آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ و آلِهِ الأطْهَرینَ سِیَّمَا مَولَانَا بَقیَّهَ اللهِ فِی العَالَمینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رِضَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
ادامهی تفسیر آیات سوره صافات
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * إِنَّکُمْ لَذَائِقُوا الْعَذَابِ الألِیمِ ﴿٣٨﴾ وَمَا تُجْزَوْنَ إِلا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٣٩﴾ إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ﴿۴٠﴾ أُولَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ﴿۴۱﴾»[۲].
در این آیات کریمه به فضل الهی اینطور معلوم شد که قرآن کریم در موردِ عاقبتِ کارِ منکرینِ معاد، جدال کنندگان با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «إِنَّکُمْ لَذَائِقُوا الْعَذَابِ الألِیمِ»، صفتِ اینها اصلاً این میشود، نه اینکه در یک مقطعی یا به مرور زمان عذاب ألیم و دردناک را میچشند، بلکه اصلاً وصفِ آنها این شده است که اینکاره شدهاند و همیشه ملازمِ عذابِ ألیم هستند و ذائقهی اینها با آتش و عذاب همراه است.
اینکه اینها دائماً ملازمِ عذاب هستند انتقامِ الهی نیست، بلکه عملِ خودِ آنهاست، جهنّم عملِ اشخاص است، عذاب عملِ اشخاص است، لذا نمیشود یقهی هیچ کسی را گرفت، هر کسی گرفتارِ عملِ خود است، چه کاری میتواند بکند؟ آیا کسی که خودِ او خود، را کور کرده است و برای همیشه نابینا شد آیا میتواند به کسی گیر بدهد و بگوید که چرا من کور شدهام؟ خود را یک لحظه کور کرده است اما برای همیشه کور است.
انسان خود را از بهشت محروم میکند و خود را جهنّمی میکند، اعمالِ انسان شجره زقوم است، اعمالِ انسان مار و عقرب است، و خدای متعال این نکته را در آیاتِ متعدد گوشزد کرده است که حواسِ انسان باشد که یا عملِ او آتش است یا نعمت.
در اعمالِ سیّئه، انسان، همان چیزی را که کاشته است درو میکند، اما کاری که برای خدای متعال باشد، خدای متعال آن را ده برابر میکند، خدای متعال آن کار را هفتصد برابر میکند، خدای متعال آن کار را بینهایت میکند؛ خدای متعال در کارهای خیر، در اعمالِ صالح، کنارِ انسان است، خدای متعال در همهی حقایق از بندهی خود دستگیری میکند و بندهی خود را همراهی میکند، «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»[۳]. اما جهنّم همان «جَزَاءً وِفَاقًا»[۴] است، در عین حال اینقدر سخت است.
در «إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»، این «إلّا» استثناء از «لَذَائِقُوا الْعَذَابِ الألِیمِ» است؟ یا استثناء از ضمیرِ «وَمَا تُجْزَوْنَ إِلا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»؟ اگر استثناء از آیهی قبل باشد یعنی همهی شما معصیتکاران و کفّار و منکرین، گرفتارِ عذابِ ألیم هستید «إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»، این استثناء منقطع است… مگر «عباد الله»، این تعبیر، تعبیرِ خاصّی است، خدای متعال در جایی فرموده است «عباد الرّحمن»، اما اینجا «عباد الله» است، انسان در ارتباط گرفتن با خدای متعال، در استعاذهی از نور الهی، گاهی با اسماء الله با خدای متعال ارتباط پیدا میکند، خدای متعال به آن انسان روزی میدهد و او هم میفهمد که روزیِ او را خدای متعال میدهد، لذا واقعاً برای اینکه سرِ سفرهی خدای متعال است خدای متعال را عبادت میکند.
ارتباط با خدا از طریق اسماء.
