آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«وَأَنَّ إِلَى رَبِّکَ الْمُنتَهَى»[۲]، انسان موجودی است که از بالا به پایین تنزّل کرده است، انسان به امرِ پروردگارِ عالَم از خزائنِ الهی به این عالَم هبوط کرده است و بناست از این عالَم به عالَمِ دیگر برگردد.
از «أسفلِ السّافلین» به «أعلی علیّین»
انسان مسافر است، انسان مهاجر است، انسان سائر است، انسان سالک است، مبدأ حرکتِ انسان خودِ انسان است و خودِ انسان أسفَلِ سافِلین است، مقصدِ حرکتِ انسان أعلی علیّین است، معنای «سافلِ» پایین است، أسفَلِ سافِلین یعنی پایینترینِ پایینها، معنای «عالی» بلند است، معنای «أعلی» بلندترین است، «أعلی علیّین» یعنی بشر در مقامِ ارتقاء به مراتبی که بلند است و بالاست، به بالاترینِ «علیّین»… البته در قرآن کریم «علیّین» اصطلاحِ «خواست» هم است، ولی این درجاتی که با پای بندگی برای انسان منظور شده است، بناست به بالاترین درجه برسد، مبدأ «أسفلِ سافِلین» است و مقصد هم «أعلی علیّین» است، آدرسِ این حرکتی که انسان به سوی مقصدِ اعلی میرود را خدای متعال داده است و نامِ این آدرس دادن هدایت است.
«إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى * وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَهَ وَالْأُولَى»[۳]، چون خدای متعال مالکِ بالا و پایین و ظاهر و باطن است یا بفرمایید که بالا و پایین همان دنیا و آخرت است؛ دنیا هم نزدیک است و هم پست است و درکاتِ دنیاپرستی همان درکاتِ جهنّم است، و آخرت باطن است و در عینِ حال عالی است، رتبهی عالَمِ برزخ نسبت به این مرحله بالاتر است.
لذا هم «أعلی علیّین» و هم «أسفل سافلین» در حیطهی علمِ خدای متعال، قدرتِ خدای متعال، خلقتِ خدای متعال و ایجادِ پروردگار متعال است و همهی آن مِلک و مُلکِ خودِ اوست، راهنمایی و راهبری هم از آنِ خداوندِ عزیز است.
راههایی که خداوند متعال برای نجات از چاهِ خطرناکِ شهوات و باتلاقهای امیالِ نَفسانی مشخّص فرموده است، اولین قدم پاره کردنِ زنجیرهای وابستگی است.
خدای متعال به انسان غرایز داده است و این غرایز بر اساسِ حکمتِ خداوندِ متعال است، جرایز جنودِ الهی هستند، انسان باید سعی کند غرایزِ خود را فرماندهی کند، اگر انسان خواستهای طبیعی و غریزی را برای خود تملیک کند و هیچ وقت به فرمانِ غریزه عمل نکند و بلکه به فرمانِ خالقِ خود و به فرمانِ حجّتِ خدای متعال که عقلِ اوست…
حجّتِ باطنی
خدای متعال حجّتِ باطنی را عقل قرار داده است و عقل فتوا دارد، عقل فرمان دارد، عقل حکم دارد، نباید عقل را حاکمِ معزول کرد، چیزی را که انسان تشخیص داد به ضررِ اوست، چیزی را که انسان تشخیص داد مایهی آبروریزی است، فهمید که عقب میماند و جا میماند، نباید با عقلِ خود لجاجت کند، «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ»[۴]… در موردِ کفّار اینطور بود، آنها معجزه را میدیدند، عقلِ آنها هم کار میکرد و میفهمیدند که این قدرتنماییِ خدای متعال است اما زیرِ بارِ عقل نمیرفتند.
بعضی از واقفیّه، از سادات، از فرزندانِ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به فقر گرفتار شدند، پدر و پسر تصمیم گرفتند که به امام حسن عسکری علیه السلام پناه ببرند و دشمنِ فقر را با عنایتِ حضرت امام حسن عسکری علیه السلام از حیطهی زندگیِ خود بیرون کنند، وقتی در راه میآمدند پدر گفت: چه میشد وقتی به محضرِ این بزرگوار میرسیم حضرت به من ۵۰۰ دینار میدادند، ۳۰۰ دینار بدهکار هستم، با ۱۰۰ دینار لباس میخریدم، ۱۰۰ دینار هم خرجِ زدنگیِ خود میکردم! پسر هم گفت: چه میشد اگر حضرت به من ۳۰۰ دینار میدادند، با ۱۰۰ دینار مرکبی میخریدم، با ۱۰۰ دینار تجارت میکردم و ۱۰۰ دینارِ آن هم باعثِ رونقِ زندگیِ من میشد!
