آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
چرا خدای متعال در قرآن کریم قسم یاد میکند؟
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَالصَّافَّاتِ صَفًّا * فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا * فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا * إِنَّ إِلَهَکُمْ لَوَاحِدٌ»[۲]، پروردگار عزیز در این آیات کریمه سه قسم یاد کرده است، اگر خدای متعال قسم هم نخورد کسی که خدای متعال را قبول دارد نمیتواند فرمایشِ خدای متعال را مورد تردید قرار بدهد، اما اینکه خدای متعال قسم میخورد – گاهی هم در جمعِ شما بزرگواران عرض کردهایم- یک جهتش این است که خدای متعال میخواهد ما به آن چیزی که او از آن قسم یاد میکند توجّه کنیم و آموزههایی در آن هست که به نفعِ ماست، یا سوژهی علمی است… که وقتی خدای متعال به انجیر قسم میخورد، به زیتون قسم میخورد، به خورشید قسم میخورد، به زمین قسم میخورد، این منشأ مطالعاتِ بشر میشود و حکمتهای گیاهان و خوردنیها و یا نظمِ دقیقی که در عالَم هست، برکاتی که خورشید و ماه دارند، بشر قهراً به فکر میافتد و علوم جدید کشف میشود، تخصّصها توسعه پیدا میکند و گنجینههایی از بشر در اثرِ مطالعات فراهم میشود و منشأ تحولات و پیشرفتها میشود.
یک جهتِ دیگرِ آن هم این است که جنبهی روانی دارد، بچّه پدرِ خود را قبول دارد، حرفِ او را هم رد نمیکند، ولی وقتی پدر میخواهد حرفِ خیلی جدّی بزند برای فرزندِ خود قسم میخورد، بچّه تکان میخورد و توجّهِ خود را بیشتر میکند، و در قسم حکمتهای دیگری هم هست که آیت الله سبحانی کتابی در مورد قسمهای قرآن کریم نوشتهاند که کتابِ مفید و قابل مطالعه و قابل توصیه ای است.
پروردگار متعال در یکی ازاین سه قسم به «صافات» قسم خورده است، «صافات» جمعِ «صافه» است، خودِ «صافه» جمعِ «صاف» است، «صاف» یعنی «صف» یک صف ، چند صف «صافات» میشود.
وقتی خدای متعال به «صافات» قسم میخورد این توجّه دادن به چند نکته است.
یکی مسئلهی نظم است، جمعیّتِ پراکنده صف نیستند، اما وقتی تعدادی بطورِ مرتّب در کنارِ یکدیگر قرار میگیرند و یا پشتِ یکدیگر قرار میگیرند،این هدف دار است، برنامه است، منسجم است، برای یک امری، برای یک جهتی، یک جمعی را ردیف کرده است، این صف میشود، در صف مسئلهی نظم خیلی مهم است و مورد توجّه است، مسئلهی وحدت، مسئلهی هماهنگی، همراهی، و اقتدار، توجّه به اینکه جمعی با صف از پراکندگی به انسجام و به یک پیوستگی تبدیل شده است، این یکی از مهام امور است.
یقین بدانید یکی از عللی که باعثِ پیشرفتِ ملّتهای پیشرفته شده است نظم است.
اهمیّت نظم در اسلام
مرحوم آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه الشّریف که عارف بودند، سالک الی الله بودند و رهیافته بودند، اهل مکاشفه بودند، اهل تشرّف بودند، این بزرگوار میفرمودند: در اسلام بعد از تقوا نظم حرفِ اول را میزند.
