آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- تبریک میلاد حضرت علی اکبر و امام زمان (علیهما السّلام)
- موضوع بحث: ویژگیهای منتظران امام عصر (عجّل الله فرجه)
- برخی از برکات ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه)
- نتیجهی بندگی
- هدایت امام زمان (عجّل الله فرجه) به بندهی محض شدن
- از بین بردن نزاع و ایجاد محبّت و امنیّت در جامعه توسط حضرت حجّت (عجّل الله فرجه)
- حضرت حجّت (عجّل الله فرجه) خاموش کنندهی آتش جنگ و ناامنی
- خوی درندگی در انسان در آخر الزّمان
- تبدیل خوی درندگی به انسانیت در پرتو ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه)
- مصونیت معصومین (علیهم السّلام) از حملهی درندگان
- مصونیت مؤمنین با تقوا از حیوانات درنده
- حسد برادران یوسف (علیه السّلام) و عاقبت حضرت
- بهشت را به بها دهند نه به بهانه
- بخشش حضرت یوسف (علیه السّلام) در برابر بدی برادرانش
- تأدیب برادران حضرت یوسف (علیه السّلام) توسط ایشان
- وظیفهی انسان منتظر امام زمان (عجّل الله فرجه) چیست؟
- لزوم دوری از گناه در منتظران امام زمان (عجّل الله فرجه)
- شیطان را اسیر وجود خود کنید
- قرن حاضر، قرن غلبهی مستضعفان بر ستمگران
- وعده به طالبان و داعش برای ابقاء در قدرت
- شرایط حکومت منتظر امام زمان (عجّل الله فرجه)
- خانوادهی جهانی در پرتو حکومت حضرت حجّت (ارواحنا فداه)
- فراهم ساختن مقدّمات ظهور امام زمان (ارواحنا فداه)
- اخلاق پسندیدهی رزمندگان مدافعان حرم
- مؤمنین واقعی و منافقان چه کسانی هستند؟
- مرد میدان ایمان چه کسی است؟
- مفهوم انتظار
- تلاش منتظر واقعی
- انواع انتظار
- انتظار قائد و اسلام آمریکایی
- انتظار قائم و اسلام واقعی
- توقیع شیخ مفید (رحمه الله علیه) به امام زمان (ارواحنا فداه)
- تفرقه، علّت تأخیر در ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه)
- عطش ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه) در سایر مذاهب
- تشکیل شبکهی مستضعفان در سراسر عالم
- گناه، عامل دیگر تأخیر در ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خاتَمِ المُرسَلینَ طَبِیبِ نُفُوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ وَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصرََتهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً ».[۲]
تبریک میلاد حضرت علی اکبر و امام زمان (علیهما السّلام)
میلاد مسعود مظهر جلال و جمال الهی، حضرت علی اکبر (علیه السّلام)، کسی که دل از امام زمان خود برده بود و کسی که یادآور همهی خوبیهای خزائن اسماء و صفات الهی بود، حضرت علی اکبر (سلام الله عَلَی علیّ اکبر) و پیشاپیش میلاد قطب عالم، قلب دایرهی امکان، جان ما، عشق ما، زندگی ما، ولی نعمت ما، پشتوانهی ما، اعتبار و آبروی ما، دنیا و آخرت ما، حضرت بقیّه الله (عجّل الله فرجه)، امام زمان (ارواحنا فداه) را تبریک عرض میکنم.
موضوع بحث: ویژگیهای منتظران امام عصر (عجّل الله فرجه)
دوستان عزیز خواستهاند که ما در این محفل، ویژگیهای منتظران را به آن مقدار که مجلس گنجایش دارد تقدیم محضر کنیم. اگر بخواهیم ویژگیهای یک منتظر را بیان کنیم، باید توجّهی به این مسئله داشته باشیم که وقتی امام زمان (ارواحنا فداه) میخواهند بیایند بنا است چه کارهایی انجام بدهند و منتظر به آن اهداف علاقه دارد. اوّلین چیزی که همهی انبیاء و همهی ائمّه (علیهم السّلام) و امام زمان (عجّل الله فرجه) میآید و آن راه را به کمال میرساند، گسستن دلهای بندگان خدا از هوی و هوس و جاذبههای پست دنیا و خلوت کردن دل برای خدا است.
برخی از برکات ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه)
هنگامی که امام زمان (عجّل الله فرجه) تشریف بیاورند «یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً»[۳]، این آیه در مورد ظهور حضرت حجّت (عجّل الله فرجه) است. در این آیه چند مورد از کارهای ایشان در زمانی که تشریف میآورند را بیان کرده است که یکی از آنها این مورد است: «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ» حضرت استخلاف زمینی را محقّق میکنند؛ به این معنا –طبق احتمالی- که چرا خدای متعال ما را آفریده است؟ برای اینکه بندگی کنیم.