به خدمت امام حسن عسکری علیه السلام آمدند، قبل از آنکه دهان باز کنند حضرت کیسهای به پدر دادند و فرمودند: این ۵۰۰ دینار است، با ۳۰۰ دینار قرضِ خود را بده، ۱۰۰ دینار هزینهی زندگیِ توست و با آن ۱۰۰ دینارِ دیگر هم برای تجارتِ توست! حضرت به آن پسر هم همان ۳۰۰ دینار را که در نیّتِ خود داشت و به زبان آورده بود دادند.
این پدر و پسر خیلی دعا و ثناء کردند و رفتند!
آن پسر در راه به پدرِ خود گفت: پدر! آیا دیدید این بزرگوار غیب را میداند و امام است؟ چرا با اینکه ما این معجزه را دیدهایم نباید امامتِ ایشان را قبول کنیم؟ پدر گفت: دیگر از ما گذشته است و ما دیگر راهِ خودمان را انتخاب کردهایم!
آن شخص که واقفیّه و هفت امامی بود با اینکه معجزه را دید زیرِ بار نرفت.
مرحوم آیت الله خوشوقت رضوان الله تعالی علیه از فرماندارِ شیروان نقل میکردند و میفرمودند: پدرِ همسرِ ایشان که روحانی بودند دعوت کرده بودند، بعضی از علمای اهل سنّت را هم دعوت کرده بودند، چشمِ آن عالِمِ اهل سنّت ناراحت بود، گفته بود که من به دکتر رفتم و معالجه نشدم و در حالِ نابینا شدن هستم، به او گفته بودند برو به امام رضا علیه السلام متوسّل شو! گفته بود: میترسم بروم و چشمِ من شفاء پیدا کند و من شیعه بشوم!
چه میشود انسان اینطور گرفتاری پیدا میکند؟
اگر انسان عقل را که حجّتِ باطنی است حقّ و باطل را تشخیص میدهد، مصلحت و مفسده را تشخیص میدهد، اگر انسان عقلِ خود را حاکم کند هیچ وقت دروغ نمیگوید، عقل میگوید دروغ بد است، خیانت نمیکند، مردم آزاری نمیکند؛ ولی مخالفت با عقل موجبِ ظلمت میشود و چراغ را خاموش میکنید، این عقل چراغِ در باطن است که خدای متعال آن را روشن کرده است.
و دیگری دینِ انسان است، خدای متعال این دین را فرستاده است که انسان این دین را بر غرایزِ خود حاکم کند، انسان نمیگوید غریزه را نابود کنید بلکه میگوید بر غریزه مسلّط باشید، غریزه مرکبِ شماست، مراقب باشید که شما را به بیراهه نکشد، افسارِ مرکب باید در دستِ شما باشد؛ فرمانِ ماشین باید به دستِ راننده باشد، اینکه انسان پای خود را روی گاز بگذارد و فرمان را رها کند معلوم است که انسان را نابود میکند، مَثَلِ این غرایزِ ما مَثَلِ اتومبیل است، فرمانِ آن باید به دستِ عقل و دین باشد و انسانی که اسیرِ غرایز است عقل و دینِ خود را منزوی کرده است و به فرمانِ عقل و دین عمل نمیکند، لذا این شخص همیشه در سطحِ «أسفل السّافلین» میماند و نمیتواند خود را بالا بکشد، این شخص هیچ وقت پا روی نفسِ خود نمیگذارد و از حریمِ عقل و دین استفاده نمیکند…
چندین چراغ دارد و بیراهه میرود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش
معنای بندگی
دوم؛ بندگیِ خدای متعال است.
معنای بندگیِ خدای متعال این است که وقتی خدای متعال مالکِ من است من همیشه مملوکِ خدای متعال هستم، چون خودم برای خودم نیستم و مملوکِ خدای متعال هستم باید دفترچهی راهنما را از کارگاهِ خلقت و از سازنده بگیرم و نوعِ استفادهی از اعضاء و جوارحِ خود را که چگونه از آن کار بکشم که زود ضایع نشود و مرا به مقصد برساند؛ این دستوراتی است که قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم السلام به ما دادهاند و این هدایتِ الهی در جای جایِ زندگیِ ما جاری و ساری است، اینطور نیست که هدایتِ الهی منحصر به عبادتها اصطلاحی باشد، بلکه خدای متعال در همهجای زندگی حاکم است، خدای متعال در همهجای زندگی مالک است، خدای متعال در همهجای زندگی قاهر است، خدای متعال در همهجای زندگی «رَبّ» است، خدای متعال در همهجای زندگی «مولا» است، خدای متعال در همهجای زندگی «سیّد» است و من هم در همه جا نانخورِ او هستم، همه جا مخلوقِ او هستم و باید همه جا در اختیارِ خالقِ خود باشم.
