آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- مقام حضرت عبد العظیم (علیه السّلام)
- خداوند پناه انسانها
- رزّاق بودن خداوند برای همهی موجودات
- امید به رحمت الهی
- پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حامی مؤمنان
- تسلیم بودن در برابر دین خدا
- سپاسگزاری از نعمت امامان و پیامبر (علیهم السّلام)
- محبّت به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
- دینداری، معنای واقعی محبّت
- قدردانی از نعمتهای الهی
- نعمت امام زمان (علیه السّلام)
- توجّه به اسماء و صفات الهی
- محبّت به اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
- ظرفیّت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای دریافت وحی
- جایگاه و شخصیّت حضرت عبد العظیم (علیه السّلام)
- نقل روایتی دربارهی امام صادق (علیه السّلام)
- عرضهی اعتقادات به امام معصوم
- کرامات حضرت عبد العظیم (علیه السّلام)
- خبر پیامبر از وفات حضرت عبد العظیم (علیه السّلام)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِم أَجْمَعِینَ».
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ * فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَهً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ».[۲]
مقام حضرت عبد العظیم (علیه السّلام)
ایّام پر برکت ولادت پناهگاه مردم تهران، امامزادهی واجب التّعظیم، مرجع بزرگوار مدال گرفتهی از امام هادی (علیه السّلام) در مسئلهی مرجعیّت، محدّث عالی مقام، راوی بزرگوار و عالم بزرگوار و با سعادتی که محضر شریف سه امام معصوم را بدون واسطه درک کرده و از دریای نور و علم و دانش سه امام معصوم جرعهها نوشیده و دریا شده، کسی که رفتن به حرم او را امام زمان او در حکم مراجعهی به حرم امام حسین (علیه السّلام) قرار داده است، یعنی جناب ابو القاسم عبد العظیم حسنی، معروف به سیّد الکریم را تبریک عرض میکنم. حضرت عبد العظیم خیلی عظمت دارد و جای تبرک گفتن است. عنایت فرمودند، قدم رنجه فرمودند، به این سامان آمدند و در اینجا پناهگاه شدند و در اینجا پایگاه پناهجویان و دلدادگان به اهل بیت عصمت و طهارت هستند.
خداوند پناه انسانها
در رابطه با آیهی کریمهی سورهی مبارکهی حجرات، پروردگار متعال بندگان خود را متوجّه میکند نه تنها دست شما به دامن رحمت الهی میرسد، خدا دارید، احساس بیپناهی و غربت نکنید. کسی که خدا دارد همه چیز دارد، «أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ»،[۳] آیا خدا برای بندهی خود کافی نیست؟ اگر کسی در پناه قدرت مطلق، رحمت مطلق حق باشد هیچ نگرانی ندارد. «فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ».[۴] همهی عالم دشمن شما باشند وقتی نگهبان شما خدا است، حافظ شما ذات احدیّت است، از چه کسی میترسید؟ از چه چیزی میترسید؟
رزّاق بودن خداوند برای همهی موجودات
«وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبینٍ»،[۵] خدا روزی همهی جنبندهها را به عهده گرفته است. عقرب را روزی میدهد، مار را روزی میدهد، ماهی دریا را روزی میدهد، کرم زیر خاک را روزی میدهد، پرندهها را روزی میدهد، گرگ و شیر را روزی میدهد. همهی عالم را برای تو آفریده، تو را از یاد میبرد؟ «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتینُ»،[۶] او رزّاق است و قدرت او هم قدرت ناگسستنی است. چنین کسی رزق شما را به عهده گرفته، چرا برای روزی غصّه میخورید؟ چرا بیجهت خود را به تشویش و اضطراب مبتلا میکنید؟ مگر بیکس هستید؟ مگر بیخالق هستید؟ مگر بیصاحب هستید؟ خدا دارید، چرا به رزّاقیّت حضرت حق اعتماد نمیکنید؟ اگر آلوده هستی، شکست خورده هستی، شیطان گزیده هستی، تیر خورده هستی، طرف مقابل تو خیلی کریم است، بدیهای خود را نبین که افسرده شوی، رحمت واسعهی او را ببین.