ما در دورانِ طلبگیِ خودمان با عزیزی از اهالی «سُنقُر» همغذا بودیم، چند نفر بودیم که غذاهای خود را با یکدیگر میخوردیم، گاهی سیّدی از «سُنقُر» میآمد و میهمانِ ایشان بود وقتی غذا تمام میشد با یک حالی میگفت که من از خلّاقِ داور خجلت میکشم که او همیشه روزیِ مرا میدهد و من نمیتوانم هیچ کاری برای او انجام بدهم.
انسانی که بر سرِ سفره نشسته است اگر بخواهد کاری هم انجام بدهد آن کارِ او هم سفرهی خدای متعال است، کاری از خودِ انسان ساخته نیست، اگر نماز میخوانیم این ما نیستیم که نماز میخوانیم، خدای متعال کَرَم میکند، اگر خدای متعال در نماز به ما اخلاص ندهد این نمازها تبدیل به جهنّم میشود، ولی اگر خدای متعال رحم کند و به ما نماز بدهد خودِ این نماز سفره الهی و رزق است، نماز شب رزق است، بندگیِ خدای متعال رزق است… من از خلّاقِ داور خجالت میکشم، مرتّب به من غذا میدهد و من نمیتوانم هیچ کاری برای او انجام بدهم، این «عبد الرزاق» است.
بعضیها گناه میکنند، میبینند خدای متعال آنها را رسوا نکرد، خجالت میکشند و توبه میکنند، این شخص «عبد الستّار» است، میگوید این همه بدی کردم و خدای متعال هیچ زمانی آبروی مرا نبرد و مرا افشاء نکرد، این شخص «عبد الستّار» است.
«عباد الله» چه کسانی هستند؟
ولی در اینجا خدای متعال «عباد الله» را مطرح کرده است، این عبد الله است، او ذوب در ذاتِ مستجمع جمیع صفاتِ کمالیّه است، او عبد الله است، «إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»، ما در قرآن کریم «الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» داریم و عبادِ صالح، ما در قرآن کریم مأمور به عبادت مخلصانه ایم، «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»[۵]، ولی در قبالِ کسانی که مخلِص هستند مُخلَصین هستند.
مخلِص کیست؟
«مخلِص» همواره در کاری که میکند سعی میکند کارِ خود را از شائبه، خلاص کند، انگیزهاش از کار فقط خدای متعال باشد، این طوفانهای نفس را دفن میکند، اگر دید در جایی ریا کرده است… خود را بیچاره میکند، میبیند نمازِ ریایی خواند، توبه میکند و به خانه میرود و یک نمازِ خالص هم میخواند، انسان با عملِ خود جانِ خود را خالص میکند، ترکِ گناه اگر صرفاً برای خدای متعال باشد… «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ»[۶]، خیلیها هستند که مرتاض هستند و با هوای نفسِ خود مقابله میکنند، ولی این شخص را یک هوای عمیقتری وادار کرده است که غذای لذیذ نخورد، با نامحرم تماس نگیرد، آلوده به امورِ حیوانی نشود، این در حالِ مقابله با هوای نفس است ولی خوفی از مقامِ رَبّ ندارد، انگیزهی او انگیزهی نفسانی است، میخواهد به اسرار دست پیدا کند، میخواهد روحِ خود را از تعلّقاتِ جسمِ خود خلاص کند و به عالَم اشرافی پیدا کند، همچنین کسی مخالفت با هوای نفس کرده است اما برای او رشدی ندارد، خود را به خدای متعال نزدیک نکرده است، این شخص خود را بت کرده است، بعد از مدّتی ریاضت کشیدن حال میتواند با یک نگاه یک قطاری را از کار بیندازد، بدونِ اینکه یک کارِ فیزیکی کرده باشد اراده میکند و نیّت میکند و نگاه میکند و قطار را از حرکت بازمیدارد، همچنین اشخاصی هستند و کراراً هم اتّفاق افتاده است، یا میخواهند از اسرارِ خانهی ماها مطّلع بشوند، هیچ دلیلی بر این نیست که این شخص انسانِ نورانی و انسانِ خوبی باشد، منشأ این ریاضت و گناه نکردنِ این شخص حبّ ذات بوده است، منشأ این ریاضت و گناه