آیت الله جوادی آملی در ارتباط با رابطهی دین و دنیا کتابی دارند که ایشان در آنجا توضیحاتِ مفیدی داده است، اینهایی که دین را فردی میدانند، آنهایی که دین را در حدِّ ارتباطِ فرد با خدای متعال میدانند نفیِ دین از زندگیِ بشر کردهاند، بشر را به بیدینی دعوت میکنند، دین مجموعهی مقررات و قوانین و فرمانهای الهی است که انسان در نگاهِ خود، در سخنِ خود، در معاملهی خود، در مدیریتِ خود، در ادارهی خانوادهی خود، خدای متعال در همه جا دستور دارد، ما در گوشهی زندگی جایی را پیدا نمیکنیم که در آنجا یکی از احکامِ پنجگانهی خدای متعال ساری و جاری نباشد.
لذا باید یا خودمان مجتهد باشیم یا از مجتهد در تمامیِ امورِ زندگی و شئونِ زندگیِ فردی و خانوادگی و محلّهای و شهروندی و کشوری و بینالمللی تقلید کنیم، ما باید در همه جا عبد باشیم، ما باید در همه جا فرمانبر باشیم و خدای متعال هم فرمانده باشد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم مأمورِ رساندنِ فرمانهای خدای متعال است، «وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»[۵]، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم مبلّغِ فرمانهاست، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم استقلالی ندارد، امام هم استقلالی ندارد، آنها علی الدّوام از خدای متعال نور میگیرند و به بندگان خدای متعال نور میرسانند، نورِ شریعت، نورِ فقاهت، نورِ معرفت، نورِ اخلاق، خدای متعال بر آینهی وجود پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمهی اطهار علیهم السلام میتابد، اگر ما بتوانیم پردهها را از دل و جانمان کنار بزنیم این نور وجود امام زمان ارواحنا فداه قلبِ ما را نورانی میکند.
نورِ واقعی
«وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»[۶]، این یک معنای رایجی دارد که با وجود امام زمان ارواحنا فداه زمین نور میگیرد، نورِ زمین به وجودِ امام زمان ارواحنا فداه است، یعنی خودِ وجود نور است، نبود ظلمت است، عدم تاریکی است و وجود نور است، هستی نور است و نیستی ظلمت است، «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»، این زمین از مجرای وجود امام زمان ما موجود شده است، لذا این ذرّاتِ خاک وابستهی به وجود امام زمان ارواحنا فداه هستند و کوههای سر به فلک کشیده از وجود مبارک امام زمان ارواحنا فداه به ما رسیده است، ابر و باران و همهی اینها از وجود نازنین امام زمان ارواحنا فداه رشحات و بارشی است که حضرت میبارد و میجوشد و زمین زمین است و زمان زمان است.
زنده شدن بعد از مردن
یک معنای دیگر شبیه به آیه کریمهی سوره مبارکه حدید، که در سوره مبارکه حدید فرمود: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»[۷]، بدانید مسلّماً پروردگار متعال زمین را بعد از موتِ آن زنده میکند؛ این یک معنای ظاهری دارد که در زمستان زمین میمیرد، درختها به خواب میرود اما زمین میمیرد، همین که بهار میآید خداوند متعال نسیمِ زنده کنندهای را مأمور میکند، باران را میفرستد، و این نسیم و آن باران این زمینِ مرده را زنده میکند، این حرکت و رویشِ آن آغاز میشود.
اما این آیه یک معنای فوقِ این معنا هم دارد، امام صادق علیه السلام به ابوبصیر فرمودند: «إنَّ الله یُحْیی القُلوبَ» خدای متعال دلها را با ظهورِ فرزندمان حضرت مهدی ارواحنا فداه زنده میکند.
مراد از «أرض» دل است، در این آیهی کریمهی «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»، یعنی دلها که با گناه، با غفلت، با معصیت، با رذائل، با حسد، با تکبّر…. اینها سموم هستند، اینها مهلکات هستند و دل را میمیرانند، اگر کسی به دنبالِ حیات است، آن کسی که نفسِ او احیاءگرتر از نفس حضرت مسیح علیه السلام است امام زمان ارواحنا فداه است، خداوند متعال دلها را به نورِ امام زمان ارواحنا فداه احیاء میکند، دلها با این نور حیات پیدا میکنند.
این مسئلهی عقل و هدایتِ خارجی منشأ حیات و معنویّتِ بشر میشود که حیاتِ انسانی همان حیاتِ معنوی است، حیاتِ غریزی حیاتِ حیوانی است.
بنابراین اولین مسئله این است که انسان خواستها نَفسِ خود را با دین و عقل کنترل کند که این مرحله مرحلهی تخلیه است.
