آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ الرّضاءُ وَ الرَّعفَتَه وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ»
مقدّمه
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»[۲]
ایام الله دههی کرامت، میلادِ کریمهی اهل بیت علیهم السلام حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و میلادِ ولی نعمتمان، شمسِ شموسِ آسمانِ امامت و عصمتِ فاطمیّه حضرت اباالحسن علی بن موسی الرّضا علیه آلاف تحیّه و الثّناء را به محضرِ شما بزرگواران تهنیت و تبریک عرض میکنم.
چلّه کلیمیّه
یک تذکّری راجع به ظرفیّتِ ماه ذیالقعده الحرام و دورانِ چلّهی موسویّه یا اربعینِ کلیمیّه به محضرِ شما عَرضه میدارم که موضوعِ توجّه به خود، برون رفت از حجابهایِ ظلمانیّه، غفلت، برای کسی که عقیده به عالَمِ آخرت دارد، عقیده به لقاء پروردگارِ متعال دارد جزوِ مَهامِّ امور است، این چلّه یک نوع توجّه است، یک نوع مراقبه است، که انسان برای همیشه یک کاری را در نظر بگیرد خیلی جدّی نیست، ولی یک مقطعی را، یک عَمَدِ معیّنی را قرار بگذارد، در این مدّت کارهای خودش را درست انجام میدهد.
در حدیثِ قدسی است که «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً»[۳] اگر همیشه توفیقِ خدمتِ حق را نداریم، توفیقِ احساسِ حضور در محضرِ مالکمان، خالقِمان، ربِّ خودمان نداریم، لذا خودمان را به بندگیِ او ممحض نمیکنیم، یک چلّه که میتوانیم تحصیلِ رضایِ او کنیم، بنا بگذارید که از یک سال یک چلّه هر کاری که انجام میدهید با یادِ او انجام دهید، با نامِ او انجام دهید، برایِ او انجام بدهید، اگر انسان یک چلّه موفّق به توفیقاتِ الهی شد و نظر لطفِ خدا شاملِ حالِ او گردید، یک چلّه گناه نکرد، یک چلّه مکروه انجام نداد، یک چلّه در انجامِ فرائضِ خود خیلی جدّی کار را درست انجام داد، یک چلّه مستحبّات را ترک نکرد، یک چلّه در تمامِ کارهای مباحی که همیشه با عنوانِ کارِ مباح انجام میداد در این اربعین، در این چهل شبانه روز وقتی میخوابید هم سعی میکرد خوابِ او عبادت باشد، خوابِ او برای خدا باشد، غذا که میخورد فکر میکرد… انسان که غذا میخورد گاهی برای این است که گرسنه است و پاسخ به نیازِ جسمیِ خود میدهد، وقتی این هورمونهای معده ترشّح میکند انسان احساسِ نیاز به غذا میکند و تحت فشارِ گرسنگی به سوی طعام حرکت میکند، اگر انسان یک تأمّلی کند که چرا بخاطرِ نیاز این کار را کنم؟ من که بندهی خدا هستم، اگر غذا نخورم نمیتوانم نمازِ با حال بخوانم، اگر غذا نخورم نمیتوانم مطالعهی درستی در قرآن و حدیث کنم، غذا میخورم که ان شاء الله بتوانم نمازی با حضور قلب بخوانم، حال داشته باشم در خدمتِ پدر و مادرم کارهایی انجام دهم که آنها از من راضی باشند و برایِ من دعای خیر کنند، غذا میخورم تا انرژی داشته باشم در حرکتهای جهادی بتوانم به این گرفتارها، به این فقرزدهها کمکی کنم، یا آجری بردارم، مسجدی جارو کنم، یک خدمتی انجام دهم… اینطور هم میشود نیّت کرد، وقتی انسان گرسنه میشود غذا میخورد ولی انگیزهی او از غذا خوردن اشباعِ غریزه و پاسخگویی به گرسنگی نباشد، بلکه انگیزهی او نمازِ با حال باشد، خدمت باشد، مطالعه باشد، در درسِ او ضعف عارض نشود که نتواند به خوبی به درس گوش فرا دهد، بخاطرِ اینها باشد که تقرّبِ به خدای متعال با اینهاست.
