آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الأنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
قلب، جایگاه واقعی ایمان
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ».[۲]
در این آیات مبارکات خدای حکیم، خدای ودود، رحیم، خواستهاند که جامعهی ایمانی به خودش برگردد و واقعیّت خود را مورد ارزیابی قرار بدهد. خود را پیدا کند و ببیند که آیا سرمایهدار است یا بدبخت است. سرمایهی بشر ایمان او است، اگر ایمان در وجود انسان متمکّن بود… مکان ایمان هم قلب است، ایمان به علم نیست. خیلی افراد علم دارند، ادعا دارند، حرفهای خوب هم میگویند، امّا ایمان ندارند. ایمان خود را به دنیا فروختهاند، برای خدا در زندگی خود حساب باز نکردهاند، از آخرت واهمهای ندارند. برای یاد قبر، برزخ، سؤال بازجوهای آن عالم که از همه چیز سؤال میکنند حسابی باز نکردهاند.
خدای متعال برای اینکه ما به غفلت فرصت را از دست ندهیم و دل را به ظواهر کار خوش نکنیم که شیطان همین را از ما میخواهد… کار شیطان این است که ما را سرگرم کند و به ظواهری دلخوش کند، موقع رفتن تازه بیدار شویم، امّا بیداری آن وقت فایدهای نخواهد داشت. فرمود: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا»،[۳] اعراب گفتند که ما ایمان آوردیم، خدا به پیغمبر خود دستور داد به آنها بگو نگویید ما ایمان آوردیم، بگویید ما اسلام را قبول کردیم، بگویید ما تسلیم شدیم. ایمان در دل است، در دل شما که خبری نیست. «وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ»، هنوز بلوغ ایمانی پیدا نکردهاید، هنوز نهال باور مؤثّر در دل شما غرس نشده است، هنوز بذر ایمان واقعی در دل خود نکاشتهاید. خانهی دل ویران است، خانهی دل تاریک است، خانهی دل گِل گرفته است. درِ دل را باز نکردهاید که مَلَک بیاید، در دل را با قفل هوی و هوس بستهاید، «وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ». هنوز ایمان، مهمان عزیز، در دل تو را باز ندید که به این دل وارد شود.
«وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»، میخواهید مؤمن باشید اطاعت کنید، چرا حرف میزنید؟ عمل کنید. چرا شعار میدهید؟ چرا به هم ایراد میگیرید؟ عمل شما کجا است؟ عمل نشانهی ایمان است، عمل نشانهی طرز تفکّر است، عمل علامت دنیاگرایی یا آخرتگرایی شما است. باید در عمل شما معلوم باشد که شما آخرت خود را جدّی گرفتهاید، از خدای خود حساب میبرید، این در عمل معلوم میشود.
«إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ»، این نرم کردن دل، باز کردن درِ دل، در قدم اوّل به اطاعت خدا است، در قدم دوم به زندگی کردن با سبک زندگی که رهبر آسمانی شما، پیغمبر شما یا قولاً از شما خواسته یا سیرهی او به شما خطّ ایمان را ارائه کرده یا تقریر او بر شما اتمام حجّت کرده است. از خدا و رسول اطاعت کنید و مطمئن باشید اگر اهل عمل باشید کاهشی برای زندگی شما نخواهد بود، چیزی از دست نمیدهید. مدعیان بیحقیقت، شعار دهندگان بیشعور، هیچ چیزی برای خود باقی نمیگذارند، امّا آنهایی که زیاد کار میکنند و کم صحبت میکنند مرتّب افزایش سرمایه دارند، مرتّب ارتقای درجات دارند، مرتّب نوری بر نور آنها اضافه میشود. دائماً نصرت الهی، هدایت الهی، عنایت الهی… اگر شما یک عمل انجام دادید، اگر یک قدم با عمل خود جلو بروید، خدا ده قدم شما را جلو میبرد. لذا اهل عمل ضرر نمیکنند، آنهایی که ضایعات عمری دارند، عمر هدر میدهند، قدر جوانی را نمیدانند، فرصتهای خود را نابود میکنند، کم میشود، تمام میشود، وقت رفتن فقیر از دنیا میروند، بیچاره از دنیا میروند.