نکردنِ این شخص خود بزرگ کردن بوده است، منشأ این ریاضت و گناه نکردنِ این شخص رسیدنِ به درجات بوده است و به این درجات میرسد، بنا نیست که خدای متعال عملِ هیچ کسی را ضایع کند، اما اگر ما عملِ خود را برای خدای متعال انجام دادیم، یعنی مثلاً نمازهایمان هم در بُعدِ اثباتی قاطی نداشت، اگر درس میخوانیم برای رضای خدای متعال درس بخوانیم، اگر درس میگوییم برای خدای متعال درس بگوییم، اگر به پدر و مادر خدمت میکنیم بعنوانِ یک چیزی که خدای متعال دوست دارد انجام بدهیم، یعنی «حُبًا» انجام دهیم، یعنی این کارها را بعنوانِ طاعت انجام میدهیم.این طاعت در عمل باعث میشود که خدای متعال قلبِ ما را خالص میکند، خدای متعال روحِ ما را خالص میکند، مجاهدت نتیجه میدهد، انسان با اعمالِ خالص جانِ خود را خالص میکند، خدای متعال هم فرموده است تو بیا من تو را میبرم، وقتی انسان اعمالِ خالص را انجام میدهد خدای متعال به او توفیقاتِ بیشتر میدهد، هرچه انسان از خدای متعال بگیرد خدای متعال به او بیشتر میدهد، آنطور انسان استعدادِ بیشتری پیدا میکند، مثلِ انسانی که هر رتبهای در علم ارتقاء پیدا میکند برای مراتبِ بعدی آمادهتر میشود و علمِ بیشتری بدست میآورد، کسی که رتبهی اول را بدست نیاورده است به آسانی نمیتواند کسبِ علم کند، هرچه بالاتر بروید درهای علم به روی شما بیشتر باز میشود، خدای متعال به بندگانی که استعداد نشان میدهند بیشتر عطاء میفرماید.
بندگانِ خدای متعال اینطور نیستند، انسان یک مرتبه در خانه او را میزند وقتی به مرتبهی دوم میرسد کمی سنگینتر است، مرتبهی سوم کمی اخم میکند و مرتبهی چهارم دیگر شکایت میکند! ولی خدای متعال اینطور نیست، هرچه بیشتر بروید خدای متعال میفرماید باز هم بیایید، خدای متعال با بندگانِ خود اینطور است، هرچه درِ خانهی خدای متعال را بزنید درهای جدیدی باز میکند، شما یک در را میزنید، این دری که باز شد مقدّمهی این است که درهای بیشتری به روی شما باز کنند، لذا فرمود: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»، دری را که من به روی شما باز کردم، اگر از این در وارد بشوید میبینید چه راههای میانبری دارید، چه ابوابِ مختلفی از علم و رحمت و نور و معنویت به روی شما باز میشود.
اینها کسانی هستند که به تدریج با عملِ خالص در مقامِ بندگی مقیم میشوند، متحقق میشوند، ولی خدای متعال ذاتِ عدّهای را خالص کرده است، لذا عملِ آنها جوششِ آن ذات است، خدای متعال موهبتی به اینها یک جانی داده است که همیشه در این جان، نورِ خدای متعال منعکس بوده است و چون خدای متعال را از ابتدا یافتهاند ماسوی الله برای آنها کوچک است.
ما میل به بدی داریم اما بخاطرِ خدای متعال بدی نمیکنیم، مبدأ میلِ ما آن طرفی هم هست، انسان در مجلسی که هر حرفی زده میشود اگر غافل باشد اینها همینطور حرف میزنند، اما اگر متوجه باشد که بندهی خدای متعال است، اگر غیبت به زبانِ او آمد غیبت نمیکند، با اینکه میل داشت، زمینه بود چیزی بگوید و مجلس را گرم کند، ولی بخاطرِ خدای متعال این کار را نکرد و با میلِ خود مخالفت کرد، جوانی که تازه ازدواج کرده است و در روزهای طولانیِ تابستان و بهار روزه میگیرد و ارتباطی با همسرِ حلالِ خود ندارد نه اینکه میل ندارد، میل دارد اما با هوای نفسِ خود مخالفت میکند، «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ»[۷]. ممکن است خدای متعال این ها را در اثرِ ثباتِ قدم در بندگی، مخلَص کند.