مقابلهی با نَفسْ
دوّم؛ اطاعتِ پروردگار متعال است که در یک عبارتی از امامانِ ما صلوات الله أجمعین آمده است که اطاعت درخورِ همه است اما ترکِ معصیت هنرِ صدّیقین است، عبادت کردن خیلی مشکل نیست، نماز خواندن خیلی صعوبت ندارد و کارِ مشکلی نیست، اما غیبت نکردن، دروغ نگفتن، مالِ حرام نخوردن قوّت و قدرت میخواهد.
انسان ضعفِ خود را با اموری جبران میکند، در مقابلهی با امیالِ نفسانی و هواهای درونی که بسیار هم قوی هستند «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ»[۸]، نفس هم شرور است و هم قدرتمند است، قدرتِ نفس از قدرتِ امریکا بسیار بالاتر است، انسان در برابرِ امریکا گاهی کافر هم هست اما میایستد، اما چه کسی هنر دارد در برابرِ نَفْس و شهوت و ثروت و قدرت بایستد؟ انسان قدرتطلب است، با اینکه دوست دارد به قدرت برسد میبیند اگر بخواهد به پُستی برسد باید باج بدهد، باید رشوه بدهد، باید وعدههای دروغی بدهد و … بگوید از خیرِ آن کار گذشتم، ما اهلِ آن نیستیم؛ پول هم همینطور، شهوات هم همینطور.
این مقابلهی با نفس خیلی خیلی سخت است، این است که فرمودهاند «أَشْجَعُ اَلنَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ»[۹]، شجاعترین انسان کسی است که با هوای نفسِ خود مقابله کند، اگر بخواهیم با هوای نفسِ خود مبارزه کنیم باید از خدای متعال کمک بگیریم، «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ»[۱۰]، باید هم از نماز کمک بگیریم… گاهی اگر انسان دو رکعت نماز بخواند خدای متعال به انسان توفیق میدهد و انسان گناه را ترک میکند؛ قرآن کریم در این معنا تصریح دارد، «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَر»[۱۱]، نماز سنگر است، تیرِ شیطان را دفع میکند، سپر است، انسان را در برابرِ تیرِ شیطان محفوظ میدارد، در برابرِ طوفانهای غریزی پناهگاه است و تکیهگاهی است که اجازه نمیدهد انسان بیفتد، به شرطِ اینکه نماز باشد! گاهی انسان «مصلّی» است اما «مُقیمُ الصَّلاه» نیست، آن چیزی که در قرآن کریم تکرار شده است «یُقیمُونَ الصَّلاهَ»[۱۲] است نه «یُصَلّون».
«نماز خواندن» این هنر را ندارد، نماز را بپا داشتن، ستونِ نماز را عَلَم کردن این هنر را دارد، وقتی بصورتِ ستون زیرِ خیمه قرار دادید خیمه نمیافتد، اما وقتی نماز میخوانید این ستون را عَلَم نکردهاید تا این سقف را بالای سرِ شما حفظ کند.
لذا رعایتِ حضورِ قلب در نماز، شرایطی که نمازِ انسان قبول میشود… نمازِ صحیح با نمازِ قبول تفاوت دارد، خیلیها نمازِ صحیح میخوانند اما قبول نیست، نمازِ قبول با زندگیِ حرام یا با بیتقوایی بالا نمیرود، نماز باید زندگیِ انسان را تمیز و پاکیزه کند، نماز باید با دلِ خاشع باشد، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»[۱۳]، نمازی موجبِ فلاح میشود، موجبِ رشد میشود، موجبِ بالا رفتن و رهاییِ انسان میشود که در آن خشوع باشد، این حضورِ قلب، این نرمشِ قلب، اینها حالاتی است که برای بعضیها پیش میآید، باید سعی کنیم در نماز از دنیا بِبُرّیم، به دنیا پشت کنیم و رو به خدای متعال بیاوریم، باید در نماز از خودمان بیرون بیاییم، باید در نماز خودمان را متحوّل کنیم و خودِ بنده باشیم و نه آن خودی که در عالَمِ طبیعت هستیم، باید عالَمِ ما عوض بشود، باید جای ما عوض شود و منزل و منزلتِ ما تغییر کند.
روزه؛ راهی برای مبارزه با نَفسْ
دیگری روزه است.
روزه اراده را قوی میکند، وقتی انسان ده ساعت یا دوازده ساعت یا بعضاً تا شانزده ساعت که ما در این سالها در ماه مبارک رمضان مدّتِ طولانیِ روز را تجربه میکنیم، کسی که میتواند شانزده ساعت آب و غذا نخورد یک قدرتی است که در حالِ اعمالِ قدرت است، اگر این را ادامه بدهد… این است که بزرگانِ اهلِ سیر و سلوک تأکید میکنند که آن سه روز روزهی ماهها ترک نشود.