نتیجهی بندگی
بندگی چه نتیجهای دارد؟ نتیجهی بندگی این است که انسان برای خدا مظهریت پیدا میکند. عبودیت، حجاب أنانیّت را از بین میبرد. وقتی من در پیشگاه خدا هیچ شأنی نداشتم، تسلیم محض بودم، من دیگر من نخواهم بود، خدا کار من را انجام میدهد، من رنگ خدا میگیرم. «الْعُبُودِیَّهُ جَوْهَرٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّهُ»[۴] بندگی خدا، ریشه در ربوبیت خدا دارد؛ یعنی کسی که بندهی محض باشد، مظهر ربوبیت خدا میشود. هر کسی آن شخص را میبیند، او را نمیبیند بلکه در واقع خدا را میبیند، قدرت خدا، نور خدا، علم خدا در این بنده تجلّی میکند.
هدایت امام زمان (عجّل الله فرجه) به بندهی محض شدن
حضرت آمدهاند که هر فردی از افراد بشر را به جایی برسانند که جز خدا در وجود او نباشد و جز خدا را نبیند و جز خدا هدفی نداشته باشد و در شئون زندگی خود نیز، همهی امور او، فلشی به سوی خدا باشد، همه جای زندگی او بوی خدا بدهد و رنگ خدایی داشته باشد.
از بین بردن نزاع و ایجاد محبّت و امنیّت در جامعه توسط حضرت حجّت (عجّل الله فرجه)
«وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً»،[۵] دومین کاری که بنا است حضرت حجّت (عجّل الله فرجه) انجام دهند این است که ناامنی و جنگ را از بین میبرند، نزاع را ریشهکن میکنند، بیمهری و بیمحبّتی و قساوت را و سبوعیّت و درندگی را و حرص و آز را که منشأ این منازعات بشری است از بین میبرند.
حضرت حجّت (عجّل الله فرجه) خاموش کنندهی آتش جنگ و ناامنی
«وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً»، بعد از آنکه دنیا گرفتار جنگ میشود، جنگهای جهانی، ناامنیهای منطقهای همهی بشر را به ستوه میآورد، حضرت میآید و این آتش را به کلّی خاموش میکند، این جهنّم جنگ را به بهشت اخوّت و صفا و مهربانی تبدیل میکند. اینقدر جهان امن میشود که گویا درندهها هم منقلب میشوند. در روایتها آمده است که گرگ و گوسفند با هم از یک آبشخور آب میخورند و گوسفند هیچ احساس ناامنی از دست گرگ ندارد. این عبارت قاعدتاً یک معنای سمبولیک هم دارد.
خوی درندگی در انسان در آخر الزّمان
در روایت دارد که ای انسان، گرگ باش تا گرگها تو را نخورند. در آخر الزّمان، بشر تغییر میکند، روح انسانی تبدیل به روح درندگی میشود. همه گرگ هستند، همه میخواهند بخورند، همه میخواهند بدرند، هیچ کسی به دیگری اعتماد نمیکند.
تبدیل خوی درندگی به انسانیت در پرتو ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه)
وقتی حضرت حجّت (عجّل الله فرجه) تشریف میآورند این روح گرگ بودن را از ما میگیرند. مثل فرزندان حضرت یعقوب (علیه السّلام) که گرگ بودند ولی آدم شدند. وقتی آنها سراغ حضرت یوسف (علیه السّلام) آمدند، به پدر خود پیشنهاد کردند: اجازه بدهید یوسف با ما بیاید، همیشه او را در خانه نگه داشتهای، او هم احتیاج به تفریح دارد، اجازه بدهید برویم کمی خوش باشیم. حضرت یعقوب (علیه السّلام) فرمود: «وَ أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ»[۶]، من نگران هستم که گرگ او را بدرد. با اینکه حضرت یعقوب (علیه السّلام) پیغمبر بود و اطّلاع داشت که درندگان کاری به انبیاء (علیهم السّلام) و اولاد انبیاء ندارند.
مصونیت معصومین (علیهم السّلام) از حملهی درندگان
هیچ درندهای فرزند فاطمه (سلام الله علیها) را نمیخورد. در جریان زینب کذّاب، که زنی ادّعا میکرد من دختر امیر المؤمنین (علیه السّلام) هستم. بالاخره شایعه شد و اطراف او شلوغ شد و به دستگاه خلافت رسید و دستگاه خلافت بررسی صحّت این مسئله را به امام هادی (علیه السّلام) واگذار کرد. حضرت هادی (علیه السّلام) فرمودند: درندهها فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) را نمیخورند. اگر او زینب باشد و ادّعای او درست باشد او را جلوی درندهها ببرید، ببینید آیا درندهها او را میخورند یا نمیخورند.
