آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- خطاب خدا در قیامت به انسانها
- حال مناجات امام سجّاد علیه السّلام به روایت طاووس یمانی
- گنجینهی عظیم معارف در دعاهای امام سجّاد علیه السّلام
- توبهی واقعی و رسیدن به تقوای الهی
- تفاوتهای بهشتیها و جهنّمیها
- حضرت سجّاد علیه السّلام پرچمدار عبودیّت و معنویّت
- تجلّی عرفان در صحیفهی سجّادیّه
- جایگاه و اهمّیّت دعا و توجّه به خدا
- اهمیّت کمک و یاری رساندن به مظلوم در نگاه حضرت سجّاد علیه السّلام
- عدالت خواهی و ظلم ستیزی
- رها شدن شهداء از تعلّقات دنیوی
- سخن امام سجّاد دربارهی راه جبران خوبیها و تشکّر از دیگران
- تنوّع در مطالب صحیفهی سجّادیّه
- ترویج فرهنگ ایثار و شهادت به واسطهی امام سجّاد علیه السّلام
- اخلاص امام سجّاد در کمک به نیازمندان
- شیوهی رفتار امام زین العابدین علیه السّلام با هشام بن اسماعیل
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ المُرسَلینَ طَبِیبِنا حَبیبِنا شَفیعِ ذُنوبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقنَا اللهُ صُحبَتَه وَ رِضاهُ وَ رَأفَتَه وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یَومِ الدِّینِ».
شهادت وجود مبارک امام سجّاد علیه السّلام را به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشّریف و به شما مؤمنان و صاحبدلان تسلیت عرض میکنم.
خطاب خدا در قیامت به انسانها
ما در فرصتهای قبل به این آیهی کریمه رسیده بودیم «إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ».[۲] در روایت دارد که روز قیامت پروردگار عزیز به کسانی که در دادگاه عدل الهی حضور پیدا کردند خطاب میفرماید: «أَمَرْتُکُمْ فَضَیَّعْتُمْ مَا عَهِدْتُ إِلَیْکُمْ فِیهِ وَ رَفَعْتُمْ أَنْسَابَکُم»[۳] دستوراتی که من داده بودم ضایع کردید. آنجا به انساب خود مباهات کردید. انساب خود را بالا بردید. امر من را، دین من را ضایع کردید. اینجا هم من انساب را ضایع کردم. کسی را با حسب و نسب امتیاز نمیدهم. اینجا «أَرْفَعُ نَسَبِی» هر کسی با من نسبت دارد بالا میرود. بعد میفرماید: «أَیْن الْمُتَّقُون» متّقون کجا هستند. هر کسی اهل تقوا است منسوب به خدا است. نسبت بنده به خدا با تقوا اصلاح میشود. با تقوا قرب ارتباط، شدّت ارتباط بیشتر میشود و آنجا هر کسی به نور تقوای خود که نسبت الهی است امتیاز پیدا میکند.
حال مناجات امام سجّاد علیه السّلام به روایت طاووس یمانی
امروز که به بنا به قولی شهادت حضرت سیّد ساجدین، امام زین العابدین علیه السّلام است، در روایت دارد که طاووس یمانی بنا به قولی، اسمعی بنا به قول دیگری، ولی به نظر میرسد که هر دو درست باشد. هر کدام در یک فرصتی در خلوتی خواسته است که کنار بیت الله برود و آنجا در پیشگاه خدا خلوتی داشته باشد، بنالد و مناجات کند، ولی میگوید وقتی وارد شدم دیدم فضای کعبه، فنای مسجد الحرام با طنین نالهی حزین پر شده است. یک کسی دارد مناجات میکرد. آنچنان نالهی دلسوز دارد که دلها را آب میکند. در نهایت تحیّر و بهت گشتم که این صدا از کجا است. وقتی رسیدم دیدم صاحب صدا از هوش رفت. صعقهای کرد و افتاد. جلو رفتم و سر مبارک او را به دامن گرفتم، دیدم آقا امام زین العابدین علیه السّلام است. گریه کردم. اشک من به صورت حضرت ریخت. حضرت با قطرات اشکی که به صورت مبارک ایشان ریخت چشم خود را باز کردند و فرمودند: «َمَنِ الَّذی شَغَلَنی عَن ذِکرَ مَولای؟»[۴] چه کسی بود که در این خلوت من، مزاحم من شد؟ من با خدا بودم. من در نهایت دلشکستگی به آقا عرض کردم: آقا شما حجّت خدا هستید، شما پسر پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم هستید. چرا اینطور مینالید؟ اینطور مضطرب هستید؟ حضرت فرمودند: «خَلَقَ النّار لِمَن عَصاهُ وَ لو کَانَ سَیِّداً قُرَشیاً» خدا جهنّم را برای گنهکار آفریده است، ولو سیّد قریشی باشد. «خَلَقَ اللّهُ الجَنَّهَ لِمَن أَطاعَ وَ أحسَنَ وَ لَو کانَ عَبداً حَبَشیّا» خدا بهشت را برای اهل طاعت آفریده است و مهیّا فرموده است، ولو غلام حبشی باشد.
