آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- مذمّت نژاد پرستی در قرآن
- تقوا مبنای احترام انسانها
- ارزشمند بودن علم همراه با تقوا
- خشیّت خدا یک ویژگی عالم از دیدگاه قرآن کریم
- مذمّت حزبگرایی در قرآن کریم
- استکبار ادامهی شجرهی خبیثه و ملعونه در قرآن
- تقوای سیاسی منشأ همهی تقواها
- تقوا از ثمرات ایمان
- استکبار منشأ همهی خباثتها، ولایت منشأ همهی خوبیها
- عظمت شخصیت آقا سیّد مرتضی کشمیری
- اثرات تقوا در خانواده
- مراقبات ماه محرّم
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَى خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفوسِنا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِم أَجْمَعِینَ».
مذمّت نژاد پرستی در قرآن
در آیات سورهی مبارکهی حجرات «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۲] امتیازاتی که بشر برای خود ارزش به حساب میآورد و به آن افتخار میکند، در آن تنافس دارند، رقابت دارند، این آیه در مقام القاء همهی امتیازات موهومی است که در طول تاریخ سر این امتیازات جنگها اتّفاق میافتد، جنایتها واقع میشود. نژاد یکی از این مسائلی بوده است که در جاهلیّت خیلی روی آن تعصّب بوده است، وابستگی بوده است. وجود نازنین پیغمبر خدا آمدند برای اینکه نژادی بر نژادی دیگر افتخار نکند، گفتند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»[۳] مؤمن همین که ایمان دارد، برادر مؤمن است، نژاد نیست آدم را به هم وصل میکند؛ ایمان است.
تقوا مبنای احترام انسانها
در این آیهی کریمه خدای متعال فلسفهی تنوّع نژادی را بیان کردند که مسئلهی تعارف است، میتواند بستر فرهنگ باشد. در پایان فرمودند: کریمترین شما، با ارزشترین شما، محترمترین شما پیش شما اتقای شما است. هر کسی تقوای بیشتری داشته باشد. خدا او را بیشتر احترام میکند. بیشتر تحویل میگیرد. در زمان ما امتیازاتی که دنیا امروز گرفتار آن است و در جاهلیّت عصر اتم منشأ رقابتها قرار داده است، یکی مسئلهی غربی بودن است که غربیها خود را نژاد برتر میدانند و طی قرنها شرقیها را تحقیر کردند تا آنجایی که مردم مشرق زمین باور کردند که باید تسلیم بشوند. اینها نمیتوانند در قافلهی علم با آنها رقابت بکنند، پیشرفت برای آنها است، علم برای آنها است، سیادت برای آنها است، فرهنگ برای آنها است. لعنت بر کسانی که چنین بنایی را گذاشتند و چنین بیماری را در جامعهی شرقی و میان مسلمانها رسوخ دادند و این روح خودباوری را از آدمیان گرفتند. قرآن رسماً دارد با این مقابله میکند. شرقی بودن هیچ اشکالی نیست. غربی بودن هم به ما هو غربی بودن هیچ نوع امتیازی نیست.
یهود خود را نژاد برتر میداند و فرزندان اسرائیل را مالک میدانند و دیگران نژادها را برده میدانند. لذا یهود کسی را دعوت نمیکند که یهودی بشود. امروز صهیونیستها یک جمع نژاد پرستی هستند، کسی را قاطی در نژاد خود نمیکنند، با غیر خود ازدواج نمیکنند، غیر را دعوت به یهودیّت نمیکنند و معتقد هستند که اینها احبّاء خدا هستند و به آتش جهنّم هم وارد نمیشوند. خدای متعال مشت محکمی به دهان اینها میزند و میگوید: ملاک این نیست که شما فرزندان اسرائیل باشید، بلکه اعتبار هر کسی، ارزش هر کسی به تقوای او است.
