آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
- محبوب بودن ایمان برای مؤمنین
- وجه تشریعی محبوب قرار دادن ایمان
- قابل مقایسه نبودن اسلام با سایر ادیان
- جامع و کامل بودن اسلام برای همهی جنبههای زندگی
- اسلام دین دارای قانون
- دین اسلام دین محبوب
- قبول اسلام راه وارد شدن ایمان در دل
- تصدیق راه ورود ایمان در دل
- رابطهی تحصیل ایمان و هدایت خدا
- انفاق و محبوب شدن ایمان در دل
- آسان شدن مشکلات با ابزار عشق و محبّت
- گسترش دادن کار خیر توسّط خدا برای بنده
- در راه خدا بودن و ازدیاد هدایت
- لباس تقوا لازمهی انسان مؤمن
- تقوا بهترین توشهی قیامت
- لباس تقوا، زیباترین لباس
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خاتَمِ المُرسَلینَ طَبِیبِ نُفُوسِنَا شَفیعِ ذُنُوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مُولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ».
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ».[۲]
محبوب بودن ایمان برای مؤمنین
پروردگار عزیز و خدای ودود منّت میگذارد به مؤمنین، به این کسانی که در ورطهی مقابلهی با پیغمبر و دین قرار نگرفتند و اطاعتپذیری، ولایتمداری، قانونپذیری برای آنها هموار شد. چون و چرا نکردند، دستورات پیغمبر و دین خود را عملی ساختن خدای متعال میفرماید: برای این بود که خدا ایمان را برای شما محبوب قرار داد.
وجه تشریعی محبوب قرار دادن ایمان
محبوب قرار دادن -یک توضیحاتی در جلسات گذشته به محضر شریف شما تقدیم شده است- یک وجه تشریعی دارد که خدای متعال برای شکوفایی عقل شما، بالا بردن آگاهی شدن، ازدیاد معرفت شما، نتیجهی دینداری را به شما گفت و شما فهمیدید اینکه ایمان برای شما محبوب بود، یک وقت آدم یک گوهری دارد، خبر ندارد این گوهر خیلی قمیتی است. لذا خیلی قدر آن را نمیداند. آن را حفاظت نمیکند ولی یک گوهرشناسی میآید میبیند این خیلی قیمت بالایی دارد، برای او توضیح میدهد که این گوهر در دنیا یکی است، همهی دنیا را بدهی دیگر مثل این را به دست نمیآوری، آدم تازه میفهمد که چه سرمایهای دارد.
قابل مقایسه نبودن اسلام با سایر ادیان
خدای متعال به شما دینی داده است که با ادیان دیگر قابل مقایسه نیست. آیاتی که در بُعد اعتقادات همهی مسائل را برهانی کرده است، هم عقلپذیر است، هم فطرت پذیر است و هم یک دین سهل و آسانی است «یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»[۳] دین کاملی است، ادیان دیگر برنامهی جامع برای شما ارائه نکردند ولی دین اسلام آمده است همه جای زندگی شما را از سرگردانی و چه کار بکنم نجات داده است. هر جا شما به دین خود مراجعه بکنید، به شما برنامه میدهد.
جامع و کامل بودن اسلام برای همهی جنبههای زندگی
ما اگر هیچ دلیلی بر حقّانیّت اسلام خود نداشتیم جز این شمول همهجانبهی فکری، اخلاقی و عملی اسلام که از جزئیتر امور ازدواج گرفته، نحوهی ارتباط زن و مرد گرفته، تولّد بچّه، اسمگذاری بچّه، نحوهی غذاخوردن، نحوهی دستشویی رفتن. کیفیت مسافرت رفتن، روزهایی که انتخاب میشود و برای مسائل سیاسی، مدیریّتی، برای مسائل خانوادگی، برای مسائل تجارت، تولید، هزینه، شما هیچ بخشی از زندگی، در ابعاد مختلف نمیتوانید شناسایی بکنید که برای آنجا دین شما به شما تعیین تکلیف نکرده باشد. خوب در یک زمانی که این همه علوم تخصّصی نبوده است، الآن خود علوم سیاسی رشته است و خود آن رشتههای مختلف میشود، علوم بهداشتی -معالجاتی، تربیتی إلی ماشاءالله.