بنابراین از این آیهی کریمه ما استفاده میکنیم. امتیازاتی که ما به آن امتیازات نمره میدهیم خدا به آن امتیازات نمره نمیدهد. اگر کسی میخواهد پیش خدا آبرو پیدا کند، امتیاز بگیرد، نمرهی قبولی در انسانیّت و عبودیّت تحصیل کند باید از صحنه و جبههی تقوا خارج نشود. تقوا هم در دنیا گرهگشا است، هر کسی گرفتار است، هر کسی مشکل دارد، با اطمینان به قول خدا در قرآن کریم رو به تقوا بیاورد. از بدیهای خود توبه کند. گاهی توبه از بدی، توبه نیست. فراز از این مشکل است. چون سر من به سنگ خورده است، چون آبروی من در خطر قرار گرفته است، چون بلا پیش آمده است، حالا گربه عابد و مسلمان شد. حالا استغفار میکنید.
خیلی از بچّههای دبیرستانی را میبینید موقع امتحان که میشود نماز میخواند. میبینید که امامزاده میرود، میبینید که به دعا رو میآورد. امّا همین که از این فرصت گذشت میبینید که کار به این کارها ندارد. «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ»[۵] وقتی اشخاص در طوفان دریا گیر میکنند و در معرض غرق شدن قرار میگیرند، دست آنها از همه جا کوتاه میشوند خیلی مؤمن میشوند و خدا را صدا میزنند. امّا وقتی خدا آنها را نجات میدهد و در ساحل میآیند «إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ» همان آدم اوّل میشود!
ما که در دالان مرگ قرار میگیریم، در سراشیبی عالم برزخ قدم میگذاریم، قرآن کریم دارد که میفرماید: «رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً»[۶] خدایا سر من به سنگ خورد. اگر من را برگردانی آدم درستی خواهم بود، ولی خدا میفرماید: «کَلاَّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها»[۷] نه، او فقط حرف میزند. در دنیا خیلی به مشکل برخورد و به ما روی آورد. مشکل او را برطرف کردیم دوباره همان آدم قبل شد. باز هم اگر برگردانیم این آدم همان آدم است.
گنجینهی عظیم معارف در دعاهای امام سجّاد علیه السّلام
ولی اگر امشب امام زین العابدین علیه السّلام یک نگاهی به ما کند و ما یک توبهی واقعی داشته باشیم… ما سرمایههای کلانی از امام سجّاد علیه السّلام در دست داریم. امام سجّاد علیه السّلام الگوی و آموزگار همیشگی ما است و گنجینههای عظیم بینظیر و بیبدیلی از ایشان به ما رسیده است که یکی از این ثروتهای عظیم که ما قدر آن را نمیدانیم دعاهای امام زین العابدین علیه السّلام است. هم صحیفهی سجّادیّه، صحیفهی اوّلیّه، صحیفهی ثانویّه، صحیفهی ثالثه، صحیفهی رابعه که استادِ آقا شیخ عبّاس قمی، مرحوم محدّث نوری اعلی الله مقامه الشّریف جمع آوری کردند و صحیفهی خامسه که مرحوم آیت الله سیّد محسن امین جبل العاملی جمع آوری کرده است. دعاهای بسیاری در این صحیفهی نوریّه از امام سجّاد علیه السّلام به ما رسیده است. در کنار این دعاهای صحیفهی سجّادیّه، مناجاتهای امام سجّاد علیه السّلام است. مناجات تائبین را آدم وقتی میخواند، اگر یک سر سوزی ایمان او سوء داشته باشد شعله میکشد، آدم آب میشود. «إِلَهِی أَلْبَسَتْنِی الْخَطَایَا ثَوْبَ مَذَلَّتِی».[۸]
توبهی واقعی و رسیدن به تقوای الهی