آن زن بسیار زرنگ بود؛ از جمله افرادی بود که توانسته بود مثل عارفنماها و مثل بعضی از مسئولین فریبکار بود. این افراد غلط انداز هستند؛ آنها فریب میدهند، دروغ میگویند، بلد هستند چگونه دروغ بگویند و بعد هم انکار میکنند. زن به امام هادی (علیه السّلام) گفت: مگر تو نمیگویی درندهها فرزند حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را نمیخورند، چرا میخواهی با من امتحان کنی؟ اوّل با خودت امتحان کن!
خلیفهی وقت بسیار خوشحال شد و با خود گفت: یک تیر و چند نشان میشود. امام هادی (علیه السّلام) برای ما مزاحم است، ما باید او را از پیش راه خود برداریم. داوطلبانه گفت: آقا، راست میگوید، با خودتان امتحان کنید، شما تشریف ببرید! آقا به برکه السّباع تشریف بردند که باغ وحشی بود که سلاطین داشتند و حیوانات را در آن مکان نگه میداشتند. وقتی حضرت وارد آن مکان شد، شیرها آمدند و اطراف حضرت (علیه السّلام) را گرفتند و پوزههای خود را به پای حضرت میمالیدند. حضرت آنان را نوازش میکردند. درنده انبیاء (علیهم السّلام) و فرزند آنان را نمیخورد و من به شما عرض میکنم که مؤمن را هم نمیخورد.
وجود مقدّس امام صادق (علیه السّلام) در آن جریانی که گروهی از حاربنمایان، دین به دنیا فروختهها که به امام (علیه السّلام) اعتنا نکردند و در مسیر مکّه آمدند و از امام جلو زدند، رفتند و یک جا گیر افتادند. حضرت با جمعی که داشتند به طرف کعبه میرفتند رسیدند و گفتند: چرا ایستادهاید؟ چرا نمیروید؟ شما که با شتاب رفته بودید و جلو افتاده بودید، چرا ایستادید؟ گفتند: شیر جاده را گرفته است و جرأت نمیکنیم جلو برویم. حضرت تشریف آوردند و به آن شیر دستور دادند برود. شیر پای خود را بالا آورد و به رکاب حضرت گذاشت و امام صادق (علیه السّلام) در گوش این شیر مطالبی گفتند. بعد حضرت به شیر دستور دادند و شیر به راه خود رفت. از امام پرسیدند: این شیر به شما چه گفت؟ شما به شیر چه گفتید؟ شیر عرضه داشته بود: وقتی من از برکهی خود بیرون میآمدم، جفت من حامله است و مقدّمات وضع حمل فراهم شده بود و من نگران او هستم. از شما میخواهم دعا کنید وضع حمل او آسان شود. درخواست دوم من این است که فرزند من نر باشد. درخواست سوم من این است که فرزندان من نسل در نسل به شما و به فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) کاری نداشته باشند.
مصونیت مؤمنین با تقوا از حیوانات درنده
وجود مقدّس امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: من به تو بشارت میدهم که فرزند تو متولّد شد، او نر است و مطمئن باش هیچ درندهای به ما کاری ندارد. این در مورد خودشان یعنی ذراری حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود. امّا در مورد مؤمنین، امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: اگر تقوا میداشتید، میتوانستید بار خود را روی دوش درندگان حمل کنید. نه تنها آنها شما را نمیدریدند، بلکه بارکش شما میشدند، به هر درندهای هر فرمانی میدادید انجام میدادند.
ایمان، انسان را به مرحلهای میرساند که از ذرّات خاک تا ملائکهی افلاک در خدمت بشر قرار میگیرند. انسان مخدوم همهی موجودات است. اگر درنده به کسی حمله میکند برای این است که آن انسان نیز مثل خود او درنده است.
حسد برادران یوسف (علیه السّلام) و عاقبت حضرت
حضرت یعقوب (علیه السّلام) وقتی فرمود: «وَ أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ»، مرادش این بود که گرگ حسد شما یوسف من را خواهد خورد. آنها یک زمانی دارای این خصلت گرگی بودند. گرگ حسد باعث میشد که حضرت یوسف (علیه السّلام) را تحمّل نکنند. امّا وقتی حضرت یوسف (علیه السّلام) آن دوره را طی کرد، آن دوره سیر الهی بود. ظاهراً زندان و بردگی و خرید و فروش در بازار و خدمت در دربار سلطان بود که نهایتاً هم زندان و آن مشکلات بود که در ظاهر همه چیز تلخ بود.
