«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ ربِّ العالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبَنَا حَبِیبِنا شَفیعِ ذُنوبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الحُجَّه مَوْلَانَا بَقیَّه اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأفَتَهُ وَ اللَّعْنَ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

«وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّى تَفی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما».[۲]

Sadighi-13951216-Masjed-ThaqalainSite (10)

توجّه به توحید و اثر ایمان در زندگی انسان

سبک قرآن کریم این است همه‌ی مسائل زندگی را به توحید هدایت می‌کند. مسئله‌ی حبّ ایمان، آراستگی دل‌ها به زیور ایمان و مسئله‌ی عنایت خدا که دل‌های سالم را از یک طرف مجذوب ایمان و مزیّن به این اکسیر می‌کند و از طرفی از همه‌ی آلودگی‌ها مانند کفر و فسق و عصیان دور می‌‌کند. دل انسان سالم، زندگی انسان سالم به این کانون‌های چرکین آلوده نمی‌شود. هم شرعاً انسان دوری می‌کند و هم اگر اهل خودسازی باشد به جایی می‌رسد که از گناه نفرت پیدا می‌کند. چون گناه نکردن صبر نمی‌خواهد، بلکه جای شکر است، مانند غذای خوبی که انسان می‌خورد و لذّت می‌برد، از این‌که خدا به او اراده‌ای داده است، اراده می‌کند که گناه نکند این غذای روح است.

Sadighi-13951216-Masjed-ThaqalainSite (9)

ترک گناه و باز شدن درهای رحمت و حکمت خدا

غذای روح معمولاً ترک است. در روزه گرفتن روزه عبارت است از این‌که انسان از نه چیز استفاده نکند. زبان خود را از غیبت نگه دارد، دروغ نگوید، دل خود را هم نگه دارد. همه ترک است ولی غذای روح در این ترک است. این دهان بستی، دهانی باز شد.

انسان این چشم خود را نگه دارد خدا یک چشم دیگر به او می‌دهد. انسان این حواس ظاهری خود را آلوده نکند و محکم بگیرد خدا به او چشم باطن و چشم برزخی می‌دهد. خدا به او یک شامّه‌ای می‌دهد که بوی عطر وحی الهی قرآن کریم را، بوی خوش وجود نازنین ربیع الأنام امام زمان را استشمام می‌کند. این‌ها با این شامّه نمی‌شود. اگر انسان شامّه‌ی خود را از عطر بانوان نامحرم و از عطرهای مال‌های حرام بپوشاند و استفاده نکند خدای متعال شامّه‌ی دیگری به او می‌‌دهد و عطر ملائکه را استشمام می‌کند.

Sadighi-13951216-Masjed-ThaqalainSite (8)

لزوم پیاده کردن اخلاق و توحید اسلامی در جامعه

بعد از آن‌که این مطلب عالی سازنده‌ی توحیدی اخلاقی سیاسی را خدای متعال در بهترین سبک توحیدی بیان کردند، حالا از جلوه‌های توحید این است که توحید کلمه داشته باشیم. آن توحید وجود بود که ما تضادّ درونی خود را حل کردیم، ایمان حاکم شد، کفر محکوم شد و اطاعت حاکم شد، عصیان در وجود ما محکوم شد، عدالت حاکم شد و ظلم محکوم شد. بعد از آن‌که صفات رذیله در وجود ما منکوب شد و مخذول شد، حالا خدای متعال می‌پردازد به این‌که وقتی شما درست شدید باید جامعه را توحیدی کنید. در جامعه‌ی توحیدی جنگ معنی ندارد، نزاع معنی ندارد، مخاصمه معنی ندارد، بدبینی معنی ندارد. با همدیگر ناسازگاری کردن معنی ندارد. اگر جامعه عقیده به خدای واحدی دارد و اگر توانسته است صد دله‌ی خود را یک دله کند… افراد این جامعه این تکّه تکّه شدن جامعه‌ی اسلامی را هم برنمی‌تابند و نباید غیرت او اجازه دهد در اثر منازعات داخلی اقتدار توحیدی از بین برود.