خوابِ او هم همینطور است، بگوید: اگر نخوابم هنگامِ درس گوش دادن چُرت میزنم، اگر نخوابم در نماز حالتِ خواب به من دست میدهد، میخوابم که بیدار شوم و نماز شب بخوانم، زود میخوابم تا اینکه سحر بیدار باشم.
انسان یک چلّه حساب و کتابِ دقیق داشته باشد، برای خورد و خوراکِ خود، برای رفت و آمدِ خود، انسان دوست دارد با رفقایِ خود بنشیند، یا به اقوامِ خود سر بزند، چرا خدای متعال را در نظر نگیرد؟ چرا با خدای متعال معامله نکند؟ انسان یک چلّه وقت و فرصت و نَفَس و خوابِ خود را به خدای متعال بدهد، سهمی برایِ خود قائل نباشد، اگر کسی توفیق پیدا کرد که هر روز حواسِ او بود که کاری از روی غفلت از او سر نزند، کاری مطابقِ خواستِ شیطان در زندگیِ او واقع نشود و کاری به غیر از وجهِ استحباب یا واجب انجام ندهد، اگر انسان یک چلّه چنین مراقبهای داشت، خدای متعال یک وعدهای داده که بالاتر از این تصوّر ندارد، خدای متعال در قرآن فرمودند: «وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا»[۴] دنیا با همهی وسعتِ خود، دنیا با این دریاها، دنیا با این دشتها، دنیا با این باغها و بستانها، دنیا با این زیباییها، دنیا با این معادن، دنیا با این ستارگانِ زیبای خود… خدای متعال فرموند: «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ»[۵] دنیا با همهی وسعتی که دارد قیمتِ عمرِ تو نیست، چیزِ کمی است، قیمتِ تو بالاتر از دنیاست.
اما در موردِ حکمت فرمودند: «وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا» اگر ما به کسی حکمت دادیم، به او چیزِ کمی ندادهایم، به او خیرِ کثیر دادهایم.
حالا راهِ اینکه انسان به چیزی دست پیدا کند که بالاتر از دنیا باشد و خدای متعال آن را کثیر به حساب آورده باشد، «یک اربعین زندگی را برای خدا اختصاص دادن» است. اگر نگاه میکنی برای خدا نگاه کن، اگر حرف میزنی برای خدا حرف بزن وگرنه حرف نزن، اگر نیّت نداشتی که برای خدا حرف بزنی اصلاً حرف نزن، نگاههایمان هم همینطور است، برای خدای متعال به چیزی نگاه کنیم که ثواب بیشتری دارد، «النَّظَرُ إِلَى ذُرِّیَّتِنَا عِبَادَهٌ»[۶] وقتی در محفلی سیّدی وجود دارد نیّت کند و به او نگاه کند، یک عبادتِ رایگان است، به سیمای سیّد نگاه میکند و خدای متعال برای او عبادت مینویسد، «أَلنَّظَرُ إِلى وَجْهِ الْعالِمِ عِبادَهٌ»[۷] ما در محافلی میرویم که علما در آنجا هستند، همینطوری نگاه نکنیم، بگوییم فرمودند نگاه به عالم عبادت است، بخاطر عبادت بودنِ آن به او نگاه میکنم، یا «مَن زارَ المؤمِنَ کَمَن زارَ الله» زیارتِ مؤمن زیارتِ خداست (از حیثِ ایمانِ او)، این مؤمن با یک سیم از دلِ خود به خدا وصل است، شما آن حیثِ ایمانِ او را درنظر بگیرید که از مؤمن خوشتان میآید به زیارتِ او میروی، همین زیارت است دیگر، «زِیَارَه الإخوان عِبادَه» صلهی رحم عبادت است، نگاه به قرآن (مصحف) عبادت است، انسان میتواند با چشم این همه عبادت کند، چرا باید به غیر از عبادت از چشمِ خود استفاده کند؟
در مجالسی شرکت میکنیم که بر علم و معنویّتمان افزوده بشود، چیزی بشنویم که خدا را خوش آید و ما را به خدای متعال نزدیک کند، آدرسِ خدای عزّ و جلّ و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم در این مجالس به ما بدهند…
اگر انسان یک چلّه موفّق بشود، دار و ندارِ خود را هزینه نکند، بلکه آن را ذخیره کند، چون هرچه برای غیرِ خدا باشد از دستِ او رفته است، «مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ»[۸] اما هر چه به خدای متعال دادهایم باقی میماند «وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ».