بهشت را به بها دهند نه به بهانه
«إِنَّ الْجَنَّهَ حُفَّتْ بِالْمَکَارِهِ»،[۷] بهشت به سختیها پیچیده شده است و هر کسی بهشت میخواهد باید از بستر سختیها عبور کند. این بهشت ولایتی که حضرت یوسف (علیه السّلام) از آن بهرهمند بود لذا پیراهن او مایهی شفای چشم پیغمبر (علیه السّلام) بود. این علامت ولایت است، او دارای ولایت بود. این بهشت ولایت باید این سختیها را میداشت، «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»[۸].
بخشش حضرت یوسف (علیه السّلام) در برابر بدی برادرانش
حضرت یوسف (علیه السّلام) از این بستر تلخ سختیها عبور کرد و به درجهی ولایت و بهشت ولایت نائل شد. وقتی این بچّهها آمدند و برای آنها آیه شد و به این نتیجه رسیدند که کار آنها بد بود، توبهی واقعی برای آنها پیش آمد، خود را از جبران کارهای زشت گذشتهی خود عاجز دیدند، لذا هم خودشان پشیمان بودند و از شدّت شرمندگی در محضر حضرت یوسف (علیه السّلام) نمیتوانستند باشند. لذا از حضرت یوسف (علیه السّلام) خواستند آنها را تنها بگذارد و پیش همسر و فرزند خود برود. حضرت یوسف (علیه السّلام) فرمودند: چرا؟ مگر هنوز هم با من مشکل دارید؟ گفتند: خیر، ما خجالت میکشیم، ما چه کردیم و شما با ما چه میکنید؟! ما آن همه جفا کردیم و شما اینقدر وفا میکنید. حضرت یوسف (علیه السّلام) هم بزرگواری کرد و فرمود: خیر، شما بر من منّت دارید. من از شما گلهمند نیستم. «لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ»،[۹] من گذشتم، خدا نیز از شما میگذرد، «لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ».
تأدیب برادران حضرت یوسف (علیه السّلام) توسط ایشان
وقتی حضرت یوسف (علیه السّلام) این بزرگ منشی و بزرگواری را در مورد کسانی که ظلم را در حدّ ممکن نسبت به او روا داشته بودند، انجام داد و هر کرمی که ممکن بود در حقّ آنها انجام داد، لذا آنها منقلب شدند «اللَّهُمَّ لَا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِکَ»[۱۰]، خدایا، من را به چوب غضب خود به توبه وا ندارد، با محبّت و احسان خود، من را شرمنده کن تا من دل به تو بدهم و اهل توبه بشوم. این برادران بر سر سفرهی کرم حضرت یوسف (علیه السّلام) اهل توبه شدند. وقتی آنها به این نتیجه رسیدند که سطح جنایت آنها بسیار بالا است و به آن اقرار داشتند، دامن پیغمبر زمان خود را گرفتند: «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا»[۱۱] نتیجتاً همین برادرانی که گرگ بودند چه شدند؟ آنها که گرگ بودند ستاره شدند، «إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لی ساجِدینَ»[۱۲].
وظیفهی انسان منتظر امام زمان (عجّل الله فرجه) چیست؟
چه موقع انسان در برابر ولیّ خود به زانو در میآید؟ وقتی که ستاره بشود. این ستاره شدن وظیفهی منتظر است. منتظر باید نور بشود، باید آسمانی بشود، باید بر زمین دلها بتابد و این نمیشود مگر با توبه. اگر کسی انتظار آمدن امام زمان (عجّل الله فرجه) را دارد، باید دائماً کارهای زشت خود را آنچنان قبیح بداند که بسوزد و دامن پدر خود را بگیرد «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا» و وقتی پاک شدن دیگر زمینی نیست و کوکب آسمانی میشود و در برابر ولی خدا، عبد صالح خدا تکبّر ندارد و آنجا دیگر در چاه نمیاندازد. این خضوع، خضوع فطری است و به زانو در آمده و این آستانه را آستانهی خدا میداند.
کاری که ما هنگام ورود به حرمها انجام میدهیم که آستانه را میبوسیم، این آستانهی خدا است و بوسیدن دارد. اینها هم به همان حالت در آمدند. این سختیها از یک طرف و کرم حضرت یوسف (علیه السّلام) از طرف دیگر، برادران را به انتظار واقعی وا داشت و وقتی یوسف (علیه السّلام) را شناختند به زانو در آمدند. «إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لی ساجِدینَ».
لزوم دوری از گناه در منتظران امام زمان (عجّل الله فرجه)
بنابراین یک مورد، مسئلهی استخلاف است که منتظر باید از همهی عوارض گناه و رذائل اخلاقی خود را تمیز کند تا نمایندهی خدا بشود، بوی خدا بدهد، رنگ خدا داشته باشد. در زندگی او نباید چیزی که با رضای خدا تطبیق نمیکند وجود داشته باشد. دوم مسئلهی امنیت مطلق است که منتظر باید گرگ صفات رذیله را از خود دور کند. این درندهها را تسلیم خود کند. این حرص ما، غضب ما، خودنمایی ما، بلند پروازی ما، قدرتطلبی ما، همهی این صفات در ما وجود دارد. ولی ما چه کنیم که این رذائل در چنگ ما باشند و ما در چنگ این رذائل نباشیم و شهوت ما تسلیم ما بشود.