امید به رحمت الهی
دعوت کرده است: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً»،[۷] چطور به ما امید بدهد؟ به چه زبانی میتوانست به ما بگوید که جای ناامیدی نیست؟ شما کسی را دارید هم در حفاظت شما، هم در معیشت شما، هم در جبران شکستها و شرمندگیها شما اگر به سمت او بروید کارایی داشته باشد؟ دیگر چطور بگوید؟ چرا احساس غربت و تنهایی میکنید؟ چرا احساس بیکسی میکنید؟ مگر نفرموده: «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»،[۸] هر جا بروید با شما است، هیچجا شما را تنها نمیگذارد. چرا از توطئهها میترسید؟ چرا از در گوشی حرف زدنها، شایعه پراکنیها علیه خود نگران هستید؟ نگران نباشید. «فَلا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ»،[۹] هیچ چیز برای ما مخفی نیست، ما همه چیز را میدانیم. وقتی ما میدانیم نگران نباشید، شما ندانید مهم نیست، کسی دارید که او میداند و خبر دارد و هوای شما را خواهد داشت.
پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حامی مؤمنان
نه تنها خدای متعال با شما است، بلکه سفرهی رحمت او… «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ»،[۱۰] خدا خاتم پیامبران را سفرهی رحمت خود برای شما قرار داده و به شما اطّلاع داده که «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ»،[۱۱] شما به پیغمبر خود (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دسترسی دارید، پیغمبر در مکّه متولّد شده، پیغمبر در مدینه دفن شده است، امّا نبوّت او دفن نشده است، ولایت او دفن نشده است، وجود نوری او دفن نشده است. او جلوهی خدا است، او اسم اعظم حق است، از بین رفتنی نیست. هر جا که هستید پیغمبر با شما است، شما با خود پیغمبر دارید، حامی شما است. او «بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ»،[۱۲] است، کسی است که هم رأفت او و هم رحمت او فراگیر است، هیچکدام از شما را از نظر دور نداشته، هوای شما را دارد.
تسلیم بودن در برابر دین خدا
«لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ».[۱۳] حالا که خدای متعال چنین معرفتی را به شما القاء کرده خود را تسلیم پیغمبر خدا کنید، از پیش خود اعمال سلیقه نکنید، شتابزده برنامهریزی نکنید، شرعمدار باشید، دینمدار باشید. تمام مصالح شما و تأمین تمام آرزوهای شما در این است که تسلیم دین خدا باشید، تسلیم شریعت پیغمبر او باشید و الّا به زحمت میافتید. این شریعت، این دیانت آمده از شما رفع مشقّت کند. «لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ»، هر جا عَنَت، یعنی زحمت، مشقّت، مشکل، مصیبت دارید، آنجایی است که در دامن دین نیستید. هر جا طوفانها شما را میلرزاند و غرق میکند آنجایی است که در کشتی نوح نیستید.
اگر بر کشتی نجات سوار شده باشید، متمسّک به کشتی نجات باشید، تمام عالم را طوفان بگیرد و همهی عالم زیر آب برود، خدا نمیگذارد سر شما زیر آب برود، شما را سالم به مقصد میرساند. این پیغمبر و عترت او کشتی نجات شما هستند، هر جا در کشتی نیستید امواج دریا شما را بالا و پایین میکند. «مَن تَمَسَّکَ بِکُم نَجَا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنکُم غَرِق»، هر کس با شما نیست این سختیها و مشکلات او را تحت فشار قرار میدهد، او را نابود میکند. در مشکلات غرق میشوید، نفس شما بند میآید، تنها راه نجات و رهایی شما این است که در کشتی نجات اهل بیت باشید، در کشتی نجات رسول خدا و اهل بیت عصمت و طهارت باشید.
سپاسگزاری از نعمت امامان و پیامبر (علیهم السّلام)
کسانی که این توفیق را دارند، از کشتی نجات نبیّ اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت فاصله نمیگیرند، آیا این هنر خود آنها است؟ باید به خود ببالند و مغرور باشند؟ بگویند من علی (علیه السّلام) را دارم، من پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را دارم، من امام حسین (علیه السّلام) را دارم؟ خدا میگوید که از خدا سپاسگزار باشید، «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ»،[۱۴] این لطف خدا بود که دل شما را برد، هر دلی را لایق قرار نداده که مجذوب پیغمبر و دودمان پیغمبر (علیهم السّلام) باشد. آنها هر دلی را شکار نمیکنند. «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ… وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ».