مُخلَص کیست؟
اما خدای متعال گروهی را از ابتدا مُخلَص قرار داده است، اینها مجذوب هستند و سالکاند، خدای متعال دلِ آنها را برده است، «وَ لَکُم الْقُلُوبُ الَّتِی تَوَلَّی اللهُ رِیاضَتَهَا بِالْخَوْفِ وَ الرَّجاء»[۸]، در زیارت جامعه ائمه المؤمنین علیهم السلام، که زیارتِ دوره است، این زیارتِ دوره به ما میگوید که این خانهی خدای متعال است، حرمِ امام رضا علیه السلام حرم الله است، لذا میتوانید طواف کنید، هم زیارتِ مخصوصهی حضرت رضا علیه السلام یک نوع طواف است، ابتدا روبروی حضرت میایستید، بعد به بالای سر میروید، بعد پایینِ پا میآیید، دوباره به بالای سر برمیگردید و نماز میخوانید، این پروانهای است که دورِ شمعِ قبرِ حضرت رضا علیه الصلاه و السلام طواف میکند.
این حقیقت در زیارتنامههای ما برای ما رهنمای خوبی است که کعبه یک سنگِ نشانی است که ره گُم نشود، حاجی احرامِ دگر بند رُخِ یار ببین، اگر انسان یک احرامِ دل ببندد یک سنگ نمیبیند که دورِ آن طواف کند، امام صادق علیه السلام هم همین تعبیر را دارند که وقتی بدنِ تو، دورِ سنگ است با قلبِ خودت عرش را طواف کن، این مقدّمه است که انسان طوافِ یار کند، انسان چهرهی یار را ببیند، این عَلَم است، این پرچم است، کعبه یک عَلَم است، ببین علمدار کیست و آن را پیدا کن، این خانه است، ببین صاحبخانه کیست.
مقصودِ من از کعبه و بتخانه تویی مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانهاست
اینهایی که خدای متعال آنها را خالص کرده است جز بندگی هیچ کارِ دیگری ندارند، ضمناً آن بزرگواران بندهی صفات نیستند، بندهی ذات هستند که همهی صفات هم در وجودِ آن بزرگواران خود را نشان میدهد.
عبد کیست؟ عبد آن کسی است که هیچ وقت مالک نمیشود، نه اینکه مالکِ خانهی خود نمیشود، نه! مالکِ نمازِ خود هم نمیشود، «قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»[۹]، عبد هیچ وقت هیچ چیزی ندارد، اگر انسان عبد باشد هیچ وقت هیچ چیزی ندارد، هرچه دارد برای خدای متعال است، خودِ او و عملِ او برای خدای متعال است.
لذا کسانی که خدای متعال، ذاتِ آنها را گرفته است، کسانی که خدای متعال، دلِ آنها را گرفته است و خدای متعال قلبِ آنها را بعنوانِ خانهی خود انتخاب کرده است و این را عرشِ خود قرار داده است و فرمانِ خود را در آنجا مستقرّ کرده است شیطان نمیتواند به اینها نزدیک شود، و وقتی این بزرگواران کار میکنند بخاطرِ مُزد کار نمیکنند تا خدای متعال به اینها مُزد بدهد، اینها عشق است، معشوق هر کاری که دوست دارد با آنها انجام بدهد، کاری به آن طرف ندارند، این دل بیتاب و بیقرارِ معشوق است، اینها مُخلَصین هستند.
لذا یک مورد عرض میکنم و بقیّهی مطالب هم طلبِ شما.