Sadighi-13951216-Masjed-ThaqalainSite (7)

بی‌تفاوت نبودن نسبت به جامعه و اهتمام به امور مسلمانان

لذا خدای متعال بلافاصله بعد از بیان این حقیقت که اگر کسی ایمانی دارد این را خدای متعال در دل او محبوب قرار داده است، اگر کسی علاقه به ایمان و خطّ توحید دارد خدا مزیّن کرده است، خدا دل شما را برده است، به این می‌پردازد که شما نمی‌توانید نسبت به بیرون بی‌تفاوت باشید. این ضدّ روش‌های غربی، الحادی و سکولاری است که مسلمان چه کار به کار دیگران دارد! عیسی به دین خود و موسی به دین خود. به من چه ارتباطی دارد؟ این حرف‌ها، حرف‌‌های حرامی‌ها است، حرف‌های درنده‌های جنگلی است.

در اسلام مسئله‌ی اتّحاد، انسجام، نه اتحّاد دیپلماتیک، بلکه اتّحاد ایمانی و اسلامی مورد مطالبه‌ی حضرت حق است. فرمود: اگر دو گروه از مؤمنین اقتال کردند، با یکدیگر جنگ کردند و درگیر شدند، برای این‌که زمینه‌ی صلح برای آن‌ها فراهم کنید ابراز قدرت کنید. «فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏» با باغی، بغی به معنای ظلم است که فرمود: سه چیز است که خیلی سریع اثر نکبت و شوم آن در جامعه ظاهر می‌شود: یکی ظلم است، یکی «قطعیه الرّحم‏»[۳] است، قطع رحم است. بغی، ظلم. فرمود: «فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏» ببینید چه کسی جنگ را شروع کرده است، چه کسی این شعله و این آتش را برافروخته است، شما با او بجنگید. با آن گروهی که به دیگری زور می‌گیرد و ظلم می‌کند قتال کنید.

Sadighi-13951216-Masjed-ThaqalainSite (6)

برقراری سازش بین دو گروه مؤمن

مرز قتال ما با باغی تا کجا است؟ «حَتَّى تَفی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ»[۴] تا به حکم خدا گردن بنهد، حاکمیّت خدا، قانون خدا را قبول کند و دست از ظلم خود بردارد. اگر فیء کرد، سر خم کرد و میل به اسلام کرد «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ» بین برادران خود… اوّل فرمود: دو گروه با هم اقتتال کردند «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنین‏» دو طائفه بودند که هر دو طائف مؤمن بودند. وقتی جنگ کردند رشته‌ی اخوّت آن‌ها پاره شده است. آن‌جا نفرمود: بین برادران خود، فرمود: بین دو گروه مؤمن. ولی حالا که توانستید آتش را خاموش کنید «فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُم‏»[۵] بین این دو گروه که هر دو برادر شما هستند اصلاح کنید، بین این‌ها سازش برقرار کنید. آنچه را گسسته شده است شما پیوسته کنید. این دو گروه را به هم وصل کنید.

Sadighi-13951216-Masjed-ThaqalainSite (5)

امنیّت در گرو داشتن قدرت

 امّا اصلاح مانند اصلاح استکباری و اصلاح آمریکایی را خدا قبول ندارد. اصلاح باید به عدل باشد. نه این‌که یک کسی زور گفته است، زمین گرفته است و حق کسی را از بین برده است، حالا هم دیگر او را مجبور کردیم جنگ نکند، ولی بدون این‌که حقّی به آن طرف بدهد، ظلمی کرده است جبران کند بگوییم بیایید توافق کنیم. توافق ظالمانه و زوری در اسلام و از نظر قرآن کریم هیچ ارزشی ندارد. این کلمه‌‌ی برد- برد که در توافق هسته‌ای بر خلاف واقع بود هیچ برد-بردی نبود. از اوّل هم باخت با ما بود و برد با غربی‌ها بود. منتها حضرت آقا بنا بر این داشتند که پرده کنار برود و این‌ها که فکر می‌کنند امام جنگی بوده است و انقلاب ما با دنیا کنار نمی‌آید تا معلوم شود که این‌ها به ما تهمت می‌زنند. آن‌ها را ما اگر توافق هم کنیم اهل این نیستند که به توافق خود پایبند باشند. «فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ»[۶] قرآن کریم می‌گوید شما همیشه باید با این‌ها حالت جنگی داشته باشید، برای این‌که این‌ها به هیچ قراردادی پایبند نیستند، قانونی بر این‌ها حاکم نیست تا شما یک توافق قانونی کنید و بگویید هر دو طرف به قانون عمل می‌کنیم. آن‌ها مرد قانون نیستند، زورگو هستند، قانون را برای شما می‌خواهند. سازمان ملل را برای ضعیف می‌خواهند، شورای امنیّت را برای تودیع ظلم و استکبار است. شما اگر خواستید امنیّت داشته باشید باید قدرتمند داشته باشید.

«أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ»[۷] شما اگر در حدّ توان خود نیرو به دست آوردید، قدرت به دست آوردید، دشمن از شما می‌ترسد. این از واجبات مسلّم و از ضروریّات مکتب ما است که ما باید آن‌قدر قوی باشیم که دشمن جرأت نداشته باشد. این گرفتن جرأت از دشمن استراتژی دین ما و مکتب ما است. این تاکتیک نیست.

Sadighi-13951216-Masjed-ThaqalainSite (4)

هیچ مکتبی برتر از اسلام نیست

مسلمان‌ها همیشه باید دست برتر داشته باشند. «الإسلامُ یَعِلوا وَ لا یُعلى عَلََیه‏»[۸] اسلام همیشه یک سر و گردن بالاتر است. هیچ مکتبی برتر از اسلام نیست. حالا که مکتب برتر دارید باید برای اجرا کردن و عینی کردن این برتری زمینه داشته باشید و این فقط با قدرت می‌شود. اگر ضعیف بودید این دین خوب را به زهر آلوده می‌کنند، داعش درست می‌کنند و دین شما را بدنام می‌کنند. دین شما را دین جنگل معرّفی می‌کنند. امّا اگر اسلام واقعی قدرت داشته باشد آن‌ها جرأت این کارها را پیدا نمی‌کنند. این است که در این آیه‌ی کریمه توجّه است، عنایت است.

Sadighi-13951216-Masjed-ThaqalainSite (3)

صلح باید عادلانه باشد نه تحمیلی!

صلح آری امّا صلح عادلانه، نه صلح تحمیلی که مظلوم بپذیرد که مظلوم است. طرف چون قوی است چاره‌ای نیست و ما کوتاه می‌آییم. این را قرآن قبول ندارد. این را وقتی در جامعه‌ی ایمانی قبول ندارد نسبت به کفّار به طریق اولی قبول ندارد. می‌گوید دو گروه هر دو مؤمن بودند، امّا یکی بر دیگری زور می‌گوید. شما با زور جلوی زور را بگیرید. وقتی جلوی زور را گرفتید ایجاد سازش کنید. ایجاد سازش شما بر چه مبنایی باید باشد، بر مبنای عدالت که حقّی از کسی ضایع نشود. هر حق داری را به حقّ خود برسانید.

Sadighi-13951216-Masjed-ThaqalainSite (2)

اخوت و برادری در اسلام

بعد فرمود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ»[۹] حالا فضا، فضای برادری است، فضای عاطفی است، فضای ارتباط است، فضای خانوادگی شد. حالا که شما آتش را خاموش کردید، این‌ها را کنار هم قرار دادید بیایید اصلاح کنید. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ» مرحوم علّامه‌‌ی بزرگوار آقای طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) می‌گویند: بعضی‌ها که فکر می‌کنند خدای متعال فرمود مسلمان‌ها و مؤمنین با هم برادر هستند این استعمال مجازی است، یعنی به منزله‌ی برادر هستند.

ایشان می‌فرمایند: برادری سه شکل است، یک برادری نَسَبی است، دو نفر از یک پدر، از یک مادر متولّد شدند. خدا برای آن‌ها اخوّت را قرار داده است.

آثار خاصّی بر آن اخوّت نسبی مترتّب فرموده است که اگر دو برادر هستند و پدر آن‌ها از دنیا رفت ارث مساوی می‌برند. اگر برادر و خواهر هستند از یک پدر و یک مادر نمی‌توانند با هم ازدواج کنند. احکام خاصّی هم در ارث، هم در نکاح بر آن‌ها وارد است.