محبّت به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
حاصل عرایضی که در این جلسات طولانی و نورانی به محضر شما تقدیم داشتیم این است که تنها وسیلهی نجات برای بشریّت محبّت است، حبّ است، «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ». نجات در تبعیّت است، مشقّت، سرافکندگی، ذلّت، هلاکت در عدم تبعیّت از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. تبعیّتِ تحمیلی دوام ندارد، چه زمانی تبعیّت برای انسان گوارا است؟ آن وقتی که دنبال معشوق خود برود. تحمّل رنج در مسیر معشوق تمام مشکلات را برای انسان شیرین میکند، انسان برای عزیز خود، برای محبوب خود، برای دلبر خود جان میدهد گله هم نمیکند. هم تجربه است و هم وحی الهی است و هم در تاریخ بشر هر کسی عاشقانه کاری را عهدهدار شده موفّق بوده و برای هر کس کار تحمیلی بوده… دین تحمیلی دوام ندارد، حکومت تحمیلی دوام ندارد، استاد تحمیلی موفّق نیست، آخوند تحمیلی بُردی در جامعه ندارد. باید دلها پذیرا باشند، باید سنخیّت، جذب و انجذاب در این جهت وجود داشته باشد.
دینداری، معنای واقعی محبّت
لذا وجود نازنین حضرت امام جعفر صادق (علیه الصّلاه و السّلام) فرمودند: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ»،[۱۵] «هَلِ الحُب إِلَّا الدِّین». قسمت اوّل را زیاد شنیدهایم، ولی من در بیانات حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) مشاهده کردم دو وجهه را بیان میکنند. میگوید دین جز محبّت نیست، محبّت هم جز دین نیست. اگر کسی بخواهد محبّت خالص داشته باشد باید در دین جستجو کند. محبّتهایی که انگیزهی دینی ندارد محبّت واقعی نیست، در آخر به عداوت میکشد، «تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى».[۱۶] خیلی افراد به هم ابراز علاقه میکنند، امّا داد و ستد است، در باطن خبری نیست. این قربان صدقه رفتنها همه تعارفات است، روح ندارد، جان ندارد.
امّا وقتی یک شیعه مقابل ضریح حضرت ابا الحسن الرّضا (علیه السّلام) میایستد، مقابل ضریح شش گوشه قرار میگیرد، «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی»،[۱۷] همه چیز من به فدای شما. در امتحان هم نشان میدهد که حاضر است فدا شود، زن و فرزند را میگذارد به سرزمین سوریه میرود، از حریم حضرت زینب (علیها سلام) دفاع میکند جان خود را میدهد. در وصیّت نامهی خود هم مینویسد، با آمادگی میرود، میرود که او را بپذیرند، میرود که او را نگه دارند. اینجا است که جایگاه و نقش و رسالت محبّت خود را نشان میدهد و دین یعنی محبّت، محبّت هم یعنی دین.
قدردانی از نعمتهای الهی
چند حدیث از حضرت عبد العظیم حسنی (علیه السّلام) در این رابطه خدمت شما قرائت کنیم. بعد هم چند ویژگی از وجود نازنین حضرت عبد العظیم حسنی که به گردن ما حق دارند، طبیبی از مدینه هستند. خدا حواله کرده به اینجا بیایند دردهای ما را دوا کنند، مشکلات ما را حل کنند. حضرت عبد العظیم حسنی (علیه السّلام) خیلی کرامت دارد، جزء امام زادههای بسیار مجرّب است. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)»،[۱۸] فرمود: «أَحِبُّوا اللَّهَ لِمَا یَغْدُوکُمْ بِهِ مِنْ نِعْمَهٍ وَ أَحِبُّونِی لِلَّهِ تَعَالَى». حدیث را حضرت عبد العظیم حسنی با سلسله سند به پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میرساند. تمام رجالی که در این حدیث واسطهی بین حضرت عبد العظیم و نبیّ مکرّم اسلام هستند همه رجال توثیق شده هستند و حدیث حدیث صحیحی است. به آخرین راوی سلیمان میرساند، او میگوید: «سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ»، از امام باقر (علیه السّلام) شنیدم، «یَقُولُ». شنیدم «یَقُولُ» یعنی این را یک مرتبه نمیگفت، امام باقر (علیه السّلام) مکرّر این حدیث را بیان میفرمودند. معلوم میشود که خیلی سازنده و مایهی نورانیّت دلها است.
