آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- یقین و استواری در راهِ خدای متعال، از علامتهایِ ایمانِ واقعی
- بذل و بخشش در راه خدای متعال، از علامتهایِ ایمانِ واقعی
- علّتِ از دست دادنِ یقین
- آزادیخواهی؛ یکی از علّتهایِ از دست دادنِ یقین
- حرامخوری؛ یکی از علّتهایِ از دست دادنِ یقین
- تکرارِ گناه؛ یکی از علّتهایِ از دست دادنِ یقین
- معاشرت با افرادِ بد؛ یکی از علّتهایِ از دست دادنِ یقین
- روضه
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ الرّضاءُ وَ الرَّعفَتَه وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ»
یقین و استواری در راهِ خدای متعال، از علامتهایِ ایمانِ واقعی
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»[۲]
مؤمن علائمی و نشانهایی دارد که مؤمن است یا مؤمن نیست، خداوندِ عزیز در این آیهی سورهی مبارکهی حجرات با کلمهی إِنَّمَا دایرهی ایمان و نشانهی مؤمن را بیان کرده است، تا ما خودمان را محک بزنیم، فرمود: مؤمن فقط اینهایی هستند که به خدای متعال و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دل بستهاند، نه تنها علمِ به حقّانیّتِ حق و رسالتِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم دارند بلکه باور کردهاند، قبول کردهاند، قبولِ قلبی دارند، التزامِ عملی دارند.
ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا اما میگویند که «جوجه را آخرِ پاییز میشمارند» اینکه امروز مؤمن است و قبول دارد و عمل میکند کفایت نمیکند، ببینید در این خط باقی میماند یا آرام آرام جزوِ ریزشیهاست؟ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا مؤمن تا آخر ایستاده است.
خدای متعال مرحوم امام را با ائمهی هدی علیهم السلام محشور بدارد، این جملهی مشهورِ ایشان است: «ما تا آخر ایستادهایم» این علامتِ ایمان است.
اما خیلیها آمدند و رفتند، یا آمدند و در راه ماندند، یعنی تا آخر نیامدند، یک قدم دو قدم آمد و بعد دیگر سست شد و دیگر نیامد، یا برگشت و یا از خط خارج شد، همه طورِ آن هست، که در اصطلاحِ قرآن کریم نامِ اینها را «ارتداد» گذاشته است.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ»[۳] یک عدّهای مؤمن بودند، خدای متعال و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را قبول کرده بودند، در غدیر امیرالمؤمنین علیه السلام را پذیرفته بودند و بعیت کرده بودند، اما تا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفتند، اینها در امتحاناتِ بعد از رحلتِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم دیگر زیرِ پرچمِ امیرالمؤمنین علیه السلام نماندند و به سراغِ دیگران رفتند. قرآنِ کریم میفرماید اینها مُرتَد هستند، یعنی اینها برگشتند، جلو نرفتند و باقی نماندند، از راهی که داشتند ادامه میدادند مرتجع شدند و برایِ آنها بازگشت پیش آمد.
این است که مسئلهی یقین خیلی مهم است، در دعایِ مکارم الأخلاق که دعایِ بیستمِ صحیفهی سجّادیّهی حضرت زین العابدین علیه الصلاه و السلام است، آنچه را که ما باید از خدای متعال بخواهیم با زبانِ حضرت سجّاد علیه السلام مطرح شده تا بیاموزیم که چه چیزهایی برایِ ما خیلی مهم است.
یکی از چیزهایی که در دعایِ مکارم الأخلاق امام سجّاد علیه السلام از محضر ربوبی درخواست میکنند این است: «وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَک یقِینِی»[۴] خدایا! یقینِ من را… «مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ»[۵] ما خیلی به زندگیِ دنیوی یقین داریم، لذا فکرِ آیندهی خودمان را، فکرِ فرزندانمان را، حقوقمان را، بازنشستگیمان را، دقیقاً محاسبه میکنیم، وضعیّتِ درآمد و هزینهیمان را میسنجیم و برایِ روزِ مبادا احتیاطاتِ لازم را انجام میدهیم، در این شرایطِ بهرانیِ اقتصاد که سوءِ مدیریت و اعتمادِ به بیگانگان در موردِ برجام این مشکلات را برایِ کشورِ ما پیش آورد یک عدّهای خیلی بد امتحان میدهند، اینها جنس عرضه نمیکنند، وسایلِ خانه، ماشین و امورِ دیگری که مردم احتیاج دارند و آنها هم در انبارهای خود نگه داشتهاند عرضه نمیکنند، چرا؟ برایِ اینکه میگویند ممکن است ارز از این هم بالاتر برود.