بدی به مُخلَص راه ندارد
خدای متعال در مورد حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام نمیفرماید که یوسف با هوای نفسِ خود درافتاد، نه! خدای متعال فرمود: «کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ»[۱۰]، نه اینکه یوسف خود را از سوء نگه داشت، ما بدی را از یوسف منصرف کردیم! یک چشمهی جوشانی است که نورِ خدای متعال از وجودِ او میجوشد، اصلاً بدی جرأت ندارد که به حضرت یوسف علیه السلام نزدیک بشود، «کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ» ما اینچنین سوء و فحشاء را از او منصرف کردیم، شیطان جرأت نمیکند خود را به طرف حضرت یوسف علیه السلام ببرد، شیطان از مسافتِ دور از حریمِ حضرت یوسف علیه السلام دفع میشود، ما اینچنین بدی و فحشاء را منصرف کردیم که دورِ یوسفِ ما نگردی، تو حق نداری آنجا بروی و او را وسوسه کنی، «کَذَٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ»، چون یوسف برای ما بود.
ما در وجودِ خودمان برای خدای متعال شریک قائل شدهایم، همیشه برای خدای متعال نیستیم، کمی برای خدای متعال هستیم و کمی هم برای شیطان هستیم، گاهی خیلی خوب هستیم و گاهی هم خیلی بدیم.
هم وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده اند، هم امام زین العابدین علیه السلام از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نقل میکنند، این از ائمهی دیگر هم نقل شده است که اگر شما میتوانستید آن حالی که در ارتباط با ما پیدا میکنید، نورانیتی که در محضرِ ما پیدا میکنید، اخلاصی که پیدا میکنید، اگر میتوانستید این را نگه دارید از عالَمِ وسوسه بالا میرفتید و با ملائکه همسفره میشدید، با آنها مصافحه میکردید، خوشا به حالِ آن کسی که خدای متعال از او دل برده است و او هیچ وقت خودِ او نیست، همهی کارهای او را خدای متعال انجام میدهد.
مگر این آیه کریمه «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» همین را نمیگوید؟ شما اگر در خط ما باشید دیگر شما نمیآیید و این من هستم که شما را میبَرَم، راهِ آن هم محبّت است، «قُل لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ»[۱۱]، گروهی خدای متعال را عبادت میکنند «طمعاً لِلجنّه»، گروهی خدای متعال را عبادت میکنند «خوفًا مِنَ النّار»، اما گروهی خدای متعال را عبادت میکنند «حبّا» یا «شُکراً»، اینها احرار هستند.
غلامِ همّتِ آنم که زیر چرخ کبود از آنچه رنگِ تعلّق پذیرد آزاد است
مُخلَصین نه برای دنیا حرکتی میکنند، حرفی میزنند، قدمی بر میدارند، و نه برای آخرت! اهل الله دنیا و آخرت را برای خودشان حرام کردهاند، جز خدای متعال دلبری ندارند، لذا بهشت برای اینها دلبری ندارد، «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ»[۱۲]، بهشت هم، مادونِ خدای متعال است، همه چیز، مادونِ خدای متعال است، وقتی خدای متعال برای او بزرگ بود دیگر به غیر از خدای متعال به کسی دل نمیدهد، آنجایی که خدای متعال دوست دارد انسان یادِ بهشت کند میکند، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بهشتِ ماست، امام رضا علیه السلام بهشتِ ماست، قبرِ حضرت ثامن الحجج روضهٌ مِن ریاض الجنّه است، اما چون خدای متعال دوست دارد ما آن را دوست داریم، این محبّتهای ما از شئونِ محبّتِ حقتعالی است، حبّ فی الله است، و اگر ما به غاصبینِ خلافتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام یا به ظالمینِ جهان نفرت داریم و لعن میکنیم نه اینکه چون به ما ضررِ مادّی زدهاند، آنها دشمنانِ خدای متعال است، حبّ ما فی الله است و بغضِ ما نیز فی الله است، از این جهت است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «إن الله یغضب لغضب فاطمه ویرضى لرضاها»[۱۳]، اصلاً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها غضب یا رضایی ندارند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آینهی خدای متعال است، هر زمانی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها غضب کردند بدانید که این غضب، غضبِ شخصی نیست، این غضب، غضبِ حق است و اگر بیبی به کسی غضبناک شد بدانید که این مظهرِ غضبِ خدای متعال است و اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به کسی محبّت داشت این نشانهی محبّتِ خدای متعال است، وجودِ او دربست ذوبِ در خدای متعال است.