دقّت در غذا
افرادی هستند که همه چیز در زندگیِ آنها بهم ریخته است، نه درآمدِ آنها حساب دارد، نه هزینهی آنها حساب دارد. برای غذای خود هیچ برنامهای ندارند، روی غذا فکر نمیکنند، خدای متعال دستور داده است ، برای طلبههای عزیز و دوستانی که پیش ما میآیند و ما برای آنها عقد میخوانیم یکی از سفارشاتِ ما توجّه به غذاست، خدای متعال به آن دستور داده است، «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ»[۳]، انسان باید در طعام و خوراکِ خود دقّت کند، هر غذایی خوردن ندارد، انسانهای لذّتگرا زندگیِ عقلانی ندارند، نظم یکی از جلوههای عقل است، انسانِ عاقل منظّم است، نظم اعمالِ فکر و طرح است، بعد از اندیشه و تأمّل انتخاب است، در هر امری ملاحظه میکند و میسنجد و ارزیابی میکند و مشورت میکند و بعد انتخاب میکند، نظمِ در غذا جزوِ مصرّحاتِ در قرآن کریم است، بنابراین انسان باید برنامهی سالانه داشته باشد، نعمتهایی که خدای متعال به انسان داده است، ببیند کدامیک از این نعمتها با مزاجِ ما، با درآمدِ ما، با شرایطِ ما، با فرهنگِ ما سازگاری دارد، باید غذاهای مضرّ را از زندگیِ خودمان حذف کنیم، غذاهایی که نمیدانیم دشمنها چه چیزی در آن گذاشتهاند و چه طرحی برای بیماریهای ما منظور کردهاند را حذف کنیم و یقین هم بدانید که اینها برای غذای ما برنامه دارند، برای هوای ما برنامه دارند، برای پریشانی و خراب کردنِ اعصابِ ما برنامه دارند، شیاطین برای همهی شئونِ زندگیِ ما بنای ضربه زدنِ به ما را دارند، یکی هم خراب کردنِ خوراکهاست.
ما در دورانِ فقرِ خودمان غذای مهم نداشتیم ولی سکنجبین میخوردیم، حلوا ارده میخوردیم، هم قوی بود و هم انرژیزا بود و هم برای ما هزینهای نداشت، کسانی که به دنبالِ لذائذ میروند و در غذا هم به دنبالِ لذّت میروند دارای نظم نخواهند بود، به دنبالِ هر چیزی که لذیذ بود میروند و نظمِ بدنِ آنها هم بهم میخورد.
این دستورِ خدای متعال را عمل کنیم: ، «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ»، انسان به طعامِ خود نظر و دقّت کند.
هم از نظر حلال و حرام… یک وقت سرِ سفرهی حرام ننشینند، غذای ربوی نخورند، غذایی که رشوه است نخورند، غذایی که خمس در آن است، غذایی که در آن غصبِ مالِ امام زمان ارواحنا فداه است، غذایی که در آن غصبِ مالِ فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها است، از اینها استفاده نکند، غذاهایی که کسل کننده است نخورد، برای برنامهی غذاییِ خود نظمِ پزشکی و دینی داشته باشد، پزشکیِ تنها کفایت نمیکند، پزشکی و دینی و اقتصادی، باید هر سه مسئله را درنظر گرفت، هم درآمدِ خودمان را، هم دینِ خودمان را و هم سلامتِ خودمان را در نظر بگیریم، این یک نظمِ مطلوبِ مفید در زندگیِ فردی و خانوادگی میشود.
دقّت در رفت و آمد
ما باید در رفت و آمدها هم یک خطوطِ قرمزی را برای خودمان منظور کنیم، هر کجا که شد، به هر کجا که دعوت کردند نباید رفت، به هر عروسی نباید رفت، نباید در هر انجمنی شرکت کرد، برای این جهت ما بنشینیم دقت کنیم… متدیّن هستیم، اخلاقی هستیم، جایی برویم که برای دینِ ما رونق است، برای اخلاقِ ما مفید است، اگر ما به بعضی از جلسات برویم تحقیر میشویم، آنجا جای ما نیست، افرادی که اصلاً خودشان را خیلی بزرگ میبینند، اگر ما به آنجا برویم به حساب نمیآییم، خدای متعال اجازه نداده است که ما خودمان را ذلیل و ضعیف کنیم، لذا انسانِ عاقل جهاتِ مختلف را در نظر میگیرد و تمامِ کارهای او پشتوانهی عقلی و دینی دارد، این یک زندگیِ منبعث از یک ارادهی قویِ معنوی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی میشود.
اینکه خدای متعال به «صف» قسم میخورد، به افرادی که در صف هستند قسم میخورد، یکی از درسهای آن نظم در زندگی است.