اسلام دین دارای قانون
آن وقت که اینها نبود، تخصّصها نبود، مکتب خانه نبود، استاد نبود، یک دینی در آن وقت آمده است و همهی اینها را به گونهای که زندگی بر شما آسان بشود، دینی نیست که برای شما عسر و حرج بیاورد. واقعاً بیبرنامگی زندگی را برای آدم مشکل میکند، آدم گرفتار دستاندازها میشود، تضادها میشود، سرگردانیها میشود. ولی همه جا قانون دادند، قانون ریل است، خطّی را جلوی پای ما میگذارند، میگویند: برو تا آخر. یکی این محبوبیّت عقلانی و فطری دین شما است، دین یهود سختگیریهای عجیبی دارد، دین نصارا بیمرزیهای عجیب و غریبی دارد ولی به شما انضباط آسان دادند. آنها مطالب خلاف عقل دارند، شما مطلب خلاف عقل ندارید. آنها مطالب خلاف فطرت دارند، شما مطالب خلاف فطرت ندارید.
دین اسلام دین محبوب
«حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» مراد از این ایمان دین شما است. دین شما دین محبوبی است. چه دوست داشته باشید، چه دوست نداشته باشید این دلپذیر است. یعنی مشتری پسند است، دین شما مشتری پسند است، دلپذیر است. عقل وقتی محاسبه میکند، میبیند زیباتر از این نیست. اینکه قرآن کریم فرموده است: همهی عالم جمع بشوند، یکی مثل قرآن بیاورند، یک سوره مثل قرآن بیاورند، این تنها در متن قرآن نیست، یک دینِ به این صورت شما بروید پیدا بکنید که اینقدر برای شما زندگی پاکیزه و آسان ترتیب بدهد.
قبول اسلام راه وارد شدن ایمان در دل
نکتهی دیگری که در این محفل نورانی قابل عرض است، این است که حالا اگر مسئله، مسئلهی هدایت تکوینی است، موهبت تصرّفی خدا در دلها است. راه آن چیست؟ چه کار بکنیم که ایمان در دل ما… نه اینکه دین ما دوست داشتنی است. چه کار بکنیم که خود ما دوست بداریم؟ خود ما عاشق ایمان بشویم، عاشق دین بشویم. برای این جهت هم چند آیه را من امروز یک توفیقی شد نگاهی کردم، دیدم پروردگار متعال به ما خط میدهد، یکی در سورهی مبارکهی لیل است «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى»[۴] اگر شما این سه مسئله را در زندگی خود عملی بکنید، یکی ایمان است، یعنی قبول بکنید، اسلام هر چیزی گفته است بپذیرید. باور بکنید، بپذیرید. حالا بپذیرید، یعنی بروید تحقیق بکنید اگر شبهه دارید، ابهام دارید رفع بشود یا نه خود تجربه بکنید، عمل بکنید. یکی مسئلهی پذیرش است. حالا پذیرش برهانی یا پذیرش تجربی.عمل بکنید. میگویند: تجربه فوق علم است. خوب ببینید اگر خدای متعال به شما گفته است این کار را بکنید، ببینید نتیجه را میگیرید یا نه. یکی ایمان است، باور است، پذیرش است.
تصدیق راه ورود ایمان در دل
دوم تصدیق است. تصدیق یعنی ایمان ذهنی خود را صادق بکنید، «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» این «صَدَّقَ» تصدیق نیست، این «صَدَّقَ» یعنی صدقه دادن. شما ایمان که آوردید اهل ایثار هم باشید. ایمانی که ایثار در کنار آن باشد، خدای متعال آن گرفتاریهای روحی را برطرف میکند. «سَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى» انسان مادامی که در مسیر سخاوت قرار نگرفته است، پول دادن برای او سخت است. امّا ایمان که داری، بیا عمل بکن، «سَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى».