آدم به اینجا برسد که گناه لباس ذلّت است، دیر یا زود است که اگر با این لباس برویم خار هستیم. باید لباس ذلّت را به لباس عزّت و طاعت تبدیل کنیم. اگر توبه را تأخیر بیاندازیم وجود مقدّس حضرت امیر علیه السّلام فرمودند: «لَا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْآخِرَهَ بِغَیْرِ عَمَلٍ وَ [یَرْجُو] یُرَجِّی التَّوْبَهَ بِطُولِ الْأَمَل»[۹] نباشید از کسانی که مشتری بهشت هستید ولی بذری که بهشت از آن بروید نمیپاشید، عمل ندارید. آدمی که علاقه به بهشت دارد برای بهشت کار میکند. نباشید از کسانی که توبه را به عمل یعنی آرزو به تأخیر میاندازید و بگویید إنشاءالله. آرزوی توبه دارد ولی توبه نمیکند. خیلی از افراد مثل من امشب منبر رفتند و فردا جنازهی او را آوردند. ما چه میدانیم چه زمانی میمیریم! چرا توبه نکنیم! توبه اگر توبهی واقعی بود انسان را از مسیر گناه به مسیر تقوا میکشاند. اگر تقوا برای انسان حاصل شد خدا میفرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً».[۱۰] نمیگوید در آخرت. کلید تقوا تمام درهای بستهی مشکلات را باز میکند.
اگر دولت ما مشکل دارد، اگر کشور ما مشکل دارد، اگر اقتصاد ما بیمار است، اگر بازار ما خراب است، اگر جوانهای ما دارند از بیکاری مینالند، اگر زندانهای ما دارد پر میشود، تمام اینها نشانهی این است که از خدا برگشتیم و خدا هم نظر رحمت خود را به ما نمیاندازد.
تفاوتهای بهشتیها و جهنّمیها
همه به هم بد میگویند. این که بهشت نیست! در بهشت «وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً»[۱۱] سینهها پاک است. هیچ کینه و کدورتی و سوء ظنّی در این دلها وجود ندارد. پر از محبّت و خیر خواهی و دلسوزی است. ولی جهنّمیها نه، تخاصم دارند. تمام اینهایی که بازیهای سیاسی میکنند و همدیگر را حمایت میکنند، به یک پستهایی میرسند یقهی هم را میگیرند. این پستهایی که اشخاص را جهنّمی میکند، رانت خوار میکنند، بیت المال خوار میکند، آنها را امتیاز طلب میکند، آنها را ویژهخوار میکند، خود آنها و بستگان آنها مشغول کار هستند و جوانها دیگر بیکار میمانند، اینها راه جهنّم است. آنجا یقهی تمام کسانی که کمک کردند تا او این کار را بکند میگیرد و میگوید تو باعث شدی من رئیس شدم.
«الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ»[۱۲] این کلام قرآن است. باطن کمکهای گناه و مسندهای نامشروع سم است، آتش جهنّم است و ظاهر آن دوستی است. این دوستی نیست، دشمنی واقعی است. امّا مؤمنی که یک کسی را وادار کرده است و اهل الله شده است، خدا ترس شده است، مال حرام خود را کنار گذاشته است. از گرفتن رشوه توبه کرده است، از بد اخلاقی برگشته است، از بدبینی برگشته است، آدم حسابی شده است. اینها آنجا برادر هستند. همانطور که اینجا دل او صاف بود و دست اشخاص را میگرفت و به دامن خدا وصل میکرد آنجا هم همینطور هستند. آنجا اینها به هم اقبال دارند. اصلاً پشتی ندارند تا به هم پشت کنند. وجه الله شدند و گل هم پشت و رو ندارد. «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[۱۳]، « وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلینَ».[۱۴]
حضرت سجّاد علیه السّلام پرچمدار عبودیّت و معنویّت
حضرت سجّاد علیه الصّلاه و السّلام پرچمدار است، رهبر است، امام است، از جانب خدا منسوب شده است، از اوصیاء منصوص و نشاندار پیغمبر خدا صلوات الله علیه و آله و سلّم است که هر وصی و هر امامی دو چیز لازم دارد؛ یکی داشتن معجزه است و دوم داشتن نص است. معصومین قبل باید گفته باشند که بعد از ما چه کسی امام است. اسم او را، رسم او را به مردم معرّفی کرده باشند. امام سجّاد علیه السّلام هم دارای معجزات زیادی است و هم دارای نصوص است. هم حدیث لوح است، هم حدیث جابر بن عبدالله انصاری در ذیل «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[۱۵] است. تودیع ودایع امامت از جانب امام حسین علیه السّلام در کربلا به امام سجاد علیه الصّلاه و السّلام است. امام است. پرچمدار اهل بهشت و اهل الله است. از امام سجّاد علیه السّلام گنجینههای علمی ابدی به یادگار مانده است که مرور زمان اینها را کهنه نمیکند.