Sadighi-13951216-Masjed-ThaqalainSite (1)

احکام اخوّت رضاعی

 یک نوع اخوّت در اسلام است که این امر اعتباری است، ولی باز اثر فقهی خاصّ خود را دارد. مانند اخوّت رضاعی؛ کسی شیر خورده است از یک خانمی که آن خانم دختر داشته است یا دختر است و از خانمی شیر خورده است که او پسر داشته است. این پسر از آن بانویی که دختر دارد شیر خورده است و با او هم شیر شده است این اخوّت رضاعی است. دو نفر می‌توانند با هم برادر رضاعی باشند یا خواهر رضاعی باشند. این‌جا هم آن مادر رضاعی او است، هم آن دختر خواهر رضاعی او است.

 خدای متعال این را به عنوان اخوّت یا به عنوان اموّت که مادری باشد اعطا کرده است و لحاظ کرده است نمی‌تواند با همشیر خود ازدواج کنند. علاوه بر آن مسئله‌ی عاطفی حکم قانونی و حکم فقهی دارد که این‌ها برای ازدواج به هم حرام است. او محرم او می‌شود، خواهر رضاعی مانند خواهر نسبی می‌ماند.

احترام ویژه‌ی رسول خدا به خواهر رضاعی خود

حضرت رسول (صلوات الله علیه و آله و سلّم) از حلیمه‌ی سعدیه شیر خورده بودند. حلیمه‌ی سعدیه دختری به نام شیما دارد. او همشیره‌ی حضرت رسول است. وجود نازنین پیغمبر خدا به این خواهر رضاعی خود خیلی احترام می‌کرد. بعد از نبوّت وقتی آمد، حضرت عبای خود را برداشتند و زیر پای خواهر رضاعی خود شیما قرار دادند، ولی به برادر رضاعی خود این احترام را نکردند. پرسیدند آقا چرا به خواهر خود این‌قدر احترام کردید، ولی به برادر رضاعی خود نه؟ فرمود: این خواهر من به مادر خود خیلی احسان و محبّت می‌کند. اکرام به مادر درجه‌ی او را پیش ما بالاتر برده است. اجمالاً پیغمبر ما هم خواهر رضاعی و برادر رضاعی دارد. در اسلام هم این تشریع شده است و احکام خاصّ خود را دارد.

مؤمن آیینه‌ی مؤمن است

سومین جبهه‌ی اخوّت، وادی برادری عبارت است از برادری ایمانی. دو نفر که اهل یک مکتب بودند، اهل یک دین بودند خدای متعال این‌ها را فرموده است که «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» این برادری است. آثار ارث ندارد، ولی آثار اجتماعی دارد که در ائمّه (علیهم السّلام) در بحار الانوار جلد ۷۴ حدود ۳۰ حق بین دو برادر بیان فرمودند و یک حدیث که چند حق آن را بیان کرده است فرمود: «الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ عَیْنُهُ وَ دَلِیلُه‏»[۱۰] مؤمن با مؤمن برادر است، مؤمن عین مؤمن است، چشم مؤمن است. یعنی حواس مؤمن به برادر ایمانی خود است. اگر او چیزی را ندیده است، خطری را، عیبی را، ایرادی را… من متوجّه نیستم که چه اشکالی دارم، چه ایرادی دارم ولی شما که برادر مؤمن من هستید، در من عیب می‌بینید که من نمی‌بینیم شما چشم من هستید باید به من بگویید. «الْمُؤْمِنُ‏ مِرْآهُ الْمُؤْمِن»[۱۱] یعنی عیب هم را به هم گوشزد می‌کنند. مؤمن حاضر نمی‌شود که برادر ایمانی او گنه کار شود، جنایت کار شود، بدنام شود. او متوجّه نیست ولی شما باید کار چشم را برای او انجام دهید.

نشان دادن راه سعادت به برادر مؤمن و هدایت او

«وَ دَلِیلُه‏»[۱۲] مؤمن نسبت به مؤمن دیگر راهنما است. اگر راهی را بنده نمی‌دانم، شما باید راه‌های بهشت را جلوی پای من بگذارید. من را آشنا کنید که در خطّ جهنّم نروم. در خطّ انحراف نروم. در خطّ رکود و عقب گرد نباشم. کمک کنید راه رشد را، راه کمال را، راه بهشت را، راه ائمّه‌ی اطهار و پیغمبر را و راه خدا را جلوی پای من بگذارید «وَ دَلِیلُه‏». این در بعد اثباتی آن است.