بنابراین این چلّه، چلّهی حرکت به سوی خداست، تمامِ کارهایمان را سیر الی الله قرار بدهیم، هجرت قرار بدهیم، از خودمان به سوی پروردگار متعال هجرت کنیم.
حضرت موسی علیه السلام اینطور بود، این مباعدهای که با خدای متعال داشت «وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ»[۹] که نتیجتاً «فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً» در این چلّه در دلِ حضرت موسی علیه السلام هیچ چیزی غیر از خدای متعال نیامد، حتّی یک لقمهی غذا هم نخوردند، یک جرعه آب هم نخوردند، اصلاً به یاد نمیآورد، عشق اینطوری است دیگر… وقتی انسان دل به کسی داد، وقتی انسان دل به چیزی داد و تمامِ وجودِ آن ذوب در او بود هیچ چیزی به یاد نمیآورد.
وقتی این زنانِ مصر جمالِ حضرت یوسف علیه السلام را دیدند، اصلاً چاقو و دست و سیب و … همهی اینها از یاد رفته بود، چاقوی تیز دستانِ آنها را بریده بود ولی متوجّه نشده بودند، نه درد را میدانستند و نه زخم را میدیدند و نه خونریزی را میدیدند، «فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ»[۱۰] اصلاً اینها بُعدِ بشر بودن در این جوان ندیدند، دیدند خیلی آن طرفی است، اصلاً نظر به این طرف ندارد، همهی نگاهِ او به جمالِ الهی و جلالِ الهی است، لذا گفتند: این اصلاً بشر نیست! این مَلَک است!
مَلَک خوراکِ این عالَمی ندارد، مَلَک شهوت ندارد، مَلَک غذا نمیخورد، وقتی حضرت یوسف علیه السلام را دیدند، دیدند ایشان اصلاً به این عالم وابستگی ندارد، گفتند ایشان مَلَک است و بشر نیست! ولی «وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ» دستانشان را بریدند.
بنابراین حضرت موسی علیه السلام که داشتند به عشق خدای متعال میرفتند تا چشمِ دلشان را باز کنند، جمال خدا را با چشم دل ببینند، اصلاً جسم و تشنگی و گرسنگی و خانواده و … هیچ چیز را به یاد نیاوردند.
تمامِ وجودِ ایشان یک چلّه به سویِ خدا بود، با تمامِ وجود مِنَ الله، بالله، فی الله، إلی الله بود. «مِن حَرَمٍ إلی حَرَم». در جلساتِ گذشته عرض کردیم «مِن حَرَمٍ إلی حَرَم» هیچ از حرمِ خدا و حریمِ خدا خارج نشد، همینطور طیِّ منازل میکرد، از نظرِ دل از حرمی به حرمِ دیگر سِیر میکرد تا چلّهی او تکمیل شد و خدای متعال برای او تجلّی کرد و او را به مقصدِ اعلی رساند.
حضرت موسی علیه السلام جلو افتاده است، خدای متعال در این چلّه از اولِ ذیالقعده تا دهم ذیالحجّه که میعادِ حضرت موسی علیه السلام بود، مواعدهی کلیمِ خدا بود، این را برای ما نقل میکند، یعنی این در برای شما هم باز است، شما هم میتوانید در ماهِ ذیالقعده و ماهِ ذیالحجّه به خدا برسید، میتوانید وصال الی الله داشته باشید، دستِ شما میتواند به دامنِ حق برسد، میتوانید دلتان را از غیرِ او خالی کنید، یک دل دارید، یک دلبر داشته باشید، دلتان به غیر از آن یک دلبر هیچ تعلّقی نداشته باشد، دلتان را تطهیر کنید، از غیرِ خدا تمیز کنید، دلتان را جارو کنید، هر چه غیر از خداست آشغال است.
وجودِ نازنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم و اولیاء الهی مراعیِ حق هستند، اینها غیرِ خدا نیستند، محبّتِ امیرالمؤمنین علیه السلام در دل، محبّتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در دل، اینها محبّت الله است، خداوندِ متعال اینها را مرآتِ جلال و جمالِ خود قرار داده است، هر کس یادِ خدای متعال میکند باید دامنِ امیرالمؤمنین علیه السلام را بگیرد، چون به غیر از امیرالمؤمنین علیه السلام راهی برای رسیدن به خدای متعال نیست.