امّا آنهایی که برای عبادت خود، برای معاملات خود، برای زندگی خود، برای رفت و آمد خود، برای خدمت به مسلمانها برنامه دارند، جدول باز کردهاند که هیچ خیری از آنها فوت نشود. در هیچ جریان عبودی، حبّی، خدمتی، اطاعتی، ولایتی غایب نیستند، همیشه حاضر در صحنههای مختلف هستند. مرد کارزار هستند، مرد میدان هستند، مرد عمل هستند. اینها «لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً».[۴] آنهایی که اهل تلاش و کوشش هستند بالنده هستند، رکود ندارند، از دست نمیدهند. امّا افرادی که حرف میزنند عمل نمیکنند از دست دادهاند، ورشکسته هستند، فقیر هستند، ندار هستند، بدبخت هستند.
امید به رحمت خداوند در همهی حالات
خدای متعال برای امید دادن به شما… نگویید دیگر از ما گذشت، ما که در جوانی خود حساب باز نکردهایم، رشد نکردهایم، مجاهدتی نداشتهایم، خدا دارد به شما دلگرمی میدهد، «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ». از مغفرت خدا غافل نباشید، سفرهی مغفرت خدا همیشه پهن است. در گذشته کار نکردهاید از حالا شروع کنید خدا گذشتههای شما را هم پوشش میدهد. اگر به راستی آمده باشید خدای متعال دست شما را میگیرد، در بقیّهی عمر، شما را طوری میبرد آنچه از دست رفته به دست بیاورید. پس یک مطلب اینکه عمل میخواهد، اطاعت میخواهد.
مطلب دوم نسبت به گذشتههای ما، باید به هر طریقی از خدا معرفت دریافت کنیم، یا از باب «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ».[۵] خدای متعال میگوید اگر کارهای خوب انجام دادید کارهای بدی که در گذشته برای شما سرافکندگی درست کرده، فضاحت دارید، این حسنات میآید آنها را پاک میکند، ناپاکیهای گذشته را پاک میکند. کارهای خوب امروز شما کارهای خراب گذشتهی شما را جبران میکند.
یا توبه، هر کسی خدا به او عنایت کرد توفیق توبه داد «یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُم».[۶] خدا تکفیر میکند، یعنی پردهی زیبایی میکشد بدیهای شما را به هیچ کس نشان نمیدهد. اگر توبه کردید با خدا در بقیّهی عمر راه صداقت را در پیش گرفتید «یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُم»، خدا پردهپوشی میکند، خدا آبروداری میکند. خدا نمیگذارد بدیهای زیاد شما را احدی مطّلع شود، خدا غفور است. دامن امام حسین علیه السّلام را بگیرید، گوشهی چادر حضرت زهرا سلام الله علیها را بگیرید، پیغمبر صلّی الله علیه و آله شفاعت کبری خود را برای ما ذخیره کرده است. «ادَّخَرْتُ شَفَاعَتِی لِأَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی»،[۷] فرمود: من شفاعت خود را برای اهل کبائر از امّت خود ذخیره کردهام.