وظیفه‌ی مؤمن نسبت به برادر دینی خود

 چند چیز هم منطقه‌ی ممنوعه است، بین مؤمنین. فرمود: «لَا یَظْلِمُهُ» مؤمن به برادر مؤمن خود ظلم نمی‌کنم. این‌هایی که در ادارات از مؤمنین رشوه می‌گیرند یا کار خود را انجام نمی‌دهند. کاری را که امروز باید انجام دهند یک سال طول می‌دهند. ظلم به برادر خود می‌کند. او این کار را در حقّ شخص دیگری هم بکند ظلم است ولی به این شدّت نیست، ظلم به برادر ظلم به ارحام است. او دارد به مؤمن ظلم می‌کند. ظلم مضاعف است. «لَا یَظْلِمُهُ» به او ظلم نمی‌کند.

«وَ لَا یَخُونُه‏»[۱۳] خیانت نمی‌کند. هرگز علیه مؤمن توطئه نمی‌کند، نقشه نمی‌کشد، نان بُری برای مؤمن نمی‌کند، آبروی او را جایی نمی‌برد. «وَ لَا یَخُونُه». «وَ لَا یَغُشُّه‏» غشی یعنی تقلّب، فریب نمی‌دهد. برادر مؤمن خود را فریب نمی‌دهد.

محرّمات بشری

هر سه مسئله هم ظلم، هم خیانت، هم تقلّب و دروغ این جزء محرّمات بشری است. آدم حق ندارد به کافر هم ظلم کند. به کافر هم حق ندارد خیانت کند. حق ندارد به کافر هم فریب و تقلّب روا دارد ولی هم خانواده شما است، برادر شما است. این‌جا نباید هیچ یک از این کارها را بکنید. این برداشتی است که از این آیات کریمه به دست می‌آید که اسلام ما را اعضای خانواده می‌داند و از این بالاتر اعضای یک بدن می‌داند و در همین زمینه هم از پیغمبر خدا روایت است. منتها سعدی در مورد بنی آدم گفته است، پیغمبر در مورد مؤمنین دارد.

                      بنی آدم اعضای یکدیگرند                     که در آفرینش ز یک گوهرند 

                    چو عضوی به درد آورد روزگار            دگر عضوها را نماند قرار

مؤمنین در درد یکدیگر مشترک هستند

مؤمن درد مؤمن را می‌چشد، مؤمن در خوشی و در ناراحتی با برادر خود شریک است. اگر مؤمنی در فلسطین، در نیجریه، در بحرین زندانی است کشته می‌شود ما این‌جا باید درد او را لمس کنیم. احساس کنیم که ما را کشتند، ما مانند آن‌ها در زندان هستیم. این حسّ مشترک را خدای متعال از ما خواسته است که مؤمن در شرق عالم باشد و ما در غرب عالم، مؤمن در غرب عالم باشد و ما در شرق عالم. ما تعهّد داریم که نسبت به آن‌ها عین باشیم، دلیل باشیم، کمک کنیم و درد آن‌ها درد ما باشد، پیشرفت آن‌ها پیشرفت ما باشد، پیروزی ما پیروزی ما باشد، شکست آن‌ها هم شکست ما باشد. این حقوق را هم در اصول شریف کافی، جلد دوم، باب الاخوه، حقوق المؤمن روایات متعدّدی حقوق مؤمن را مطرح نموده است. هم در کتاب بحار الانوار، جلد ۷۴ که باید به آن مراجعه کنیم.

کمی تعهّد خود را نسبت به هم بالا ببریم، روز قیامت مؤاخذه می‌شویم. این از آن مسائل توحیدی است، از آن مسائل اخلاقی است، از آن مسائل معنوی است که گاهی با نماز شب خواندن و احساس و این‌ها قابل مقایسه نیست. لذا حضرت امیر (علیه السّلام) در بستر شهادت با فرق شکافته سرنوشت‌ترین دستورات اسلام را با برجسته کردن در قالب «الله»، «الله» بزرگ کردند تا ما نسبت به این‌ها اهتمام کنیم، غیرت پیدا کنیم.