مسئلهی «وحدت» و «با هم بودن»
درسِ دومی که خدای متعال در این قسم به ما میآموزد «باهم بودن» است، پراکنده نبودن است، تا زمانی که انگشتها پراکنده و از هم جدا هستند نمیتوانند کاری کنند،ولی وقتی دو انگشت به یکدیگر وصل میشوند میتوانند قلم را تکان بدهند، وقتی پنج انگشت به یکدیگر متّصل میشوند مشتی میشوند و انسان قدرت دفاعی پیدا میکند، انسان قدرتِ هجومی پیدا میکند، ما هم همینطور هستیم، مؤمنین یَدِ واحده هستند، وقتی اینها با یکدیگر جمع میشوند مثلِ دستِ قدرتمندی میشوند که اجتماعِ انگشتها به او قدرت و توان کار میدهد، خدای متعال جماعتِ مؤمنین را دوست دارد و آنچه که جمعِ مؤمنین را به تفرقه میکشاند حرام کرده است.
نمّامی جزوِ گناهانِ کبیره است، دو به هم زنی جزوِ گناهانِ کبیره است، غیبت جزوِ گناهانِ کبیره است، قطعِ رحم جزوِ گناهانِ کبیره است، قهر کردن با مؤمن اگر بیش از سه روز بشود موجب این میشود که نمازِ انسان قبول نشود، چرا خدای متعال با این مسائل اینطور برخورد کرده است؟ چون میخواهد این ارتباط قطع نشود.
خدای متعال در چهار جای قرآن کسی که قطعِ رحم میکند را لعن کرده است، انسانی که با اقوامِ خود قهر میکند و ارتباط برقرار نمیکند ملعونِ قرآنی است، ولو با اقوامِ بد، نباید قهر بود، صلهی رحم نیاز به رفت و آمد ندارد، ارتباط است، ارتباطات را قطع نکنید، به همه امید داشته باشید که این ارتباطِ شما یک روز آنها را نجات بدهد، نسبت به همه دلسوز باشید، هوای همه را داشته باشید، اگر دیدید اقوامِ بدِ شما افتادند برای رضای خدا آنها را بلند کنید، مگر ما خوب هستیم که خدای متعال اینقدر به ما احسان میکند؟ ما هم باید با بندگان خدای متعال همینطور باشیم.
خدای متعال این با هم بودن را خیلی دوست دارد لذا به «صف» قسم خورده است تا اینکه ما نماز را فرادا نخوانیم، خدای متعال به صفهای جماعتِ شما قسم میخورد! خدای متعال به صف قسم خورده است تا اینکه وقتی فرمانِ جهاد داده میشود، دشمن قصدِ حرمِ مطهّرِ بیبیِ عالم حضرت زینب سلام الله علیها را میکند، قصدِ عتباتِ عالیات را میکند، آنجا از همه جا بروید و صفِ جهاد تشکیل بدهید، این سوره سورهی صافات است، خدای متعال در قرآن کریم یک سورهی دیگر به نامِ سورهی صف دارد، خدای متعال در دو سوره مسئلهی جهاد و نماز جماعت و نماز جمعه و نماز عید فطر و نماز عید قربان و نماز عید غدیر را که جزوِ مستحبّات است منظور فرموده است، خدای متعال صفهای شما را مقدّس میشمارد، غیر از نماز فراداست، هم نمازِ شما خوب است و هم به صف میایستید و نماز میخوانید، این برای خداوند متعال خیلی خشنود کننده است، تقرّب شما خیلی با نماز فرادای شما تفاوت دارد، وقتی نماز جماعت از ده نفر میگذرد تمامِ ملائک نمیتوانند ثوابِ یک رکعتِ آن را محاسبه کنند، اینقدر مهم است، صفِ جهاد، صفِ نماز و صفِ احسان به مؤمنین، شما در هر کاری که جنبهی اجتماعی دارد و میدانید که عقبه دارد در صف باشید و غایب نشوید.
یکی هم صفِ ملائکه است؛ اگر انسان اذان و اقامه بگوید، با اذان و اقامه نماز واجبِ خود را بخواند از هر دو طرف ملائکه به او اقتدا میکنند و صفِ آنها مشرق و مغرب را پُر میکند! خدای متعال چه عظمتی به این بشر داده است، خدای متعال چه احترامی برای این موجودِ دو پا قرار داده است، با این همه کم و کسریها و غفلتها و گرفتاریهای نفسانی که دارد، خدای متعال چه کرده است، وقتی اذان و اقامه گفته میشود تنها نیستید، میلیاردها ملک با شما در حالِ نماز خواندن هستند، آنها همیشه در حالِ تسبیح هستند، همیشه در حالِ عبادت هستند ولی عبادت با شما برای ملائکه جایگاهِ خاصِّ خود را دارد.