وجود نازنین حضرت ابا جعفر، امام باقر (علیه السّلام)، «سَمِعْتُ.. یَقُولُ»، یعنی استمرار داشت، یک مرتبه این را نگفته است. چه فرمودهاند؟ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) لِلنَّاسِ وَ هُمْ مُجْتَمِعُونَ عِنْدَهُ»، امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: پیغمبر خدا برای جمعی که در محضر حضرت مجتمع بودند فرمود. این را برای یک فرد به طور خصوصی نگفته، این نسخهی عمومی است، همهی گوشها باید باز شود و این را بشنود. «وَ هُمْ مُجْتَمِعُونَ عِنْدَهُ أَحِبُّوا اللَّهَ لِمَا یَغْدُوکُمْ بِهِ مِنْ نِعْمَهٍ»، به خدا عشق بورزید، به خدا دل بدهید، دلدادهی خدا شوید، دل شما برای خدا بیقرار باشد، دل شما برای خدا پرواز کند. چرا؟
«لِمَا یَغْدُوکُمْ بِهِ مِنْ نِعْمَهٍ»، هر روز که صبح میکنید سر سفرهی نعمت خدا هستید. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»،[۱۹] خدا که به شما نعمت میدهد، این نعمتهای الهی رسول محبّت نیست؟ پیام دوستی خدا با شما نیست؟ اگر کسی در هر عیدی، در هر مناسبتی برای شما هدیه میآورد، دلیل بر این نیست که شما را دوست دارد؟ خدا شما را دوست دارد، شما را غرق در نعمتها کرده است. این نانی که در اختیار شما است، این آبی که در اختیار شما است، این هوایی که در اختیار شما است، این زمینی که در اختیار شما است، این درختهایی که هم هوا را تلطیف میکند و هم میوههای رنگارنگی که در اختیار شما است، این ملائکهی متعدّد و گروهها و تیمهایی از ملائکه که همواره هوای شما را دارند و در ابعاد مختلف دست شما را میگیرند، اینها نعمتهای الهی نیست؟ خدا این همه نعمت میدهد به دشمن خود میدهد یا به دوست خود میدهد؟ اساس کار خدا محبّت است، این نشان میدهد خدا آفریدههای خود را دوست دارد و علی الدّوام ما را غرق در نعمت خود میکند.
کسی که ما را دوست دارد دوستی او هم خشک و خالی نیست، همراه با عمل است، مرتّب بر سر ما فرو میریزد، غرق در نعمتهای او هستیم. چون هر روز که صبح میکنید خدای متعال «یَغْدُوکُمْ بِهِ مِنْ نِعْمَهٍ»، غدوّ شما، صبح شما، بیداری شما، با اقیانوس نعمتهای الهی مواجه میشود، بارش نعمتهای الهی بر سر شما است، جا ندارد چنین خدایی را دوست داشته باشید؟ اگر دل شما با او همراه نباشد قدر چه کسی را میداند؟ کسی که همهی نعمتها از او است، وقتی شما به او دل ندهید، او را دوست نداشته باشید معلوم میشود که هیچ احساسی ندارید، هیچ درک و معرفتی ندارید. خدا را دوست بدارید «لِمَا یَغْدُوکُمْ بِهِ مِنْ نِعْمَهٍ».
نعمت امام زمان (علیه السّلام)
ما نعمتهای ظاهری را نام بردیم، ولی بین خود و خدا امام زمان (علیه السّلام) نعمت کوچکی است که ما داریم؟ «وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»،[۲۰] «وُجودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرُّفُهُ لُطفٌ آخَر».[۲۱] ما آقایی داریم، صاحبی داریم، در عالم هیچ ملّتی، هیچ امّتی رهبری مثل رهبر ما ندارد، امامی مثل امام ما ندارد، طبیبی مثل طبیب ما ندارد، مهربانی مثل مهربان ما ندارد. کجای عالم شما چنین نعمتی را سراغ دارید؟ خدای متعال به شما امام زمان داده، محبّت آل رسول را داده، محبّت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را داده، نعمت کوچکی است؟ «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»،[۲۲] خدا به شما ولایت داده، ولایت، بهشتِ واقعی شما است. بهشت شکم بهشت نیست، بهشت دل بهشت است، شکم حیوان پر میشود، شکم انسان هم مثل شکم حیوان است. باید بدانیم که اینها را هم خدا داده، ولی خیلی بالاتر از اینها را داده، چرا قدر خود را نمیدانید؟ خدا به شما گوهر ولایت اهل بیت (علیهم السّلام) را داده، با کدام نعمت میتوانید این را معاوضه کنید؟ «وَ أَحِبُّونِی»، محبّت بالاستقلال برای خدا است، «أَحِبُّ الله»، ولی نعمت است، ولی نعمت واقعی خدا است.