محبّتِ صالحین، محبّتِ مؤمنین حُبّ فی الله است، بغضِ دشمنانِ خدا بغضِ فی الله است، همهی اینها سِیرِ الی الله است، همهی اینها گردش در حرم است، سیر کردن در کوچههایِ یار است، سلوک الی الله تبارک و تعالی است.
بزرگانِ سیر و سلوک از جمله علامهی بیبدیل عارفِ محیّر العقولِ عصرِ ما علامه طباطبایی که رضوانِ خدا بر ایشان باد، ایشان به شاگردانشان توصیه میکردند که در ماه ذیالقعده و ده روزِ اوّلِ ماهِ ذیالحجّه روزی هزار مرتبه «لا اله الا الله» بگویید. نه اینکه دیگر بیش از هزار مرتبه نگویید، بعضی از ذکرها یک حدّاقل دارد اما نهایتِ آن باز است، مثلاً در قنوتِ نماز وتر به چهل مؤمن دعا میکنی، منظور این نیست که بیش از چهل مؤمن نباشد، یعنی سعی کنید حدّاقل چهل مؤمن را در نماز وتر دعا کنید.
این حدّاقل است، حدّاکثرِ آن محدودیّتی ندارد، شما هزار مؤمن را یاد بکنید مسلّماً ملائکه هزار مرتبه برای شما دعا میکنند، چون هر کسی برای برادرِ مؤمنِ خود دعا کند، ملائکه برای او میگویند: «وَ لَکَ مَعَ».
شما یک دعا دارید و معصوم هم نیستید، اگر برای خودت دعا کرده بودی شاید مستجاب هم نمیشد، چون دعاهای ما محجوب به گناهانِ ماست، گناهانِ ما دعاهای ما را زندانی کرده است و اجازه نمیدهد که دعا بالا برود، اما وقتی انسانِ گنهکار برای شخصِ دیگری دعا میکند، چون با زبانِ او گناه نکرده است فرشتگان برای او دعا میکنند، لذا اگر انسان چهل مؤمن را دعا کند ملائکه چهل مرتبه برای او دعا میکنند، اگر صد مؤمن را دعا کنید ملائکه صد مرتبه برای شما دعا میکنند و همینطور سیرِ سعودی دارد.
همینطور در ذکر یونسیّه حدّاقلِ آن چهارصد مرتبه است، وگرنه حدّاکثرِ آن محدودیّتی ندارد.
مرحوم آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی میفرمایند: استادِ ما سر به سجده میگذاشت و در سجده هزار مرتبه میگفت: «لا اله الّا أنت سُبحانَک إنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین». برخی میگویند که بعضی بزرگان سه هزار مرتبه در یک سجده میگفتند: «لا اله الّا أنت سُبحانَک إنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین».
حدّاقلِ این «لا اله الّا الله» اربعینِ کلیمی هزار مرتبه است، ولی اگر کسی بیشتر هم بگوید گفته است، این چلّه چلّهی توحید است، و مظهرِ آن تحلیل است، گفتنِ کلمهی طیّبهی «لا اله الّا الله» است.
مؤمنون چه کسانی هستند؟
اما راجع به آیهی کریمهای که هفتهها هست که ما را مجذوبِ خود کرده است و به برکتِ دلهایِ پاکِ شما ان شاء الله برای ما هم ذخیرهای بشود فرمود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» مؤمنون انحصاراً کسانی هستند که اولاً خدای متعال را باور کردند «آمَنُوا بِاللَّهِ»، و بعد راه را، یعنی هم مبدأ و هم مسیر را باور کردهاند که بدونِ رسالتِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و بعد از ایشان ائمه اطهار علیهم السلام که حضرت امام رضوان الله تعالی علیه میفرمایند: اگر ما در اذان و در اقامه «أشهَدُ أنَّ امیرالمؤمنینَ علیّاً وَلی الله» هم نگوییم، همان شهادتِ به رسالت، شهادتِ به ولایتِ امیرالمؤمنین و اولادِ ایشان علیهم السلام هم هست، این اقرار به این موضوع است که راهِ خدای متعال همیشه برقرار است، این سیمِ رابط هرگز قطع نمیشود، تا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم است ایشان، بعد آن کسی که جانِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم است، آن کسی که جانشینِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم است، آن کسی که به جای پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم است.