بنابراین مسئلهی صف بودن، اجتماع، وحدت، ارتباط، همگرایی، همراهی، همهدفی چیزهایی است که خدای متعال دوست دارد و به قدری دوست دارد که به این امور قسم میخورد.
سوم اینکه در صف قدرت هست، شکوه هست… یک نفر دیده نمیشود اما وقتی جمعی به مسجد میروند و مسجد را پُر میکنند هر کسی که بیاید احساس میکند که اینجا یک عظمت و شکوهی است، این نمازجمعههای میلیونی دشمن را کور میکند، شیطان را کور میکند، درست بینیِ شیطان را به خاک مالیدن است، زیرا آنطور که قرآن کریم نقل میکند «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاءَ»[۴] تنها هدفِ شیطان این است که دلهای شما را نسبت به یکدیگر چرکین کند و شما را به بَغضاء و دشمنی وادار کند و از یکدیگر پراکنده کند، ولی وقتی به مسجد میآیید، وقتی به مجلس امام حسین علیه السلام میآیید، وقتی بطور جمعی یا زهرا «سلام الله علیها» و یا علی «علیه السلام» میگویید عظمت دارد ، یک زمانی فقط یک نفر یا علی «علیه السلام» میگوید و یک وقت هم هزار نفر با یکدیگر یا علی «علیه السلام» و یا حسین «علیه السلام» میگویند، این همصدایی چه عظمتی دارد، این صداها که در یکدیگر قاطی میشود گویا آسمانها را تحت تأثیر قرار میدهد، این است که فرمودهاند وقتی میخواهید دعا کنید حداقل چهل نفر در کنارِ یکدیگر جمع بشوید و با یکدیگر دست به آسمان بلند کنید و بطور جمعی «یا الله» بگویید، اینها روایات است، برای استجابت دعا حداقل چهل نفر کنار یکدیگر باشید و با یکدیگر دستهایتان را به آسمان بلند کنید و «یا الله» بگویید، در این جمع شدن خیلی خبرها هست، خیلی برکات در این اجتماعات وجود دارد، و فرشتگان هم برای آوردنِ آیاتِ کریمهی قرآن کریم ابتدا به صف قرار میگیرند سوره را بدرقه می کنند، سورهها هم فرق میکند، مثلاً سورهی مبارکه «الرحمن» را هفتاد هزار ملک به صف ایستادهاند و بدرقه کردهاند و برای سورههای دیگر هم فردی نیامدهاند و جمعی آمدهاند، به صف آمدهاند، بعد هم زاجرات ، مسیرِ وحی را از شیاطین پاک میکنند، اینطور نیست که شیطان بتواند استراق سمع کند، شیطان نمیتواند در زلالیِ قرآن و وحی و اجتماعات الهی نفوذ کند، آنها زاجرات هستند، بعد هم تالیات، اینها هم به صف رحمتِ الهی را، نورِ الهی را، پیامِ الهی را، قرآنِ خدای متعال را به صف میآورند، هم شیاطین را به صف از مسیرِ مقدّسات دور میکنند و هم به صف تلاوت میکنند، «فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا».
تا اگر در هفتهی دیگر عمری داشته باشیم ببینیم چه پیامهای دیگری میتوانیم از این سه قسم برداشت کنیم.
مسئلهی «حجاب»
باید همیشه مسئلهی حجاب را تکرار کرد، دشمن روی حجاب سرمایهگذاری کرده است، تازگی هم ندارد، این دشمنانِ ما از حجاب صدمه خوردهاند، دشمنانِ ما از عمامه صدمه و سیلی خوردهاند، دشمنانِ ما از مجالس حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام سیلی خوردهاند، لذا انگلیس که رئیسِ شیاطین و پیرِ فتنهگرانِ تاریخ است -الآن امریکا شیطانِ بزرگ است اما اساس و بنیانگذارِ استعمار انگلیس است-انگلیس برای کشورهای اسلامی خوابهایی دیده بود، این ها آتاتورکِ ترکیه و رضاخانِ ایران را مامور به انجام سه مسئله کردند و تست و امتحانِ آنها از این دو کشور شروع شد.