بیچاره شدی، ورشکسته شدی پیغمبر تو دارا است، دامن او را بگیر. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً».[۸] این زمینههای مغفرت است، خدا که غفور است غفران خود را به ما میگوید، مجاری غفران، بستر غفران، یکی حسنات است، عاقبت به خیری است. تا به حال کار خوب انجام ندادی، در نماز اوّل وقت خود مسامحه داشتی، زبان خود را کنترل نکردی، از چشم خود مواظبت نکردی، از حالا به بعد با این چشمی که آلوده شده زیاد قرآن بخوان، با این چشمی که آلوده شده اشک بریز، این چشمی که آلوده شده است در مسیر دیدن گرفتاریهای مردم باز کن این بیچارهها را ببین. در مسیر عبرت گاهی به تشییع جنازهها برو و ببین اینها را دارند میبرند، فراموش نکن که تو را هم میبرند. چشمی که خرابی دارد باید آن را آباد کنی، «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ». زبان تو بدگویی کرده، از فامیل، از دوست، از کسانی بیجهت بدگویی کرده، حالا باید در مقام جبران برای او، کسب آبرو برای او باشی. حرفهای خوب بگو، از او تعریف کن، خوبیهای او را ترویج کن تا جبران گذشتهها شود.
گوش تو حرفهای بد شنیده، به اینجا و آنجا رفتهای موسیقیهای حرام، حرفهای ناروا شنیدهای، گوش تو آلوده شده است. حبّ امیر المؤمنین را بشنو، در مجالسی که فضائل حضرت علی علیه السّلام گفته میشود کسی که زبان او آلودگی دارد اگر با زبان فضائل علی را بگوید، از ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام دفاع کند، از مظلومیّت مولا امیر المؤمنین سخن بگوید زبان او پاک میشود. اگر با گوش خود بشنود در کانونها و محافلی که در آن محافل… «ذِکْرُ عَلِیٍّ عِبَادَهٌ»،[۹] یاد علی، امیر المؤمنین علیه السّلام عبادت است. به مناسبت وضعیّتِ هر سیّئهای، باید حسنهای را متعاقب آن قرار داد تا این حسنه جلب مغفرت خدا کند؛ همینطور شفاعت، توبه. اینها مجاری مغفرت حق سبحانه و تعالی هستند، اگر کسی خود را قرین شیطان دیده، دوستان بد همه شیطان هستند، انسان را وسوسه میکنند، انسان را نسبت به گناه تهییج میکنند، ترغیب میکنند، ولی برای عبادتها، برای مراقبتها، برای صرفهجویی عمر نه، مرتّب سرگرمیهایی برای ما پیش آوردهاند که بد شدهایم. باید دوستان خود را عوض کنی.
اگر در خطّ طاعت آمدید رحیمیّت خدا از طریق پیغمبر و ائمّهی هدی علیهم السّلام شامل حال شما میشود. «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»،[۱۰] راه معصیت راه شیطان است، در آن خط باشی مدام افراد ضد سراغ تو میآیند، ضدّ دین، ضدّ استقلال، ضدّ شرف، ضدّ ناموس، ضدّ عفّت، مرتّب اینها میآیند، دور تو را اینها گرفتهاند و تو را میبرند. امّا اگر خطّ منحرف را کنار گذاشتی به خطّ مستقیم آمدی، به خطّ اطاعت آمدی، میخواهی عمر خود را آباد کنی که عمر باشد…
چرا عمر را عمر میگویند؟ برای اینکه خدا به ما فرصت داده که خود را آباد کنیم.
خدا آقای بهجت عزیز ما را با اولیای خود محشور بدارد؛ میفرمودند: چاله چولههای خود را پر کنید، خرابی زیاد داریم، گودال زیاد کندهایم. مرگ ما که میرسد «فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ»،[۱۱] پرده که کنار برود میبینیم از چاه غیبت بیرون نیامده گودال دروغ جلوی پای ما است، از آن خلاص نشده حرام خواریهای ما راه را خراب کرده، پل را خراب کرده، نمیتوانیم عبور کنیم، جا میمانیم. عمر برای این است که آباد شویم، خود را آباد کنیم، ذهن خود را آباد کنیم، دل خود را آباد کنیم، زندگی خود را آباد کنیم، محیط خود را آباد کنیم، مساجد خود را آباد کنیم، نگذاریم مسجدها خالی بماند. آبادی مسجد به حضور جدّی مردم است.