این آقایانی که وعده داده بودند به پولِ ملّی اعتبار بدهند، امروز طوری شده است که برادرانِ عزیزِ ما، طلبههایِ ما که برایِ تکمیلِ زبانشان افتخار دارند در نجف اشرف در این گرمایِ تابستان الحمدلله زبانِ عربیِ خود را تکمیل کنند، اینها میگویند اینجا اجمالاً اینکه وضعیّتِ ارز در ایران اینطور شده و پولِ ما سقوط کرده است، برای عراقیها هم خیلی مهم است، گاهی انسان تحقیر میشود، و روا نبود اینها با وعدههایِ آنطوری کار را به اینجا برسانند، ارز و پولِ بیگانه را اینقدر بالا بردند و پولِ ملّی را اینقدر بیاعتبار کردند.
خُب خدای متعال هم در کمین نشسته است، هر کس خیانت میکند، هر کس به حقوقِ مردم و خصوصاً مستضعفین بی اعتنایی میکند، خواهید دید که چوبِ خدا صدا ندارد، باید منتظر بود.
اما این داخلیها، بعضی از کاسبها، یعنی اینها هیچ اعتقادی به خدای متعال و قیامت ندارند، اینها با عرضه نکردنِ اجناسِشان به احتمالِ اینکه این ارز بالا میرود، پس نگهداریم تا گرانتر بفروشیم، اینها محاسباتِ شیطانی و مادّی است.
اینها به امورِ ظاهری و مادّی خیلی اعتناء و یقین دارد، اما به قبر و قیامت اینقدر اعتقاد ندارند، که اگر این اعتقاد را داشتند، عملِ آنها این را نشان میداد.
بذل و بخشش در راه خدای متعال، از علامتهایِ ایمانِ واقعی
یکی از چیزهایی که دلیل بر بقین است بذل و بخشش در راهِ خدای متعال است.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیَّهِ»[۶] هر کسی یقین دارد که اگر با خدای متعال معامله کند و چیزی را برای خدای متعال بدهد خدای متعال جای آن را پُر میکند، چون خدای متعال وعدهی صریح داده است دیگر، «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ»[۷] اگر شما به خدای متعال قرض بدهید…
چه خدایی داریم! چه کریمی خالقِ ماست! چه بخشندهای! چه مهربانی! مگر خدای متعال به ما احتیاج دارد؟ انسان در احتیاج قرض میگیرد، خدای متعال که به ما احتیاج ندارد، او که کمبودی ندارد تا قرض بگیرد، انسان از کسی قرض میگیرد که او مالکِ چیزی باشد، مگر کسی چیزی دارد که خدای متعال به او نداده باشد؟ همه چیز برایِ خودِ اوست، هرکس هر چیزی دارد خدای متعال به او داده است، خدای متعال هم هیچ احتیاجی ندارد، ولی یک طوری با ما برخورد میکند که میخواهد خودش را به ما بدهکار کند، بگوید: اگر تو این کار را انجام دهی، انگار به من قرض دادهای و من به تو بدهکار میشوم، تو بیا من را بدهکار کن، من دو برابر به تو میدهم.
چه خدایی… واقعاً انسان گاهی دوست دارد داد بزند، از این همه کَرَم، از این همه مهربانی، از این همه بنده نوازی، إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ خدای متعال میفرماید به من قرض بدهید، خدایی که هیچ نیازی ندارد میفرماید: اگر به خدا قرض بدهید یُضَاعِفْهُ خدای متعال دو برابر به شما برمیگرداند، شما به خدای متعال بدهید، خدای متعال به شما پس میدهد اما آن را دو برابر میکند.
در این آیهی کریمه أضعافِ مُضاعَف کمترینِ آن این است که دو برابر است، اما یُضَاعِفْهُ تنها دو برابر نیست، آیاتِ دیگر تصریح به این معنا دارد «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»[۸] خدای متعال ده برابر میکند.