توجّه به اسماء و صفات الهی
امّا در پرتو محبّت الهی، انسان اسماء الهی را دوست داشته باشد، «مَن أَحَبَّ شَیئاً أَحَبَّ… آثَارَه»،[۲۳] انسان وقتی کسی را دوست دارد آثار او را هم دوست دارد. مجنون از خرابههایی که لیلا در آنجا ساکن بوده عبور میکرد، دیدند در و دیوار خرابه را غرق در بوسه کرده است. گفتند: بیچاره عقل ندارد، در و دیوار ویرانه که بوسیدن ندارد. گفت:
«أَمُرُّ عَلَى الدِّیَارِ دِیَارَ لیلى اُقَبِّلُ ذَا الجِدَار وَ ذَا الجِدَارَا
وَ مَا حُبُّ الدِّیَار شَغَفنَ قَلبی وَ لَکِن حُبُّ مَن سَکَنَ الدِّیَارَا»
من که در این ویرانه سرگردان هستم، به در و دیوار خرابه بوسه میزنم، تصوّر نکنید در و دیوار دل من را برده، نه، بوی لیلی من را میدهد، این آثار او است، قدمگاه او را دوست دارم. چرا شما میروید و قدمگاه امام رضا (علیه السّلام) را میبوسید؟ شما خاک را میبوسید؟ چرا آستانهی امام حسین (علیه السّلام) را میبوسید؟ چرا ضریح امام حسین (علیه السّلام) را میبوسید؟ کسی کلاس محبّت ندیده باشد… که ندیدنی است، مرموز است، به همه ندادهاند. وهّابی بدبخت چه میفهمد؟ نمیداند که چه چیزی را ندارد، او ندارد. خدا این را به شما داده، کسی چنین نعمتی به شما داده، هوادار دارید، حامی دارید، پناهگاه دارید، پشتوانه دارید، الگو دارید، آقا دارید، امام زمان دارید، چنین نعمتی داده شما باید خیلی از خود بیخود شده باشید، دلدادهی خدا شده باشید. «أَحِبّونی» به خاطر این نعمت. بالاستقلال همهی محبّتها برای خدا است.
امّا بالعَرَض، اوّل دلبری که باید بالعَرَض دل شما با او جوش بخورد، در دل شما جایگاه داشته باشد، اسماء حسنای الهی است که اسم اعظم آن پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. «وَ أَحِبُّونِی لِلَّهِ تَعَالَى»،[۲۴] من را محبوب خود بدانید، من محرم شما هستم، من در دل شما راه دارم، دل شما با من همخوانی دارد. «أَحِبُّونی»، با من بیگانگی نکنید، دل خود را به من بدهید، من دلدار خوبی هستم. «أَحِبُّونی» من را دوست داشته باشید، چرا؟ «لِلَّه»، هر کس من را دوست داشته باشد حبّ فی الله است. این حبّ غیر خدا نیست، این از متعلّقات حبّ خدا است، از شُعَب حبّ پروردگار متعال است، از تجلّیات محبّت حق تعالی، محبّت اسم اعظم خدا است، محبّت تجلّیات حق تعالی است، بالاترین جلوه که تجلّی اعظم است وجود نازنین خاتم انبیا، محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.
محبّت به اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
«وَ أَحِبُّوا قَرَابَتِی لِی».[۲۵] همانطور که به خدا دل دادید و بالعَرَض من را در دل خود نشاندید، علی (علیه السّلام) از من جدا نیست، فاطمه (سلام الله علیها) از من جدا نیست، حسن و حسین (علیهما السّلام) جلوههای من هستند. «أَحِبُّوا قَرَابَتِی»، باید اهل بیت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را دوست داشته باشید، این امر پیغمبر است، «أَحِبُّ الله بِالإِستقلال»، محبّت پیغمبر «بِالعَرَض» در رتبهی دوم، محبّتِ قرابت، این سه مورد مثلّث ایمان مؤمن است. «حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ»،[۲۶] این مثلّث ایمان است، زاویههای ایمان بر این سه زاویه استوار است، محبّت الله، محبّت الرّسول و محبّت اهل بیت عصمت و طهارت. هر کدام نباشد همه نیستند، این یک نظام است، نظام محبّتی است. ما خدا را… «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ»،[۲۷] راهی که به خدا داریم این راه را اهل بیت برای ما باز کردهاند و خود آنها سبیل الله هستند، خود آنها صراط مستقیم هستند، ما بدون آنها به خدا نمیرسیم.