ارزشمند بودن علم همراه با تقوا
اگر ما یک مقدار دقیقتر بشویم، فکر میشود که علم به تنهایی میتواند ارزش باشد که خود قرآن کریم هم در آیاتی ما را تشویق کرده است که عالم بشوید. «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ»[۴] امّا مجموعهی آیات قرآن کریم هم به ما هو مجموع در جمعبندی هم آیات خاصّی داریم که نشان میدهد علمی ارزش دارد که این علم همراه تقوا باشد. هم منشأ آن تقوا باشد و هم ثمرهی آن تقوا باشد. عالمی که به خاطر دنیا میرود، عالم میشود، انگیزهی او برای عالم شدن مباهات است، رسیدن به حطام دنیا است. به تعبیر حدیث قدسی مفتون به دنیا است که فرمود: «یَا دَاوُدُ لَا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا»[۵] داوود حواس تو جمع باشد عالم دنیا پرست را به عنوان هادی مردم، واسطهی بین مردم و خدا قرار نده. در روایتی از امام جعفر صادق علیه الصّلاه و السّلام است که ضرر عالم دنیا پرست «أَضَرُّ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا مِنْ جَیْشِ یَزِیدَ»[۶] و آسیب دانشمندان بیتقوا و دنیا پرست از لشکریان یزید بن معاویه بیشتر است و در قرآن شریف هم «أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ»[۷] داریم. بعضیها با علم خود گمراه میشوند. در قرآن کریم هم مثل بلعم باعور را مثل کلب معرّفی کرده است و هم علمای یهود را. «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً»[۸] علوم تجربی اینها هم ابزار و وسیلهی زندگی است، اساساً علم نیست. علم در فرهنگ قرآن نوری است که راه سعادت واقعی انسان را برای آدم روشن میکند. انسان موجود موقّتی نیست، موجود ابدی است و اگر حجابی باشد و آدم ابدی بودن خود را نفهمد، با لذائذ آنی ابدیّت خود را از بین ببرد، این علم نیست، این روشنایی نیست، این نور نیست.
خشیّت خدا یک ویژگی عالم از دیدگاه قرآن کریم
از این جهت در قرآن کریم عالم را منحصر در کسانی میکند که خشیّت خدا دارند. «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[۹] این یک معیار است، یک قانون است. در فرهنگ قرآن، هر درس خواندهای، هر ملّایی، هر پرفسوری، هر استاد دانشگاهی، هر مخترعی، هر مکتشفی، هر مجتهدی، هر حکیمی، هر علّامهای، هر عالم به عرفان نظری اگر دیدید، حسابی برای خدا باز کرده است، در زندگی از خدا حساب میبرد، معلوم میشود این علم دارد ولی اگر غافل از خدا است، این هر قدر ملّا باشد از دیدگاه وحی الهی عالم نیست. گرفتار حجاب است. از این جهت باید به این نکته توجّه داشت که این آیه از سازندهترین آیات قرآنی است که هم این بازیهای سیاسی را… کسی قرآنی باشد، بازی سیاسی نمیتواند بکند. کسی بگوید: چون کسی اصلاحاتی نیست، پس نمیتواند در جمع ما خدمت بکند. معلوم میشود که این قرآن را قبول ندارد. در قرآن معیار تقوا است، نه اصلاحاتی بودن، نه مشارکتی بودن، نه مؤتلفه بودن، نه فلان آراء را داشتن، گروه را داشتن؛ این اسمها چیست، این تعصّبات چیست.
مذمّت حزبگرایی در قرآن کریم
«کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ»[۱۰] قرآن کریم در مذمّت حزبگرایی این را میفرماید. منتها خدای متعال دو حزب را مقابل هم قرار داده است. از یکی از آنها تعریف کرده است و یکی از آنها را مذمّت کرده است. یکی کسانی که دنبال ولایت هستند، این آیهی کریمهی سورهی مبارکهی مائده بعد از آیات ۵۱ است. «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ * وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ»[۱۱] این حزب الله غیر از شبکهی سیاسی در رسیدن به اهداف مادی و به دست آوردن سنگرهای قدرت است. این حزب، حزب بندگی است. کسی که ولایت خدا را، حکومت خدا را و حکومت رسول خدا را و حکومت ولایی را به عهده میگیرد این «الَّذینَ آمَنُوا» همان «الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ» است.
ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و معصومین علیهم السّلام است. این حزب نه به اعتبار حزب بودن است، به اعتبار اینکه یک تشکّلی است، زیر پرچم ولایت با حکومت شیطان مقابله میکند، با حکومت طاغوت و حکومت عدل دینی را میخواهد سامان بدهد، این را خدای متعال به عنوان حزب خود به حساب آورده است. «أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ»[۱۲] در سورهی مبارکهی مجادله هم کسانی که ولایت کفّار را به عهده گرفتند و دنبالهرو کفّار هستند؛ از آنها به عنوان «حِزْبُ الشَّیْطانِ»[۱۳] یعنی مسئلهی حزب دو جبههی در مقام حاکمیّت بر مردم هستند. یک جبههای که حکومت آن حکومت شخص نیست. حکومت عبودیّت خدا است، حکومت احکام خدا است، حکومت قانون خدا است که مجرای آن ولایت امیر المؤمنین و ائمّهی هدی علیهم السّلام است و در زمان غیبت هم فقیه عادل است. اگر فقیه افقه فقها باشد. ولی امتیاز طلب باشد، فرزندان خود را مسلّط بکند، برادرهای خود را بیاورد و آنها را بر بیت المال مسلّط بکند، این حقّ ولایت ندارد. این تالی تلو معصوم باید باشد. اگر اینطور شد حزب الله است و اگر دنباله روی کفّار بودند، شرقی و غربی، دنبالهروی خدا و حاکمیّت حق نبودند، اینها حزب شیطان هستند.
استکبار ادامهی شجرهی خبیثه و ملعونه در قرآن
مسئلهی بعد هم که باید توجّه داشت آن این است که نژاد زمان جاهلیّت بنی امیّه بود که شجرهی خبیثه است، شجرهی خبیثه در قرآن بنی امیّه است. شجرهی ملعونه در قرآن کریم بنی امیّه است. این بنی امیّه شجرهی خبیثه است، شجرهی ملعونه است. بنی امیّهی زمان ما استکبار عالمی است، شیطان بزرگ است، آمریکا است. در آن روز تنها گروه منسجمی که علیه ولایت الهی با همهی قدرت ایستادند و قتل کردن و خونها ریختند و سدّ راه حاکمیّت خدا شدند، بنی امیّه بودند. امروز هم جریانی که سکولار محض است، با حاکمیّت دین تضاد گوهری و ظاهری دارد، این جریان سکولار غربی است که در فلسفه هم اومانیسم… اینها مکتب اومانیسم… اومانیسم تربیت کرده است، بشر را جایگزین خدا کردند. در زندگی برای خدا نقشی قائل نیستند. میگویند: عبادت برای مسجد است، حکومت برای کسری و قیصر است، دین ربطی به حکومت ندارد، حکومت هم ربطی به دین ندارد. این جریان غرب بنی امیّهی زمان ما هستند که اینها در مقام جنگ با اسلام هستند. کاری به جمهوری اسلامی، به ولی فقیه ما ندارند. با جریان حاکمیّت تقوا، حاکمیّت عدالت، حاکمیّت توحید مقابله دارند و به هیچ قیمتی حاضر نخواهند شد که اسلام حاکم بشود، معنویّت حاکم بشود. اینها با حاکمیّت دین مقابل هستند و ما هر قدر هم که کوتاه بیاییم… برجام یک قدم از کوتاه آمدن بود که نشان داد اینها کوتاه نخواهند آمد. هر چه ما کوتاه بیاییم، جرأت اینها، قدرت اینها بیشتر میشود.
تقوای سیاسی منشأ همهی تقواها
بنابراین ما این آیه را سرلوحهی زندگی خود قرار بدهیم «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۱۴] تقوای سیاسی منشأ همهی تقواها است که اگر حکومت خراب باشد، ملّت خراب میشود، تقوا از بین میرود. وقتی نظام حکومتی فساد دارد، رشوه میخورد، باند باز است، فقط گروه خود را مسلّط میکند. رئیسی که فامیلهای خود را ولو هر طور پرونده داشته باشند، به دیگری ترجیح میدهد، این دیگر ارزشی در جامعه باقی نمیماند.