در آیهی دیگر فرمود: «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»[۹] وقتی شما در راهِ خدای متعال انفاق میکنید، مَثَلِ شما مَثَلِ دانهی گندمی است که در زمین کاشته میشود، خدای متعال از این یک دانه هفت خوشه میرویاند، در هر خوشه صد حَبّه است، یک دانهی شما تبدیل به هفتصد دانه میشود، خدای متعال به شما هفتصد برابر حاصل میدهد وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ یکی از احتمالاتِ این آیهی کریمه این است که تازه خدای متعال هفتصد برابر را هم دو برابر میکند و تبدیل به هزار و چهارصد برابر میشود.
خُب اگر کسی قول و وعدهی خدای متعال را یقین دارد، چرا در روزِ سختی عوضِ اینکه دستِ بیچارهها را بگیرد و جنسِ خود را هم بیاورد و کمی هم ارزان بفروشد و با خدای متعال معامله کند، آن جنس را نگه میدارد که چندین برابر بفروشد؟ چون او یقین ندارد.
امیرالمؤمنین علیه السلام برای یقین معیار داده است، «مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیَّهِ» هر کسی دارد که چیزی را به خدای متعال بدهد، خدای متعال… خَلَفِ یعنی چیزی که به جایِ او میآید، جایِ آن را پُر میکند، اگر چنین یقینی باشد انسان دست و دلباز میشود و مضایقه نمیکند و در راهِ خدای متعال عطاء میکند. یکی از علائمِ یقین همین است.
علّتِ از دست دادنِ یقین
اما چه میشود که انسان یقینِ خود را از دست میدهد و گرفتارِ اِرتیاب میشود؟ و قرآن کریم میفرماید: ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا گرفتارِ ارتیاب و شک نشود؟
آزادیخواهی؛ یکی از علّتهایِ از دست دادنِ یقین
یکی از چیزهایی که موجبِ ارتیابِ بشر، یعنی بروزِ شک بعد از یقین میشود و انسان را بیچاره میکند این آزادیخواهیِ انسان است.
انسان میخواهد محدودیّت نداشته باشد، زیرِ حقایق میزند، که در سورهی مبارکهی قیامت فرمود: «بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ»[۱۰] خدای متعال روانکاوی کرده است، ریشهی تردید در قیامت، در معاد، در حکمتِ خدای متعال، در عدالتِ خدای متعال، که این معاد هم مظهرِ عدلِ خدای متعال است و هم جلوهی حکمتِ پروردگارِ عالم است و هم جلوهی کَرَمِ پروردگارِ متعال است.
فرمود: «بَلْ یُریدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ» جوانانِ عزیز! به هوا و هوسِ خودتان میدان ندهید، انسان وقتی به هوا و هوسِ خود وابسته میشود، دیگر هرکجا که هوس برود انسان را با خود میبَرَد. وقتی دید میخواهد دنبالِ لذایدِ خود برود اما قبر و قیامت مانع است و میگوید این کار حرام است و اگر این کار را انجام دهم مبتلا خواهم شد، فشارِ قبر هست، سوالِ نکیر و منکر هست، قبرِ انسانی که گرفتارِ بیدینی شده است حُفرهای از حُفرههایِ جهنّم است، ولی اگر ترکِ گناه کردم، بوالهَوَس نشدم، آن وقت قبرِ من باغی از باغهایِ بهشت میشود، برای اینکه مانعی نداشته باشد و راحت گناه و فسق و فجور کند، میگوید: ای بابا! چه کسی از آن دنیا آمده است؟ اینها را آخوندها درآوردهاند…
قرآن تصریح میکند که این علاقهی به لذایذ و فسق و فجورِ دنیا، آرام آرام انسان را به تردید میکشد و تردید مقدّمهی انکار است. هر کسی شک کرد دیگر تا انکار و کُفر و ارتداد پیش میرود.
حرامخوری؛ یکی از علّتهایِ از دست دادنِ یقین
یکی دیگر از مسائلی که انسان به آن خاطر یقینِ خود را، ایمانِ خود را از دست میدهد حرام خوردن است، رشوه خوردن، ربا خوردن، مالِ مردم خوردن، موقوفه خوردن، مالِ یتیم خوردن، بیت المال خوردن، وجودِ مبارکِ حضرت سیدالشّهداء علیه الصلاه و السلام روزِ عاشورا خواستند مردم را موعظه کنند، بلکه شاید یک جنهّمی را به بهشت بکشانند و او را از این جهنّم و بدبختی نجات دهند، ولی مردم حاضر نشدند که صدایِ امام حسین علیه السلام را بشنوند، و برایِ اینکه صدایِ امام حسین علیه السلام به گوشها نرسد اینها مجموعاً با هم هلهله میکردند، دستهجمعی هیاهو کردند تا صدای امام حسین علیه السلام به کسی نرسد.