شیطان را اسیر وجود خود کنید
وجود نازین خاتم انبیاء، محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «إنَّ شَیطانی أسْلَمَ عَلَى یَدَیَّ»[۱۳]، من هم شیطان دارم ولی من اسیر شیطان نیستم، شیطان اسیر من است. اگر انسان، شیطان وجود خود را اسیر وجود خود کرد میتواند به خلافت الهی دست پیدا کند.
قرن حاضر، قرن غلبهی مستضعفان بر ستمگران
مرحله سوم تحقّق حکومت امام زمان (ارواحنا فداه) استقرار عبودیت در سراسر عالم است. «یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً»[۱۴]، بنابراین منتظر یکی اینکه باید خودسازی کند، دوم اینکه باید جامعهسازی کند، سوم اینکه آنچه موجب نزاع و درگیری میشود و صلح جهانی را به خطر میاندازد همین قدرتطلبیها و استکبار است که امام آمد و مستضعفین را… روز نیمهی شعبان، روز مستضعفین است. امام آمدند و فرمودند: این قرن، قرن غلبهی مستضعفان بر مستکبران است و إنشاءالله محقّق میشود و همینطور است. ما خیلی پیش رفتهایم و در مرحلهای ظهور فوق العاده بودهایم، از آن جایی که فکر آن را هم نمیکردیم و هیچ شخصیت سیاسی و هیچ تحلیلگری فکر نمیکرد پیش رفتیم زیرا آنها اصلاً تصوّر نمیکردند این انقلاب واقع بشود و تصوّر میکردند اگر هم بشود، صد سال دیگر میشود امّا آنچنان زمان طی شد و طومار سلطنت ۲۵۰۰ در هم پیچیده شد و به سرعت نظام اسلامی و الهی مقدّمات خود را فراهم کرد و به صورت یک قدرت، به صورت یک دولت، به صورت یک حکومت در عرصهی بین المللی متولّد شد و قدرت جدیدی در حال رقابت با همهی قدرتها شد. بنا بر این است که این حکومت مستضعفان بر حکومت مستکبران غلبه کند. چه زمانی اینطور میشود؟ زمانی که ما استکبار نداشته باشیم.
وعده به طالبان و داعش برای ابقاء در قدرت
این انتخابات و تبلیغاتی که وجود دارد، میبینیم که بعضی از کاندیداها وعدهی فساد میدهند تا رأی بیاورند. به طالبانیها، به داعش وعدهی قدرت و حکومت میدهند که به آنها رأی بدهند! این استکبار است، این استضعاف نیست. چنین کسی به وصال امام زمان (عجّل الله فرجه) نمیرسد. او قطعاً ضدّ امام زمان (عجّل الله فرجه) است. کسی که با دشمنان الهی سازش کند که او را حمایت کنند تا او در قدرت بماند. معلوم است که این شخص نمیخواهد امام زمان (عجّل الله فرجه) تشریف بیاورد. وقتی امام زمان (عجّل الله فرجه) میآیند، چه کاری انجام میدهند؟ میآیند با نفاق و با ظلم و کفر میجنگند.
شرایط حکومت منتظر امام زمان (عجّل الله فرجه)
آیا میشود کسی خودش ظالم باشد و تیغ امام زمان، شمشیر امام زمان (عجّل الله فرجه) که بنا است خون ظالم را بریزد، منتظر باشد که بیاید خون خود او را بریزد؟! قطعاً اینطور نیست، خدا چنین انتظاری را به او نمیدهد. منتظر، کسی است که خودش مستکبر نباشد، قدرتطلب نباشد، برای حفظ قدرت و به دست آوردن قدرت به دشمنان دین رو نیاورد، برای رسیدن به قدرت، احکام اسلامی را کمرنگ نکند.
خانوادهی جهانی در پرتو حکومت حضرت حجّت (ارواحنا فداه)
یکی دیگر از مسائلی که حضرت حجّت (ارواحنا فداه) بنا است انجام بدهند این است که جهان را به صورت یک خانواده در میآورند. این جهان با این وسعتی که دارد، همه به همدیگر پیوند دارند، همه با همدیگر تعاون دارند. اینکه بنا است امام زمان (عجّل الله فرجه) حکومت جهانی تشکیل بدهند، مجموعهی جهان به صورت یک خانواده در بیاید، یک امیر که جنبهی پدری و مهربانتر از پدری دارد، سایهی او بر سر اینها باشد و آنها را در مسیر خدا پیش ببرد و انسان را به کمال نهایی بشریت برساند.