حقیقتِ نبوّت در وجودِ این دوازده معصومِ ما هست، از نظرِ حقوقی نبی نیستند، ولی از نظر حقیقی «ولیّ» هستند، روحِ نبوّت هستند، جانِ نبوّت هستند، لذا ایمانِ به راه که «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»[۱۱] وجودِ نازنینِ حضرت خاتم صلی الله علیه و آله و سلّم و دوازده نورِ پاک راهِ به سوی خدای متعال هستند و بدونِ اینها نمیشود به مقصد رسید، باید باور کنیم که ما رهبر نیاز داریم، این جزوِ باورهای قطعی است، بر اساسِ نشانیای که قرآن به ما میدهد اگر کسی این باور را نداشته باشد مؤمن نیست.
«ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا» وقتی ایمان و باورِ او به خدای متعال و راهِ خدای متعال قطعی بود، باید دیگر گرفتارِ رِیب و شَک نشود.
عِلم و عَمل در بیان امیرالمؤمنین علیه السلام
وجود نازنین امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه الصلاه و السلام در نهج البلاغه میفرمایند: «لاَ تَجْعَلُوا عِلْمَکُمْ جَهْلاً، وَ یَقِینَکُمْ شَکّاً، إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا، وَ إِذَا تَیَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا»[۱۲] حواسِ شما باشد که علمِ خود را جهل قرار ندهید.
خداوند متعال بعضی از این موجوداتِ دو پا را بعنوانِ «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ»[۱۳] یا «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا»[۱۴]…
کسی که چشم دارد اما عبرتها را نمیبیند، کسی که گوش دارد ولی گوشِ شنوا ندارد، این همه شنیده است ولی انگار هیچ چیزی نمیداند، آیا گوشِ او گوش است یا ناشنواست؟ مانند افرادِ ناشنوا است دیگر! انسانی که چشم دارد ولی حق را نمیبیند، ولی عبرت را نمیبیند، این شخص گویا چشم ندارد، این شخص با اینکه چشم دارد مانندِ افرادِ نابینا حرکت میکند، در بیراهه حرکت میکند، چندین چراغ دارد و بیراهه میرود!
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: شما که علم دارید مانندِ کسانی زندگی نکنید که علم ندارند، منظورِ این فرمایش فقط علما نیستند، منظور همهی متدیّنهایی که حلال و حرام را میدانند هست، میدانند غیبت حرام است، میدانند دروغ حرام است، میدانند مردمآزاری حرام است، میدانند بداخلاقی حرام است، میدانند نَمّامی حرام است، میدانند بغضِ مؤمن حرام است، میدانند کینهی مؤمن حرام است، همهی اینها را میدانند، چه کسی اینها را نمیداند؟ منتظرِ چه چیزی هستید؟
«لاَ تَجْعَلُوا عِلْمَکُمْ جَهْلاً» با آنکه عالم هستید مانندِ غیرعالمها عمل نکنید، با آنکه میدانید مانندِ کسانی که نمیدانند زندگی نکنید، به آن چیزهایی که میدانید عمل کنید.
آقای بهجتِ ما، سلامِ خدا بر آقای بهجتِ ما، این را تکرار میکردند، برای گروهها و افرادِ مختلف، طلبه و غیرطلبه، وقتی از ایشان درخواستِ موعظه میکردند میفرمودند: به آنچه که یقین دارید عمل کنید! به آنچه که میدانید عمل کنید!
چرا عمل نمیکنید؟ «لاَ تَجْعَلُوا عِلْمَکُمْ جَهْلاً» علمتان را جهل قرار ندهید، دانستههایتان را به کار بگیرید تا مشخص شود که شما عالم هستید، وقتی آدرس دارید و به خط نمیآیید و بیراهه میروید، مانندِ کسی است که آدرس نمیداند. چرا از خط خارج شدهاید؟ این بیراهه رفتن شما را به جهنّم میرساند، در خطِّ بهشت بیایید، آدرس بهشت که در اختیارِ شما هست، واجب و حرام را که میدانید، در این خط حرکت کنید.