ظرفیّت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای دریافت وحی
همینطور که اگر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبود ما نمیتوانستیم از قرآن استفاده کنیم، وحی بر قلب ما نازل نمیشود، ما این ظرفیّت را نداریم قرآن بر وجود ما نازل شود. مثل این است که ما توقّع داشته باشیم خورشید با این حرارت در وجود ما متمرکز شود، آب میشویم. حرارت نور وحی خیلی بیشتر از خورشید است، این کجا و آن کجا؟ ظرفیّت وجود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را میخواهد. هیچ پیغمبری ظرفیّت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نداشت، لذا قرآن که تجلّی اعظم است در حدّ ظرفیّت رسول الله است نه غیر او، بر این دل نازل میشود نه بر غیر او. دیگران اگر بخواهند استفاده کنند باید از مجرای او به این نور برسند، امکان ندارد مستقیماً وحی بر ما نازل شود. معرفه الله هم همینطور است، او کانون معرفت است، او چشمهی معرفت است، او دریای معرفت است. تشنگان معرفه الله باید سرِ چشمهی وجود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بنشینند، سر چشمهی وجود امیر المؤمنین (علیه السّلام) بنشینند. «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ»، اگر با خدا هم کار داری باید دامن پیغمبر را بگیری، دامنهی امیر المؤمنین و ائمّهی اطهار (علیهم السّلام) را بگیری.
بنابراین این سه مسئله، مسئلهی توحید، مسئلهی رسالت و مسئلهی ولایت، این سه مسئله باید در عمق جان ما باشد، در ذهن ما باشد کافی نیست. محبّت میخواهد، جذبهی وجودی میخواهد، جوشش درونی میخواهد، عشق میخواهد، شیدایی میخواهد. عاشق رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شوید، عاشق امیر المؤمنین و ائمّه (علیهم السّلام) باشید.
جایگاه و شخصیّت حضرت عبد العظیم (علیه السّلام)
حضرت عبد العظیم حسنی ویژگیهای زیادی دارد، من دو سه مورد از ویژگیهای ایشان را خدمت شما عرض میکنم. یکی از ویژگیهای ایشان این است که با چهار واسطه به امام حسن مجتبی (علیه السّلام) میرسند. امام زاده است، از ذرّیّهی پیغمبر خدا است، گوهر او با گوهر دیگران فرق دارد، ژن ایشان با ژن دیگران فرق دارد. امام زادهای است که آباء ایشان با چهار واسطه به امام حسن مجتبی (علیه السّلام) میرسد.
ویژگی دوم حضرت عبد العظیم حسنی (سلام الله علیه) این است که ظرفیّت ایشان با امام زادههای دیگر فرق دارد. بحمد الله در هر گوشهای بروید یک امام زاده میشناسید، ولی امام زادهای که امامها او را تأیید کرده باشند، معصوم او را امضاء کرده باشد زیاد نیستند. یکی از آن امام زادههایی که عظمت او، معنویّت او، علم او، معرفت او به امضاء امام معصوم رسیده حضرت عبد العظیم حسنی است.
سومین امتیازی که حضرت عبد العظیم حسنی دارد فقیه است، عالم است، «امینُ الرُّسُل» است. «العُلَمَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُل»،[۲۸] امین رسولان است. خلیفهی پیغمبر خدا است، «اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِی»،[۲۹] پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: خدایا، خلفای من را مورد رحمت قرار بده. گفتند: خلیفهی شما چه کسانی هستند؟ فرمود: آنهایی که بعد از من میآیند، «یَرْوُونَ أَحَادِیثِی وَ سُنَّتِی وَ یُعَلِّمُونَهَا النَّاسَ»، هم سینهی آنها، گنجینهی باطن آنها پر از دُرها و جواهراتِ کلمات ما و یاد ما است، هم قدرت تعلیم دارند، فقط برای خود نمیخواهند، مردم را با احادیث ما روشن میکنند. اینها خلیفه و نمایندهی پیغمبر هستند، حضرت عبد العظیم حسنی (علیه السّلام) از این جهت مرجع تقلید است. فقیه است، معلّم احکام است، معلّم اعتقادات است.
امتیاز دیگری که حضرت عبد العظیم حسنی (علیه السّلام) دارد با اینکه عالم است، با اینکه فقیه است، مغرور نیست، به خود اطمینان نمیکند، دست از پناهگاه خود برنمیدارد. امام هادی (علیه السّلام) امام جوانی بود و در جوانی هم به شهادت رسیده، حضرت عبد العظیم حسنی اجداد او را درک کرده، از پدر او حضرت جواد الأئمّه و از جدّ او حضرت امام رضا (علیه السّلام) حدیث یاد گرفته است. با اینکه سه امام را درک کرده و به سنّ بالایی از عمر مبارک خود رسیده، ولی وقتی احساس میکند روزهای پایانی عمر او است کارنامهی زندگی خود را برد تا امام زمان او امضاء کند. این خیلی مهم است.