فراهم ساختن مقدّمات ظهور امام زمان (ارواحنا فداه)
برای جهانی شدن، مقدّمات جهانی شدن را ما باید فراهم کنیم که یکی از این امور همین نیروی قدس است که یک شبکهی جهانی است. ما باید جهان را آماده کنیم که وقتی امام زمان (عجّل الله فرجه) آمد، مردم بشناسند که او امام زمان (عجّل الله فرجه) است، بشناسند که او برای براندازی ظلم آمده است، برای از بین بردن ناامنی آمده است، برای تحقّق صفا و مهربانی آمده است.
اخلاق پسندیدهی رزمندگان مدافعان حرم
ما باید نمونهی این کار را در کشورهای مختلف نشان بدهیم تا آنها هم ببینند که نمونهی خوبی است. ببینند این شخص از همسر و فرزند خود دست کشیده و به سوریه رفته است. علیرغم اینکه جوان است، همه چیز خود را در کشور خود رها کرده و به سوریه رفته است، این ایثار!
نماز شبهایی که آنجا میخوانند، صفایی که دارند، بعضی از آنها که در دست داعش اسیر شدند، باعث تعجّب داعشیها شدهاند؛ یعنی این همه صفا موجب اعجاب آنها شده است. چون آنها تلاوت قرآن میکنند، نماز شب میخوانند، بندهی صالح خدا هستند، همهی امور آنها نزاکت دارد.
قبل از آنکه امام زمان (ارواحنا فداه) بیاید، ما باید شبکهی جهانی تشکیل بدهیم، در تمام نقاط عالم، نمونههایی از سپاه امام زمان (عجّل الله فرجه)، از قشون امام زمان (عجّل الله فرجه) تشکیل بدهیم که انسانهای نمونه دهر هستند و در برابر این همه فساد، این همه هرزگی، این همه ثروتاندوزی، این همه قدرتطلبی جمعی هستند که مثل خون در تمام دنیا جریان دارند و حیات بشر به برکت آنها محفوظ مانده است و آنها آلوده نمیشوند و همیشه جان بر کف هستند و هر موقع لازم باشند میروند و جان خود را تقدیم میدارند.
مؤمنین واقعی و منافقان چه کسانی هستند؟
آیهی کریمهای که در اوّل سخن در محضر شما تلاوت کردم که میفرماید: «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ»[۱۵]، این در مورد مسئلهی کوه احد است، مسئلهی شهادت است. ولی حالت انتظار را دقیق و زیبا مجسّم کرده است. «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ»، از مؤمنین، یعنی منافق نمیتواند، کافر نمیتواند، ظالم نمیتواند. این ایمان، ایمان راستین است. «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ» معلوم میشود اگر مرد و مردانگی وجود دارد در بین مؤمنین است، در اردوی ایمان است. اردوی سکولار، اردویی که حاکمیت خدا را نمیپذیرد ولی حاکمیت مستکبرین غربی را میپذیرند، مرد نیستند. قرآن کریم، رجال را از جمع مؤمنین معرّفی میکند. اگر مرد و مردانگی میخواهید، در میان مؤمنین پیدا میشود، در جمع کفّار و منافقین و مستکبرین حتّی یک مرد هم وجود ندارد، اصلاً مردانگی ندارند، فریبکار هستند، نامرد هستند، ظالم هستند، جفا کار هستند، اینها همه نوع خیانتی میکنند. آنها برای حفظ خود به هر اقدامی دست میزنند.
مرد میدان ایمان چه کسی است؟
اینکه مردانگی نیست که انسان در ظاهر ادّعای تبعیّت از ولایت و قانون اساسی بزند امّا برای کسب آراء درست مقابل این ادّعا عمل کند، اینکه مردانگی نیست! «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ – رِجالٌ- صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ»[۱۶] ۱- ایمان، ۲- مرد بودن و مردانه رفتار کردن، ۳- صادق بودن در ایفای عهدهایی که با خدا دارند. مردم ما با امام (رحمه الله علیه) عهد بستند که این انقلاب را حفظ کنند، با شهدا عهد دارند که اهداف شهدا و خونهای ریخته شدهی آنها را فراموش نکنند.
«مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ» آنها خوش قول هستند. وقتی انقلاب را پذیرفتند، وقتی به ولایت لبّیک گفتند، تا آخر ایستادهاند. «صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ» صداقت در ایفای تعهّدات انقلابی، کار منتظر است. «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ» از مؤمنین مرد و صادق، عدّهای به مقصد رسیدند، دور خود را طی کردند، بار خود را به مقصد رساندند و خدا آنها را در آغوش خود گرفت.