عمر ما عمر نیست، عمر ما تخریب است، این عمر نیست. ما برای خود چه کردهایم؟ لذا رحیمیّت خداوند متعال اقتضاء میکند ما راه انحراف را کنار بگذاریم راه درست زندگی را انتخاب کنیم، چند روزی که باقی مانده زندگی کنیم، عمر خود را بیهوده هدر ندهیم. گناهی بر گناهان خود اضافه نکنیم، کافی است، جواب این همه گناه را نداریم مدام میخواهیم اضافه کنیم، میخواهیم چه کنیم؟ مگر چقدر فرصت داریم؟ تمام شد، فرصتها مثل باد دارد از دست میرود، عمر ما دارد به سرعت از دست میرود. بیاییم رحیمیّت خدا را منشأ جذب به خوبان و خوبیها بدانیم و از این به بعد با خوبان دوست باشیم، با خوبان رفت و آمد کنیم. اگر خدای متعال بخواهد کسی را در مسیر خوب قرار بدهد همه چیز به او میدهد، یکی هم دوستان خوب.
این دوستانی که قرآن برای اهل طاعت معرّفی کرده نبیّین هستند، خدا پیغمبر را دوست تو قرار میدهد، خواب او را میبینی. کسی که در بیداری حرف پیغمبر را میزند، آدرس پیغمبر را بلد است، میبیند در خطّ پیغمبر میآید که خطّ طهارت خاتم است، عصمت خاتم است. شما را در این مسیر قرار میدهد. صدّیقین، کسانی که ظاهر و باطن آنها جز صداقت نیست، جز صداقت چیزی در زندگی آنها نیست، اینها صدیق هستند. خدا اینها را در این خط قرار داده، اینها در خطّ طاعت رفت و آمد میکنند. به جادهی طاعت میآیی صدیقین را همراه خود، هم کاروان خود میبینی. شهیدان هم در همین خط هستند، اینها در خطّ طاعت الهی درجهی شهادت گرفتهاند، به مقام عندیّت رسیدهاند. در خطّ طاعت باشی شهید میشوی، دل تو با شهدا بوده خدا تو را از آنها جدا نمیکند. «مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ»،[۱۲] هر کسی هر گروهی را دوست داشته باشد، به آنها گرایش داشته باشد، خدا او را از آنها جدا نمیکند.
شما امام حسین علیه السّلام را دوست دارید، شهدای کربلا را دوست دارید، این چند شهیدی که چند روز قبل تشییع کردید نشانهی علاقه و گرایش شما بود. اگر به اینها دل دادید خدا شما را از آنها جدا نمیکند، شما را با شهدا دوست میکند.
ویژگیهای صالحین در قرآن
«وَ الصَّالِحینَ».[۱۳] صالح غیر از «الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»[۱۴] است. بعضی افراد خودشان هنوز صالح نیستند ولی عمل صالح دارند، کار خوب دارند، گاهی هم کارهای بد دارند، «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً».[۱۵] اینها گاهی خوب هستند، یک قدم جلو میآیند دو قدم عقب میروند. این هنوز صالح نشده، صالح بودن در وجود او نهادینه نشده، ملکه نشده، تمکّن در صلاح پیدا نکرده است، سنگرنشین صلاح نشده است، لذا هنوز خطر وجود دارد. تا انسان به طور کامل کار خود را انجام ندهد معلوم نیست چه زمانی به مقصد میرسد. امّا اگر از پل شهوت عبور کردی، از پل پولهای حرام، درآمدهای حرام گذشتی، اگر از پل قدرت و شهرت عبور کردی، اگر از گردنهی حسد و تکبّر، حرص و حقد و کینه توانستی بگذری جزء صالحین میشوی. اگر اینها را پشت سر گذاشتی، از اینها خداحافظی کردی، تودیع کردی، صالح میشوی.