شما نَفسِ أمّاره دارید لذا هم باید نمازِ شما نماز باشد و هم باید روزهی شما دایر باشد، باید همیشه این دو سنگر را بتن بریزید تا موشکها دشمن سنگرِ شما را خراب نکند و شما بتوانید در این سنگر با دشمنِ نفسِ أمّاره مقابله کنید.
ذکرِ کثیر؛ راهی برای مبارزه با نَفسْ
سوّم؛ ذکرِ کثیر است.
ذکرِ کثیر در قرآن کریم آمده است و خودِ آن برای عرفای ما، برای سالکینِ ما یک برنامه است، «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا»[۱۴]، یک بخشی از این ذکرِ کثیر کثرتِ تلاوتِ قرآن کریم است که انس با قرآن کریم شرطِ سلوک الی الله است، کسی که میخواهد به خدای متعال برسد، کسی که میخواهد به أعلی علیّین برسد، این آیاتِ قرآن درجات است، ما هر مقدار قرآن بخوانیم و با قرآن یکی بشویم… قرآن خواندن یعنی ذوب شدنِ ما در آیاتِ الهی، ما به تعدادِ آیاتِ قرآن ارتقاء پیدا میکنیم و به أعلی علیّین میرسیم.
و دیگر از اذکار ذکرِ عملی است که انسان در هر کاری با یادِ خدای متعال باشد، اگر برای او گناهی پیش میآید چون در محضرِ خدای متعال است و خدای متعال را فراموش نکرده است حیاء میکند و گناه نمیکند، وقتی اذان میگویند میبینم که خدای متعال منتظرِ من است، فرشتگان در حالِ دعوت کردنِ ما هستند؛ این یادِ خدای متعال باعث میشود ما از واجبات چیزی را کم نمیگذاریم و هیچ گناهی هم انجام نمیدهیم، این ذکرِ عملی أفضلِ اذکار است و این باید همهی زندگیِ ما را پوشش بدهد«اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا»، یعنی خدای متعال را در هیچ جای زندگی از یاد نبرید.
و دیگر اذکارِ مستحبی است که أفضلِ اذکار کلمهی طیّبهی «لا اله الا الله» است، استغفار، بعد از آن که در یک آیه «لا اله الا الله» و «وَاسْتَغْفِر لِذَنْبِک» کنارِ یکدیگر ذکر شده است، استغفار و کلمهی طیّبهی «لا اله الا الله».
و سوّم: ذکر صلوات بر محمد و آل محمد است، «الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم».
گاهی خدمتِ شما عرض کردهایم که برخی از بزرگان فرمودهاند تنها عملی که خدای متعال به بندگانِ خود میفرماید من انجام دادهام و شما هم انجام بدهید این عمل است، خدای متعال همه جا فرمان میدهد و نمیفرماید که شما ببینید کارِ من هم همین است، برای مثال خدای متعال میفرماید که نماز بخوانید، نمیفرماید من نماز میخوانم و شما هم نماز بخوانید، اما زمانی که به صلوات میرسد میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ۚ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»[۱۵].
و دیگر از اذکار انتظار ظهور امام زمان ارواحنا فداه است، انسان عاشقی برای امام زمان ارواحنا فداه را تمرین کند، وقتی انسان عاشق شد همیشه چشم به راه است، این از افضلِ اذکار است.
فرمود: «أَفضَلُ العِبَادَهِ اَلصَّبرُ وَ الصَّمتُ وَ اِنتِظَارُ الفَرَجِ»[۱۶]، انتظارِ برای فرج ذکر است، بدونِ یاد نمیشود منتظر بود، ذهنِ منتظر مشغول است، دلِ منتظر مشغول است، لذا امام زمان ارواحنا فداه را به زندگیِ خودتان بیاورید، صبح که بیدار میشوید از حضرت بپرسید که آیا من امروز از عنایتها و هدایتهای شما روزی دارم؟ هر روز یک نماز برای امام زمان ارواحنا فداه بخوانید، یک کاری برای حضرت انجام دهید، استمداد، استغاثه، بنشینید و از دوریِ حضرت ناله کنید، آه بکشید، اشک بریزید.
این ذکرِ باطنی افضلِ از ذکرِ ظاهری است.