تجلّی عرفان در صحیفهی سجّادیّه
صحیفهی سجّادیّه هم کتاب اخلاق است و هم عرفان ناب است. عرفان خالص است. کتاب عرفان است، کتاب سیر و سلوک است. هم کتاب عشق به خدا است و هم کتاب تربیت است. دانشگاههای ما، مدرسههای ما، اگر یک وزیر علومی، اگر یک رئیس آموزش و پرورشی، وزیر آموزش و پرورشی پیدا میشد که اعتقاد میداشت تربیت برای ائمّه است صحیفهی سجادیّه را در مدرسهها و دانشگاهها میبرد، وضع یک شکل دیگری بود. جوانهای ما این نبودند که میبینید.
جزء آرزوهای ما بود که صحیفهی سجّادیّه در حوزههای عملیّه تدریس شود و الآن بحمدالله در حوزهی عملیّهی قم بیش از صد جلسه از تدریس صحیفهی سجّادیّه دارد نشر میشود. آن روزی که حوزهها تربیت شدهی امام سجّاد علیه السّلام شوند و طلبههای ما صحیفهای شوند خدا میداند که نوری و نورانی میشوند. هر جا بروند با خود نور میبرند، کلام آنها نور خواهد شد، قدم آنها نور خواهد شد. صحیفهی سجّادیّه اکسیر است، صحیفهی سجّادیّه مغناطیس است، صحیفهی سجّادیّه علم است، علم ریشهدار است، صحیفهی سجّادیّه تجلّی امام سجّاد علیه السّلام در قرب به خدا است. این حالات خلوت حضرت سجّاد علیه السّلام است که اوج وصال به خدا است که به صورت صحیفهی سجّادیّه برای ما تجلّی کرده است. از این رو باید ما اینها را جدّی بگیریم. صحیفهی سجّادیّه را در خانههای خود داشته باشیم.
الحمدلله شرحهای فارسی، ترجمههای فارسی… ترجمههای روان و خیلی خوبی نوشته شده است. آیت الله ممدوحی چهار جلد شرح دارد. شرح فارسی همه کَس فهم دارد و شرحهای دیگری هم آیت الله مکارم شیرازی و دیگران دارند. اینها را جوانها وطلبههای ما جدّی بگیرند و آن را حاشیه قرار ندهند.
جایگاه و اهمّیّت دعا و توجّه به خدا
دعا متن است، مناجات متن است. این آیهی قرآن کریم است که فرمود: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»[۱۶] خدا میفرماید: حبیب من، بندگان من به این امّت من بگو اگر شما اهل دعا نباشید خدا چه زمانی شما را تحویل میگیرد! چه ارزشی پیش خدا دارد! اگر میخواهید ارزش پیدا کنید و خدا خریدار شما باشد راه آن دعا است. دعا واجب است، دعا وسیلهی نجات است، دعا سلاح است، دعا سپر است، دعا سنگر است، دعا زره است، دعا چشمهای است که آدم را پاک میکند. چشمهای است که آدم تشنه را سیراب میکند. دعا دریا است، پر گوهر است، لؤلؤ و مرجان دارد. هر کسی سرمایهی قبر و آخرت میخواهد در وادی دعاهای ائمّه، خصوصاً صحیفهی سجّادیّه علیه السّلام بیاید شنا کند و خدا از این جواهرات به او عنایت میکند.