آقا سیدالشّهداء علیه السلام اینجا تصریح فرمودند، فرمودند علّتِ اینکه نمیخواهید صدایِ من را بشنوید «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ»[۱۱] غذاهایِ حرام کارِ خود را انجام داده است، شما را بدبخت کرده است، دیگر در دلِ شما زمینهای باقی نمانده است.
تکرارِ گناه؛ یکی از علّتهایِ از دست دادنِ یقین
سومین عامل که باعثِ نپذیرفتنِ حق در دلِ انسان است و انسان یقینِ خود را از دست میدهد «تکرارِ گناه» است.
«الذَّنبُ عَلَی الذَّنب» وقتی انسان یک گناهی میکند، واجبِ فوری است که به سرعت توبه کند، اگر توبه نکرده گناهانِ بعدی آمدند، این میشود: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ»[۱۲] دیگر دل سنگ میشود، دیگر دل لکهدار میشود، سیاه میشود و دیگر نورِ یقین در آنجا نمیتابد و در بسته میشود، گناه قفل میشود و درِ دل را میبندد.
اما در مقابلِ آن چه کنیم که خدایِ متعال یقینِ ما را، ایمانِ ما را حفظ کند و عاقبت به خیر بشویم؟
معاشرت با افرادِ بد؛ یکی از علّتهایِ از دست دادنِ یقین
باز یکی از چیزهایی که مهم است و امروز مبتلا به است، قبل از آنکه آن چند نکته را عرض کنم معاشرتِ با افرادِ بد، در روایاتِ ما تصریح شده است، و دیدنِ انسانهایِ بد در انسان اثرِ بد میگذارد، معاشرتِ با انسانهایِ حرامخور، با انسانهایِ بیدین، آرام آرام بیدینیِ آنها به انسان سرایت میکند.
لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِه»[۱۳] اگر خواستید کسی را بشناسید به خودِ او نگاه نکنید، ببینید چه کسانی با او رفت و آمد میکنند، حواسِمان جمع باشد، با انسانِ بد رفیق نشویم، با انسانهایِ بیمبالات، بیتعهّد به دین رفت و آمد نکنیم، این قطعاً در ما سوء اثر دارد و آن نورانیّت را از ما زوال میآورد.
مرحوم آیت الله آقا سید جمال گلپایگانی اعلی الله مقامه الشّریف در میانِ فقها و مراجع تقلیدِ ما جزوِ افرادِ انگشتشماری است که مانندِ آقایِ بهجت است، آقایِ بهجتِ ما عارف بود، به مقصد رسیده بود، از عالمِ طبیعت عبور کرده بود، وسعتِ وجود داشت، عالم در قبضهی او بود، اما مرجعیّت را قبول کردند و به احتمالِ قوی با اشارهی حضرتِ حجّت قبول کردند، چون از ایشان پرسیده بودند: آقا چطور شد که رساله دادید؟ آیا اشارهای از جانبِ امام زمان ارواحنا فداه به شما شد؟ مرحوم آقا سید حسن صدر از ایشان پرسیده بودند که شما اهلِ این حرفها نبودید، شهرتگُریز بودید، ریاستگُریز بودید، چرا رساله دادید؟ چرا مرجعیّت را قبول کردید؟ خودِ این یک ریاستی است، زعامت و رهبریِ مردم یک نوع ریاستی است، چرا قبول کردید؟
مرحوم آیت الله آقا سید حسن صدر که از اعوان و انصارِ میرزای شیرازی هست فرموده بودند: حضرت به من دستور دادند که من رساله بنویسم، من هم طبق دستورِ حضرت عمل کردم.
به آقای بهجت فرموده بودند که آیا حضرت به شما دستور داده بودند؟ آقای بهجت فرموده بودند: «لا أقولُ نِعَم وَ لا أقولُ لا» این اشارهی حضرت معلوم است دیگر.
مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی تقدّم بر آقای بهجت دارند، و آقایِ بهجتِ ما جزوِ کسانی بودند که از مرحوم آیت الله آقا سید جمال گلپایگانی یاد میکردند و میفرمودند: من خودم از آقا سید جمال گلپایگانی کرامت دیدهام، و طبقِ علاقهی باطنی و عرفانی که آقای بهجت به مرحوم آقا سید جمال داشتند، گاهی به دنبالِ آقا سید جمال راه میافتادند، وقتی او از حرم به وادیالسلام میرفتند آقای بهجت هم ایشان را تعقیب میکردند که داستانی هم دارد که احتمال میدهم برای دوستانِ طلبهمان گفته باشم.
یکی از بندگانِ صالحِ خدا میگوید: آقا سید جمال در حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بودند، من کنارِ ایشان رفتم دیدم یک عطری از او ساطع است که انسان را از خود بیخود میکند، از عطرهایِ این عالم نیست و پیداست که این بویِ عطرِ بهشت است. تا زمانی که آقا سید جمال در حرم ایستاده بودند من هم آنجا از این بویِ عطر جانِ خودم را جلا میدادم.
آقا سید جمال بیرون آمدند، من هم به دنبالِ ایشان بیرون آمدم، آقا سید جمال به وادیالسلام رفتند، من هم به دنبالِ ایشان به وادیالسلام رفتم، و برگشتند و من هم دنبالِ ایشان برگشتم، سایه به سایه به دنبالِ آقا میرفتم و فکر نمیکردم که ایشان متوجّه است من در حالِ تعقیبِ ایشان هستم، ایشان به بازارِ نجف مقابلِ حرم امیرالمؤمنین علیه السلام رفتند و کسی با ایشان سلام و علیک کردند، تا آن آقا با آقا سید جمال یک سلام علیکی کردند دیدم دیگر من بویِ آن عطر را استشمام نمیکنم. تا این قضیّه واقع شد آقا سید جمال برگشتند، متوجّه شدم که ایشان پشتِ سرشان را هم میدیده است، برگشتند و به من گفتند: با یک ملاقات از آدم میگیرند. این آدم، آدمِ ناسالمی بوده، با یک برخورد با یکی از اولیاء الهی، با یکی از عرفای رهیافته آن عطر را از او برد.
الله الله به دنبالِ انسانهایِ بد نروید، مواظبِ اطرافیانِ خودمان باشیم، جوانان از هر جوانی که مبالاتِ دینی ندارد و رعایتهایِ شرعی را نمیکند بپرهیزید و فاصله بگیرید، این یقین را از انسان میگیرد.
روضه
صلی الله علیک یا اباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ؛وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ؛وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
اهلِ حرم در کربلا همه پردهنشین بودند، از نامحرم پرهیز داشتند، حضرت زینب سلام الله علیها…. راوی میگوید من چهار سال همسایهی دیوار به دیوارِ امیرالمؤمنین علیه السلام بودم، اما این دخترِ امیرالمؤمنین علیه السلام را طیّ این چهار سال حتی یک بار هم ندیده بودم، اما در کربلا چند بار اهل بیت علیهم السلام از حرم بیرون ریختند، سراسیمه مقابلِ نامحرمها میدویدند.
اولین بار به استقبالِ حضرت اباالفضل علیه السلام آمده بودند، چون آنها اظهارِ عطش کردند، عمو به آنها قول داده بود برایشان آب بیاورد، همیشه عمو را خوشقول دیده بودند، ولی دیدند عمو رفته و دیگر نمیآید…
دیدهاید وقتی انسان مسافر داشته باشد و مسافرِ او تأخیر کند مدام به در نگاه میکند، میبیند خبری نشد، میآید در را باز میکند و مقابل در میآید، مدام به راه نگاه میکند، اگر دیرتر شد تا سرِ کوچه میآید و از این و آن سراغ میگیرد…
آل بیت علیهم السلام زمانی که حضرت اباالفضل علیه السلام تأخیر کردند از خیمه بیرون آمدند، داشتند مدام نگاه میکردند… خدایا میآید؟ پس چه زمانی میآید؟ آرام آرام جلوتر آمدند و سرِ راهِ علقمه نشستند، ناگهان دیدند امام حسین علیه السلام میآید، اما تنها میآید… بی برادر میآید…
دیدند این امام حسین علیه السلام آن امام حسین علیه السلام نیست که داشتند میرفتند، وقتی میرفتند قدِّ او رسا بود، ولی وقتی برمیگشتند گویا قدِّ ایشان خمیده شده بود.