یکی مسئلهی برداشتنِ چادرها و روسریها از سرِ بانوان بود که این مقابلهی صریح با قرآن کریم است، این مقابلهی صریح با فرهنگِ ملّیِ ماست، چادر در ایران قبل از اسلام هم بوده است، در عرب عبا است، چادر برای ایرانیهاست و این جزوِ سنّتهای مطلوب و کهن و جزوِ سلیقهها و هنرهای قابل ارائهی این ملّتِ ریشهدار و کهن است، آمدند با فرهنگِ ملّیِ ما مبارزه کردند… کما اینکه ما لباسِ بلند میپوشیدیم ولی خواستند در لباسِ ما هم دست ببرند و لباسِ ما را هم کوتاه کردند و لباسهای بلندی که قدیمیها… نه تنها حوزویها که خودِ مردم هم لباسِ بلند تا بالای زانوی خود میپوشیدند، آمدند و کروات آوردند و لباسها را کوتاه کردند و خواستند بانوان را هم بیچادر کنند، عمامهها را هم برداشتند، با اتّحادِ شکل و با مجالسِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام هم مقابله کردند.
جمعیّتی هستند که هویّت ندارند، ریشه ندارند، هر بادی بیاید آنها را میاندازد، اینهایی که به دنبالِ فرهنگِ اروپایی هستند الحق و الانصاف استقلال هویّتی ندارند، استقلالِ ملّی ندارند، استقلالِ فرهنگی ندارند، تحتِ تأثیرِ بازیگریهای دشمنانِ ما هستند، زود بیحجابی و بدحجابی را قبول میکنند، ولی اینهایی که ایرانی هستند و ملّیتِ خود را دوست دارند، «حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الاِیمَان»[۵]، دوست داشتنِ وطن در دینِ ما جایگاه دارد، «حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الاِیمَان»، محبّتِ وطن یعنی چه؟ یعنی حفظِ آیینها و رسوم و سنّتهایی که منطقی و عقلی بوده و برای ما یک امتیاز بوده یا برای ما استقلال بوده است، ما باید بتوانیم اینها را نگه داریم، و مقابله با اینها در ابتدا توسّطِ عدّهای با زورِ سرنیزه بود و بعد هم که محمدرضا آمد و مأموریّتِ خود را فرهنگی کرد و در این اواخر در دبیرستانها و در دانشگاهها سرنیزه نبود اما نیازی به سرنیزه نبود، اگر کسی با چادر میرفت موردِ استهزاء قرار میگرفت.
ما خودمان با عیالمان قبل از انقلاب به تهران آمدیم، رسماً در یک خیابانی مسخره میکردند و کلاغسیاه میگفتند! اینطور فرهنگسازی کردند و هدفِ آنها این است که خانواده را از هم بپاشند، اساسِ هر ملّت و جامعهای و اولین اجتماعِ ما خانوادهی ماست، اگر خانواده قداست و هویّت و حصارِ خود را بردارد و زن اختصاص به مرد نداشته باشد و مرد هرزه باشد… اگر خانواده نباشد جامعه هیچ چیزی نیست، بنای اینها بر این است که خانوادهها را از هم بپاشند و امروز هم این شبکههای مجازی کاری کردهاند که…
خدای متعال رضاخان و پسرِ او را لعنت کند و خدا لعنت کند کسانی که امروز بنا دارند که دختران و زنانِ این کشور را به بیعفّتی بکشانند، خدای متعال آنها را لعنت کند و ریشهی آنها را بکند و خدای متعال خانوادههای وابستهی به امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمهی اطهار علیهم السلام را به عصمتِ حضرت زهرا سلام الله علیها از آفاتِ بیعفّتی و هرزگی و بیمحبّتی و نزاع و اختلافاتِ درون خانوادگی مصون و محفوظ بدارد.