اهمیّت کمک و یاری رساندن به مظلوم در نگاه حضرت سجّاد علیه السّلام
اثر دوم و گنجینهی دوم و ارث دومی که از امام سجّاد علیه السّلام برای ما باقی مانده است…، حالا در صحیفهی سجّادیّه دعای مکارم الاخلاق در مفاتیح الجنان آمده است. همه آن را یک بار بخوانید که ببینید که باید چه چیزهایی از خدا بخواهیم. چه چیزهایی زندگی ما را سالم میکند. راه ما را برای رسیدن به مقصد نزدیک میکند. دعای ۳۸ صحیفهی سجّادیّه اعتذار در پیشگاه پروردگار متعال است و بیشتر آن مربوط به تعامل با مردم و روابط اجتماعی ما است «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِی فَلَمْ أَنْصُرْه»[۱۷] چه نکتهی عجیبی است، خدایا به تو پناه میبرم از اینکه کسی پیش من مورد ظلم قرار گرفته باشد و من از مظلوم دفاع نکرده باشم. جلوی چشم من حقّ کسی پایمال شده باشد و من غیرت نشان نداده باشم. من از مظلوم حمایت نکرده باشم. من به ظالم پرخاش نکرده باشم. خدایا عذر میخواهم که یک وقتی پیش آمده باشد یک مظلوم جلوی چشم من گرفتار چنگال ظالم شده باشد و من هم عرضه و قدرت این معنا را داشتهام که بتوانم از او حمایت کنم ولی از او حمایت نکرده باشم.
عدالت خواهی و ظلم ستیزی
«وَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِیَ إِلَیَّ فَلَمْ أَشْکُرْه» از یک طرف آدم باید ظلم ستیز باشد، ستم سوز باشد، مبارز باشد، انقلابی باشد، غیرتی باشد، نه از فامیل خود، از حزب خود دفاع کند، از جریان سیاسی خود دفاع کند و جریانهای دیگر ولو هیچ مشکلی نداشته باشد پرونده سازی کند! اینکه جامعهی اسلامی نیست. اینکه جامعهی امام سجّاد علیه السّلام نیست، اینکه جامعهی علوی نیست که هر گوشهای یک قطعهای درست کردیم و همه به جان هم افتادیم. کجا این بوی دین میدهد؟! باید خود را از تعصّبات بیرون بکشیم. از مظلوم واقعاً حمایت و دفاع کنیم و ظالم را واقعاً مورد نفرت قرار دهیم. ظلم باید در جامعه قبیح باشد و هیچ کسی جرأت نکند به هم ظلم کند. هیچ مردی نتواند به زن خود ظلم کند. هیچ زنی نتواند به همسر خود ظلم کند. هیچ بچّهای نتواند به بچّهی دیگر ظلم کرد.
ما وقتی ظلم که میگوییم فقط سراغ ظالمهای دانه درشت میرویم. ما در خانهی خود گاهی تماشا میکنیم که یک بچّه عزیز کردهی ما است و او را تشویق میکنیم و بچّهی دیگر مظلوم واقع میشود و چیزی هم نمیگوییم. این حساسیّت در برابر ظلم، خود این تبعیض ظلم است. جامعه باید نسبت به مساوات در تقسیم بیت المال و امکانات حسّاس باشد. امام سجّاد علیه السّلام در این صحیفه هم کار تربیتی کرده است و هم کار اخلاقی کرده است و هم جبههی سیاسی باز کرده است که ما در میدان باشیم و در صحنه باشیم. مرد باشیم، انقلابی باشیم و نترسیم.
رها شدن شهداء از تعلّقات دنیوی
در مقابل آدم از همه… من گاهی فکر که میکنم میبینم به همه بدهکار هستم. به شهدا قسم مخصوصاً بعد از شهادت شهید محسن حججی خیلی از اینها شرمنده میشوم که ما چه کسی هستیم و اینها چه کسی هستند! احترام آن برای ما است و خون دادن برای آنها است. آدم واقعاً حیا میکند. این شهداء همه چیز خود را گذاشتند و رفتند. زن جوان و بچّهی کوچک خود را گذاشته است و با امید به شهادت و حرفهایی که زده است وصیّت نامهای که دارد… نه اینکه تصادفاً اینطور شده است. نه، آمادگی داشته است. توانسته تعلّقات را از خود کنار بگذارد. حالا من چه کار کردم! ما شرمندهی اینها هستیم. شرمندهی شما هستیم که اینجا مینشینید و فکر میکنید ما آدم درستی هستیم. آدم خجالت میکشد این احترامها، این محبّتها، این بزرگواریها، این صفاها را میبیند.