اگر صالح شدی خدا تو را با صالحین همراه میکند، دوست اینها میشوی. در ادامه میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ»،[۱۶] اینها همه رهنمود است، تابلو است، شهر ایمان را با این تابلوها به شما نشان میدهد. خطّ طاعت، نمود و نشانهی خطّ جلب مغفرت الهی با آن بسترها، خطّ جلب رحیمیّت خدای رحیم که همراهی میکند، دوست میشود، این است که انسان با بدها قطع رابطه میکند. سعی میکند برود علمای صالح را پیدا کند، طلبههای صالح پیدا کند، افراد مؤمن محلّهی خود را پیدا کند با اینها همراه میشود. هیئت تشکیل میدهد، روضه برقرار میکند، مرتّب با اینها رفت و آمد میکند. افراد گناهکار میبینند ما با اینها رفت و آمد میکنیم کم کم فاصله میگیرند.
رحیمیّت خدا به ما میگوید اگر دست خود را به من بدهی من دست تو را در دست امیر المؤمنین، علیّ بن ابیطالب علیه السّلام میگذارم که ید الله است. دست تو را در دست شهید میگذارم، دست تو را در دست صالحین میگذارم، با اینها همراه میشوی. این باید در زندگی ما معلوم شود که ما در چه خطّی هستیم، ما با چه کسانی نشست و برخاست داریم، ما با چه کسانی دوست هستیم و مأنوس هستیم. رحیمیّت خدا استمرار رفاقت خدا است، همراهی خدا است، اگر کسانی با شما رفت و آمد میکنند که بوی خدا میدهند معلوم میشود شما مشمول رحمت رحیمیّهی خدا هستید و الّا نه، معلوم نیست، به ادّعا نیست، به شعار نیست، به تظاهر نیست.
تو اوّل بگو با کیان زیستی پس آنگه بگویم که تو کیستی
به هر مجلسی میروی، پای هر برنامهی ماهواره مینشینی، هر CD و هر شبکهی فاسدی را میبینی، شبکههای بیگانه را مرتّب میبینی، ذهن و گوش خود را با آنها پر میکنی، آن وقت فکر میکنی مؤمن هم هستی؟! معلوم نیست.
«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ».[۱۷] تصوّر کردید من با ادعا و شناسنامهی شما قبول میکنم؟ شما را گرفتار فتنه میکنم تا معلوم شود از فتنهها سربلند بیرون میآیید یا گرفتار فتنه میشوید و با فتنهگرها همراهی میکنید. «وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ»، اصلاً تعبیر فتنه را خدای متعال به کار برده است. لذا شمول غفور بودن خدا به این است انسان روزنههایی که مغفرت الهی را جلب میکند در بقیّهی عمر تدارک ببیند. نشانهی رحیمیّت خدا به این است که همراهان انسان، دوستان انسان، هم قافلههای انسان و کسانی که با ما نشست و برخاست میکنند در چه خطّی باشند، در خطّ رحیمیّت خدا هستند یا در خطّ غضب پروردگار متعال هستند. کسانی با ما رفت و آمد دارند که ایمانی ندارند، تقوایی ندارند، واهمهای از گناه ندارند، حیایی ندارند، بیمبالات هستند، اهل تسامح هستند و هر کاری را ممکن است انجام بدهند، هر حرفی را ممکن است بگویند، این راه راهِ رحیمیّت خدا نیست.
اگر سر سفرهی رحیمیّت بودی خدا دوستان تو را میفرستد با آنها رفت و آمد میکنی، رابطهی تو با انسانهای بد قطع میشود با انسانهای خوب برقرار میشود. این است که «الله الله فی الجیران». «الله الله فی الجیران» فقط این نیست که شما با همسایههای خود خوب رفتار کنید. یعنی مواظب باشید همسایهی جهنّمی نداشته باشید شما را هم بسوزاند، بروید همسایههای خوب پیدا کنید.
«الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ»،[۱۸] میخواهی خانه بخری اوّل ببین در چه محلّهای هستی، چه کسی کنار خانهی شما خانه دارد. افراد جاسوس باشند، افراد مفسد باشند، افراد وسوسهگر باشند، افرادی که صبح بیرون میآیی ظاهر نحس گنهکار ظالم آنها را میبینی، رباخوار است، دروغگو است، متقلّب است، ریاکار است، بد باطن و خوش ظاهر است، دیدن او تو را ظلمتکده میکند، اثر بد میگذارد. حواس تو باشد چشم تو به چه چیزی میخورد، حواس تو باشد با چه کسی رفت و آمد میکنی، چه کسی کنار تو است. این «الله الله فی الجیران» به ما هشدار میدهد نکند همسایهی تو گرسنه باشد، نکند میتوانی دست جوان همسایه را بگیری به مسجد بیاوری و نمیآوری، روز قیامت مسئول هستی، مراقب همسایهی خود باش.
از طرفی هم حواس تو جمع باشد همسایه ایمان تو را ندزدد، اگر انسان همسایهی دزد داشته باشد هیچ وقت امنیّت ندارد. ای کاش دزد مال باشد، نکند دزد ناموس است؟ آن هم نه ناموس را همینطور ببرد، فرهنگسازی میکند دیگر دختر و زن اعتنایی به عدم مراوده با نامحرم نمیکنند، خیلی بیدینی و بیایمانی را تسهیل میکند. نکند با اینها حشر و نشر دارید، اینها قرناء شما هستند، اینها دوستان شما هستند؟ این شمول رحمت رحیمیّهی خدا نیست، این شمول صفت قهّاریّت خدا است. خدا شدید العقاب است، خدا صاحب انتقام است، خدا قهّار است، خدا احکم الحاکمین است. صفات جلال تو را نابود میکند، خدا رحیمیّت خود را شامل حال شما نمیکند.
صفات مؤمنین واقعی
بعد میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ».[۱۹] مؤمنها فقط اینها هستند، چند خصوصیّت را در قبل شنیدید، ادامه دارد. مؤمن منحصراً در این دایره خلاصه شده، مؤمنون کسانی هستند که خدا را باور کردهاند. نه اینکه دم از خدا میزند، خدا را باور کرده است.
میرزا جواد آقای ملکی -سلام خدا بر او باد، خدا شفاعت او را شامل حال ما بکند- یک غیبت میشنود تن او میلرزد، رنگ او میپرد، گویی گرگ دیده است، این نشانهی ایمان او است. ما در هر مجلس غیبتی مینشینیم اصلاً برای ما مهم نیست. دارد آتش میبیند، به این ایمان واقعی میگویند. مرحوم آیت الله بهاء الدّینی اعلی الله مقامه الشّریف فرموده بودند در نراق دعوت بودیم، به باغی رفتیم، آنجا گوشت کباب کرده بودند. بعضی نگاه میکردند بوی کباب پیچیده بود، دود آن بالا رفته بود لذّت میبردند، ولی من از بوی بد این گوشت نمیدانستم کجا بروم، چون حرام بود بوی خیلی بدی داشت. این ایمان است. انسان از غذای حرام وحشت کند، از غیبت وحشت کند، این نشانهی ایمان است. انسان خدا را باور کرده باشد چطور میتواند در محضر خدا آلودگی بخورد؟
تمام گناهان آلودگی است، انسان سالم وقتی یک چیز بدبویی میبیند به سرعت خود را دور میکند. نمیدانید ملائکه از گناه دروغ چه تنفّری دارند، چه بوی بدی دارد و انسان را متعفّن میکند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ»، آنها که خدا را باور کردهاند و رسول خدا را باور کردهاند. هیچ وقت خود را آزاد نمیبینند، همیشه زیر پرچم هستند، همیشه در نظام توحیدی گنجانده شدهاند. بدون رسالت و رهبری و زمامداری خلیفهی الهی هیچ کاری انجام نمیدهند.