روضه حضرت فاطمه سلام الله علیها
رو به فاطمیّه هستیم، من هم نمیدانم که چرا دلم خیلی بهانهی حضرت زهرا سلام الله علیها را میگیرد… بیش از حد.. چادر به قدری برای حضرت زهرا سلام الله علیها مهم بود…
علامه امینی رضوان الله علیه نقل میفرمایند: وقتی خانهی امیرالمؤمنین علیه السلام محاصره شد، نامردها آمدند و درب را کوبیدند، وحشیانه میکوبیدند… دخترِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم خودشان پشتِ در آمدند… بیبی جان کاش ما بودیم و پشتِ در میرفتیم… گفتند در را باز کن… فرمودند: باز نمیکنم… نامرد دستور داد بروید و هیمه بیاورید… پرسیدند هیمه برای چه؟ گفت: میخواهم این خانه را به آتش بکشم…
گفتند: آیا میدانی چه کسی در این خانه است؟ «انّ فیها فاطمه»[۶]… تو میخواهی این خانه را به آتش بکشی؟ فاطمه در این خانه است…
ملعون گفت: اگر فاطمه هم باشد میسوزانم… گفت و عمل کرد… در را آتش زد… وقتی شعلههای آتشِ در بالا گرفت یک لگد به در کوبید… این در با ضربهی هرچه تمامتر به استخوانهای پهلوی مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها برخورد کرد… این دندههای پهلو شکست…
من خودم در نوارِ علامه امینی شنیدم که اینطور میفرمایند: ای کاش عمر داشتم و هیچ کاری نداشتم و فقط برای حضرت فاطمه سلام الله علیها گریه میکردم…
ایشان میگویند: قدیمها رسم این بود که وقتی در زده میشد، اگر خانم پشتِ در میآمد و میپرسید چه کسی هست، اگر میدید نامحرم است میگفت: صبر کنید بروم چادر به سر کنم و بیایم… چادر بر سرِ دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم نبود… اینها مهلت ندادند که ایشان بروند و چادر به سر کنند…
ای وای… ای وای… بیبی دیدند: عجب! در شکسته شد و اینها به خانه ریختند، چادر هم به سر ندارند، برای حفظِ حجاب خود را به پشتِ در کشیدند… همان دری که به پهلوی ایشان خورده بود… که نامحرم ایشان را نبیند… اما وقتی دیدند بیبی به پشتِ در رفتند به در فشار آوردند…. بمیرم…
وَ لَسْتُ أدْرِى خَبَرَ المِسْمَارِ سَلْ صَدْرَهَا خِزَانَه الأسْرَارِ[۷]
وقتی فشار آوردند… ای وای بمیرم… ایشان پا به ماه بودند… زنِ حامله را که تحت فشار قرار نمیدهند… شعلههای در این مسمارها را داغ کرده بود، صدای بیبی بینِ در و دیوار بلند شد، «أبَتاه»…
مرحوم علامه امینی میفرمایند: ابتدا فرمودند «…مهدی»… بعد فرمودند: «أبَتاه»… بابای من یک نگاه کن…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
علی لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ اِلَهَنا بِمُحَمَّدٍ وَ عَلىٍّ وَ فاطِمَه وَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ یا الله…
گفتیم خدای متعال صدای جمعی را دوست دارد
یا الله… یا الله… یا الله… یا الله… یا الله… یا الله… یا الله… یا الله… یا الله… یا الله… یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، یا غیاثَ المُستَغِیثِین، یا اِلَهَ العَاصِین…
خدایا! به محمد و آل محمد علیهم السلام امام زمان ما را برسان.
خدایا! به ما حالتِ انتظار بیش از پیش روزی بفرما.
خدایا! توفیقِ زمینهسازی برای ظهور را به ملّتِ ما، به جمعِ ما روزی بفرما.
خدایا! خیر و برکتِ خودت را بر معیشتِ ما، بر توفیقاتِ ما، بر عبادتهای ما، بر تعلیم و تعلّمِ ما، بر صفا و محبّتِ ما نازل بفرما.
خدایا! هر دستی که ایجادِ تفرقه میکند کوتاه بفرما.
خدایا! هر دستی که به فرهنگ و اقتصادِ ما خیانت میکند قطع بفرما.
خدایا! نفوذیها را افشاء بفرما.
خدایا! نقشههای نفوذیها را خنثی بفرما.
خدایا! عاقبتِ امرمان را ختم به خیر بفرما.
خدایا! حوائجِ ملتمیسِ ما، متوقّعینِ ما، حقدارانِ ما، جمعِ حاضر و منظور را برآورده بفرما.
خدایا! ما را به آرزوهای شرعیمان برسان.