این است که در اصطلاحات روایی ما آمده است: «وَ لَمْ یُنَاد َ(ما نودی) بِشَیْءٍ مَا نُودِیَ بِالْوَلَایَه»[۱۵] مسئلهی اوّل خلافت الهی است. خدای متعال هم در آغاز خلقت آن را مطرح کرده است: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»[۱۶] خلافت الهی است، حاکمیّت خدا است. اوّل سخن پیغمبر خدا حکومت علی بود آخرین سخن ایشان هم حکومت علی بود و وقتی این مسئله را در پهنهی اجتماعی سیاسی به صورت یک امر واضح و آشکار جهانی کرد. «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی»[۱۷]. کسی اهل زیارت عاشورا باشد، اهل نماز شب باشد ولی امام حسین علیه السّلام هل من ناصر بگوید و نرود ایشان را یاوری بکند. مقابلهی با جریان ابن زیاد نکنید، دین دارد؟ هر مقدار میخواهد روزه بگیرد، هر مقدار میخواهد نماز بخواند، پسر پیغمبر کمک میخواهد که دین خدا را حاکم بکند، ابن زیاد هم آنجا مقابله میکند، میگوید: من کاری به دین ندارم، میخواهم حکومت بکنم. کسی امام حسین علیه السّلام را تنها بگذارد، به دنبال نماز شب خود برود، به دنبال روزهی خود برود، خوب این روزه که فایدهای ندارد، این که دین نیست. تقوای سیاسی اوّلین مرحلهی تقوا است که در عالم اوّل مسئله خلافت الهی است. در اسلام اوّل مسئله ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و آخر سخن هم سخن استمرار حکومت ولایی در عالم است که در غدیر به عنوان یک جریان مطرح شد، نه به عنوان یک شخص. حضرت رسول آنجا هم امیر المؤمنین علیه السّلام را به عنوان شخص و شخصیت معرّفی کرد، هم از ائمّهی دیگر و از حضرت مهدی علیه السّلام یاد برد. جریان حکومت خدا را که از بستر حاکمیّت امام و ولی معصوم و عادل باید ادامه پیدا بکند مطرح کرد.
تقوا از ثمرات ایمان
تقوا یعنی ولایت مداری. آن وقت کسی که ولایت علی را، حکومت ائمّهی اطهار را در صدر مسائل زندگی بشر و اوّل فریضهی عالم میداند، این باید خیلی دقّت داشته باشد، هم تقوای اقتصادی داشته باشد. هم تقوای فرهنگی داشته باشد. هم تقوای خانوادگی داشته باشد. تقوا از ثمرات ولایت است. لذا فرمود: «فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ»[۱۸] شیعیان ما کسانی هستند که اهل تقوا هستند. شیعیان صفاتی دارند که اگر انسان این صفات شیعه را… مرحوم شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشّریف کتابی به نام فضائل الشّیعه دارند. آنجا صفات شیعه را در یک کتاب مخصوص، فضیلتها، امتیازات، صفات شیعه را در آنجا آورده است و حضرات معصومین علیهم السّلام هم به تناسب فضاها، فضائل شیعه را، چیزهایی را که باید شیعه رعایت بکند، بیان فرمودند. امام حسن عسکری علیه الصّلاه و السّلام بیان جامعی دارد، ما اینها را رعایت بکنیم، اهل تقوا باشیم. قول خدا قول است، خدا «أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ» است. بخواهد اکرام بکند…
امام را دیدید که چطور اکرام کرد. دیدید امام را به کجا برد؟ دیدید چه سفرهای برای امام پهن کرد. امروز مرز جهاد ما از مرز ایران به سوریه و عراق و یمن رفته است و مرز فرهنگ اهل بیت ما رفته است در نیجریه قربانی میدهد و خون هر شهیدی که ریخته میشود و با خدا نظر به وجه الله میکند امام واسطه است. امام در قطره قطره خون شهدا در ثواب و اعتبار آن سهیم است. این همه جوانهایی که در اعتکاف میآیند، امام سهیم است و این پرچمداری که بعد از امام توانست این اساس را حفظ بکند و این فضای مذهبی و ولایی و مقابلهی با استکبار عالمی که مقابلهی با همهی رذالت است…
استکبار منشأ همهی خباثتها، ولایت منشأ همهی خوبیها
استکبار عالمی شجرهی خبیثهی بنی امیّه مجموعه و کانون همهی بدیها است. منشأ همهی بیتقواییها، همهی دزدیها، همهی ابتذالها، همهی حرامزادگی استکبار است، حکومت بد است و منشأ همهی خوبیها ولایت است. از این جهت این را خواستیم بگوییم که: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۱۹] هم خودسازی فردی است. هم تقوا خانوادگی است. اعضای خانواده به هم ظلم بکنند، اینها نمیتوانند کرامتی پیش خدا داشته باشند. خدا را احترام بکنیم تا خدا ما را احترام بکند. تقوا احترام به خدا است. «ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً * وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً»[۲۰] لذا تقوا در درون خانواده اینقدر اثر دارد مرحوم آقا سیّد مرتضی کشمیری اعلی الله مقامه الشّریف… گاهی ما اینها را در بعضی مجالس میگوییم، اینجا هم شاید برای عزیزان ما گفته باشیم.