کسی از مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف دعوت کرده بود، ایشان فرموده بود: ما بدون اذن امام زمان جایی نمیرویم. نوکر حلقه به گوش است، آزاد نیست هر جایی برود، آزاد نیست هر حرفی را بگوید. «آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ»، هم خدا را باور کرده هم کسی که نسخهی الهی را برای ما آورده است. همیشه میخواهد با نسخه عمل کند، بدون نسخهی طبیب برای خود دارو نمیخرد. ما بیماریهای دنیوی داریم، علایق دنیا بیماری ما است. «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ».[۲۰] شفا برای مؤمن یعنی چه؟ یعنی مؤمن بیمار است؟ بله مریض است، «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ».[۲۱] روز قیامت باید قلب سالم ببریم، قلب سالم به این است که علایق دنیا از آن جدا شود، جز خدا چیزی در آن دل باقی نمانده باشد.
لذا انسانی که سلامت آخرت را میخواهد تمام کارهای او باید بُعد دارویی داشته باشد، چون بعد دارویی دارد به مقدار ضرورت از دنیا استفاده میکند. دارو استاندارد است، در دارو که انسان نمیتواند زیادهروی کند، باید برحسب دستور طبیب انسان دارو را مصرف کند. تمام اعمال ما، رفتار ما، رفتار اثباتی ما، رفتار سلبی ما، باید براساس نظر طبیب باشد، هیچکس خود را در هیچ لحظهای آزاد نبیند. بنده باشد و از مولا فرمان دریافت کند تا به نتیجه برسد.
امام زین العابدین علیه السّلام از هلال سراغ گرفتند کجا بودی؟ عرض کرد: کوفه بودم. فرمود: در کوفه چه خبر؟ عرض کرد: مختار قیام کرده است، قتلهی ابی عبد الله را دارد یکی بعد از دیگری مجازات میکند. امام زین العابدین علیه السّلام فرمود: از حرمله چه خبر؟ حرمله یک داغی بر دلها گذاشت، تیر را تنها به گلو نزد به دل امام حسین علیه السّلام زد، به دل همهی وجدانهای پاک عالمیان زد. تیر گلو را پاره کرد، اینقدر عرصه بر امام حسین علیه السّلام سخت شد… کنار بدن علی اکبر رفته، کنار بدن اباالفضل رفته، کنار بدن قاسم رفته بلند بلند گریه کرده، امّا گویا این مصیبت از همه سختتر بود، از آسمان ندا آمد: « یَا حُسین»، حسین فرزند خود را به ما بده، «فَإِنَّ لَهُ مُرضِعَه».
پی نوشت:
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۵٫
[۳]– همان، آیه ۱۴٫
[۴]– سورهی حجرات، آیه ۱۴٫
[۵]– سورهی هود، آیه ۱۱۴٫
[۶]– سورهی تحریم، آیه ۸٫
[۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۸، ص ۳۰٫
[۸]– سورهی نساء، آیه ۶۴٫
[۹]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۵، ص ۲۸۳٫
[۱۰]– سورهی نساء، آیه ۶۹٫
[۱۱]– سورهی ق، آیه ۲۲٫
[۱۲]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۲، ص ۱۰۸٫
[۱۳]– سورهی نساء، آیه ۶۹٫
[۱۴]– سورهی بقره، آیه ۲۵٫
[۱۵]– سورهی توبه، آیه ۱۰۲٫
[۱۶]– سورهی حجرات، آیه ۱۵٫
[۱۷]– سورهی عنکبوت، آیه ۲٫
[۱۸]– وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۱۱۳٫
[۱۹]– سورهی حجرات، آیه ۱۵٫
[۲۰]– سورهی اسراء، آیه ۸۲٫
[۲۱]– سورهی شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹٫
پاسخ دهید