رابطهی تحصیل ایمان و هدایت خدا
در سورهی مبارکهی تغابن فرمود: «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ»[۵] هر کسی به خدای خود ایمان داشته باشد، ایمان عینی داشته باشید، نه ایمان لفظی و ذهنی. حقیقت ایمان که در جلسات گذشته از یاد ما نرفته است. اگر کسی ایمان را تحصیل بکند، خود خدای متعال دل او را هدایت میکند. ایمان انرژی نور و کشش عرشی برای دل انسان پیدا میکند؛ «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ» ایمان به الله، خدامحوری، خدا باوری، خدا همراهی، این سبب میشود که پروردگار متعال هدایت… نه هدایت راهنمایی، نه هدایت مغزی، خدا جاذبههایی در دل انسان ایجاد میکند انسان روز به روز در رفتن راه خدا، عمل به برنامههای الهی عاشقتر میشود، انسان با جذبهها حرکت میکند، کششی او را میبرد، راهبری میشود. حمایت میشود. پس یکی مسئلهی ایمان و صدقه است؛
انفاق و محبوب شدن ایمان در دل
«فَأَمَّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» یکی اعطا است، بذل مالی است، گذشتن از مال در راه خدا است، به فقرا رسیدن، هدیه دادن به دوستان، در امور خیر بذل و بخشش داشتن، این سفرهی عطا وسیع است. آدم به دوست خود یک کتاب میدهد، از باب اینکه «تَهَادَوْا تَحَابُّوا»[۶] هدیه بدهید، خدای متعال با هدیه دادن محبّت را اضافه میکند. گاهی یک شاخه گل. خدمتکار امام حسین (علیه السّلام) به وجود مبارک ایشان یک شاخه گل داد. حضرت فرمودند: در راه خدا تو را آزاد کردم. کسی عرضه داشت: آقا برای یک شاخه گل او را آزاد کردی؟ فرمود: خدا فرموده است که: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها»[۷] کسی به شما خوبی بکند، شما خوبی بهتری انجام بدهید. احسن آن همین است دیگر. هدیه آدم را بدهکار میکند. هدیه محبّت هدیه دهنده را در دل انسان مستقر میکند. «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى» هدیه اختصاصی به ثروتمندها ندارد، هر کسی از آنچه که دارد باید دل کندن از دنیا و پول را تمرین بکند. به خصوص اگر نیاز داشت، از آن گذشت. این خیلی فرق دارد با کسی که زیادی مال خود را میدهد. «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى» قدم اوّل این عبادت مالی است.
آسان شدن مشکلات با ابزار عشق و محبّت
قدم دوم «أَعْطى وَ اتَّقى» بعضیها ریخت و پاش دارند، سخاوت دارند امّا تقوا ندارند. این برای خیر مصرف میکند، بیبند و باری هم میکند. دنبال عیاشیها هم میرود، فساد هم میکند، سفرهای حرام هم میکند. این نه، فایده ندارد. «أَعْطى وَ اتَّقى» هم اعطا، هم تقوا. تقوا زیبایی عمل خوب است. «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى» کسی اهل عطا باشد و اهل تقوا هم باشد، آن وقت تصدیق به حسنی هم بکند که حسنی را گفتند: بهشت است. «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى» این «فَسَنُیَسِّرُهُ» ابعاد مختلفی دارد که همهی آنها هم درست است. «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى» یعنی ما دل او را وسیع میکنیم، دل او را بزرگ میکنیم که کارهای اینطور برای او سخت نباشد. شرح صدر پیدا میکند یا نه ما علاقهی به خوبیها را در دل او بیشتر میکنیم، آنچه که از محبّت خارها گل میشود این یک واقعیتی است. وقتی انسان با مشکلات با ابزار عشق مواجه میشود، میبیند آسان شد. چرا تحمّل بچّه برای پدر و مادر سهل است. جز این است که محبّت آسان میکند؟ مادر هیچ وقت گله دارد از اینکه برای فرزند خود بیخوابی میکشد؟ گاهی حاضر هستند دار و ندار خود را بدهند، یک بچّه به خانه بیاورند، زحمت آن را بکشند، محبّت اینطور است. محبّت مشکلات را آسان میکند. عقل راه نشان میدهد ولی راه را صاف نمیکند. محبّت صاف میکند.