نقل روایتی دربارهی امام صادق (علیه السّلام)
مردی به مدینهی منوّره رفت، پولی به امام صادق (علیه السّلام) داد، عرضه داشت: من انسان متمکّنی هستم، رفت و آمد من همه ساله به اینجا است، دوست دارم عنایت بفرمایید دستور بدهید برای من یک خانه بخرند، وقتی به اینجا میآیم به خانهی خود بروم. به مکّه رفت و برگشت، خدمت حضرت صادق (علیه السّلام) رسید، به حضرت عرض کرد: آقا، خانه خریدید؟ فرمودند: بله. گفت: کجا؟ فرمود: خانهای برای تو در بهشت خریدم. امام صادق (علیه السّلام) حدود اربعهی خانهی بهشتی این مرد را بیان کردند. فرمودند: این پولی که به من داده بودی بین سادات بنی هاشم تقسیم کردم، بین نیازمندها تقسیم کردم و از خدا برای تو یک خانه در بهشت خریدم که از یک طرف به سمت خانهی جدّ من رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، یک طرف به سمت خانهی پدر من امیر المؤمنین (علیه السّلام) است، یک طرف به سمت خانهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، یک طرف به سمت خانهی ما اهل بیت است، شما در چنین جایی خانه خواهید داشت. این مرد به گریه افتاد، گفت: جان عالمی به قربان شما، من از شما دنیا خواسته بودم شما به من آخرت را دادید، ولی دوست دارم یک سند بدهید من دست خالی از اینجا نروم. وجود مبارک امام صادق (علیه السّلام) با دست خطّ مبارک خود نوشتند: در بهشت خانهای برای این مرد جبلّی خریدم، حدود خانه این است، امضاء فرمودند و به او دادند. این سند را گرفت، به وطن خود آمد و وصیّت کرد که اگر من مردم این سند را در کفن من بگذارید و با من دفن کنید. در همان سال هم وفات کرد.
بر سر مزار او آمدند، همان وقت که دفن کردند صبح آمدند دیدند روی قبر با خطّ زیبایی نوشته شده است: «قَد وَفانِی الصَّادِق»، امام صادق (علیه السّلام) به وعدهی خود وفا کرد. خانهای که برای من خریده بود تضمینی بود، احتمالی نبود تضمینی بود، من از او امضاء گرفته بودم.
عرضهی اعتقادات به امام معصوم
حضرت عبد العظیم حسنی آمد از امام هادی (علیه السّلام) امضاء گرفت که آیا من سالم هستم؟ دین خود، سرمایهی اعتقاد خود را دارم سالم میبرم یا نه؟ عالم بود، مجتهد بود، امّا مغرور نبود، بنده بود. به کشتی نجات اهل بیت پناهنده بود، علم را برای خود موجب نجات نمیدانست، میدانست که نجات با اینها است. لذا به امام صادق (علیه السّلام) عرضه داشت من بیمار شما هستم، شما طبیب من هستید، من را ویزیت کنید، نکند اشکالی در اعتقادات من باشد قلب سلیم در قیامت نداشته باشم. «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ».[۳۰] حضرت اجازه فرمودند او هر چه اعتقادات داشت به محضر امام هادی (علیه السّلام) بیان کرد.
وجود مبارک امام هادی (علیه السّلام) قسم خوردند: و الله این دین همان دینی است که خدا از آن راضی است. «فَاثبُت»، تا به حال خوب آمدی، امّا در ادامه هم باید نگه داری، «فَاثبُت». عرض کرد: آقا، اگر من میتوانستم کاری انجام دهم که نمیخواست خدمت شما بیایم، شما هوای من را داشته باشید.
حضرت در حقّ او دعا کرد: «ثَبَّتَکَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ»،[۳۱] دلیل بر حسن عاقبت او یکی امضای امام هادی (علیه السّلام) بود، یکی هم موقع ورود امام هادی (علیه السّلام) فرمودند: «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً»،[۳۲] تو حقّاً ولیّ ما هستی. این امضای امام زمان است. شما هم کاری انجام دهید، إنشاءالله بشارتی، ضمانتی، کسی تضمین کند که در گودال جهنّم نیفتیم، طوفانها شدید است، ما را میاندازد، یکی باید هوای ما را داشته باشد. او عالمی بامعرفت، بامحبّت بود، از امام زمان خود امضاء گرفت و با خیال آسوده به خانهی قبر منتقل شد. این هم یکی از امتیازات حضرت عبد العظیم حسنی (علیه السّلام) بود.