«وَ یَقِینَکُمْ شَکّاً» با اینکه اهلِ یقین هستید، یعنی یقینِ علمی دارید، یقینِ علمی غیر از یقینِ شهودی و یقینِ فطری است… ما سه نوع یقین داریم، یک یقینِ علمی داریم، یک یقینِ فطری داریم و یک یقینِ شهودی داریم.
خدای متعال یقینِ علمی را اتمام حجّت کرده است و همه دارند، معجزاتی که پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم آورده است، این معجزهای که قرآن کریم است، این معجزاتی که از مشاهدِ مشرّفهی ائمه علیهم السلام، از اولیاء الهی به ما میرسد حجّت را بر ما تمام کرده است، همه یقین دارند.
اما زندگیِشان نشان نمیدهد! آیا انسان نسبت به مرگ تردیدِ علمی دارد؟ یعنی من نمیدانم خواهم مُرد؟ یقین ندارم که مرگ در مقابلِ من است؟ چه کسی یقین ندارد که حتماً خواهد مُرد؟ هیچ کسی در مرگ شکِّ علمی ندارد، همه یقینِ علمی دارند، ولی چرا مثلِ کسی رفتار میکنیم که گویا نمیخواهد بمیرد و حساب و کتابی دارد؟ مانندِ کسی زندگی میکنیم که انگار قرار است همیشه در این دنیا باشد و هیچ رفتنی و هیچ حساب و کتابی ندارد!
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: یقینتان را شک قرار ندهید، به یقینتان پایبند باشید.
«إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا» وقتی حلال و حرام را، واجب و چیزهایی که موردِ نهی قرار گرفته است را عمل کنید، إِذَا «عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا، وَ إِذَا تَیَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا» وقتی یقین داریم اقدام کنید.
این درخواستِ امیرالمؤمنین علیه السلام است، نسخهی نجاتی است که وجود مقدّسِ امیرالمؤمنین علیه السلام برای ما پیچیده است.
دهه کرامت
این ایّام دههی کرامت است، متعلّق به آقا امام رضا علیه السلام است، بیست و سوم این ما زیارت مخصوصهی حضرت امام رضا علیه السلام است، بیست و پنجم این ماه دَحوالارض است، باز هم ارتباط با امام رضا علیه السلام مطلوب است، یازدهمِ این ماه هم که ولادتِ آن بزرگوار است، باز هم دامنِ حضرت رضا علیه السلام را میگیریم، حضرت رضا علیه السلام خیلی مهربان هستند، امام رئوف هستند دیگر!
السلام علیکَ یا غوث اللهفان
برادران عزیزی در همین محفل با یک دنیا امید آمدهاند، مشکلاتی دارند که از نظر ظاهری نمیتوانند این مشکل را رفع کنند، به دنبالِ یک دری میگردند که این در باب المراد باشد، باب الحوائج باشد.
همهی امامانِ ما باب الحوائج هستند، همهی امامانِ ما باب المراد هستند، ولی امام رضا علیه السلام یک طورِ خاصّی هستند، هیچ کسی را ناراضی نمیکنند، اینکه امام رضا علیه السلام امام رضا علیه السلام هستند توجیهاتی دارد، یک وجهِ آن این است که امام رضا علیه السلام همه را راضی میکنند، به هیچ بدی نمیگوید که تا حالا کجا بودهای، هر کسی دامنِ امام رضا علیه السلام را بگیرد امام رضا علیه السلام به او عنایت میکند، حضرت ضامنِ آهو هستند…
ای علی بن موسی… ما دلدادهی شما هستیم، ما در پناهِ شما هستیم، ما ریزهخوارِ شما هستیم، ما در کشورِ شما هستیم، زیرِ سایهی شما هستیم…
روضه امام رضا علیه السلام
السَّلامُ عَلَیک یَا مَن أمَرَ أهلَهُ وَ أولادَهُ بِالبُکَاءِ عَلَی
ای آقایی که وقتی میخواستید از مدینه بیایید دستور دادید بانوانِ بنیهاشم برای وداع آمدند…
وسط اتاق نشستند و فرمودند دورِ من حلقه بزنید، بر من شیون کنید… گفتند: آقا! شما مسافر هستید، رسم نیست به دنبالِ مسافر گریه کنند، فرمودند: مسافر هستم ولی این سفر دیگر برگشت ندارد، میروم و دیگر برنمیگردم، نمیدانم به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها چه گذشت، چه خواهرِ مهربانی… فکر میکنید به حضرت معصومه سلام الله علیها خیلی سخت گذشت؟ یا بر عمّه جانِ او حضرت زینب کبری سلام الله علیها؟
وقتی ابی عبدالله علیه السلام وداع کردند، بر ذوالجناح سوار شدند، آنچنان رکاب زدند و پر کشیدند که گویا زینبی پشتِ سر ندارد، حضرت زینب سلام الله علیها داشتند با چشم امام حسین علیه السلام را بدرقه میکردند، دیدند جانِ ایشان با سرعت میروند و از ایشان جدا میشود، فریاد زدند، ناله کنان، شیون کنان به دنبالِ ذوالجناح میدویدند، صدا زدند: مهلاً مهلا یابن الزهرا…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
الَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الْإِحْسَانُ بِحَقِّ الْحُسَیْنِ بِمَولانا ابی الحَسَنِ الرَّئوف یا الله… یا أرحم الرّاحِمین، یا غیاثَ المُستَغِیثِین، یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ، یَا إلهَ العَاصِین، یَا غَفّارَ الذّنوب، یَا سَتّارَ العُیوب…
خدایا! به عصمتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، به خمسهی طیّبه، امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! مقدّماتِ ظهور را بر وجودِ نازنینشان، و بر رعیتشان آسان بفرما.
خدایا! مضائقِ پیشآمده در امرِ معیشتِ مردم، ازدواجِ جوانها، مسکنِ افرادِ بیبضاعتِ جامعهی ما، را که تحمیل شده است، به حقیقتِ خمسهی طیّبه تسهیل بفرما.
خدایا! مشکلاتِ عارض شده را رفع بفرما.
خدایا! این ملّتِ شهیدداده، نظامِ ما، رهبریِ ما را دشمنشاد مگردان.
خدایا! به عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها مابقیِ عمرمان ما را از همهی گناهان دور نگهدار.
خدایا! همهی خوبیها و نورانیّتها و معنویّتها را ارزانی بفرما.
خدایا! عاقبتِ امرمان را ختم به خیر بفرما.
خدایا! مریضها عموماً، مریضهای سفارش شده خصوصاً، بیمارانِ مورد نظر به موسی بن جعفر علیه السلام، به چهارده معصومِ پاک، به مقرّبینِ بارگاهت شفای عاجل روزی بفرما.
خدایا! مشکلاتِ اخلاقیِ جامعهی ما و ما را برطرف بفرما.
خدایا! سایهی پربرکتِ علمای سالمِ ما، فقهای در خطِّ ولایت و انقلابِ ما، و رهبرِ عزیزِ ما را با اقتدار و عزّت مستدام بفرما.
خدایا! جبههی مقاومت را پیروز و جبههی استکبار مغلوب و مخزول بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت:
[۱] سوره مبارکه ی طه آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۵
[۳] بحارالأنوار جلد ۶۷ صفحه ۲۴۲ (مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَهِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ)
[۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۹ (یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا ۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ)
[۵] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۷ (أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَهِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَهً ۚ وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِیبٍ ۗ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقَىٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا)
[۶] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲ ، ص ۵۱
[۷] الجعفریات (الأشعثیات)، ص۱۹۴
[۸] سوره مبارکه نحل، آیه ۹۶ (مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ ۖ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ ۗ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)
[۹] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۴۲ (وَ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِینَ لَیْلَهً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ۚ وَ قَالَ مُوسَىٰ لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ)
[۱۰] سوره مبارکه یوسف، آیه ۳۱ (فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَهٍ مِنْهُنَّ سِکِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ ۖ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنْ هَٰذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ)
[۱۱] سوره مبارکه حمد، آیه ۶
[۱۲] حکمت ۲۷۱ نهج البلاغه
[۱۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸
[۱۴] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۷۹ (وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ)
پاسخ دهید