بعد از این چند مورد اذکارِ فراوانی است که اگر عمر داشتیم بعضی از آنها را در جلساتِ بعدیِ خودمان عرض خواهیم کرد، یک چیزی که برای خودم تازه بود و برای شما عرض میکنم این است که برادرِ علامه طباطبایی مرحوم جمال السالکین آقا سید محمد حسن الهی میفرماید: من با شیخ انصاری… چون مرحوم آقای الهی برادر علامه بزرگوار آقای طباطبایی در احضارِ ارواح و ارتباط با برزخیها خیلی قوی بوده است، میگوید: از شیخ انصاری پرسیدم: چه ذکری برای شما خیلی اثر داشت؟ او گفت این جملات حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام که حضرت میفرمایند: «إِلَهِی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّاً أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ»[۱۷]، ای معبودِ من! ای خدای من! از نظرِ فخر برای من همین بس که تو رَبِّ من هستی، من بیکَس نیستم…
همه گویند طاهر کَس ندارد خدا یارِ من است چه حاجتِ کَس
«کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّاً» از نظرِ فخر همین بس که تو رَبِّ من هستی، «کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً» از نظرِ سربلندی و سرافرازی همین بَس که بندهی تو هستم، بَردهی تو هستم، انسان اربابی مانندِ خدای متعال داشته باشد «یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»[۱۸]، «أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ»، خدایا! تو آن کسی هستی که من دوست دارم، من دیگر بهتر از تو سراغ ندارم، تو من را آنطور قرار بده که تو دوست داری، من آنگونه باشم که حبیبِ خدای متعال بشوم و تو آنگونه هستی که دیگر بهتر آن نمیشود، تو خدا هستی!
ملکا ذکر تو گویند که تو خوبی و خدایی… «أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ».
بعد شیخ اعظم اعلی الله مقامه الشّریف میگویند من این اذکار را میگفتم و به حضورِ ائمهی اطهار علیهم السلام میرسیدم، این کلیدِ وصالِ محضرِ حضراتِ معصومین علیهم السلام در همین عالَم است، اگر انسان با توجّه بر این ذکر مداومت داشته باشد محضرِ امام زمان ارواحنا فداه، ائمهی اطهار علیهم السلام و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را درک میکند و پردههای مادّی را از چشمِ باطنِ انسان برطرف میکند و انسان میتواند هر زمانی که خواست به محضرِ هر امامی برسد.
آخرین جملهی من در این محفلِ نورانی این است که همهی اینها یک شرط دارد و آن «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»[۱۹]، تقوا! تقوا! تقوا!
روضه حضرت علی اصغر علیه السلام
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین، صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین، صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
«أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَهِ»[۲۰]…
نامِ امام حسین علیه السلام، کربلا امام حسین علیه السلام، ذکر مصائبِ امام حسین علیه السلام دل را نورانی میکند، دل را رقیق میکند، اشکها را جاری میکند… اما مصائبِ امام حسین علیه السلام مثلِ روزهاست که تکرار میشود اما کهنه نمیشود، مثلِ غذاست که انسان همیشه میخورد و باز هم باید بخورد…
در روضههای کربلا برای خودِ من سه روضه خیلی جانسوز است، یکی مصیبتِ حضرت علی اصغر علیه السلام است… خودِ حضرات هم حسّاسیّت نشان دادهاند… شبِ عاشورا امام حسین علیه السلام به حضرت قاسم علیه السلام فرمودند: قاسم جان! تو شهید میشوی اما شیرخوارِ من هم شهید میشود…
بعد از شهادتِ خود هم از حلقومِ بریده به ما پیغام داده است…
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی
شیعیانِ من! ای کاش همهی شما بودید و این منظره را تماشا میکردید… خدا نکند بچّهی کسی روی دستِ او مانده باشد…
«اما ترونه کیف یتلظی عطشا»… آیا نمیبینید که بچّهام بال بال میزند؟ آیا نمیبینید که جگرِ او از تشنگی میسوزد؟ آیا نمیبینید از تشنگی دست و پا میزند؟ آیا نمیبینید این زبانِ کوچکِ او خشک شده است و مدام زبانِ خود را….
خدای متعال عمر سعد را لعنت کند… ترسید که لشکر تحت تأثیر قرار بگیرد، لشکریان میبینند که بچّه از تشنگی در حالِ جان دادن است، به حرمله گفت او را راحت کن… هنوز کلامِ امام تمام نشده بود… حضرت دیدند سر افتاد…
از آسمان ندا آمد «دَعَو یا حسین»… حسین جان! بچّهات را به ما بده…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
علی لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم بِفاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بِفاطِمَهَ وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِمولانا باب الحوائج الی الله علیٍ الأصغَرِ صَغیرِ الشَّهید یا الله…
یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، یا غیاثَ المُستَغِیثِین، یا اِلَهَ العَاصِین، یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ…
دو فقیه از فقهای انقلابی و سنگرنشین و پرچمدارمان حالِ وخیمی دارند و دعای خیرِ شما را میطلبند، آیت الله مؤمنِ قمی و آیت الله شاهرودی.
خدایا! به محمد و آل محمد امام زمان ما را برسان.
خدایا! قلبِ مبارکِ ایشان را همیشه از ما راضی بدار.