مقاتل اینطور تعبیر کردند «بانَ الإنکِسار فِی وَجهِ الحُسَین»[۱۴] دیدند صورت شکسته شده است…
به قدری غم چهرهی امام حسین علیه السلام را گرفته بود که گویا کسی به خودش جرأت نمیداد جلو برود، این به دخترِ شیرینزبانِ امام حسین علیه السلام که امام حسین علیه السلام خیلی به او علاقه داشتند گفتند که برو از پدر سراغ بگیر… جلو آمد… پدر جان! عمو رفته و نیامده… «هَل لَکَ خَبَرٌ مِن عَمّیَ العَبّاس؟» بابا…. دلم شور میزند، نکند که بیعمو شده باشم…. پدر جان! یک خبری از عمویِ من بدهید…
ولی امام حسین علیه السلام چه بگوید؟ بعضی میگویند: حضرت سیّدالشهداء علیه السلام همانجا پاسخی دادند و امیدِ این کودک ناامید شد، فرمود: دخترم! عمویت را کشتند.
اما بعضی نقل کردهاند: حضرت سیّدالشهداء علیه السلام حضرت زینب سلام الله علیها را کنار کشیدند و فرمودند: خواهرم! برو لباسِ کودکان را عوض کن! دیگر آمادهی اسیری بشوید…
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
دعا
أستَغفِرُاللّهَ الَّذّی لا الهَ الّا هوَالحیِّ القَیّوم ذوالجلالِ والاکرامِ وَ أتوبُ الیه، الحمدلله نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم
الَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الْإِحْسَانُ بِحَقِّ الْحُسَیْنِ
خدایا! به عصمتِ حضرت زهرا سلام الله علیها امام زمانمان را برسان.
خدایا! به انکسارِ حضرت سیدالشهداء علیه السلام در داغِ علمدارش قَسَمَت میدهیم این انقلاب را، این نظام را، این مردمِ شهیدداده را دشمن شاد مگردان.
خدایا! مشکلاتِ پیش آمده را به دستِ قدرتِ خودت و رحمتِ واسعهی خودت برطرف بفرما.
خدایا! خیر و برکتِ خودت را بر زندگیِ همه نازل بفرما.
خدایا! جبههی مقاومت را در میدانهایِ مختلف خصوصاً در سوریه، در یَمَن به پیروزی برسان.
خدایا! در این جنگِ اقتصادی ملّتِ ما را، نظامِ ما را در برابرِ قدرتهایِ بزرگ به پیروزی نائل بگردان.
خدایا! نسلِ جوانِ ما را به درجاتِ قُربِ خودت و به خیرِ دین و دنیایشان نائل بفرما.
خدایا! همهی سرگردانها را از سرگردانی نجات عنایت بفرما.
خدایا! فرزندانِ ما را صالح و سالم قرار بده.
خدایا! عاقبتِ امرمان را ختمِ به خیر بگردان.
خدایا! بیماران عموماً، بیمارانِ مورد نظر خصوصاً شفایِ عاجل روزی بفرما.
خدایا! اموات و گذشتگانمان، ذَویالحقوقِمان، مشایخمان، سرِ سفرهی اربابمان امام حسین علیه السلام پذیرایی بفرما.
غفرالله لنا و لکم والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت:
[۱] سوره مبارکه ی طه آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۵
[۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۴ (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللَّهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَیُحِبّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى المُؤمِنینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الکافِرینَ یُجاهِدونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَلا یَخافونَ لَومَهَ لائِمٍ ۚ ذٰلِکَ فَضلُ اللَّهِ یُؤتیهِ مَن یَشاءُ ۚ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ)
[۴] دعای مکارم الأخلاق
[۵] سوره مبارکه نحل، آیه ۹۶ (مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ ۖ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ ۗ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَش)
[۶] حکمت ۱۳۲ نهج البلاغه
[۷] سوره مبارکه تغابن، آیه ۱۷ (إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَاللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ)
[۸] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۶۰ (مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ۖ وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلَا یُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ)
[۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۱
[۱۰] سوره مبارکه قیامت، آیه ۵
[۱۱] بحار الانوار، جلد ۴۵، صفحه ۸
[۱۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۷۴ (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَهِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ)
[۱۳] أمالی أبی إسحاق، حدیث ۸۵
[۱۴] بحار الانوار، جلد ۴۵، صفحه ۴۰
پاسخ دهید