سفارش حضرت علی (علیه السّلام) به اصلاح ذات البین

 یکی از آن چیزهایی که مولای ما در بستر شهادت به عنوان وصیّت بیان فرمودند: «وَ صَلَاحِ ذَاتِ‏ بَیْنِکُمْ‏»[۱۴] این را خواهران بشنوند. میان تازه عروس‌ها، تازه دامادها، نکند خواهر شوهرها ایجاد اختلاف کنند. نکند عروس خانم بین مادر شوهر و شوهر ایجاد اختلاف کند، بلکه به خاطر خدا، به خاطر حضرت زهرا بنا را بر گذشت بگذارند، بنا را بر توجّه به عالم آخرت بگذارند، بنا را بر راضی کردن خدا بگذارند. از حقوق شخصی خود عبور کنند، ولی نگذارند بین ارحام، بین فامیل‌ها ایجاد کینه شود، فاصله‌ها زیاد شود. زندگی آن‌ها شوم می‌شود، هم دنیای آن‌ها آتش می‌گیرد و هم آخرت آن‌ها آتش می‌گیرد. لعنت خدا بر آن‌ها وارد می‌شود.

قرآن کریم در چهار مورد به کسانی که میان اقوام پیوند را قطع می‌کنند لعنت فرستاده است. این لعنت خود خدا است. جامعه‌ی لعنتی خیر نمی‌بیند، پیروزی نخواهد داشت. همه سعی کنیم که این لعنت را از محیط زندگی خود دور کنیم. حضرت امیر با فرق شکافته که دیگر حال ندارد در لحظات آخر یکی از سفارشات آن‌ها این بود که «وَ صَلَاحِ ذَاتِ‏ بَیْنِکُمْ» خدا را، خدا را در ایجاد سازش بین همدیگر…

فضیلت اصلاح ذات البین

بعد فرمود: اصلاح بین دو نفری که ایجاد اختلاف شده است مساوی با عبادت تمام عمر است. آدم یک عمر عبادت کند چه به دست می‌آورد. میان دو خانواده، دو فامیل، یک زن و مرد، دو دوست، دو شریک توانستید ایجاد سازش کنید خدا عبادت یک عمر را در نامه‌ی عمل شما می‌نویسد. خیلی مهم است، احیا است، ایجاد قدرت است، ایجاد عزّت و آبرو است. اختلافات بی‌آبرویی‌ها دارد، تشکیل پرونده دارد. جلوی میز هر کسی سر خم کردن دارد، متوسّل شدن به این و آن دارد، ذلیل شدن در ادارات را دارد. شأن اسلام این نیست، شأن ایمان این نیست. بیایید همدیگر را عزیز کنیم. نگذاریم مؤمنین ذلیل شوند که این ذلّت به جامعه برمی‌گردد و منتشر می‌شود.

امّا اگر اصلاح کردیم، اتّحاد ایجاد کردیم، مهربانی ایجاد کردیم «یَدُ اللَّه‏ مع‏ الجماعَهِ»[۱۵] دست خدا بالای سر شما است، ریزش رحمت می‌شود، جوشش قدرت می‌شود، عزّت دنیا و آخرت شما محفوظ می‌ماند. بالاترین رحم صله‌‌ی با پیغمبر است. پیغمبر پدر ما است. «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه».[۱۶]

(روضه خوانی)


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی حجرات، آیه ۹٫

[۳]– تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‏ ۷، ص ۲۵۸٫

[۴]– سوره‌ی حجرات، آیه ۹٫

[۵]– همان، آیه ۱۰٫

[۶]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۲٫

[۷]– سوره‌ی انفال، آیه ۶۰٫

[۸]– نهج الفصاحه، ص ۲۵٫

[۹]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۰٫

[۱۰]– الکافی، ج‏ ۲، ص ۱۶۶٫

[۱۱]– بحار الأنوار، ج ‏۷۱، ص ۲۶۸٫

[۱۲]– الکافی، ج‏ ۲، ص ۱۶۶٫

[۱۳]– همان، ص ۱۶۷٫

[۱۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۲۱٫

[۱۵]– همان، ص ۳۱٫

[۱۶]– بحار الأنوار، ج ‏۱۶، ص ۳۶۴٫