خدایا! علمای صالحِ ما و در رأسِ این قائمه رهبرِ بزرگوارِ ما را به مادرِ ایشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایشان را در رفعِ مشکلات یاری بفرما.
خدایا! رهبریِ عزیز ما را بر دشمنانِ ایشان پیروز بفرما.
خدایا! رهبریِ عزیزِ ما را بر مشکلات کشور فائق بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد علیهم السلام کسانی که کارشکنی میکنند، مقابلهی با دین و ولایت و عفّت و کار و تلاش و تولید دارند، خدایا! آبروی آنها را ببر.
خدایا! اینها را تبدیل به أحسن کن.
خدایا! این جوانهای نازنینِ ما، این طلبههای عزیزِ ما را هر روز یک قدم به امام زمان ارواحنا فداه نزدیکتر بفرما.
خدایا! شیطان و وسوسهها را از همهی ما همواره دور نگه دار.
خدایا! روح بلند حضرت امام، شهدای عزیزمان، اسلافِ صالحمان، حقدارانِ ما، السّاعه طبقهایی از نور به ارواح آنها و قبورشان نازل بفرما.
خدایا! عمومِ مریضها، حضرت آقای فاطمینیا که رونقِ این مسجد بودند، یکی دو هفته است نمیآیند، خدایا! به حقِّ محمّد و آل محمّد علیهم السلام همهی مریضها و این مریض و منظورینِ دیگر را شفای کامل و عاجل روزی بفرما.
خدایا! نعمتِ سلامتی و امنیّت که به ما دادهای، توفیقِ شکرِ آن را هم به ما بده.
خدایا! نعمتهایت را از ما نگیر.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه صافات، آیات ۱ تا ۴
[۳] سوره مبارکه عبس، آیه ۲۴
[۴] سوره مبارکه مائده، آیه ۹۱ (إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاهِ ۖ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ)
[۵] مستدرک سفینه البحار، جلد ۱۰، صفحه ۳۷۵
[۶] الامامه و السیاسه، صفحه ۱۳ (انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها علی من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمه فقال، و إن!!)
[۷] شعری از مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین کمپانی در رثای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
وَ لِلسِّباطِ رَنَّه صَدَاهَا فِى مَسْمَعِ الدَّهْرِ فَمَا أشْجَاهَا
وَ الأثَرُ البَاقِى کَمِثْلِ الدُّمْلُجِ فِى عَضُدِ الزَّهْرَآء أقوَى الحُجَج
وَ مِن سَوادِ مَتْنِهَا اسْوَدَّ الْفَضَا یا سَاعَدَ اللهُ الْإمام المُرتَضَى
وَ لَسْتُ أدْرِى خَبَرَ المِسْمَارِ سَلْ صَدْرَهَا خِزَانَه الأسْرَارِ
وَ فِى جَنِینِ المَجْدِ مَا یدْمِى الحَشَا وَ هَلْ لَهُمْ إخْفَاءُ أمر قَدْ فَشَا
وَ البَابُ وَ الْجِدَارُ وَ الدِّمَاءُ شُهُودُ صِدْقِ مَا بِهِ خِفَاءُ
لَقَدْ جَنَى الجَانِى عَلَى جَنِینِهَا فَانْدَکَّتِ الجِبَالُ مِنْ حَنِینِها
وَ رَضَّ تِلْکَ الْأضْلُعَ الزَّکّیه رِزِّیه مَا مِثْلُهَا رَزِّیه
وَ جَاوَزَ الحَدَّ بِلَطْمِ الخَدِّ سَلَّتْ یدُ الطُّغْیانِ وَ التَّعْدِى
فَاحْمَرَّتِ العَینُ وَ عَینُ المَعْرِفَه تُذْرِفُ بِالدَّمْعِ عَلَى تِلْکَ الصَّفَه
وَ لَا یزِیلُ حَمْزَه العَینِ سِوَى بِیضِ السُّیوفِ یوْمَ ینشَرُ اللِّوَى
فَإنَّ کَسْرَ الضِّلعِ لَیسَ ینجَبِر إلّا بِصَمصَامٍ عَزِیزٍ مُقْتَدِر
أهَکَذَا یصْنَعُ بِابْنَه النَّبِى حِرْصاً عَلَى المُلْکِ فَیا لَلْعَجبِ
پاسخ دهید