عظمت شخصیت آقا سیّد مرتضی کشمیری
مرحوم آقای خلخالی نجف میگفته است که بچّههای ما زنده نمیماندند، عیال من برای فشار میآورد که در نجف نمانیم، آب و هوای اینجا اقتضا دارد که نسل ما قطع میشود. بالاخره او هم از امیر المؤمنین علیه السّلام نمیتوانست دست بردارد. نهایتاً آخرین باری که فرزند او به حال مرگ افتاده بود، پناه به امام حسین علیه السّلام برده بود. آنجا آقا سیّد مرتضی را دیده بود، آقا سیّد مرتضی گفته بود: چه شده است؟ گفته بود: یک چنین جریانی دارم. دل من بیش از آنکه برای فرزندم میسوزد، برای فراق امیر المؤمنین علیه السّلام میسوزد، دیگر نمیتوانم اینجا بمانم. آقا سیّد مرتضی سر به سجده گذاشته بود، وقتی سر از سجده برداشته بود گفته بود: برو خانه فرزند تو زنده است و به خانه آمده بود و دیده بود فرزندش شیر میخورد. یک چنین شخصیتی. اینها از کجا به اینجا رسیدند که سر به سجده میگذارند و تا حیات یک مردهای را از خدا نگرفتند سر از سجده برنمیدارند. این آقای سیّد مرتضی کشمیری گریه میکرده است، میگفته است: من جواب مادر خود حضرت زهرا سلام الله علیها را روز قیامت چطور میخواهم بدهم که دختران فاطمهی زهرا سلام الله علیها زحمت من را میکشند. دختران خود را میگفته است. برای پدر خود یک سفره پهن میکنند، این از مادر خود حضرت زهرا سلام الله علیها خجالت میکشد که دختر من، دختر فاطمهی زهرا سلام الله علیها است، چرا من به این زحمت میدهم.
اثرات تقوا در خانواده
تقوا خانوادهها را بسیار مهربان میکند. تقوا مشکلات خانوادگی را حل میکند. آدم حسابی با خدا باز میکند. آدم رعایت این امور را بکند. مرحوم ملّا حسینقلی همدانی اعلی الله مقامه الشّریف شکارچی عجیبی بود. خدا را قسم میدهم به این ماه حماسه و خونی که در پیش داریم و به قربانیان کربلا و سیّد همهی قربانیان عالم امام حسین علیه السّلام که از این شکارچیهای دل سر راه ما هم قرار بدهد. (آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند) مرحوم ملّا حسینقلی همدانی صاحب نظر بوده است. به تعبیر آقایان نظر کیمیا اثر داشته است. به کسی نگاه میکرد، در وجود او تصرّف میکرد، او را تغییر میداد. به تعبیر آیت الله بهاء الدّینی مبدأ میل خود را تغییر میداد. مرحوم آیت الله آقا شیخ علی زاهد قمی که در طلبگی خود طلبهی خیلی متجمّل و اشرافی بوده است، ایشان یک نگاهی به او کرده بود، گفته بود: اسم تو چیست؟ گفته بود: اسم من علی است. ایشان نگاه خود را به گنبد مطهّر امیر المؤمنین علیه السّلام برگردانده بود گفته بود: صاحب این مرقد علی است، تو هم علی هستی؟! چه شباهتی به علی داری؟ همین یک جمله. این جوان آقا شیخ علی زاهد که بعدها جزء مجتهدین معتمد شیعه بود و صاحب کرامت و کشف و شهود بود، آقا شیخ علی با همین یک جمله -که یک جمله نبود نگاه کرده بود، در وجود او تصرّف کرده بود- تا خانه بیاید عبای خود را داده بود، قبای خود را داده بود، عمامهی خود را باز کرده بود همه چیز خود را… با یک نگاه دنیا را کنار گذاشت و دل را از همهی تعلّقات دنیا خالی کرد.