خدایا! جوانهای ما را از سرگردانی، از افسردگی، از بیکاری، از ابهامِ زندگی، از دامهای شیاطین، از عذوبت و وسوسههای غرایز محافظت بفرما.
خدایا! امرِ اشتغال و ازدواج و کسبِ معرفت و اخلاق و معنویّت و خداترسی را برای عمومِ ملّت و برای همهی ما و خصوصاً جوانهای ما سامان عنایت بفرما.
خدایا! مشکلاتِ معیشتیِ مردمِ عزیزِ ما را به عنایتِ این باب الحوائج تبدیل به وسعتِ در زندگیِ حلال بفرما.
خدایا! به محمد و آل محمد همهی مریضها و مریضهای مورد نظر و خصوصاً این دو عالِمِ بزرگوارِ انقلابی را شفای عاجل مرحمت بفرما.
خدایا! سایهی پربرکتِ علمای صالحِ ما، خاصّه رهبرِ بزرگوارمان را مستدام بدار.
خدایا! حاجاتِ این جمع را برآورده بفرما.
خدایا! حوائجِ مورد نظر حاضرین، ملتمسین، عزیزانی که با ما عهدِ دعا دارند را برآورده بفرما.
خدایا! سفرِ مرگ را برای ما آسان بگردان.
خدایا! ما را در سیرِ الی الله به أعلی علیّین واصل بگردان.
خدایا! تو را به محمد و آل قسم میدهیم منافقین و نفوذیها و خائنین را رسوا و دستِ آنها را از دامانِ نظام و مردمِ ما کوتاه بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه نجم، آیه ۴۲
[۳] سوره مبارکه لیل، آیات ۱۲ و ۱۳
[۴] سوره مبارکه نمل، آیه ۱۴ (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ)
[۵] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۱۸ (وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ۖ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ)
[۶] سوره مبارکه زمر، آیه ۶۹ (وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ)
[۷] سوره مبارکه حدید، آیه ۱۷ (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ)
[۸] سوره مبارکه یوسف، آیه ۵۳ (وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی ۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ)
[۹] أمالی شیخ صدوق، جلد ۱، صفحه ۲۰ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ اَلسِّنَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْکُوفِیُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ اَلنَّخَعِیِّ عَنْ عَمِّهِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ : اَلاِشْتِهَارُ بِالْعِبَادَهِ رِیبَهٌ إِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ أَعْبَدُ اَلنَّاسِ مَنْ أَقَامَ اَلْفَرَائِضَ وَ أَسْخَى اَلنَّاسِ مَنْ أَدَّى زَکَاهَ مَالِهِ وَ أَزْهَدُ اَلنَّاسِ مَنِ اِجْتَنَبَ اَلْحَرَامَ وَ أَتْقَى اَلنَّاسِ مَنْ قَالَ اَلْحَقَّ فِیمَا لَهُ وَ عَلَیْهِ وَ أَعْدَلُ اَلنَّاسِ مَنْ رَضِیَ لِلنَّاسِ مَا یَرْضَى لِنَفْسِهِ وَ کَرِهَ لَهُمْ مَا یَکْرَهُ لِنَفْسِهِ وَ أَکْیَسُ اَلنَّاسِ مَنْ کَانَ أَشَدَّ ذِکْراً لِلْمَوْتِ وَ أَغْبَطُ اَلنَّاسِ مَنْ کَانَ تَحْتَ اَلتُّرَابِ قَدْ أَمِنَ اَلْعِقَابَ وَ یَرْجُو اَلثَّوَابَ وَ أَغْفَلُ اَلنَّاسِ مَنْ لَمْ یَتَّعِظْ بِتَغَیُّرِ اَلدُّنْیَا مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ وَ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ فِی اَلدُّنْیَا خَطَراً مَنْ لَمْ یَجْعَلْ لِلدُّنْیَا عِنْدَهُ خَطَراً وَ أَعْلَمُ اَلنَّاسِ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ اَلنَّاسِ إِلَى عِلْمِهِ وَ أَشْجَعُ اَلنَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ وَ أَکْثَرُ اَلنَّاسِ قِیمَهً أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ قِیمَهً أَقَلُّهُمْ عِلْماً وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ لَذَّهً اَلْحَسُودُ وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ رَاحَهً اَلْبَخِیلُ وَ أَبْخَلُ اَلنَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِمَا اِفْتَرَضَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ وَ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالْحَقِّ أَعْلَمُهُمْ بِهِ وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ حُرْمَهً اَلْفَاسِقُ وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ وَفَاءً اَلْمُلُوکُ وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ صَدِیقاً اَلْمَلِکُ [صِدْقاً اَلْمَمْلُوکُ] وَ أَفْقَرُ اَلنَّاسِ اَلطَّمِعُ وَ أَغْنَى اَلنَّاسِ مَنْ لَمْ یَکُنْ لِلْحِرْصِ أَسِیراً وَ أَفْضَلُ اَلنَّاسِ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَکْرَمُ اَلنَّاسِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ قَدْراً مَنْ تَرَکَ مَا لاَ یَعْنِیهِ وَ أَوْرَعُ اَلنَّاسِ مَنْ تَرَکَ اَلْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً وَ أَقَلُّ اَلنَّاسِ مُرُوءَهً مَنْ کَانَ کَاذِباً وَ أَشْقَى اَلنَّاسِ اَلْمُلُوکُ وَ أَمْقَتُ اَلنَّاسِ اَلْمُتَکَبِّرُ وَ أَشَدُّ اَلنَّاسِ اِجْتِهَاداً مَنْ تَرَکَ اَلذُّنُوبَ وَ أَحْکَمُ اَلنَّاسِ مَنْ فَرَّ مِنْ جُهَّالِ اَلنَّاسِ وَ أَسْعَدُ اَلنَّاسِ مَنْ خَالَطَ کِرَامَ اَلنَّاسِ وَ أَعْقَلُ اَلنَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاهً لِلنَّاسِ وَ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالتُّهَمَهِ مَنْ جَالَسَ أَهْلَ اَلتُّهَمَهِ وَ أَعْتَى اَلنَّاسِ مَنْ قَتَلَ غَیْرَ قَاتِلِهِ أَوْ ضَرَبَ غَیْرَ ضَارِبِهِ وَ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى اَلْعُقُوبَهِ وَ أَحَقُّ اَلنَّاسِ بِالذَّنْبِ اَلسَّفِیهُ اَلْمُغْتَابُ وَ أَذَلُّ اَلنَّاسِ مَنْ أَهَانَ اَلنَّاسَ وَ أَحْزَمُ اَلنَّاسِ أَکْظَمُهُمْ لِلْغَیْظِ وَ أَصْلَحُ اَلنَّاسِ أَصْلَحُهُمْ لِلنَّاسِ وَ خَیْرُ اَلنَّاسِ مَنِ اِنْتَفَعَ بِهِ اَلنَّاسُ.)
[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۳ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ)
[۱۱] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۴۵ (اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاهَ ۖ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ ۗ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ)
[۱۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۳ (الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ)
[۱۳] سوره مبارکه مؤمنون، آیات ۱ و ۲
[۱۴] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴۱ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا)
[۱۵] سوره مبارکه احزاب، آیه ۵۶
[۱۶] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۲۰۱
[۱۷] خصال، جلد ۲، صفحه ۴۲۰ (حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ حَمْزَهَ اَلْعَلَوِیُّ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی یُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلطَّبَرِیِّ عَنْ سَهْلٍ أَبِی عُمَرَ قَالَ حَدَّثَنَا وَکِیعٌ عَنْ زَکَرِیَّا بْنِ أَبِی زَائِدَهَ عَنْ عَامِرٍ اَلشَّعْبِیِّ قَالَ: تَکَلَّمَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِتِسْعِ کَلِمَاتٍ اِرْتَجَلَهُنَّ اِرْتِجَالاً فَقَأْنَ عُیُونَ اَلْبَلاَغَهِ وَ أَیْتَمْنَ جَوَاهِرَ اَلْحِکْمَهِ وَ قَطَعْنَ جَمِیعَ اَلْأَنَامِ عَنِ اَللِّحَاقِ بِوَاحِدَهٍ مِنْهُنَّ ثَلاَثٌ مِنْهَا فِی اَلْمُنَاجَاهِ وَ ثَلاَثٌ مِنْهَا فِی اَلْحِکْمَهِ وَ ثَلاَثٌ مِنْهَا فِی اَلْأَدَبِ فَأَمَّا اَللاَّتِی فِی اَلْمُنَاجَاهِ فَقَالَ إِلَهِی کَفَى لِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّاً أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ وَ أَمَّا اَللاَّتِی فِی اَلْحِکْمَهِ فَقَالَ قِیمَهُ کُلِّ اِمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ وَ مَا هَلَکَ اِمْرُؤٌ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ اَلْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ وَ أَمَّا اَللاَّتِی فِی اَلْأَدَبِ فَقَالَ اُمْنُنْ عَلَى مَنْ شِئْتَ تَکُنْ أَمِیرَهُ وَ اِحْتَجْ إِلَى مَنْ شِئْتَ تَکُنْ أَسِیرَهُ وَ اِسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَکُنْ نَظِیرَهُ .)
[۱۸] سوره مبارکه یوسف، آیه ۳۹
[۱۹] سوره مبارکه مائده، آیه ۲۷ (وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ ۖ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ)
[۲۰] امالی شیخ طوسی، صفحه ۱۳۷ (أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَهِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إلا استعبر)
پاسخ دهید