سخن امام سجّاد دربارهی راه جبران خوبیها و تشکّر از دیگران
امّا علاوه بر این چیزهایی عمومی که همه به هم بدهکار هستیم، امّا آدم از یک کسانی محبّتهایی دیده است و توجّه ندارد. امام سجّاد علیه السّلام میفرماید خدایا من عذر خواهی میکنم از اینکه کسی به من احسان و محبّتی کرده باشد و من شکر او را به جا نیاورده باشم، نمک شناس نباشم، قدردان نباشم. این نمک نشناسی مردم را از خوبیها پشیمان میکند. آدم باید نمک شناس افرادی باشد که یک روزی از آنها یک محبّتی دیده است. نباید فراموش کند. وجود نازنین پیامبر خدا فرمودند: خوبی دیگران را فراموش نکنید، ولی بدی خود را فراموش کنید. بدی دیگران را در مورد خود فراموش کنید و هیچ وقت به ذهن شما نیاید، ولی خوبی خود در مورد دیگران را فراموش کنید. به هر کسی خیر و خوبی داشتید خود را طلبکار نبینید، ولی کسی که خوبی دیده است باید خود را بدهکار ببینید. این یک نوع تعاملی است که جامعه را زنده میکند. افراد تشویق میشوند به اینکه حمایت و نصرت خود را، خدمت خود را بتوانند به همدیگر اعلام کنند. بدانند که خریدار دارند. خوبی خریدار دارند، احسان خریدار دارد، همه این را تشویق میکنند، ولی ما نسبت به خوبیها میگوییم که این وظیفهی او بوده است! گاهی هم طلبکار هستیم، یک نفر که یک قدم برمیدارد، قدم دوم هم سراغ او میرویم؛ اگر نتواند کاری کند پشت سر او حرف میزنیم! ده بار خدمت کرده است و گره باز کرده است ولی یک بار نتوانسته است.
تنوّع در مطالب صحیفهی سجّادیّه
حضرت سجّاد در قالب دعا دارد با این مقابله میکند. هم روحیهی مقابله با اسکتبار، ظلم، جفا، و هم روحیهی نمک شناسی. «مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِیَ إِلَیَّ فَلَمْ أَشْکُرْه» خیلی دعای جالبی است. این دعای ششم حضرت امام زین العابدین علیه السّلام، دعای هشتم امام زین العابدین علیه السّلام، دعای سیزدهم امام زین العابدین علیه السّلام.
اینهایی که هر کدام آهنگ جدیدی دارد، مثل شعرها نیست که شعر حافظ یکنواخت است. هر کدام جلوهی جدیدی است. یک باغ جدیدی از باغهای بهشت است. این از معجزات حضرت سجّاد علیه الصّلاه و السّلام است. چقدر مطالب متنوّع است و چقدر لحنها متنوّع و دلربا است. صحیفهی امام سجّاد علیه الصّلاه و السّلام بسیار فوق العاده است. رسالهی حقوق امام زین العابدین را جامعهی ما باید بخوانند.
ترویج فرهنگ ایثار و شهادت به واسطهی امام سجّاد علیه السّلام
در کنار این دو چیز است که دو جریان از سیرهی عملی امام سجّاد علیه الصّلاه و السّلام محضر شما تقدیم بدارم باشد که مؤثّر واقع شود. ما همه آرزوی شهادت داریم، امّا کسی باشد که به خاطر خدا از شهادت صرف نظر کند. کدام اولی است؟ اگر کسی شهید شد و بعد از شهادت کسی نبود که فرهنگ شهادت را ترویج کند، در میدان جنگ نرم ارزش شهید و شهادت را برای مردم باز کند خون آن شهید هم پایمال میشود.
امام سجّاد علیه السّلام امام است و معرفت او به شهادت از همه بیشتر است. شهادت اوج است، شهادت قرب است، شهادت رسیدن به مقام عند ربی است، شهادت فناء است. شهید عین الله میشود، شهید لسان الله میشود، شهید نور الله میشود. نوری که هیچ وقت خاموش نمیشود. شهادت برای امام سجّاد علیه السّلام در روز عاشورا نقد بود. در مجلس ابن زیاد برای او نقد بود، ولی به خاطر خدا از کنار چشمهی شهادت تشنه عبور کرد تا بتواند خون شهداء را مهنّدسی کند و امروز به برکت کربلا و محرم و عاشورا ما شاهد انقلابی باشیم که الحمدلله به برکت این انقلاب این مجالس خوب برگزار میشود.