گسترش دادن کار خیر توسّط خدا برای بنده
و نکتهی دیگر این است که خدای متعال هم اینطور که پول پول میآورد، کار خیر هم کار خیر میاورد. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[۸] یکی از معانی آن این است که شما یک قدم بیایید، من ده قدم میآیم. یکی دیگر از معانی آن این است که شما وقتی یک کار خیر برای من بکنید، من توفیق ده تا کار خیر هم میدهم شما انجام بدهید. نه اینکه خود آن یک کار را رشد میدهم، نه اصلاً به خدمت شما توسعه میدهم، دست تو را باز میکنم، سفرهی تو را پهنتر میکنم. امکانات دستگیری را برای شما بیشتر میکنم. گرهگشایی بیشتری برای تو میدهم. خدا از این کارها میکنم. «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى» خوب این باعث میشود که آدم ایمان در دل او دیگر آن درجهی قبلی ندارد، دیگر وقت لامپ ۵۰ بود، حالا شد صد آرام آرام شد نورافکن، حالا نه اصلاًخورشید شده است میدرخشد. این دل را خدای متعال آفتاب عالمتاب کرده است، هر جا میرود، نور میبرد. خیر میبرد، برکت با خود میبرد. یکی دیگر از آیاتی که در این جهت ما را کمک میکند، نحوهی محبوبیّت ایمان را در دلها بتوانیم لمس بکنیم.
در راه خدا بودن و ازدیاد هدایت
این است که خدای متعال در سورهی مبارکهی محمّد فرمود: «وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً»[۹] کسی که در خط بیاید، ما آن درجهی هدایتی که دارد با خود آورده است، با تلاش خود آورده است ما هدایت او را ازدیاد میکنیم. هدایت او را ازدیاد میکنیم یعنی معرفت او را بالا میبریم، جاذبههای او را بالا میبریم و آنچه که لازمهی رهیافتگی است آن هم به قلّهی کمالات به او میدهیم دنبال آیه دارد که «وَ آتاهُمْ تَقْواهُم» خیلی عجب است. «وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» کسی که در خطّ خدا بیاید، خدا در بردن او سریعترش میکند، یک قدم آمدی یک کلاس آمدی ما کلاسهای بعدی را جهشی میبریم، این را با وسیله آمدیم، تلاش کردیم، ولی حالا با یک نظری یک چیزهایی به تو میدهیم که نمیتوانستی جاهای دیگر به دست بیاوری. «زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُم» این یک فصل جدیدی است.
لباس تقوا لازمهی انسان مؤمن
«وَ آتاهُمْ تَقْواهُم» یعنی انسان مؤمن هدایت شده لوازمی دارد، انسان مؤمن، انسان هدایت شده باید لباس تقوا بپوشد و توشهی تقوا هم تدارک ببیند. خدا میگوید: این را خود ما میدهیم «وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ»[۱۰] لباس تقوا، پر جاذبهترین لباسها لباس پاکی است. شما سراغ دارید کسی آدم خداترس، پاک چشم، پاکدامن، پاک دست را دوست نداشته باشد؟ خدای متعال اینطور قرار داده است که همه او را دوست دارند. چرا؟ برای اینکه «لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ» این لباس پاکیزگی، لباس امانتداری، لباس خیرخواهی، لباس محبّت و لباس عشق به خدا و اهل بیت به تن او است، جلوه دارد، عجب پوششی است که هر کسی که میآید احساس میکند که این با دیگران فرق دارد. یکی این است که پوشش بیرونی را که همینطور که آدم، مردم اوّل لباس آدم را میبینند. آدم با تقوا هم وقتی آدم پاکیزهای شد، جان او را با همین میشناسند، اینطور شناسایی شده است. «لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ»
تقوا بهترین توشهی قیامت
دوم این است که برای عالم آخرت آنجا دیگر مسئلهی لباس را مطرح نمیکند. میفرماید: «وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى»[۱۱] داری میروی آنجا ذخیره لازم داری، آنجا مثل اینجا نیست که سیلویی باشد، گندم و برنج و اینها در سیلوها نگه بدارند، وقتی کم شد، به بازار عرضه بکنند. آنجا باید خود تو ببری. امور مادی برای تو فایدهای ندارد، باید تقوا را به آنجا ببری. « وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى» عزیزان ما توشه برگیرید، یک چیزی با خود ببر.
