِ فَإِنَّهُمَا بِالْأَمْسِ فَقَدَا جَدَّهُمَا وَ الْیَوْمَ یَفْقِدَانِ أُمَّهُمَا فَالْوَیْلُ لِأُمَّهٍ تَقْتُلُهُمَا وَ تُبْغِضُهُمَا. ثُمَّ أَنْشَأَتْ تَقُول: ابْکِنِی إِنْ بَکَیْتَ یَا خَیْرَ هَادٍ وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاقِ یَا قَرِینَ الْبَتُولِ أُوصِیکَ بِالنَّسْلِ فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِیفَ اشْتِیَاقٍ ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَى وَ لَا تَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاقِ فَارَقُوا فَأَصْبَحُوا یَتَامَى حَیَارَى یَحْلِفُ اللَّهَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِرَاق قَالَتْ فَقَالَ لَهَا عَلِیٌّ مِنْ أَیْنَ لَکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ هَذَا الْخَبَرُ وَ الْوَحْیُ قَدِ انْقَطَعَ عَنَّا فَقَالَتْ یَا أَبَا الْحَسَنِ رَقَدْتُ السَّاعَهَ فَرَأَیْتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِ ص فِی قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الْأَبْیَضِ فَلَمَّا رَآنِی قَالَ هَلُمِّی إِلَیَّ یَا بُنَیَّهِ فَإِنِّی إِلَیْکِ مُشْتَاقٌ فَقُلْتُ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَشَدُّ شَوْقاً مِنْکَ إِلَى لِقَائِکَ فَقَالَ أَنْتِ اللَّیْلَهَ عِنْدِی وَ هُوَ الصَّادِقُ لِمَا وَعَدَ وَ الْمُوفِی لِمَا عَاهَدَ فَإِذَا أَنْتَ قَرَأْتَ یس فَاعْلَمْ أَنِّی قَدْ قَضَیْتُ نَحْبِی فَغَسِّلْنِی وَ لَا تَکْشِفْ عَنِّی فَإِنِّی طَاهِرَهٌ مُطَهَّرَهٌ وَ لْیُصَلِّ عَلَیَّ مَعَکَ مِنْ أَهْلِیَ الْأَدْنَى فَالْأَدْنَى وَ مَنْ رُزِقَ أَجْرِی وَ ادْفِنِّی لَیْلًا فِی قَبْرِی بِهَذَا أَخْبَرَنِی حَبِیبِی رَسُولُ اللَّه.)
[۱۶] مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب، جلد ۳، صفحه ۲۵۷ (سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی منک البکاء اذا الحمام دهانی لا تحرقی قلبی بدمعک حسره مادام منی الروح فی جثمانی واذا قتلت فانت اولی بالذی تاتینه یا خیره النسوان)
پاسخ دهید