در دعای ندبه میخوانید و میخوانیم: «وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً رَحِیمَهً»[۲۱] خدایا از نگاهها که به حر کردی به ما هم بکن. از آن نگاههایی که امام حسین علیه السّلام به زهیر کرد به ما هم بکن. امام حسین علیه السّلام آمده است ببیند چه کسی سر راه او است، میبرد. خود را در مسیر امام حسین علیه السّلام قرار بدهید، کاروان حسینی دارد به مقصد میرسد، جا نمانید. اینقدر بد شدیم دیگر ما را نگاه نمیکنند، اینقدر زشت شدیم، دیگر ما را دوست ندارند. مرحوم ملّا حسینقلی همدانی یکی از رؤسای قبایل، از این اربابهای جائر را توبه داده بود ولی گفته بود: توبهی تو وقتی قبول است که بروی از تمام کسانی که به آنها ظلم کردی رضایت بگیری. این یک غلامی داشته است در یک عصبانیّتی زده بود با شمشیر دست او را قطع کرده بود. رفته بود به او التماس کرده بود که بیا از من بگذر. او هم راضی نشده بود. ارباب مغرور یک عمری ریاست کرده است، شمشیر آورده بود گذاشته بود جلوی این غلام. گفته بود: این شمشیر، این دست من، بیا دست من را بزن ولی از من راضی بشو. او هم میگفته است: من راضی نمیشوم. نه قصاص میکنم و نه راضی میشوم. با همهی غرور و با ابهّتی که داشته است به پای غلام خود افتاده بود؛ گریهها نالهها تا او را راضی بکند این را تقوا میگویند.
مراقبات ماه محرّم
«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۲۲] سیّد الشّهداء علیه السّلام در این جهت دریا است. خیلیها را عوض کرده است. محرّم در پیش است. مراقبات محرّم الحرام این است که با قافلهی حسین همراه باشید، در این خط بیایید. آنها که دل به دنیا داده بودند نتوانستند با امام حسین علیه السّلام بیایند. آنها که غرق در رفاه بودند نتوانتند با امام حسین علیه السلام بیایند. امّا آن کسانی که دل کندند با امام حسین علیه السّلام همراه شدند. جوانها اگر بخواهید چشم خود را پاک بکنید، دل خود را پاک بکنید بیایید دامن امام حسین علیه السّلام را بگیرید، بگویید: حسین جان من را هم ببر. غلام حسین به حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام عرضه داشت: آقا اجازه بده نام من هم در میان عشّاق شما نوشته بشود. میدانم صورت من سیاه است، میدانم بوی من بد است، آقا من اصل و نسب مشهوری ندارم ولی شما که کریم هستی، چه اشکالی دارد به من اجازه بدهید خون من هم کنار علی اکبر شما ریخته بشود، شاید به برکت شما روی سیاه من سفید بشود. به قدری التماس کرد، ناز امام حسین علیه السّلام را کشید حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام راضی شدند. همان نگاهی را که دنبال سر علی اکبر میکرد، همان نگاه را دنبال سر غلام سیاه هم میکرد.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۳]– همان، آیه ۱۰٫
[۴]– سورهی زمر، آیه ۹٫
[۵]– منیه المرید، ص ۱۴۲٫
[۶]– الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج ۲، ص ۴۵۸٫
[۷]– سورهی جاثیه، آیه ۲۳٫
[۸]– سورهی جمعه، آیه ۵٫
[۹]– سورهی فاطر، آیه ۲۸٫
[۱۰]– سورهی مؤمنون، آیه ۵۳ و سورهی روم، آیه ۲۲٫
[۱۱]– سورهی مائده، آیات ۵۵ و ۵۶٫
[۱۲]– سورهی مجادله، آیه ۲۲٫
[۱۳]– همان، آیه ۱۹٫
[۱۴]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۱۵]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۲۱٫
[۱۶]– سورهی بقره، آیه ۳۰٫
[۱۷]– سورهی مائده، آیه ۳٫
[۱۸]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۷۴٫
[۱۹]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
[۲۰]– سورهی نوح، آیات ۱۳ و ۱۴٫
[۲۱]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۳۰۹٫
[۲۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۳٫
پاسخ دهید