مفهوم انتظار
امّا «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ»[۱۷] گروه دیگری که هنوز نرسیدهاند چشم به راه هستند. چشم به راهی، انتظار، حرکت است. انتظار، هجرت است، انتظار، نارضایتی به وضع موجود است، انتظار، استکبار ستیزی است، انتظار، نفاق ستیزی است، انتظار، حرکت برای تحقّق حکومت عدل و امن برای بشریت است، انتظار، ذهنیت نیست، خانهنشینی نیست، گریهی بیخاصیت نیست، اینها ضدّ انتظار است.
مریض بد حالی که منتظر است دکتر حاذقی برای معاینهی او بیاید آیا خود را رها میکند تا بمیرد یا اینکه به هر وسیلهای هست خود را نگه میدارد تا دکتر بیاید و شفای کامل را برای او بدهد. یک کسی که بنا است از شخصی که دعوت کرده است، پذیرایی کند، بدون هیچ آمادگی دعوت یا اینکه خود را آماده میکند و بعد مهمان دعوت میکند؟
تلاش منتظر واقعی
مثلاً در انتظار پیروزی در جبهه، آیا رزمندهها توسّلات میکنند و هر کاری که دشمن انجام داد مهم نیست یا اینکه میروند و سینه سپر میکنند، با اسلحههای آماده میجنگند؟ این انتظار پیروزی برای کسی است که به جبهه میرود و آمادهی شهادت است و آماده کشتن هم هست. چنین کسی منتظر واقعی است. کشاورزی که منتظر حاصل است، آیا نماز جعفر طیّار میخواند و میگوید: خدایا به من همه چیز را حاضر بده؟ یا اینکه ضمن نماز و دعا و نیایش میرود شخم میکند، بذر میپاشد، آبیاری میکند، کود میدهد و هنگام محصول هم منتظر محصول است. انتظار امام زمان (عجّل الله فرجه) بدون حرکت، بدون تدبیر، بدون تشکیلات، بدون سازماندهی، بدون شبکهی جهانی عملی نیست، همهی اینها لازم است.
انواع انتظار
در پایان عرض میکنیم که ما یک انقلاب انتظار سکولار داریم، یک انتظار انقلابی داریم. ما یک انتظار قائد داریم و یک انتظار قائم داریم.
انتظار قائد و اسلام آمریکایی
انتظار قائد، همان اسلام آمریکایی است. دعای ندبه بخوان ولی اگر کسی به ناموس تو تعرّض کرد بگو باید مدام تشویق کنیم تا امام زمان (عجّل الله فرجه) بیاید. اگر به مملکت تو حمله کردند چه کار داری؟ سر خود را خم کن تا بیایند و خانهی تو را بگیرند، ناموس تو را ببرند، امام زمان (عجّل الله فرجه) میآید و اصلاح میکند. این اسلام، اسلام آمریکایی است. این انتظار، انتظار آمریکایی است، این انتظار، انتظار سکولاری است.
انتظار قائم و اسلام واقعی
امّا انتظار قائم؛ «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ»،[۱۸] قیام میخواهد، به پا خیزید، در صحنههای سیاسی حضور داشته باشید. مبادا طرفداران غرب و دشمنان شما بروند و صندوقها را پر کنند و آن کسی آنها مدّ نظر دارند به قدرت برسد و باز رواج همه چیز، رکود، بیکاری، بدبختی، هرزگی، اعتیاد و… رو به تصاعد باشد. امّا اگر منتظر هستید کار کنید، در عین کار کردن استغاثه کنید، «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا»[۱۹].
توقیع شیخ مفید (رحمه الله علیه) به امام زمان (ارواحنا فداه)
در پایان کار حدیثی هم برای شما نوشتهام که در توقیع امام زمان (ارواحنا فداه) است. حضرت حجّت (ارواحنا فداه) در زمان غیبت خود با بعضی افراد دیدار دارند، با بعضی افراد هم مکاتبه دارند. این توقیع شریف برای این است که وقتی کسی به حضرت دسترسی ندارد، با واسطهای نامهی خود را به حضرت میرساند و حضرت هم توقیع میدهند؛ یعنی جواب میدهند و جواب حضرت به آنها میرسد. یکی از کسانی که توقیعاتشان جواب پیدا کرده است، شیخ مفید (اعلی الله مقامه الشّریف) است. شیخ مفید خیلی مورد توجّه امام زمان (عجّل الله فرجه) است و خیلی به او احترام میگذارد.
تفرقه، علّت تأخیر در ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه)
این از عبارات حضرت حجّت (ارواحنا فداه) است. «وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعِ الْقُلُوبِ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا»،[۲۰] اگر شیعیان ما که خدا این شیعیان ما را به طاعت خود موفّق بدارد… حضرت در حقّ شیعیان خود دعا میکنند که خدا آنها را برای طاعت موفّق بدارد. اگر شیعیان ما همدل بودند، پای هم را میگرفتند، دست هم را میگرفتند، اگر اینطور نبودند که در ظاهر محبّت کنند و در باطن محبّت نداشته باشند، «عَلَى اجْتِمَاعِ الْقُلُوبِ» اگر در وفای به عهد در میان خود همدل بودند، در اجرای قوانین الهی و مرضات حق تعالی با هم، همدل بودند، «لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا» آن چیزی که باعث میشود حضرت نیایند، تفرقهی ما است. اگر جمع ما جمع باشد حضرت تشریف میآورند.