گاهی من در ایّام عاشورا در دانشگاه شریف برای مستمعین صحبت میکردم، گاهی نگاه میکردم میدیدم که مسجد پر است. چه کسانی هستند؟ اساتید دانشگاه هستند، جوانهای دانشجو هستند. با یک شوری، با یک شعوری مجالس را تشکیل میدهند. اینها به برکت خون شهداء است. امّا چه کسی این خونها را مهنّدسی کرده است؟ امام سجّاد علیه السّلام. امام حسین علیه السّلام حماسهای را سرود و سرود حماسهای را ترتیب داد که اگر امام سجّاد علیه السّلام نبود این حماسه نهادینه نمیشد و ما نمیرسید. امام سجّاد علیه السّلام بود که از کنار کشتگانی که همه بدرقه شدند و به عرش الهی رسیدند، از تمام گرفتاریها خلاص شدند که وجود مقدّس حضرت سیّد الشّهداء شب عاشورا فرمودند که این مرگ شما را به جنان واسعه عبور میدهد و دشمنان شما را به جهنّم و جحیم میرساند. اینها به جنان واسعه رسیدند، امّا امام سجّاد این همه مصیبت را بعد از شهدای کربلا تحمّل کرد.
اینکه آدم وظیفه شناس باشد. ما دنبال شهادت نیستیم، ما دنبال بندگی هستیم. گاهی وظیفه داریم از کنار چشمهی شهادت به گونهای عبور کنیم تا صدمه نخوریم و بتوانیم خون شهید را به بعدیها برسانیم.
یکی این نکته است که انسانی که به جبهه میرود و خطر میکند احساسی نباشد. بلکه تعقّل کند که مرگ او خدمت است یا ماندن او خدمت است. خدا کدام را بیشتر دوست دارد. هر کدام برای خدا مرغوبتر است آن را انتخاب کند، نه اینکه خود را در نظر بگیرد، بلکه رضای خدا را در نظر بگیرد.
نکتهی دوم اینکه امام زین العابدین علیه الصّلاه و السّلام صد خانواده را از نظر معیشتی تأمین میکرد. این نشان میدهد امام سجّاد علیه السّلام تولید و درآمد داشته است. فقر زشت است، نداری قشنگ نیست. آدم در مرحلهی کار و تولید هر چه بیشتر و از نظر هزینه و خرج هر چه کمتر. بله، امیر المؤمنین صد هزار درخت خرما را در یک اقدام اقتصادی به بار میآورد، ولی خود او چه میکند؟ با دو تکّه لباس در میان مردم میآید. سه قرص نان بیشتر خوراک امیر المؤمنین نیست. در هیچ سفرهای دو جور خورش نمیخورد. اینها از نظر مصرف اهل قناعت بودند و از نظر تولید اهل تولید و اقتصاد بودند. مگر شوخی است که کسی بتواند معیشت صد خانواده را تأمین کند!
امروز مؤمنین ما اینطور نیستند. ثروتمندانی داریم که خیلی ثروت دارند ولی به فقرا نمیرسند. به جبههها نرسید و نمیرسد. مؤمن باید بیایید این عرصهها را قبضه کند. قرآن کریم فرمود: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً»[۱۸] مال خود را به دست این بیدینها که سفیه هستند نگذارید که اینها ثروتمند شوند و شما فقیر شوید. آنها در سر شما باشند و شما محتاج آنها باشید. یک کاری کنید آنها به سراغ شما بیایند و وابستهی شما شوند. امام سجّاد علیه السّلام در آن خفقان معیشت صد خانوار را بر عهده داشت.
اخلاص امام سجّاد در کمک به نیازمندان
نکتهی جالبتر این است که تا امام سجّاد علیه السّلام زنده بود این خانوادهها اداره میشدند ولی نمیدانستند که چه کسی آنها را اداره میکنند. ابداً نمیگذاشت فاش شود که این کار امام سجّاد علیه السّلام است. آنچنان مخفیانه میرساند که این گرفتارهایی که سر سفرهی امام سجّاد علیه السّلام هستند نمیدانستند که صاحب سفرهی اینها چه کسی است! نمیدانستند که از چه کسی میرسد! وقتی امام سجاد شهید شدند فهمیدند که از ناحیهی چه کسی بوده است.