لباس تقوا، زیباترین لباس
خدا میگوید: کسی که مؤمن باشد «الَّذینَ اهْتَدَوْا»[۱۲] کسی که راه خدا را، راه ایمان را پیدا بکند، در خط بیاید، خدا دو تا کار میکند. یکی این است که تو آمدی من بیشتر میبرم، جهشی میبرم. دوم این است که تقوای تو را من میدهم. یعنی هم پوشش به تو میدهم، پوشش تقوا که خوش لباس بشوی. دلبری بکنی. «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[۱۳] این لباس زیبایی است هر کسی میبیند میایستد تماشا میکند. لباس تقوا اینطور است، لباس پاکیزگی اینطور است. همه را به تماشا میکشد، امام دیدید چه تماشایی بود. آقای بهجت را دیدید چه تماشایی بود. یک پیرمرد با آن فیافهی شکسته هر کجا میرفت، جوانها مثل پروانه دور او بودند، زیباترین زیبایان عالم را میگذاشتید جای آقای بهجت را نمیگرفت. این لباس تقوا اینطور است. آدم تماشایی میشود، با تقوا آدم تماشایی میشود. یکی هم این است که آدم وقتی به خانهی قبر میرود نمیگوید: «رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً»[۱۴] خدایا هیچ چیزی نیاوردم. همه چیز را جا گذاشتم. میشود برگردانی، با خود بیاورم. خدا کمک بکند، آدم خود را جا نگذارد، به آنجا ببرد. «آتاهُمْ تَقْواهُم» پروردگار متعال تقوای او را به او میدهد. «آتاهُمْ تَقْواهُم».
یک آیهی دیگر هم است در سورهی مبارکهی ابراهیم إنشاءالله طلب شما برای جلسهی آتی اگر خدا عمر داد، اگر خدا این باورها را از ما نگرفت، اگر خدا جمع ما پریشان نکرد، اگر خدا ما را گرفتار دام شیطان نکرد. اگر خدا باز هم ما را راه داد که به قرآن مراجعه بکنیم بیاییم با شما با قرآن صحبت بکنیم إنشاءالله آنجا هم یک چند تا رمز دارد، خدمت شما تقدیم میداریم.
(روضهخوانی)
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۳]– سورهی بقره، آیه ۱۸۵٫
[۴]– سورهی لیل، آیات ۵ تا ۷٫
[۵]– سورهی تغابن، آیه ۱۱٫
[۶]– الکافی، ج ۵ ، ص ۱۴۴٫
[۷]– سورهی نساء، آیه ۸۶٫
[۸]– سورهی انعام، آیه ۱۶۰٫
[۹]– سورهی محمّد آیه ۱۷٫
[۱۰]– سورهی اعراف، آیه ۲۶٫
[۱۱]– سورهی بقره، آیه ۱۹۷٫
[۱۲]– سورهی محمّد، آیه ۱۷٫
[۱۳]– سورهی مریم، آیه ۹۶٫
[۱۴]– سورهی مؤمنون، آیات ۹۹ و ۱۰۰٫
پاسخ دهید