کرامات حضرت عبد العظیم (علیه السّلام)
معجزات و کرامات زیاد دارد، خود ما از حضرت عبد العظیم حاجت گرفتهایم. خدا پدرم را رحمت کند، میگفت: حضرت عبد العظیم امام زادهی مجرّبی است. معجزهای که مرحوم آقای نجفی مرعشی از حضرت عبد العظیم (علیه السّلام) دارد مشهور است. خواستگاری کرده بود، گفته بودند باید فلان چیزها را بخری، او چیزی نداشت. آمده بود به حضرت عبد العظیم گفته بود: آقا، از من کفش میخواهند، لباس میخواهند، چند قلم گفته بودند من ندارم. حضرت عبد العظیم (علیه السّلام) به او پول نداده بود، گفت: دیدم کیسهای در کنار من گذاشتند، کیسه را برداشتم دیدم همان چند قلمی که خواسته بودند در آن است. میشود جوانها بروند از وجود نازنین حضرت عبد العظیم (علیه السّلام) چیزهایی را بگیرند. اینها مثل پدر هستند، از پدر مهربان تر هستند، از جانب پیغمبر و ائمّه (علیهم السّلام) مأموریّت دارند که برای شیعه پناهگاه باشند و گرهگشا باشند.
خبر پیامبر از وفات حضرت عبد العظیم (علیه السّلام)
شب میلاد است، آخرین نکته این است که وجود نازنین پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وفات حضرت عبد العظیم را در همان وقتی که به پایان عمر رسیده بود… مؤمنی از مردم ری خواب دید که پیغمبر خدا به باغ عبد الجبّار تشریف آوردند، فرمودند: یکی از فرزندان من در این باغ، کنار این درخت سیب دفن میشود، وفات مییابد و او را اینجا دفن میکنند. صبح بیدار شد سراغ عبد الجبّار رفت، گفت: باغ خود را به من بفروش. او گفت: چرا؟ گفت: من پیغمبر را خواب دیدم، یکی از فرزندان ایشان بنا است اینجا دفن شود، اینجا بقعه میشود، امامزاده میشود، میخواهم سهیم باشم. گفت: من همین خواب را دیدهام، پیغمبر هم به من وعده دادهاند که اینجا است. اینکه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میآید و جای قبر او را مشخّص میکند، شما غیر از حضرت عبد العظیم (علیه السّلام) چه کسی را سراغ دارید که چنین امتیازی از وجود نازنین پیغمبر خدا و ائمّهی هدی داشته باشد؟
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیات ۷ و ۸٫
[۳]– سورهی زمر، آیه ۳۶٫
[۴]– سورهی یوسف، آیه ۶۴٫
[۵]– سورهی هود، آیه ۶٫
[۶]– سورهی ذاریات، آیه ۵۸٫
[۷]– سورهی زمر، آیه ۵۳٫
[۸]– سورهی حدید، آیه ۴٫
[۹]– سورهی یس، آیه ۷۶٫
[۱۰]– سورهی انبیاء، آیه ۱۰۷٫
[۱۱]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۱۲]– سورهی توبه، آیه ۱۲۸٫
[۱۳]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۱۴]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۱۵]– الکافی، ج ۸، ص ۸۰٫
[۱۶]– سورهی حشر، آیه ۱۴٫
[۱۷]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۵٫
[۱۸]– علل الشرائع، ج ۲، ص ۶۰۰٫
[۱۹]– سورهی الرّحمن، آیه ۶۰٫
[۲۰]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ۴۲۳٫
[۲۱]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۲۰، ص ۳۲۷٫
[۲۲]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۴٫
[۲۳]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۰، ص ۳۹۳٫
[۲۴]– علل الشرائع، ج ۲، ص ۶۰۰٫
[۲۵]– همان.
[۲۶]– الأمالی (للصدوق)، ص ۸۹٫
[۲۷]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۵٫
[۲۸]– شرح أصول الکافی (صدرا)، ج ۲، ص ۲۳۶٫
[۲۹]– صحیفه الإمام الرضا، ص ۵۶٫
[۳۰]– سورهی شعراء، آیه ۸۸ و ۸۹٫
[۳۱]– التوحید (للصدوق)، ص ۸۲٫
[۳۲]– همان، ص ۸۱٫
پاسخ دهید