عطش ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه) در سایر مذاهب
«لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا»، پس یکی از وظائف انتظار، دامن زدن به وحدت، هم وحدت درونی و هم وحدت بیرونی است. تنها ما نیستیم که عطش آمدن امام زمان (عجّل الله فرجه) را داریم، بسیاری از اهل سنّت با برادران حزب الله ما همکاری دارند، در دعای کمیل ما شرکت میکنند، دل به امام زمان (عجّل الله فرجه) دادهاند، بعضی از مسیحیها وقتی آمدند و امام را دیدند یا حضرت آقا را میبینند، میگویند ما مسیح را در ایران در چهرهی آنها یافتیم. تنها به ادّعا نیست، آنها تشنهی امام زمان (عجّل الله فرجه) و ولایت واقعی را دارند.
تشکیل شبکهی مستضعفان در سراسر عالم
ما باید شبکهای را تشکیل بدهیم و نه تنها خودمان با هم باشیم، بلکه تمام کسانی که به نجات بشر امید دارند و میخواهند عدالت در جهان برقرار بشود و از ظلم خسته شدهاند را متّحد کنیم. لذا امام نفرمودهاند انقلاب ایرانی است، انقلاب اسلامی است، بلکه فرمودند: انقلاب مستضعفان است. مستضعفان، همگی زیر چتر ولایت هستند، همه منتظر امام زمان (ارواحنا فداه) هستند.
گناه، عامل دیگر تأخیر در ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه)
حضرت فرمودند: «لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا» به یمن ملاقات ما زود میرسید، تأخیر نمیافتاد که ما را ملاقات کنند. «وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَهُ بِمُشَاهَدَتِنَا» و سعادت دیدار و مشاهدهی ما زودرس میشد. «عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَهِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا» و این دیدار ما مبتنی بر معرفت و صداقت است. اگر آنها به این شرایط عمل کنند، «فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ»، آن چیزی که باعث شده است ما در حبس باشیم و اینها نتوانند پدر خود را ببینند، پدر خود را در زندان غیبت، زندانی کردهاند یا اینکه خودشان محبوس هستند… «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعَاءَ»[۲۱]، ما در حبس گناه هستیم که دستمان به امام زمان (عجّل الله فرجه) نمیرسد، امام زمان (ارواحنا فداه) مثل آفتاب است و نور او همه جا تابیده است، دست ما همه جا به او میرسد، اگر این حجاب را برداریم، این دیوار را برداریم، پنجره را باز کنیم، دست ما به دامن نور او میرسد.
«فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ»[۲۲]، چیزی آنها را از ما محبوس نمیکند مگر آن چیزی که به ما میرسد؛ کارهایی انجام میدهند که مورد پسند ما نیست و ما کارهای آنها را نمیپسندیم. اگر ما کارهایی که امام زمان (عجّل الله فرجه) را ناراحت میکند نداشته باشیم، توفیق لقاء امام زمان (عجّل الله فرجه) را پیدا میکنیم.
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی احزاب، آیه ۲۳٫
[۳]– سورهی نور، آیه ۵۵٫
[۴]- مصباح الشریعه، ص ۷٫
[۵]– سورهی نور، آیه ۵۵٫
[۶]– سورهی یوسف، آیه ۱۳٫
[۷]- نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۲۵۱٫
[۸]– سورهی بقره، آیه ۱۲۴٫
[۹]– سورهی یوسف، آیه ۹۲٫
[۱۰]- بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۵، ص ۳۹٫
[۱۱]– سورهی یوسف، آیه ۹۷٫
[۱۲]– همان، آیه ۴٫
[۱۳]– الرسائل التوحیدیه، ص ۱۵۰٫
[۱۴]– سورهی نور، آیه ۵۵٫
[۱۵]– سورهی احزاب، آیه ۲۳٫
[۱۶]– همان.
[۱۷]– همان.
[۱۸]– سورهی سبأ، آیه ۴۶٫
[۱۹]– سورهی انعام، آیه ۴۳٫
[۲۰]- کتاب المزار- مناسک المزار (للمفید)، المقدمه، ص ۱۱٫
[۲۱]– مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ۲، ص ۸۴۴٫
[۲۲]- کتاب المزار- مناسک المزار (للمفید)، المقدمه، ص ۱۱٫
پاسخ دهید