تا به حال شده است که شما این کار را بکنید؟! تا به حال شده است یک کارهایی کنید که هم طرف نفهمد و هم احدی مطّلع نشود که شما کار خیر کردید؟! شما را به خدا بیایید از این گنجها استفاده کنید. فرصتهای ما تمام میشود. آنهایی که پشت ویترین گذاشتید معلوم نیست که در آخرت برای ما نوشته شده باشد. آن را برای این و آن کردید. اگر تعریف نکنند دیگر از این کارها نمیکنیم. در آن یک اخلاصی نیست. «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً».[۱۹]
شیوهی رفتار امام زین العابدین علیه السّلام با هشام بن اسماعیل
در بعد عفو و گذشت که امروز در جامعهی ما عفو و گذشت بسیار رو به افول و کاهش است. دلیل آن هم افزایش پروندهها است، شلوغی کلانتریها است، شلوغی زندانهای ما است. شرمندگی دارد، آدم باید عرق شرم بریزد. عبد الملک والی بود، نهایت ظلم را در حقّ حضرت سجّاد علیه السّلام میکرد. یک کسی را در مدینه به نام هشام بن اسماعیل گمارده بود. این آدم شروری بود، آدم خبیثی بود، آدم ظالمی بود. هیچ کسی از شرّ او در امان نبود، از شمشیر او خون میچکید. همه با زبان او تحقیر میشدند و بیشترین آزار را به امام سجّاد و دودمان پیغمبر روا داشته بود.
عمر بن عبد العزیز والی آنجا شد. برای راضی کردن مردم این هشام بن اسماعیل را عزل کردند. هم عزل کردند و هم اعلام کردند که هر کسی قصاص و انتقامی دارد، این مردم سفّاک و مردم آزار به هر کسی ظلم کرده است بیایید تقاص پس بگیرد. کنار خانهی والی این را قرار داده بودند و روزها مردم میآمدند. هر روز هم دور او شلوغ بود. یک کسی فحش میداد. یک کسی انتقام میگرفت. اینقدر ظلم کرده بود که مظلومین این فضا را پر میکردند. در میان این مظلومین از همه مظلومتر امام سجّاد علیه السّلام و دودمان پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم بود. نگران بود که نکند او هم بیایید و برای من مشکل درست کند.
یک روز امام سجّاد علیه السّلام آمدند از کنار او عبور کردند. این منتظر بود که آقا یک حرف تند یا یک گلهای بکند. آقا تا رسید به هشام بن اسماعیل سلام کرد. جلو رفت و دست خود را دراز کرد و دست اسماعیل را گرفت و فشرد. گفت: من چه خدمتی میتوانم به شما بکنم؟ کجای عالم این طور گذشت میشود.
گاهی از این گذشتها بکنید. منتظر نباشیم یک کسی یک چیزی به ما بگوید و بعد بگوییم نه، روی او کم کردم! یکی گفت من او را کنف کردم. بدبخت اینها پز ندارد! برای خود جهنّم درست کردید. اگر مثل امام سجّاد علیه السّلام بودید و یک نفر به شما بد کرده بود و بد گفته بود، در وقتی که میتوانستید از او انتقام بگیرید ولی آنجا از او گذشتید، این یک ارزش اخلاقی میشد. این یک ذخیرهی اخروی میشد. شما هم از این کارها بکنید، چرا نباید بکنید!
(روضه خوانی)
پایان
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۷، ص ۲۷۸٫
[۴]– الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج ۱۰، ص ۵۲۱٫
[۵]– سورهی عنکبوت، آیه ۶۵٫
[۶]– سورهی مؤمنون، آیات ۹۹ و ۱۰۰٫
[۷]– همان، آیه ۱۰۰٫
[۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۱، ص ۱۴۲٫
[۹]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۹۷٫
[۱۰]– سورهی طلاق، آیه ۲٫
[۱۱]– سورهی حجر، آیه ۴۷٫
[۱۲]– سورهی زخرف، آیه ۶۷٫
[۱۳]– سورهی بقره، آیه ۱۱۵٫
[۱۴]– سورهی حجر، آیه ۴۷٫
[۱۵]– سورهی نساء، آیه ۵۹٫
[۱۶]– سورهی فرقان، آیه ۷۷٫
[۱۷]– الصحیفه السجادیه، ص ۱۶۶٫
[۱۸]– سورهی نساء، آیه ۵٫
[۱۹]– سورهی انسان، آیه ۸٫
پاسخ دهید