دعا
خدایا! تو را به عصمتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم میدهیم به ما اخلاص مرحمت بفرما.
خدایا! خطرِ شرک را از دلِ ما، از عملِ ما، از صفاتِ ما دور بگردان.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم ما را با مخلَصین محشور بفرما.
خدایا! تو را به عصمتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم میدهیم ما را دشمنشاد نکن.
شیطان، دشمنِ ماست، نفسِ أمّاره هم دشمنِ ماست و اولین چیزی که برای ما شکست است این است که کاری انجام بدهیم که شیطان را خوشحال کنیم، یا نفسِ أمّارهی خودمان را ارضاء کنیم.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم ما را دشمنشاد نکن.
خدایا! دشمنانِ ما را منکوب بگردان.
خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را در زمانِ ما برسان.
خدایا! ما را زمینه ساز ظهور قرار بده.
خدایا! ما را در ظهور کارگزارِ حکومتِ جهانی قرار بده.
خدایا! سایه پر برکتِ رهبرِ عزیزمان را تا ظهور و کنار حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مستدام بدار.
خدایا! مشکلات اقتصادی و فرهنگی ما را برطرف بگردان.
خدایا! نسلِ جوانِ ما را از افسردگی و بیکاری و بیتعهّدی و بیمسئولیّتی و ناسازگاری در زندگی خانوادگی نجات بده.
خدایا! آنجه خواستیم و نخواستیم و خیرِ دین و دنیایِ ما است به ما مرحمت بفرما.
من در همین ایّام در یکی از مجالس، روضه خواندم، من روضهای هستم دیگر، اصلاً افتخارِ من به روضهخوانیِ خود است و گاهی هم خیلی فکر نمیکنم و روضه میآید، ولی گفتند دههی کرامت است و بین المیلادین است.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
ایّامِ امام رضا علیه السلام است دیگر، حضرت رضا علیه السلام فرمودند: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ»[۱۴]، گریه برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام است، «فَإِنَّهُ ذُبِحَ» چون ایشان را ذبح کردند، این تشبیهِ امام رضا علیه السلام خیلی جانسوز است… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را آنطور که گوسفند را ذبح میکنند ذبح کردند… این تشبیه نشان میدهد که… چون هیچ کسی به قصاب نمیگوید که چرا میکشی، همه تماشا میکنند و هیچ کسی ناراحت نمیشود، حرامزاده در حالِ بریدنِ سرِ پسرِ پیامبر بود… ای کاش هیچ چیزی نمیگفتند، اما هلهله و شادی میکردند…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
برای شفای بیماران و باز شدنِ گرهی کسانی که گرهای در زندگی دارند و به ما التماس دعا گفتهاند صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه صافات، آیات ۳۸ تا ۴۱
[۳] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹
[۴] سوره مبارکه نبأ، آیه ۲۶
[۵] سوره مبارکه بیّنه، آیه ۵ (وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلَاهَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاهَ ۚ وَذَٰلِکَ دِینُ الْقَیِّمَهِ)
[۶] سوره مبارکه نازعات، آیه ۴۰
[۷] سوره مبارکه نازعات، آیه ۴۰
[۸] زیارت جامعه
[۹] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۶۲
[۱۰] سوره مبارکه یوسف، آیه ۲۴ (وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ کَذَٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ)
[۱۱] سوره مبارکه شوری، آیه ۲۳ (ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ)
[۱۲] خطبه متّقین حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
[۱۳] بحارالانوار، جلد ۴۳، صفحه ۲۲
[۱۴] وسائل الشیعه، جلد ۱۳، صفحه ۵۰۳
پاسخ دهید